۱۰.۱۲.۹۱

ببين چگونه از گلی خزان باغ ما، بهار می شود. نوروز پیروز




يکی دو روز ديگر از پگاه
چو چشم باز می کنی
زمانه زير و رو
زمينه پُر نگار می شود

زمين شکاف می خورد
به دشت سبزه می زند
هر آنچه مانده بود زير خاک
هر آنچه خفته بود زير برف
جوان و شُسته رفته، آشکار می شود

به تاج کوه
ز گرمی نگاهِ آفتاب
بلور برف آب می شود
دهان دره ها، پُر از سرود چشمه سار می شود

نسيم هرزه پو
به روی لاله های کوه
کنار لانه های کبک
فراز خار های هفت رنگ
نفس زنان و خسته می رسد
غريق موج کشتزار می شود

در آسمان
گروه گله های ابر
ز هر کناره می رسد
به هر کرانه می دَوَد
به روی جلگه ها غبار می شود

در اين بهار... آه
چه ياد ها
چه حرف های ناتمام
دل پُر آرزو
چو شاخ پُر شکوفه باردار می شود

نگار من!
اميد نوبهار من
لبی به خنده باز کن
ببين چگونه از گلی
خزان باغ ما، بهار می شود

(سياوش کسرايی)






هیچ نظری موجود نیست: