در یک شب سرد زمستان در سال ۱۹۸۶، الیزابت ایباف که یک روانشناس ۳۰ ساله بود وقتی از خرید به سمت ماشینش در پارکینگ بر می گشت با مردی مواجه شد که با چاقو به سمت او حمله کرد و او را وادار کرد که داخل ماشین بنشیند. او بیهدف در جادههای اطراف واشنگتن می راند و دائم از بیوفایی دوست دختر سابقش و روزهایی که از زندان گذرانده بود تعریف می کرد. الیزابت سعی می کرد او را آرام کند و با او درباره آزادیش مذاکره کند. اما نتوانست. مرد مهاجم او را به خانهاش برد و بعد از تماشای یک فیلم پورنوگرافیک به او تجاوز کرد. سپس دوباره با او در ماشین نشست. الیزابت از او خواست که آزادش کند و او هم ظاهرا قبول کرد. وقتی روی یک پل رسیدند از الیزابت خواست پیاده شود. وقتی الیزابت پیاده شد مهاجم از او خواست که از پل پایین بپرد. الیزابت این لحظههای وحشتناک را نتوانست تحمل کند و از حال رفت. وقتی به هوش آمد مرد مهاجم او را از پل آویزان کرده بود و به پشتش ضربه می زد. الیزابت می گوید در آن زمان فکر نمی کرد از این واقعه جان به در برد.
افراد کمی با استرس و وحشتی که الیزابت تحمل کرده ، در زندگی مواجه می شوند.اما این به این معنی نیست که افراد کمی استرسهای شدید را در زندگی می بینند. تخمین زده اند که نیمی از امریکاییها در دورهای از زندگیشان با تروما توام با استرس شدید مواجه می شوند که ناشی از جنگ یا آسیب جنسی یا خشونت و یا حوادث طبیعی و یا تصادفات است. استرس شدید یک پاسخ شدید فیزیولوژیک ایجاد می کند و در مدارهای مغز پیوستگی بین آن واقعه و ترس ایجاد می کند. اگر این پیوستگی بیش از یک ماه در مغز دوام آورد که درباره ۸% قربانیان این اتفاق می افتد، آن را اختلال استرس پسا تروما (PTSD) می نامند. سه علامت اصلی برای تشخیص این اختلال خاطرات ترسناک و تکرار شونده، اجتناب از هر گونه چیزی که به طور بالقوه این خاطرات را تحریک می کند و سطح بالای برانگیختگی است.
الیزابت این علائم را در ماهها بعد از حمله داشت و همکارانش تشخیص PTSD برای او دادند. او پس از ۵ سال که از کمک دوستان و روانشناسان و خانواده برخوردار بود توانست از این واقعه نجات یابد. دفتر روانشناسی خودش را باز کرد و ازدواج کرد و اکنون یک پسر دارد.
دو سوم کسانی که از PTSD رنج می برند از این واقعه نجات می یابند. دکتر اورسانو می گوید که بیشتر افراد در مواجه با استرس ترسناک و تروماها خوب عمل می کنند. او و همکارانش درباره اینکه چرا یک سوم افراد نمی توانند از این واقعه به سلامت بیرون آیند تحقیق می کنند. آنها می خولاهند بدانند چه چیز باعث قدرت و مقاومت روانی می شود.
از دهه ۷۰ دانشمندان فهمیده اند که عوامل روانی اجتماعی مانند شبکه اجتماعی قوی، بازخوانی و مواجه با ترسها و دیدگاه مثبت می تواند به فرد برای بهبود کمک کند.اما امروزه دانشمندان درباره عوامل بیولوژیکی این ماجرا کار می کنند. برخی از آنها گونههای خاص ژنتیکی را در انسانها و حیوانات یافته اند که روند ایجاد PTSD در آنها را تحت تاثیر قرار می دهد. گروهی دیگر درباره روند تغییر مغزی بدن در پروسه بهبودی تحقیق می کنند و می خواهند بدانند که چرا مداخلات روانشناسی همواره منجر به بهبود نمی شود. آنها امیدوارند این تحقیقات منجر به روشهای درمانی شود که مقاومت روانی را بهبود دهد.
یک پاسخ طبیعی
با وجودی که کسی هرگز نخواهد فهمید که واقعا در لحظات حمله چه در ذهن الیزابت می گذشت، دانشمندان می توانند بگویند که چه در بدن او رخ می داده است. به محض اینکه الیزابت مرد مهاجم و چاقوی او را دید، غده هیپوفیز در مغزش سیگنال به غده آدرنال که بالای کلیه است فرستاده است تا هورمونهای استرس یعنی آدرنالین و کورتیزول آزاد شوند. در مقابل ضربان قلب بالا می رود، فشار خون بالا می رود و قطرات عرق روی پوستش می نشیند. احساسات شدید تر می شوند و مدارهای عصبی خاطراتی بسیار قوی و پایدار می سازند به گونهای که اگر هر زمان که در آینده با این تهدید روبرو شود ترس و احساسات مشابهی را به یاد می اورد.
عواقب بسیار عمیق و برجسته هستند. الیزابت می گوید برای یک هفته بعد از ربایش احساس یک نوزاد تازه متولد شده را داشته است. دائم دلش می خواست کسی او را بغل کند و یا حداقل در کنارش باشد. دائم می لرزید و به راحتی از هر صدایی بالا می پرید و می ترسید . نمی تواست نزدیک مکانی که سابقا برای خرید می رفت برود.
تقریبا تمامی قربانیات تروماها علائم پی تی اس دی را در درجاتی احساس می کنند. بسیاری از آنها دچار افسردگی، سومصرف مواد مخدر و یا افکار خودکشی می شوند در طی سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۹ نرخ خودکشی در ارتش امریکا دو برابر شد که آنرا به عوارض استرسهای پس از جنگ عراق و افغانستان بین سربازان امریکایی نسبت می دهند.
در طی دو دهه گذشته محققین تکنیکها تصویر برداری مختلفی را برای بررسی آنچه در مغر قربانیان می گذرد مورد استفاده قرار داده اند. این مطالعات نشان داده اند که در مغز مبتلایان به پی تی اس دی دو قسمت مغز که به استرس حساس هستند دچار شکست می شوند: هیپوتالاموس ناحیهای در عمق سیستم limbic است که در خاطرات اهمیت زیادی دارد و ACC بخشی از غشا جلویی مغز که با منطق و تصمیم گیری مرتبط است. fMRI که جریان خون در مغز را دنبال می کند نشان داده است که وقتی افراد مبتلا به پی تی اس دی با خاطرهای از تراما روبرو می شوند ، بخش غشای جلوی مغز غیر فعال می شوند و آمیگدالا که مخصوص تجزیه و تحلیل احساسات و ترس است بیش فعال می شود.
افرادی که دچار تروما می شوند اما پی تی اس دی ندارند معمولا قشر جلوی مغزشان فعالتر است. در ماه آگست دکتر رسلر ، نوروساینتیست در دانشگاه اموری نشان دادند که در افراد مقاوم در برابر پی تی اس دی ارتباط فیزیکی بین ACC و هیپوتالاموس قوی تر است. این نشان می دهد که مقاومت به ارتباط بین مدارهای منطقی در غشا مغز و مدارهای احساسی در سیستم Limbic وابسته است. دکتر چارنی استاد دانشگاه نیویورک که بر روی قربانیان تجاوز و سربازان جنگ مطالعات زیادی انجام داده است می گوید که افراد مقاوم در برابر پی تی اس دی به دلیل این ارتباط قوی می توانند در برابر محرکهای منفی پاسخ سالم تری بدهند.
حفاظت محیطی
بعد از نجات الیزابت شروع به دیدن یک روانکاو کرد و اما بیش از هر چیز او مقاومت و بهبودش را به دلیل برخورداری از حمایت افرادی بسیار حمایت گر از لحظاتی پس از فرارش می داند.
الیزابت بعد از اینکه مرد مهاجم رفت توانست خودش را از پل بالا بکشد. سپس راننده یک ماشین او را دید و کمک کرد تا دسبندش را باز کند و او را به اولین مغازه نزدیک رساند و براش چای گرم آورد. پلیس هایی که آمدند بسیار همدل و صبور بودند . پزشکان بیمارستان او را مانند دخترشان نگاه می داشتند و در درمانش می کوشیدند. دوست نزدیکش برای مدتها با او باقی ماند. و خانوادهاش از او حمایت عاطفی و احساسی می کردند. الیزابت می گوید در ماه اول ناچار بود حتی به بقیه بگویند که کمتر بیایند زیرا هر لحظه دوستان و خانواده سعی داشتند در کنارش باشند تا به او کمک کنند.
مطالعات زیادی نشان داده اند که حمایت اجتماعی به مانند یک سد قوی در برابر پی تی اس دی و سایر مشکلات روانی عمل می کند. جیمز کان روانشناس در دانشگاه ویرجینیا یک سری آزمایش بر روی زنان که در مقابل دستگاه fMIR بودند انجام داد. ابتدا به آنها تصاویر تهدید امیز نشان دادند و حدود ۴ تا ۱۰ ثانیه بعد آنها شوکی الکتریکی کوچکی روی زانویشان دریافت می کردند سنسورها نشان می دادند که فرد برانگیخته می شود و قسمتی از مغز که مرتبط با ترس و اضطراب است فعال می شود. اما اگر این زنان در زمان آزمایش دست همسر یا دوست نزدیکی را در دست داشتند میزان پاسخ مغزی کاهش می یافت. هر چند که ارتباط اجتماعی بسیار پیچیده است اما به نظز می آید که تماس بدنی مطلوب منجر به آزاد سازی اندروفین در مغز می شود . ACC گیرندههای اندروفین زیادی دارد که نشان می دهد تماس بدنی مطلوب می تواند در نحوه پاسخ دهی این بهش به استرس تاثیر گذار باشد.
نشانههای دیگر از هورمون اکسی توسین می آید که در طی یک تقابل اجتماعی در مغز آزاد می شود و باعث افزایش حس اعتماد و کاهش حس اضطراب می شود.در یک مطالعه، ابتدا به بینی شرکت کنندگان اسپری اکسی توسین و یا اسپری بیاثر(پلاسیبو) زدند و بعد به آنها عکس ترسناک نشان دادند. آنهایی که از اسپری اکسی توسین استنشاق کرده بودند فعالیت کمتری در آمیگدالا مغزشان و ارتباط ضعیف تری بین آمیگدالا و ساقه مغز مشاهده شد که پاسخها به استرس (مانند ضربان قلب) را کنترل می کند .اکسی توسین مانند آندروفین با قرار گرفتن در کنار آدمهای مطلوب بالا می رود و کمک می کند که پاسخ استرسی کمتر شود.
ارتباطات اجتماعی گذشته هم بر پاسخ فرد به تراما تاثیر دارد. نادیده گرفته شدن مزمن و سو استفاده بدون تردید منجر مشکلات روانی و شانس بیشتر وقوع پی تی اس دی می شود. دکتر رسلر از عامل دیگری نام می برد که به خوبی قابل تشخیص است اما به سختی قابل توضیح است: واکسینه شدن در برابر استرس" محققین یافته اند که موشهای جونده و میمونها اگر در طول زندگیشان وقایع استرس زای ایزولهای را تجربه کرده باشند (مانند شوک یا جدایی از مادر در دوره کودکی) بعدها در زندگی مقاوم تر می شوند.
الیزابت می گوید که در کودکی به خاطر نقص مادرزادی که در زانوهایش داشته عمل سختی را پشت سر گذاشته و یک سال طول کشیده تا از کاملا بهبود یابد. بنابراین این اعتماد به نفس را داشته که می تواند از پس وقایع سخت بر بیاید و این حس به بهبود او کمک کرده. " برایم عجیب نبود که آسیب ببینم و مجبور باشم مسیر بهبود و قوی شدن مجدد را بپیمایم"
مقاوم شدن با طبیعت
با وجودی که افراد زیادی مانند الیزابت می توانند دوباره سلامتی خودشان را به دست اورند اما تعدادی هم هرگز نمی توانند. بعضی از دانشمندان تلاش می کنند تا توضیحی برای این اختلاف در اپی ژنوم - تغییرات شیمیایی که کمک می کند ژنها خاموش و روشن شوند- بیابند. برخی هم فکر می کنند دلیل این واقعه در خود ژنها هست. مثلا FKBP5 که ژنی است که روی حلقه فیدبک هورمونی در مغز که پاسخهای به استرس را کنترل می کند، اثر دارد. در سال ۲۰۰۸ دکتر رسلر و همکارانش نشان دادند که درافراد از طبقات کم درآمد شهر نشین که در کودکی مورد سو استفاده جنسی یا آسیب فیزیکی قرار گرفته اند گونههای خاصی از ژن FKBP5 آنها را مستعد بروز علائم پی تی اس دی در بزرگسالی می کند. سایر گونههای این ژن نقش حفاظتی دارند و باعث می شوند که پی تی اس دی بروز نکند.
یکی از نشانههای ژیستی مقاومت در برابر پی تی اس دی NeuroPeptide Y است که هورمونی است که در زمان استرس در مغز آزاد می شود. برخلاف سایر هورمونها که بدن را در وضعیت هشدار برای پاسخ به تراما قرار می دهد NPY به مانند گیرنده هایی در بخشهای مختلف مغز از جمله آمیگدالا ، غشا جلویی، هیپوتالاموس و ساقه مغز ، فمل می کند و کمک می کند وضعیت هشدار خاموش شود . در افراد مقاوم این سیستم استراحتی که مانند یک ترمز در شرایط استرس عمل می کند بسیار کمک کننده است.
علاقه به NPY از سال ۲۰۰۰ بعد از یک مطالعه که در ارتش امریکا انجام شده بود ، افزایش پیدا کرد. این مطالعه بر روی سربازانی صورت گرفت که در درسهای بقا که برای دوام آوردن به عنوان اسیر جنگی طراحی شده ، شرکت کرده بودند . طی این درسها سربازان می آموزند که اگر اسیر جنگی شدند چگونه شرایط زندان ، بیغذایی ، بیخوابی ، انفرادی و بازجوییهای شدید را تحمل کنند. سربازانی که آموزشهای لازم برای مقاوم بودن را گرفته بودند NPY بالاتری از سایر سربازان داشتند.
تحقیقاتی در حال انجام است که نشان دهد NPY چگونه کار می کند. آنها ابتدا یک موش را در یک بسته پلاستیکی خیلی کوچک به مدت ۳۰ دقیقه گیر انداختند. سپس او را وارد قفس عادی با موشهای دیگر کردند. استرس قرار گرفتن در محیط محصور به قدر بود که موش از ارتباط با سایر موشها به مدت ۹۰ دقیقه اجتناب می کرد.اما اگر به موش قبل از همه مراحل NPY تزریق می کردند، بعد از آزاد شدن در قفس عادی علامتی از استرس بروز نمی داد و به شکل عادی با سایر موشها تعامل می کرد.
این تحقیق می تواندمنجر به درمان دارویی شود . این گروه در حال حاضر مشغول امتحان فاز دوم اسپری استنشاقی NPY به صورت محدود بر روی بیماران مبتلا به پی تی اس دی هستند. گروه دیگری از محققین نیز روی مولکولی کار می کنند که می تواند از غشای بین خون و مغر عبور کند و گیرندههای نپی را بلاک کند تا میزان NPY زیاد شود.
حل کشمکش (کانفلیکت رزولوشن)
ارتش امریکا در زمینه تحقیق درباره نشانههای زیستی مقاومت پیشرو است. از سال ۲۰۰۸ پس از اینکه نرخ خودکشی در سربازان امریکایی دوبرابر شد، ارتش امریکا به همکاری با موسسه ملی سلامت روان و موسسههای آکادمیک دیگر پرداهت و حدود ۶۵ میلیون دلار در پروژه STARRS (مطالعه برای ارزیابی ریسک و مقاومت در اعضای سرویس نظامی) سرمایه گذاری کرد. این پروژه بخشهای مختلفی دارد. از جمله یک بخش گذشته نگر که در آن پروندههای بدون نام ۱.۶ میلیون سرباز امریکایی بررسی می شود تا نشانههای زودهنگام خودکشی و پی تی اس دی و سایر بیماریهای روانی بررسی شود. در این پروژه محققین همچنین نمونههای خون و تریخچه پزشکی و نتایج تستهای ادراکی دهها هزار سرباز را جمع آوری می کنندتا در بررسیهای ژنتیکی نیز در آینده مورد آزمایش قرار گیرند.
ارتش همچنین در تحقیق بر روی مدلهای مقاومتی در حیوانات نیز فعال است. بیشتر موشهای جونده سریع می آموزند که یک تجربه دردناک در پایشان را به نشانه خاصی مانند یک صدای خاص یا یک بخش خاص از قفسشان وابسته کنند. بعد از اینکه این وابستگی اتفاق افتاد موش ه در تجربه این نشانه فریز می شوند یعنی وقتی با نشانه مورد نظر (صدا یا بخش خاص قفس) مواجه می شوند حتی بدون اینکه آسیبی به پایشان برسد دچار حس درد در ناحیه پا می شوند و تجربه دردناک برایشان تکرار می شود.
محققین سعی کردند موشهای مقاوم بسازند. آنها به صورت انتخابی موش هایی را که برای مدتهای بیشتر توان تحمل سرما را داشتند وادار به تولید مثل کردند. بعد از ۴ نسل موشهای جدید توانایی مقاومت و تحملشان دو برار هم نوعانشان شد. آنها نشان دادند که این میزان تحمل ناشی از تفاوت در تحمل درد یا توانایی یادگیری شرایط نیست بلکه به خاطر فعالیت کمتر از معمول در ناحیه هیپوتالاموس و ساقه مغز است. آنها همچنین میزلان کمتری از هورمون کورتیکسترون که از هورمونهای وابسته به استرس است در ادرار خود دارند. این نتیججه کاملا منطبق بر نتیج حاصل از مطالعات انسانی بر روی بیماران مبتلا به پی تی اس دی است.
الیزابت اکنون متخصص در زمینه درمان قربانیان تراما است معتقد است که درمان دارویی می تواند در این بیماران بسیار کمک کننده باشد. اما برخی از افراد ممکن است آرامش را در تجربیاتی دیگر مانند تجربههای مذهبی به خصوص آنهایی که دیگر دوسنی و خدمات اجتماعی را همراه دارند بیابند. الیزابت معتقد است این گونه فعالیتها به همراه یوگا و مدیتشن و طب سوزنی برای شخص او مفید بوده اند.
امروز الیزابت در همان محلی که ربوده شد خرید می کند و از همان پلی که آویزان بود می گذرد. او می گوید مرد متجاوز را بخشیده است . وقتی از آنچه او انجام داده سخن می گوید دیگر توام با خشم و ترس و غم نیست. " کار او دیگر در زندگی من اثر منفی ندارد اما این اتفاق تجربه بسیار آموزنده و مثبتی برای من شد."
تهیه کننده: مریم نظری
منبع
Elizabeth Ebaugh is finally comfortable visiting the bridge from which she was thrown 26 years ago. |
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر