۱۰.۱۲.۹۱

آنکه می ترسد, می ترساند.


ایستاده در باد
شاخه ی لاغر بیدی کوتاه
برتنش جامه ای انباشته از پنبه و کاه
برسر مزرعه افتاده بلند
سایه اش سرد و سیاه
نه نگاهش را چشم ، نه کلاهش را پشم
سایه ی امن کلاهش اما
لانه ی پیر کلاغی است که با قال و مقال
قاروقار از ته دل می خواند:
آنکه می ترسد
می ترساند.


قیصر امین پور


هیچ نظری موجود نیست: