۳.۲.۹۲

ای عروسک های خونین بلاتکلیف برخاک .... این مصیبت ازدلم کی دست بردارست اینجا؟!.... برای هم میهنان داغ دیده بوشهری


این همان شهرست؟
پیشاپیشم آوارست اینجا
برزمین یارب فقط نعش سپیدارست اینجا

برسرم خرمای خون آلود می افتد هراسان
برگلوی نخل ها زخم تبردارست اینجا

ماه رد شد لزلرزان امشب ازشهر خموشان
دارد از بالا می افتد سخت تبدارست اینجا

دارد از آن سوی گندمزارمی آید پریزاد
شروه خوان کوچ فایزهای بسیارست اینجا

کیست اوفانوس دردستش به دنبال جسدهاست
باتمام بغض سربردوش دیوارست اینجا

ای عروسک های خونین بلاتکلیف برخاک
این مصیبت ازدلم کی دست بردارست اینجا؟!

چشم هابرکشتگان شهردیگرگون می آیم
هرچه می بینم فقط ابرست وآوارست اینجا

بندر عباس ۲۱/۱/۹۲
محمد حسن انصاری نژاد

 که از او مجموعه هایی چون -یک باغ زخم تر، سبز سرخ، روی شانه ی اروند، و زلیخاست که بر پیرهنم می گرید، پرندگان پراکنده اند انسانها، زمز و... به چاپ رسیده، که این روزها در شهر بندر عباس روزگار می گذراند برای مردم شریف و نجیب و مصیبت زده بوشهر شعر بالا را سروده است.

هیچ نظری موجود نیست: