مجتبی خامنهای فرزند سید علی خامنهای رهبر کنونی نظام جمهوری اسلامی است. نام سید مجتبی بعد از گلایههای کروبی مبنی بر دخالت وی در جریان رقابت انتخاباتی سال ۸۴، داشت به بوته فراموشی سپرده می شد، اما روند حوادث اخیر و مواضع تند پدرش در برابر معترضان و اصلاح طلبان مجددا نام او را بعنوان یکی از حامیان جدی سرکوب مطرح کرد. برخی رسانهها مجتبی را تند رو تر از پدرش ارزیابی کرده، گرچه که وی تاکنون در رسانهها ظاهر نشده و اطلاعی از مواضعش نیز در دست نیست.
چندی پیش روزنامه گاردین در تحلیلی نوشت که مجتبی خامنه ای ضمن آنکه در مجاب کردن پدرش به حمایت از احمدی نژاد درسال ۱۳۸۴ نقش داشته، در سرکوب مردم نیز دست دارد. به نوشته این روزنامه خامنهای نیز گرایش به رهبر شدن فرزندش است. طلبه ۴۳ ساله که سابقه دوستی با سعید امامی به دلیل سفر مشترکشان در سال ۶۷ به انگلیس دارد، این روزها یکی از موثرترین عوامل کودتای منجر به پیروزی احمدی نژاد شناخته می شود.
سید مجتبی حسینی خامنهای کیست؟
سید مجتبی حسینی خامنهای سال ۱۳۴۸ در تهران (بنا به روایتی مشهد...شناسنامه آخوندها تماماً مشکوک و نامعلوم است، حتی اگر ۴۳ سال پیش صادر شده باشد. اصولا منشأ بوجود آمدن آخوند در ایران به دست انگلیس، از اسرار فراموش خانه انگلیس است که راه یابی به آن کار هر کسی نیست.) متولد شد. خانوادهاش آخوند مسلک بودند. پدرش سید علی از آخوندهای پیرو خمینی در مشهد بود. پدربزرگش سید جواد نیز از آخوندهای مشهور زمان خود در مشهد بود. مادرش خجسته نام دارد. مجتبی دومین فرزند خانواده است، برادر بزرگتر وی مصطفی، دو برادر کوچکترش محسن و میثم نام داشته و دو خواهرش نیز بشری و هدی نام دارند. فرزندان پسر غیر از میثم همگی در حال حاضر معمم هستند. دوران کودکیاش در خیابان نایب السلطنه نزدیک مدرسه علوی و در همسایگی خانواده رفسنجانی و حوالی میدان آذربایجان گذشت. وی به مدرسه علوی رفت و از آغاز تا پایان در همان مدرسه مشغول به تحصیل بود. پیش از انقلاب کودک بود و پس از انقلاب نیز مشغول تن پروری و اوباشگری اسلامی.
مختصری در مورد خانواده، برادران و خواهران
پدرش، سید علی خامنه ای، از آخوندهای پیش از انقلاب بود. وی تحصیلات خود را در حوزههای مشهد، نجف، قم تکمیل کرده و از شاگردان خمینی بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی محسوب می شد. وی سوابق متعدد زندان و تبعید پیش از انقلاب دارد و آنچنان که گفته می شود خویی شاعرمسلک و دستی نیز به ساز داشته است. برخی از نزدیکان وی می گویند که او ارتباط نزدیکی با استاد احمد عبادی برترین نوازنده ستار تاریخ معاصر ایران داشته و از مجلس درس وی نیز استفاده برده است. پس از انقلاب تا سال ۶۰ به ترتیب، عضو حزب جمهوری اسلامی، معاون وزارت دفاع، سرپرست سپاه، امام جمعه تهران به پیشنهاد آیت الله منتظری و نماینده اولین دور مجلس از سوی مردم شهر تهران بود. پس از آن دو دوره متوالی رئیس جمهوری اسلامی ایران بود. علی خامنهای در ابتدای انقلاب به عنوان آخوند طرفدار دکتر شریعتی که در مقابل انتقادات از شریعتی سرسختانه از او دفاع می کرد شناخته شده است. او اول سیگار و بعد پیپ (تریاک) می کشید و گفته شده است که به دستور خمینی اعتیادش را ترک کرد. سید علی خامنهای با محافل شعرای مشهد از جمله شفیعی کدکنی، محمد مختاری، م. آزرم ( نعمت میرزازاده)، اخوان ثالث رابطه داشت و در جلسات شعر مشهد شرکت می کرد.
با مرگ خمینی، خبرگان رهبری در تلاش برای یافتن رهبری تازه با استناد به خاطره رفسنجانی مبنی بر پیشنهاد رهبری آقای خامنه از سوی خمینی و خواب آیت الله اردبیلی مبتنی بر موافقت رهبری فقید انقلاب، حجت السلام خامنهای یک شبه از هیئت پیشین در آمد و به مقام فقاهت و آیت اللهی صعود کرد. تا پیش از آن خامنهای از آخوندهای نواندیشی محسوب می شد که برای ایجاد تعادل در نظام سیاسی کشور ضروری شمرده می شود. پس از آن خامنهای هرچه بیشتر به جناح تندرو نزدیک شده، قدرتش را نیز گسترش داد. خامنهای به دلیل شراکت در دو پرونده آمیا و میکونوس از سوی برخی مراجع قضایی بین المللی تحت تعقیب است. وی در انتخابات سال ۸۴ و ۸۸ از محمود احمدی نژاد حمایت کرد. همچنین در میان مردم وی متهم به فرماندهی کودتایی است که منجر به ریاست جمهوری مجدد احمدی نژاد شده است.
عمویش، سید هادی خامنهای از مبارزین دوران انقلاب و اصلاح طلبان پس از انقلاب است. وی از اعضای موسس مجمع روحانیون مبارز است که در سال ۱۳۷۲ روزنامه جهان اسلام و سال ۱۳۷۹ روزنامه حیات نو را منتشر کرد. که این روزنامه به دستور دادگاه ویژه روحانیت توقیف شد. شایان ذکر است که احضار وی به دادگاه در ارتباط با پرونده شهرام جزایری و به دلیل دریافت ۵۰۰ میلیون تومان، جنجال بسیاری در محافل سیاسی بوجود آورد.
عمه اش، سیده بدری همسر شیخ علی تهرانی است. علی تهرانی آخوند فعال در دوران انقلاب اسلامی و عضو مجلس خبرگان رهبری از شهر مشهد بود که پس از انقلاب کم کم از آخوندهای حکومتی فاصله گرفت و در فروردین ۱۳۶۳ به عراق که در آن زمان با ایران در حال جنگ بود، گریخت و در آنجا پناهنده سیاسی شد. پس از آن در اردیبهشت ۱۳۶۴ همسرش (بدری حسینی خامنهای) نیز به همراه ۳ دختر و ۲ پسرش بطور غیرقانونی از میانه جبههها به عراق نزد وی رفتند. سالها بعد، و در زمان جنگ خلیج فارس وی به همراه خانوادهاش با ضمانت خامنهای به ایران بازگشت.
برادر بزرگش، سید مصطفی خامنهای از شاگردان پدرش، آیت الله مجتهدی و آیت الله شاهرودی بود. وی متاهل است و همسر وی دختر آیت الله عزیز خوشوقت از آخوندهای راستگرای جنایت پیشه حامی احمدی نژاد است. برادران کوچکش، سید محسن خامنهای نیز از شاگردان پدر، آیت الله خرازی، آیت الله مجتهدی و آیت الله شاهرودی بوده است. همسر وی دختر آیت الله خرازی و خواهر صادق خرازی است. و سید میثم، کوچکترین فرزند خانواده هنوز ازدواج نکرده، او تنها فرزند خانواده است که تا کنون معمم نشده است. دو خواهرش، یعنی بشری و هدی فارغ التحصیل مدرسه رفاه هستند. دختر بزرگ خانواده بشری، همسر فرزند آیت الله گلپایگانی رئیس دفتر رهبری نظام است.
سید مجتبی پس از انقلاب
مجتبی هنوز کودک بود که انقلاب شد. خانواده خامنهای مثل خانواده آخوندهای ارشد نظام تحت حفاظت قرار گرفتند. تا زمان ترورها وی به همراه خانوادهاش در خیابان آذربایجان زندگی می کرد، اما پس از ترورهای سازمان مجاهدین خانواده رهبر فعلی نظام تحت حفاظت شدیدتری قرار گرفت. با آغاز ریاست جمهوری پدر، سید مجتبی به همراه خانواده در پاستور سکنی گزید. در همین دوران و در سال ۶۶ توانست درس خود را به اتمام برساند. آنچنان که نزدیکان این خانواده می گویند وی به همراه برادر بزرگترش سید مصطفی سابقه حضور در جبهههای جنگ را دارد. او به همراه مهدی هاشمی به جبهههای جنگ اعزام شده و سردار فضلی و نورعلی شوشتری بر این امر صحه گذاشته اند.(حکایت روباه و دمش است که همدیگر را تائید میکنند و برای هم شهادت میدهند، مجتبی و مهدی هاشمی هیچ گاه تا ۱۰۰۰ کیلو متری جبههها هم پیدایشان نشده است.) پس از پایان جنگ و مرگ خمینی، آیت الله خامنهای به رهبری نظام رسید. از همان زمان خامنهای از حضور فرزندانش در محافل رسمی و انظار عمومی جلوگیری کرد. شدت محافظت از این خانواده سبب شده بود که مردم حتی ندانند رهبری نظام چند فرزند دارد. اساسا کسی نمی دانست که آیا فرزندان آیت الله خامنهای دستی در سیاست دارند یا خیر. تا اینکه حجت السلام ناطق نوری در سال ۸۴ پرده از فعالیتهای سیاسی سید مجتبی برداشت.
آغاز فعالیت سیاسی
گفته می شود، سید مجتبی پیش از سال ۸۴ نیز فعالیت سیاسی داشته است. وی در سال ۸۳ و ۸۴ با حضور در کمپین انتخاباتی قالیباف و محمود احمدی نژاد و در نهایت حمایت از او، ابتدا صدای ناطق نوری و سپس صدای یکی از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری، مهدی کروبی را در آورد. مهدی کروبی در نامهای که در روز ۲۹ خردادماه سال ۸۴ خطاب به رهبر نوشته بود تلویحا از اقدامات سید مجتبی شکایت کرده بود؛ "بهرغم شفافیت مواضع جنابعالی، اخباری مبنی بر حمایت فرزند محترم شما - آقا سید مجتبی - از یکی از کاندیداها منتشر شد. پس از آن هم شنیدم که یکی از بزرگان به جنابعالی گفتهاند که "آقازاده حضرتعالی از فلان شخص حمایت میکند" و شما فرمودهاید "ایشان آقا است نه آقازاده" و به هر حال مشخص شد که آن حمایتها نظر شخصی آقا مجتبی بوده است .
در عین حال کماکان خبرهایی در مورد فعالیت ایشان به نفع یکی از کاندیداها - که سه روز قبل از انتخابات ناگهان ستاره بخت او افول کرد و عنایتها به طرف فرد دیگر سرازیر شد - و حتی رفت و آمد به ستاد انتخاباتی آن کاندیدا منتشر شد. حضرتعالی به خوبی واقف هستید که دخالتهای نسنجیده اطرافیان برخی از مقامات روحانی و سیاسی در سالهای گذشته تبعات منفی فراوانی برای کشور و نظام داشته است و لذا اینجانب از سر اخلاص، احترام و دلسوزی از جنابعالی تقاضا میکنم اجازه ندهید تجربه دیگری به تجربههای تلخ گذشته اضافه شود. چون جنابعالی جانشین امامی هستید که وقتی در یک حادثه عدهای مدعی شدند مرحوم آیتالله حاج آقا مصطفی خمینی باعث ایجاد محدودیتهایی برای ارتباط مردم با امام شده است، بهرغم جایگاه فکری و فقهی آن مرحوم دستور داد که "ایشان در کارهایی که مربوط به من است دخالت نکند".
سخنان مهدی کروبی سبب شد که موج شایعات حول سید مجتبی آنچنان شدت گیرد که خبر دروغ از راست مشخص نباشد. برخی در این باره می گویند که سردار حجازی و آقای وحید همه کارههای دفتر رهبری نوکران سید مجتبی است. او به نقل از منابعش مدعی است که سید مجتبی به همراه تیم اطلاعاتیاش بسیاری از اقدامات را علیه و یا له مسئولین نظام انجام می دهد. شایعهها تا آنجا گسترش یافت که حتی انتخاب فرماندهان نظامی یا حتی سیاستهای اصلی نظام نیز به سید مجتبی نسبت داده شد. گفته می شود او به شورای فرماندهان سپاه رابطه نزدیکی دارد و دارای نفوذ بالایی در لایههای بالایی نظامی و سیاسی کشور است. آنچنان که در محافل سیاسی گفته می شود وی از سال ۸۴ مجتهد است و اجتهاد وی به امضای آیت الله مصباح یزدی(نوکر حلقه بگوش انگلیس و مأمور نابودی ایران و یکی از مفسدین ضدّ ایرانی، که از ایران و ایرانی بشدت نفرت دارد) نیز رسیده است. آیت الله خامنهای در محفلی دوستانه در سال ۸۳-۸۴ خبر از اجتهاد فرزندش داده بود. اما کیفیت تحصیل سید مجتبی غیر از حضور در جلسات درس پدر، آیت الله شاهرودی، آیت الله مجتهدی تهرانی، آیت الله خرازی در تهران از سال ۷۸ نیز به قم رفت و در حوزه علمیه خارج و اصول و دوره عالی حوزوی را تحصیل کرد. از اساتیدش در قم غیر از آیات مصباح، خرازی و صافی اطلاع دیگری دسترس نیست.
مجتبی خامنهای و کودتای انتخاباتی
پس از ۲۲ خردادماه امسال و با اعلام پیروزی احمدی نژاد در انتخابات، نام مجتبی بیشتر از همیشه شنیده شد. این بار گفته می شد که در پس کودتای انتخاباتی که منجر به پیروزی احمدی نژاد شد، سید مجتبی و حمایت آیت الله خامنهای قرار دارد. اما علت اینکه آیت الله خامنهای سعی دارد با ساختن گروه جدیدی از مجتهدین جوان به یاری موسسه امام مصباح یزدی(نوکر حلقه بگوش انگلیس)، مجلس خبرگان را به دست جوانانی بسپارد که با فرزندش انس دارند و از سوی دیگر وی را برای رهبری پس از خویش آماده سازد. همچنین به دلیل نوع تفکر سید مجتبی و آیت الله خامنهای آنها دست به اقداماتی زدند تا مهندس موسوی، منتخب مردم به ریاست جمهوری نرسیده و محمود احمدی نژاد برای نیل به مقصود به این مقام منصوب شود.
اما یک منبع حوزوی در قم در این باره می گوید هرچند اینها امروز شایعه است اما ممکن است بعدها به واقعیت برسند. اینکه سیدمجتبی بتواند پس از خامنهای از سوی خبرگان منصوب شود فعلا به یک جوک شبیه است، چرا که بسیاری از اعضای خبرگان فسیل بالای ۲۰۰ سال به این مقام نزدیکترند. اما بعید نیست با توجه به اینکه خامنهای تازه ۷۴ سال سن دارد(این سنّ در بین آخوندها اول جوانی محسوب میگردد.) و بیماری لاعلاجی ندارد طی سالهای آینده وی خود را بیش از پیش نشان داده و به این شایعات جامه عمل بپوشاند. رسانهها عادت دارند برخی افراد را بزرگ کنند آنقدر که بعد خودشان هم از آنها می ترسند، نمونهاش مصباح یزدی و امروز هم سید مجتبی؛ "به اعتقاد من خیز سید مجتبی برای رهبری امروز تنها شایعه است." او اضافه می کند سال ۷۸ مجتبی به قم آمد، آن زمان حتی معمم هم نبود چطور ممکن است در این کوتاه زمان به این درجه رسیده باشد؟ کدام عقل سلیم می پذیرد؟ اینها شایعاتی است که مردم می سازند وگرنه او حداکثر حجت السلام است.
سید مجتبی حسینی خامنهای در سال ۷۸ با دختر دکتر غلامعلی حدادعادل که آن ایام تنها استاد دانشگاه و عضو فرهنگستان بود ازدواج کرد. حداد عادل درباره کیفیت ازدواج فرزندش می گوید که همسر رهبری بار اول سال ۷۷ زمانی که دخترش ۱۷ ساله بوده و در سال چهارم دبیرستان درس می خوانده با آنها تماس گرفته است. او گرچه دختر را برای پسرش می پسندد اما استخاره بد می آید به همین علت ازدواج سر نمی گیرد. یک سال بعد دوباره اقدام برای خواستگاری کردند. مادر سید مجتبی دختر را پسندیده بود، برای همین بار دیگر استخاره کرد و چون خوب آمد به خواستگاری می آیند؛ "پس از مقدمات کار، یک روز پسر آقا و مادرش با یک قواره پارچه به عنوان هدیه برای عروس آمدند و صحبت کردیم و پس از رفتن آقا مجتبی، نظر دخترم را پرسیدم، ایشان موافق بودند. بعد از چند روز خدمت آقا رفتیم. آقا فرمودند آقای دکتر! داریم خویش و قوم می شویم. گفتم چطور؟ گفتند خانواده آمدند و پسندیدند و در گفتگو هم به نتیجه کامل رسیده اند، نظر شما چیست؟ گفتم آقا! اختیار ما دست شماست. آقا فرمودند نه! شما، دکتر و استاد دانشگاهید و خانمتان هم همین طور. وضع زندگی شما مناسب است، اما زندگی من اینطور نیست. اگر بخواهم تمام زندگیام را بار کنم، غیر از کتابهایم یک وانت بار می شود. اینجا هم دو اتاق اندرون و یک اتاق بیرونی است که آقایان و مسئولین در آنجا با من دیدار می کنند. من پول ندارم خانه بخرم. خانهای اجاره کرده ایم که یک طبقه مصطفی و یک طبقه هم مجتبی زندگی می کند. شما با دخترت صحبت کن که خیال نکند حالا که عروس رهبر می شود، چیزهایی در ذهنش باشد. ما این طور زندگی می کنیم. اما شما زندگی نسبتا خوبی دارید. حالا اگر ایشان بخواهد وارد این زندگی شود، کمی مشکل است."
حداد عادل سپس به زندگی ساده دخترش در قم اشاره می کند و اینکه آنها از ازدواج فرزندش در نهایت سادگی برگزار شده و حتی حلقه داماد نیز مربوط به آیت الله خامنهای بوده است. به روایت حداد مراسم آنقدر ساده بوده که "شام به آیت الله خامنهای نرسید و ایشان شب عروسی تنها تکهای نان خوردند"! داستان نان شب عروسی مجتبی خامنه ای، مانند داستان بلوکه شدن یک میلیارد و ششصد میلیون دلار در حساب او در لندن که اخیرا از سوی برخی سایتها مطرح شده از جمله معماهایی است که همچون معماهای دیگر زندگی سیاسی ایران است که روزی گشوده خواهد شد .
نویسنده مقاله:مازيار رادمنش با ویرایش
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر