بدون هیچ شکی بابا طاهر عاشق است، یک عاشق تمام عیار، جانانه و راستین. بدون عشق امکان چنین سوز و گدازی در اشعار یک شاعر وجود ندارد.
باباطاهر عاشق خداوند، طبیعت و انسان بودن نیز هست، مگر میشود عاشق بود و عاشق خدا و طبیعت نشد. اولین مرحله عشق به خدا عشق به انسان و طبیعت اوست. بدون عشق به این دو عشق به خدا کذب محض است.. در کلامش بارها از کوهستانها، دشتها و رودخانههای زیبای ایرانزمین، رفتار و اخلاق خوب و ستایش خداوند سخن می گوید. باباطاهر مردم را به ارزش نهادن به زندگی سفارش میکند؛ زندگیای که در آن کمال و طی کردن درجات انسان بودن، حرف نخست را میزند. در دوبیتیهای باباطاهر مکررا سخنانی دیده میشود که شامل پندها و اندرزهای وی به آیندگان است.
ولی پیش از اینها، دل بابا طاهر از ظلمی که زمانه به مردم بیگناه تحمیل میکند، خونین است و نالههای او برای درد مردم، رسالت عیسی منشانهای را که بر روی دوشهای نحیفش میکشیده است، به ذهن مینشاند.
اگر دستم رسد بر چرخ گردون
از او پرسم که این چونست و آن چون
یکی را داده ای صد ناز و نعمت
یکی را نون جو آغشته در خون!
دلم میل گل باغ ته دیره
درون سینهام داغ ته دیره
بشم آلاله زاران لاله چینم
بوینم آلاله هم داغ ته دیره
به صحرا بنگرم صحرا ته وینم
به دریا بنگرم دریا ته وینم
بهر جا بنگرم کوه و در و دشت
نشان روی زیبای ته وینم.
باباطاهر معروف به باباطاهر عریان، عارف، شاعر و دوبیتی سرای اواخر سده چهارم و اواسط سده پنجم هجری (سده ۱۱م) ایران بودهاست.
درباره خاندان، سال تولد و وفات، نحوه معاش و طریق کسب دانش و معرفت و مسلک عارفانه او، از منابع قدیم، اطلاعات دقیق و روشنى وجود ندارد هر چه بوده از بین بردهاند. آنچه از گذشتگان به ما رسیده است یادکردی از زیست عارفانه و خوی درویشی اوست و این از نام او هویداست. بابا لقبی بوده که در گذشته به پیران وارسته میدادهاند و عریان به دلیل بریدن وی از تعلقات دنیوی بوده است.
باباطاهر در شهر قدیمی همدان زندگی خود را به گمنامی سپری میکرد. به تدریج در اثر پاکی درون، خودسازی و بیعلاقگی به دنیا دارای کراماتی شد که نام او را بر زبانها انداخت.
گویند که در هنگام ورود شاهی به همدان، باباطاهر در قید حیات بوده و ملاقاتی میان وی و امیر روی داده است. این دیدار تأثیر شگرفی بر برجای میگذارد که شرح آن چنین آمده است: «شنیدم که چون سلطان به همدان آمد، از اولیا سه پیر بودند:
باباطاهر، باباجعفر و شیخ همشا که در کوهکی بر همدان که آن را خضر خوانند، ایستاده بودند.
نظر سلطان بر ایشان آمد. کوکبه لشکر بداشت و پیاده شد و با وزیر پیش ایشان آمد. باباطاهر پارهای شیفته گونه بود. او را گفت: با خلق خدا چه خواهی کرد؟ سلطان گفت: آنچه تو فرمایی، بابا گفت: آن کن که خدا می فرماید: با عدل و احسان. سلطان بگریست و گفت: چنین کنم. بابا دستش بگرفت و گفت: پذیرفتی؟ سلطان گفت آری.»
در روزگار ما باباطاهر عریان بیشتر با دوبیتیهای شیرین و دلربایش شناخته میشود. دوبیتیهای باباطاهر بیشتر به لهجه لری سروده شده و از نوع فهلویات (پهلویات) و ترانههای معمول در نقاط مختلف ایران است. بیشتر این دوبیتیها به زبان محلی و شبیه به لغتهای لری میباشد.
از باباطاهر علاوه بر دوبیتی های دلکش، دو قطعه و چند غزل با گویش لری و مجموعه کلمات قصار به زبان عربی و کتابی به نام «سرانجام» به یادگار مانده است. کتاب سرانجام شامل دو بخش «عقاید عرفا» و «صوفی و الفتوحات الربانی فی اشارات الهمدانی» است.
باباطاهر در شعرهای خود از کلمات و اصلاحات لری استفاده کرده و مردم لرستان این را دلیلی بر لر بودن باباطاهر میدانند. مردم لر به پیران و مرشدان اهل حق لفظ بابا را نسبت میدهند و این دلیل دیگری است که باباطاهر از اهالی لرستان بوده است. باباطاهر را در گویش لری بّاوطاهِر تلفظ میکنند.
درکتاب "تاریخ خرم آباد" نیز آمده است که سالها پیش کتیبه ای چوبین در داخل بنا وجود داشته که روی آن شجره شخص مدفون با ابیاتی نوشته شده و وی را "باباطاهر" نامیده است. آرامگاه باباطاهر در خرمآباد که قدمت آن به دوره خوارزمشاهیان میرسد در مرکز شهر خرمآباد و شرق قلعه فلکالافلاک در محلهای به نام درب باباطاهر قرار دارد. این بنا به شماره ۱۴۴۷۳ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
پنج نمونه از رباعیات بابا طاهر:
مو آن رندم که نامم بی قلندر نه خون دیرم نه مون دیرم نه لنگر
چو روز آیه بگردم گرد گیتی چو شو گرده به خشتی وانهم سر
ز دست دیده و دل هر دو فریاد که هر چه دیده وینه دل کنه یاد
بسازم خنجری نیشش ز پولاد زنم بر دیده تا دل گرده آزاد
خداوندا که بوشم با که بوشم مژه پر اشک خونین تا که بوشم
همم کز در برانن سو ته آیم تو کم از در برانی واکه بوشم
هزارت دل بغارت برده ویشه هزارانت جگر خون کرده ویشه
هزاران داغ ویش از ویشم اشمر هنی نشمرده از اشمرده ویشه
چه خوش بی مهربونی هر دوسر بی که یک سر مهربونی دردسر بی
اگر مجنون دل شوریده ای داشت دل لیلی از او شوریده تر بی
زندگی
از خاندان و تحصیلات و زندگی بابا طاهر اطلاعات صحیحی در دسترس نیست اما بنا به نوشته راوندی در راحةالصدور، در یکی از دوبیتیهای مشهورش سال تولدش را به حروف ابجد گنجانیده که پس از محاسبه توسط میرزا مهدی خان کوکب به سال ۳۲۶ هجری رسیدهاست. او پس از ۸۵ سال زندگی وفات یافتهاست. آرامگاه وی در شمال شهر همدان در میدان بزرگی به نام وی قرار دارد. بنای مقبره بابا طاهر در گذشته چندین بار بازسازی شدهاست. در قرن ششم هجری برجی آجری و هشت ضلعی بودهاست. در دوران کوتاه پادشاهی رضا شاه کبیر، و به دستور این مرد ایران پرست، مقبره اکثر شعرای ایران با معماری با ارزش و زیبای ایرانی ساخته و آرامگاهای درشان ایشان بنا شد. آرامگاه بابا طاهر در همدان نیز یکی از همین آرامگاه هاست که در زمان رضا شاه و با دست خالی ساخته شد. درجریان این بازسازی لوح کاشی فیروزهای رنگی مربوط به سده هفتم هجری بدست آمد که دارای کتیبهای به خط کوفی برجسته و آیاتی از قرآن است و هم اکنون در موزه ایران باستان نگهداری میشود. احداث بنای جدید در سال ۱۳۴۴ خورشیدی با همت انجمن آثار ملی و شهرداری وقت همدان و توسط مهندس محسن فروغی انجام شدهاست. این بنای تاریخی طی شمار ۱۷۸۰ در تاریخ ۲۱ فروردین ۱۳۷۶ به ثبت آثار تاریخی و ملی ایران رسیدهاست. در اطراف بنای جدید فضای سبز وسیعی احداث شده است. همچنین آرامگاه باباطاهر در خرمآباد به شماره ۱۹۲۲ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
آرامگاه باباطاهر در همدان
برخی از بزرگان و ادیبانی که در جوار مزار بابا طاهر آرمیدهاند:
محمد ابن عبدالعزیز از ادیبان سده ۳ هجری
ابولفتح اسعد از فقیهان سده ۶
میرزا علی نقی کوثر از دانشمندان سده ۱۳
و مفتون همدانی از شاعران سده ۱۴
باباطاهر شاعر ایرانی به اعتقاد مردم لرستان، لر و از اهالی خرمآباد بودهاست. باباطاهر را در گویش لری بّاوطاهِر تلفظ میکنند.در آثار و دوبیتیهای این شاعر ایرانی از برخی کلمات و اصطلاحات لری استفاده شدهاست و این دلیلی است که مردم لرستان این شاعر را اهل استان خود میدانند.
————————————————————————–
منابع
↑ ۱٫۰ ۱٫۱ اوحدی بلیانی، محمد، عرفاتالعاشقین، نسخة خطی کتابخانة ملی ملک، شم ۵۳۲۴
↑ اداره کل میراث فرهنگی استان همدان
↑ ادیب طوسی، محمدامین، «فهلویات لری»، نشریة دانشکدة ادبیات تبریز، ۱۳۳۷ش
↑ صفا، ذبیحالله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، ۱۳۳۶ش
↑ گبینو، ژ. آ.، سفرنامه، ترجمة عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران، ۱۳۶۷ش
↑ آذربیگدلی، لطفعلی، آتشکده، به کوشش جعفر شهیدی، تهران، ۱۳۳۷ش
↑ هدایت، رضاقلی، ریاض العارفین، تهران، ۱۳۱۶ش
↑ The Lament of Baba Tahir: Being the Rubaiyat of Baba Tahir, Hamadani (Uryan) By Elizabeth Curtis Brenton. Pages: 23, 33, 35, and 43
↑ ۹٫۰ ۹٫۱ «مقبره باباطاهر، خرمآباد». وبگاه سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان لرستان. بازبینیشده در ۸ فروردین ۱۳۹۰.
↑ ادیب طوسی، محمدامین، «فهلویات لری»، نشریة دانشکدة ادبیات تبریز، ۱۳۳۷ش
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر