۵.۱.۹۲

تهمورث پادشاه پیشدادی ایران به روایت تاریخ طبری

به شهادت تاریخ نویسان جهان و فردوسی‌ کبیر، ایران تنها کشوری در جهان است که تاریخش از زمان حضرت آدم شروع میشود. یعنی‌ تاریخ ایران به پیدایش انسان برمیگردد و ایران قدمتی در حد بوجود آمدن انسان بر روی زمین دارد.

پارسیان گویند که پس از مرگ هوشنگ، تهمورث پسر هوشنگ به پادشاهی رسید. هشام بن محمد کلبی چنانکه اهل خبر از او روایت کرده اند گوید: نخستین شاه بابل تهمورث بود و شنیده‌ام که خداوند چندان نیرو به وی داد که ابلیس و شیطان‌های وی را به اطاعت آورد و او مطیع خدا بود و چهل سال پادشاهی کرد. و پارسیان می‌گویند که تهمورث ملک اقالیم داشت و تاج بر سر نهاد و روزی که پادشاه شد گفت: ما به یاری خدا متمردین تبهکار را از خلق وی برانیم.

وی پادشاهی شایسته بود و با رعیت مهربان بود و شاپور فارس را بنیاد کرد، و در آن مقر گرفت و در ولایات بگشت و با ابلیس درآمیخت و در سرزمین‌های دور و نزدیک به دنبال وی بود و او را یارانش متمردش را به هراس افکند که بگریختند و پراکنده شدند.
وی اول کس بود که از پشم و موی پوشش و فرش گرفت و اول کس بود که سوار کاری از ‌اسب و استر و خر را آموخت و به لشگر پادشاهی آورد و بگفت تا سگان را برای نگهبانی و حفظ گله از درندگان و برای شکار به کار گیرند و به فارسی چیز نوشت و در نخستین سال پادشاهی وی بوداسب پدید آمد ( وزیر خردمند او) و به کیش صابیان دعوت کرد.

تاریخ طبری، جلد اول


تهمورث در شاهنامه 
تهمورث یا تهمورس از شخصیت‌های اساطیری ایرانی است. وی از پادشاهان پیشدادی و در شاهنامه پسر هوشنگ به شمار می‌آید.
در شاهنامه از وی با لقب دیوبند (/دیٓوْبَنْد/) یاد می‌شود و پسر هوشنگ است. لقب دیوبند یادآور چیرگی او بر دیوان و جادوان است که در متون کهن‌تر هم به آن اشاره شده‌است. تهمورث در ابتدای پادشاهی هدفش را شستن جهان از بدیها، کوته کردن دست دیوان از هر جا و آشکار کردن چیزهای سودمند در جهان اعلام داشت. چیدن پشمِ بُز و رشتن آن از آموزه‌های تهمورث برای مردمان بود وی همچنین مردم را به ستایش جهان‌آفرین تشویق کرد. با راهنمایی‌های شَهْرَسْپ، دستور خردمند تهمورث، شاه از بدیها پالوده گشت و از او فرهٔ ایزدی تابید.

به چیرگی تهمورث بر اهریمن در شاهنامه هم اشاره شده‌است. پس از تابیدن فرهٔ ایزدی از تهمورث، او رفت و اهریمن را به افسون ببست و بر وی زین نهاد و زمان‌تازمان سوار بر وی گرد گیتی می‌تاخت. دیوان چون چنین دیدند به جنگ شاه برخاستند. تهمورث دو بهره از ایشان را به افسون ببست و باقی را با گرز گران تارومار کرد. چون ایشان را به بند کشید، دیوان به وی گفتند که اگر ما را رهایی بخشی تو را هنری یاد خواهیم داد که تا این زمان نشناخته باشی و آن هنر نبشتن بود :

کی نامور دادشان زینهار

 بدان تا نهانی کنند آشکار
چو آزاد گشتند از بند او

بجستند به ناچار پیوند او
نبشتن به خسرو بیاموختند

دلش را به دانش برافروختند
نبشتن یکی نه که نزدیکِ سی

چه رومی چه تازی و چه پارسی
چه هندی چه چینی و چه پهلوی

نگاریدن آن کجا بشنوی

تهمورث سی سال پس از این واقعه بزیست. این یادآور سی سال چیرگی تهمورث بر اهریمن (در متون کهن‌تر) است. در شاهنامه به چگونگی مرگ تهمورث اشاره‌ای نشده‌است. پس از وی جمشید، پسرش، به پادشاهی رسید.

در متنهای فارسی میانه صورت پهلوی نام تهمورث تخمورب است که به صورت اوستایی آن بسیار نزدیک است. نسب تهمورث در متنهای پهلوی با نسب تهمورث در شاهنامه متفاوت است. برای نمونه در بندهشن بزرگ میان تهمورث و هوشنگ دو تن فاصله‌است: طهمورث پسر ویونگهان پسر انگهت پسر هوشنگ.

روایت سواری بر اهریمن در متون پهلوی به تفصیل بیشتری آمده‌است. خلاصهٔ داستان این است که تهمورث سی‌سال از اهریمن سواری می‌گرفت. تا اینکه اهریمن همسر تهمورث را به‌وعده فریفت و از او این اطلاع را کسب کرد که در سراشیبی البرز کوه بر تهمورث که سوار بر اهریمن است ترس مستولی می‌شود. اهریمن در مقابل این خدمت زن به وی دو چیز بداد: یکی دشتان بد و دیگری کرم ابریشم. پس اهریمن تهمورث را در آنجا زمین زد و بلعید. بعدها جمشید تهمورث را از شکم اهریمن بیرون کشیده و در استودان دفن کرد.

مطابق اوستا وی بر هفت کشور فرمانروایی داشت و سی سال بر اهریمن سوار بود. در رام یشت بندهای ۱۱ تا ۱۳ ذکر او رفته‌است. در این بندها تهمورث از ایزد اندروای طلب پیروزی بر دیوان و مردمان دروند و همهٔ جادوان و پریان و درآوردن اهریمن به پیکر اسبی و سواری بر او را می‌کند و ایزد اندروای وی را کامیابی می‌بخشد. همچنین در زامیاد یشت، بندهای ۲۸ و ۲۹، و یشت ۳۲، بند ۲، ذکر تهمورث رفته‌است.




سلسله پیشدادیان
پادشاهان پیش از تاریخ ایران
انسان‌های نخستین در جهان


کیومرث
از کیومرث در اوستا به عنوان اولین پادشاه در جهان و نیز نخستین انسان نام برده شده است . ابن بلخی مدت پادشاهی کیومرث را ۴۰ سال و طول عمرش را ۱۰۰۰ سال آورده است .
روایات حمزه اصفهانی ، مسعودی ، بیرونی و صاحب مجمل التواریخ و القصص از کیومرث به عنوان حضرت آدم ( ع ) طبق روایات و منابع پهلوی یاد کرده اند بنابراین اکثر داستانهایی که در خصوص حضرت آدم وجود دارد در مورد کیومرث نیز ذکر شده است .

هوشنگ
هوشنگ دومین پادشاه ایران زمین و بنابر روایتی پسر کیومرث و به روایتی فرزند سیامک فرزند ارشد کیومرث است که سیامک در جنگ با دیوان کشته شده است . هوشنگ به خون خواهی پدر خود سیامک به همراه پدر بزرگ خود کیومرث به جنگ با دیوان رفته و انتقام پدر خود را از آنان می گیرد .
هوشنگ پدید آورنده آهن است و زمان او کاریز و هدایت آب مورد استفاده قرار گرفت که موجب پیشرفت کشاورزی گردید . همچنین اختراع آتش نیز به او نسبت داده شده است . مرکز فرمانروایی هوشنگ شهر استخر بوده و مردم ایشان و برادرش ویکرت را پیامبر می دانستند و مدت پادشاهی او ۴۰ سال است . اهلی کردن جانوران درست کردن چرم از پوست آنها حفر کاریز خانه سازی و احداث شهر دامغان و استخر را به وی نسبت داده اند .

تهمورث
تهمورث پسر هوشنگ بوده ومدت پادشاهی وی ۳۰ سال است . پیدایش خط در زمان وی اتفاق افتاده است . تهمورث هم پادشاه و هم پهلوان بوده و همچنین مومن و خدا پرست بوده است و در زمان او بت پرستی ممنوع بوده و خدا پرستی رواج یافته است . روزه گرفت نیز در زمان وی متداول شد و سبب آن بود که قحطی سختی به وجود آمد و تهمورث فرمان داد اغنیاء به غذای شام اکتفا کرده و از خوردن غذای روز خود داری نمایند و آن را به فقرا دهند .
بنا کردن شهرهای مرو ، آمل ، طبرستان ، ساری و اصفهان را به وی نسبت داده اند .

جمشید
دوران پادشاهی جمشید حدود ۷۰۰ سال و به قولی ۶۱۷ سال بوده است . نام وی " جم " بوده و چون بسیار خوش صورت بوده او را " جم شید " می گفتند و او پسر تهمورث و برخی می گویند برادر او بوده است . جم در لغت به معنی بسیاری هر چیز می باشد و " شید " به معنی خورشید و جمشید به معنی خورشید بسیار زیبا بوده است .
جمشید اولین کسی است که به دانش پزشکی پی برده و در بهداشت مردم سرزمین خود کوشیده است . او استفاده از گرمابه را به مردم یاد داده و اولین کسی است که جاده و راه‌های سرزمین ایران را در کوه و صحرا پدید آورد .
جمشید باقی عمر خود را در غاری پنهان از چشم مردم زندگی کرد . همچنین او مدتی را به طور ناشناخته در ایران سرگردان بود و در سیستان سکوت کرده و دختری از مردم آنجا را به زنی گرفت و از او پسری متولد شد به نام لهراسب و از او گرشاسب و از او زال و از زال رستم متولد گردید و به عبارتی جمشید جد رستم نیز بوده است.

هیچ نظری موجود نیست: