۱۷.۳.۹۲

قلبم لبریز از ایران است و وجودم سرشار از جهان.

زمانیکه حفظ نظم تهران به پالكونيك ـ ژنرال روس سپرده شده بود!



محمد عليشاه قاجار در پی استقرار در باغ شاه (پادگان حرّ) و بازداشت گروهی از سران كشور و تبعيد پاره ای از آنان به خراسان و اشغال نظامی سازمانهای پست و تلگراف، از ۱۷ خرداد ۱۲۸۷ هجری خورشيدی حفظ نظم تهران را به پالكونيك، ژنرال روس، و نيروی قزاق سپرد.
مجاهدان مسلح مشروطيت هم در بهارستان و مجلس سنگر بندی كردند تا از نمايندگان حفاظت كنند و به اين ترتيب، شهر تهران در داخل حصار و باروی خود چهره يك منطقه نظامی را به خود گرفت. اين اقدام محمد عليشاه سقوط او را تسريع كرد.











تشكيل كميته انقلاب سرخ در گيلان

:
ميرزاكوچك خان و همفكرانش ۱۷ خرداد ۱۲۹۹ (۷ ژوئن ۱۹۲۰) در گيلان كميته انقلاب سرخ تشكيل دادند. وی يك روز پيش از اين، روسای ادارات دولتی گيلان را زندانی كرده بود، ۱۸ خرداد تشكيل يك دولت محلی را در رشت اعلام داشت.

ميرزاكوچك فرزند ميرزابزرگ رشتی هنگام تاسيس كميته انقلاب گيلان ۴۰ ساله بود. انگليسيها که پس از تغيير نظام روسيه يکه تاز ميدان ايران شده بودند به بهانه جلوگيری از نفوذ بلشويکها و رخنه آنان به مناطق شمالی ايران، به گيلان نيروی نظامی فرستاده و در صدد تقويت ميرزاكوچك خان و همفكرانش بودند.












پیمان دوستی ایران و روسیه شوروی معروف به قرارداد ۱۹۲۱



جامعه ملل هفتم ژوئن ۱۹۲۲ پیمان دوستی ایران و روسیه شوروی را در ردیف قراردادهای فی مابین ملل ثبت کرد. این قرارداد ۲۶ فوریه ۱۹۲۱ میان دو دولت امضاء شده بود. دولت مسکو در این سند همه معاهدات تزارها با ایران ازجمله قراردادهای ترکمن چای و گلستان را لغو کرد و برای ایران در دریای مازندران حق کشتیرانی مساوی با خود و با پرچم ملی اعلام کرد. دولت لنين قبلا امتيازاتی را که دولت ايران به تزارها داده بود و نيز بدهیهای ايران به روسيه را ابطال کرده بود. 
طبق قرارداد ۱۹۲۱ که تا اندکی پس از انقلاب ایران به قوت خود باقی بود و دولت موقت مهدی بازرگان آن را یکجانبه لغو کرد، روسیه شوروی این حق را به دست آورده بود که اگر یک نیروی مسلح خارجی وارد ایران شود و در این راستا روسیه تهدید گردد بتواند برای دفاع از خود، نيروی نظامی به ایران بفرستد و این نیرو پس از رفع خطر ایران را ترک کند. همچنین ایران متعهد شده بود که مانع انتقال مواد جنگی از سوی طرف ثالث از خاک خود شود که هدف از آن ضربه زدن به روسیه شوروی و متحدانش باشد و همچنین استقرار وسایل تهدید روسیه.








پرده برداری از مجسمه فردوسی در تهران

۱۷ خرداد ۱۳۳۸

با برپايی مراسمی با شكوه، از مجسمه ابوالقاسم فردوسی در ميدان فردوسی شهر تهران پرده برداری شد. ترديد نيست که فردوسی بيش از هركس ديگر به ايران و ايرانیخدمت بیشائبه كرده است. فرق فردوسی با ساير ايراندوستان بنام، در اين بوده است كه بدون چشمداشت عمر خود را وقف خدمت به وطن و زبان پارسی كرد. او بسال ۱۰۲۰ ميلادی در توس درگذشت و ايرانيان هر روز كه میگذرد بيشتر متوجه عمق و عظمت خدمات بیدريغ فردوسی میشوند. 


مهرماه سال ۱۳۱۳ کار نوسازی آرامگاه فردوسی در توس پس از شش سال به پایان رسید و بيستم این ماه طی مراسمی كم نظير با حضور رضا شاه و مستشرقين و ايرانشناسان سراسر جهان، اديبان كشور و مقامات فرهنگی و دولتی گشايش يافت. ایرانشناسان شرکت کننده در مراسم ضمن قطعنامهای به فردوسی لقب «ميهندوسترين ايرانيان» داده شد كه عمر خود را داوطلبانه صرف خدمت به ايران، تاريخ آن و زبان پارسی كرد و تاريخ ايران (شاهنامه) را به شعر در آورد. این ساختمان در سال ۱۳۳۸ تعمیر و تزیینات آن افزوده شد.


مورخان متفقا «ابوالقاسم فردوسی» را تنها فرد در سراسر تاريخ بشر خوانده اند كه بدون هرگونه دریافت، همه عمر خود را صرف زنده كردن تاريخ وطنش (ايران)، خصلت های نيك هموطنان (ايرانيان) و زبان نياكان (زبان پارسی) و شناساندن فرهنگ و تمدن كهن ميهنش كرد و به نوشته مرحوم دكتر رضا زاده شفق، شصت هزار بيت شعر گفت تا شكوه ايران باقی بماند و باعث افتخار و دلگرمی نسلهای بعد باشد تا بدانند كه چه ميراثی گرانبها و با عظمت برايشان باقیمانده است و با همه توان بكوشند كه اين ميراث همچنان سربلند و بزرگ و عزيز باقی بماند.

فردوسی برای به نظم در آوردن تاريخ ايران، اسناد فراوان خواند كه خود او گفته است: 
«بسی رنج بردم بسی نامه (مكتوب و سند) خواندم ـ از پهلوانی(اسنادی كه به پارسی دوران اشكانی و ساسانی بود)».

به مناسبت هزار ساله شدن فردوسی كه ايرانيان بايد هميشه مرهون زحمات، احساس و عواطف وطن دوستانه او باشند يك هفته در سراسر كشور جشن گرفته شده بود، مجلس با تصویب قطنعامه از او تقدیر کرده بود و بهترين خيابان و ميدان تهران به اسم او نامگذاری شده است. در همان هفته در خيابان تخت جمشيد (طالقاني) تهران زيباترين مدرسه نوبنياد كشور به نام فردوسی نامگذاری شد كه درسالهای۱۳۵۰ و ۵۱ در زمين اضافی آن اداره كل آموزش و پرورش تهران بنا گرديد. در شهرهای ديگر مدارس و تالارها و خيابانها به نام فردوسی نامگذاری شد و بعدا مدارس تازه ساز و دانشگاه، كه اين قدرشناسيها باز هم برای مردی كه گفت:
چو ايران نباشد تن من مباد و ... و
«همه سر به سر تن به كشتن دهيم ـ به از آن كه ايران به دشمن دهيم»، كم است.

سخنرانی تاریخدانان، ادیبان و میهن دوستان هرکشور درباره فردوسی ادامه دارد. در پاییز ۱۹۸۲ و در دانشگاه نيويورك، پروفسورمایکل باكساندال درباره شاعر ملی ما (ميهندوست بزرگ) گفته بود: فردوسی نياز جامعه زمان خود را درك كرده بود. ايرانيان يك محرّك میخواستند و نياز بود كه احساسات ملی ايرانيان برانگيخته شود و بدون آگاهی از گذشته درخشان و عمدتا قهرمانی نمیشد كه اين احساسات را كه سركوب شده بود برانگيخت. برای مثال به اين شعر او توجه كنيد كه گفت:
چو فردا بلند آيدش آفتاب ... من و گرز و ميدان و افراسياب ...
چنانش بكويم به گرز گران كه پولاد كوبند آهنگران.

اين شعر در سفر جنگی محمود غزنوی به هندوستان اورا برانگيخت چه رسد به يك امير ايرانی.
اظهارات باکساندال همان وقت در بسياری از رسانه ها انتشار يافته بود.








شكست كامل ناآرام كنندگان خوزستان




پس از شكست كامل نا آرام كنندگان خوزستان، ۱۷ خرداد ۱۳۵۸ به خواست دريادار دكتر احمد مدنی كرمانی استاندار وقت خورستان، همه شوراها و كميته ها و كانونها در اين استان منحل و حفظ نظم صرفا به پليس و ژاندارمری سپرده شد. در ناآرامیهای آن سال خوزستان كه چند هفته پس از پیروزی انقلاب آغاز شده بود و از آن بوی ضد ميهنی به مشام میرسيد ۲۳ تن كشته، شماری مجروح و ۱۲۰ تن هم دستگير شده بودند و دريادار مدنی با بكارگيری واحدهای ارتش و يك تاكتيك ماهرانه به غائله پايان داد كه خدمت چشمگيری به حفظ تماميت وطن محسوب میشود.

وی چهار روز پیش از سرکوب فتنه گران صدام حسين را متهم به ارسال اسلحه به ايران و عامل تحريك برخی عوامل درخوزستان كرده و اطمينان داده بود كه از تماميت خوزستان محافظت خواهد شد و برای تامین آرامش خاطر ملت، تعهد سپرده بود كه اگر يك وجب از خاك خوزستان از دست رود حاضر است اعدام شود.  
دكتر مدنی پس از انقلاب، در سمت وزير دفاع كابينه، تلاش بسيار برای سر و سامان دادن به نيروهای مسلح كشور كرده بود. اين كوشش در وضعيتی صورت گرفت كه خيلي ها و هرکدام به دليلی مايل به احيای ارتش وطن نبودند. وی در اين كار موفق شد. دكتر مدنی كه يك ملی گرای بنام بوده است در نخستين انتخابات رياست جمهوری ايران دوم شد و سپس به نمايندگی از زادگاه خود ــ كرمان ــ به مجلس رفت كه در همان نخستين جلسه با مشاهده وضعيت گفت: اينجا جای من نيست و اندكی بعد از كشور خارج شد و.... دكتر مدنی در فوريه ۲۰۰۶ در آمريکا از بيماری سرطان درگذشت. وی که سالها قبل از انقلاب به تصميم شاه که اورا مخالف خود میپنداشت بازنشسته پيش هنگام شده بود از زمان بازنشسته شدن در دانشگاه کرمان تدريس میکرد.




اظهار نظر آمریکاییان درباره انتخاب محمد خاتمی
:

هفتم ژوئن ۱۹۹۷ و دو هفته پس از انتخاب محمد خاتمی به عنوان رئيس جمهور ايران، ويليام كلينتون رئيس جمهوری وقت آمريكا گفت كه انتخاب يك ميانه رو در ايران اين اميد را به وجود آورده است كه مسئله ايران و آمريكا از بُن بست خارج شود. در همين روز، «اينديك» ديپلمات آمريكايی نیز اظهار اميدواری كرده بود كه با انتخاب محمد خاتمی راه برای رفع اختلاف نظرهای دو دولت و حل مسائل فیمابين هموار شود. همان شب مفسر شبکه تلویزیونی «سی بی اس» آمريکا ضمن اشاره به این دو بیان یادآور شده بود که طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی، رئیس جمهور در ایران رئیس قوه مجریه است نه رئیس کشور که بتواند در امور مهم، خطوط کلی و سیاست خارجی به تنهایی تصمیم بگیرد؛ حرف آخر را رهبر کشور می زند که فرمانده کل نیروهای مسلح است و تعیین سیاستهای کلی و انتصاب رئیس قوه قضایی با اوست و در مواردی می تواند رئیس جمهور را هم عزل کند.




اعتراف ضمنی«اوباما» به کمک واشنگتن به ساقط کردن حکومت مصدق 


رابطه گرم مصدق با روزنامه نگاران

روابط گرم و دوستانه با روزنامه نگاران ـ این عکس تاریخی نورالدین نوری خبرنگار وقت روزنامه اطلاعات را در بهار ۱۳۳۲ در حال گفت و شنود با مصدق در خانه اش نشان می دهد



شبکه های تلویزیونی آمریکا در سه روزی که به ۱۵ خرداد ۱۳۸۸ (پنجم ژوئن ۲۰۰۹) ختم شد از دیدار باراک اوباما رئيس جمهور اين کشور از کشور سعودی و مصر به عنوان «رسیدن به جهان اسلام» یاد کردند و اظهارات رسمی او در اين را بازتاب دادند. به باور برخی از اصحاب نظر، اعتراف ضمنی«اوباما» در يک نطق خود در قاهره به اینکه دولت وقت واشنگتن به ساقط کردن حکومت مصدق کمک کرد مهمترین قسمت نطق او بود. به باور اين صاحب نظران، با سقوط حکومت مصدق دمکراسی نيز از ايران رخت بربست و اين کشور با مشکل رعايت حقوق بشر روبرو شد. مصدق مناسبات نزديک با روزنامه نگاران داشت و سابقه نداشت که درخواست ملاقات آنان را رد کند. خبرنگاران روزنامه های صبح تهران اخبار جلسات شورای وزيران را که عمدتا در شب برگزار میشد، تلفنی از خود او میگرفتند ـ پس از اتمام جلسه به خانه اش تلفن میزدند و او پاسخ میداد. مصدق هميشه از فرصت ملاقات با روزنامه نگاران استفاده میکرد و متقابلا اوضاع را از آنان میپرسيد و نظرشان را استفسار میکرد.


نوشيروان کيهانی زاده


منبع

هیچ نظری موجود نیست: