۱۰.۱۰.۹۲

نگه کن بدین پاره های گهر


درویشی بدرب خانه‌ای رسید. پاره نانی بخواست. دختركی در خانه بود. گفت: نیست. 
گفت: مادرت كجاست؟ 
گفت: برای تسلیت خویشاوندان رفته است. 
گفت: چنین كه من حال خانه شما را می‌بینم، خویشاوندان دیگر می‌باید كه برای تسلیت شما آیند.

عبید زاكانی

هیچ نظری موجود نیست: