۵.۹.۹۱

دشمن پرستی تا کی؟


دردناک است که ملتی خدای دشمنان تاریخی‌اش را بپرستد و همواره بر نوادگان رهبر همان عقیده‌ای که یارانش یکی از زشت‌ترین جنایات تاریخی را بر پدرانش روا داشته‌اند درود بفرستد، بر گورهای آنان گنبدها بسازد، از آنان استمداد غیبی نماید، روزانه دست‌کم ۱۷ بار به سوی سرزمینشان خم و راست شود و معتقد باشد که خدایشان در آن سرزمین دستور ساختن خانه‌ای را برای خویش داده است؛ آیا می‌دانید اعراب مسلمان چه جنایت‌هائی را بر پدران ما روا داشته‌اند؟
آیا وقت آن فرا نرسیده است که یک بار هم شده از تاریخ درس بگیریم و همگی دست در دست هم ریشه‌ی عقیده‌ی ضحاکانی که از نوادگان تاز هستند را از سرزمینمان برکنیم؟ ...



تجاوز اعراب مسلمان به ایران یکی از تراژدی‌های تاریخ ماست، طنز تاریخ است که ملتی برای قاتلان نیاکانش سر و دست بشکند و نوادگان سر دسته‌ی تحقیر کنندگانش را سید و سالار خویش بنامد.
هم‌میهن خوب من، آیا می‌دانید که اعراب مسلمان بر سر پدران ما، مادران ما و نیاکان ما چه بلائی را آوردند؟
از داستان جنگ خالد ابن ولید خبر دارید؟
آیا می‌دانید هنگامیکه او با مقاومت جانانه از سوی ایرانیان مواجه گردید به خدایش، الله، سوگند خورد که جوئی بزرگ را از خون به راه اندازد و برای اینکه سوگند خالد مورد قبول الله قرار گیرد اعراب مسلمان مسیر رودی را تغییر دادند تا خون اسیران با آب آمیخته شده و روان گردد؟
آیا می‌دانید نوادگان همین اعرابی که علی ابن ابی طالب هم یکی از راهنمایان و فرماندهانشان در جنگ بود با افتخار می‌گویند:
مسلمانان با همان آبی که با خون ایرانیان آمیخته شده بود آسیابی را به حرکت در آوردند و آردی که از این کار به دست آمد خوراک سه شبانه‌روز لشکریان الله را تأمین نمود؟
شاید به نظر افسانه بیاید، ولی بدانید که اعراب در چند کتب مرجع خویش که از معروفترین منابع آنان است از این مسئله با افتخار یاد می‌نمایند، قطع به یقین دو کتاب "البدایه و النهایه"(۱) و "الکامل فی التاریخ"(۲) از معروفترین منابع تاریخی اعراب هستند؛ من در اینجا متن عربی این نوشته را بدون دخل و تصرف آوردم تا شاید تازی‌پرستان ایرانی اندکی به خود آیند و بدانند که تازیان الله‌پرست چه بلائی بر سر میهنش آوردند...


الکامل فی‌‌التاریخ؟ ثم دخلت سنه اثنتی عشره/ صفحه ۲۳۸:
... فقال خالد: اللهم إن هزمتهم فعلی ان لااستبقی منهم من اقدرعليه حتی اجری من دمائهم نهرهم.
فانهزمت فارس فنادى منادی خالد: الأسراء الأسراء، إلا من امتنع فاقتلوه. فاقبل بهم المسلمون اسراء، و وكل بهم من يضرب اعناقهم يوما و لیله . فقال له القعقاع وغيره:
لو قتلت أهل الأرض لم تجر دماؤهم، فارسل عليها الماء تبر يمینك، ففعل‌؛ وسُمِی نهر الدم، و وقف خالد على الطعام وقال للمسلمين:
قد نفلتكموه، فتعشى به المسلمون، وجعل من لم ير الرقاق، يقول:
ما هذه الرقاق البيض!
وبلغ عدد القتلى سبعين الفا، وكانت الوقع في صفر.

خالد گفت: بارالها، اگر بر آنان چیره شوم هیچکدامشان را باقی نخواهم گذاشت تا اینکه از خونشان نهری جاری شود!
پس ایرانیان شکست خوردند، منادی خالد گفت که اسیر کنید، اسیر کنید مگر آنان که از اسارت خودداری نمایند بکشید؛ پس مسلمین اسیر گرفتند و آنان را یک شبانه روز کامل گردن زدند تا خون جاری شود.
قعقاع و تعدادی دیگر به او گفتند: اگر تمامی اهل زمین را بکشی خونی جاری نخواهد شد، پس آب رودخانه را به سمت آنان جاری کن، سپس چنان کرد و آن را رود خون نامیدند؛ خالد هنگام خوردن شام گفت:
عجب پاداشی است این نان نازک(که از چرخش آسیاب آبی بدست آمده بود که نیرو محرکه‌اش رود خون ایرانیان بود)!
تعداد کشته شدگان بالغ بر ۷۰،۰۰۰ نفر بود، این واقعه در ماه صفر(سال ۱۲ هجری) اتفاق افتاد.
مضمون بالا در در کتاب "البدایه و النهایه" هم مشاهده می‌نمائیم با این تفاوت که در اینجا به روشنی از به حرکت در آوردن آسیاب آبی سخن به میان آمده است:


البدایه و النهایه/ سنه ثنتی عشره من‌ الهجره النبوی / صفحه ۵۲۱:
قال خالد:
اللهم لك علی ان منحتنا اكتافهم ان لا استبقی منهم احدا اقدر عليه حتى اجری نهرهم بدمائهم. ثم ان الله عز وجل منح المسلمين اكتافهم، فنادى منادی خالد:
الاسر، الاسر، لا تقتلوا الا من امتنع من الاسر؛ فاقبلت الخيول بهم أفواجا يساقون سوقا، وقد وكل بهم رجالا يضربون أعناقهم في النهر، ففعل ذلک بهم خالد يوما وليله، و يطلبهم فی الغد ومن بعد الغد، و كلما حضر منهم احد ضربت عنقه فی النهر، و قد صرف ماء النهر الى موضع آخر، فقال له بعض الأمراء: ان النهر لا يجری بدمائهم حتى ترسل الماء على الدم، فيجری معه، فتبر يمينك؛ فارسله فسال النهر دما عبيطا، فلذلک سُمی نهر الدم، الى اليوم، فدارت الطواحين بذلک الماء المختلط بالدم العبيط ما كفى العسكر بكماله ثلاثه ايام .
وبلغ عدد القتلى سبعين الفا، ولما هزم خالد الجيش و رجع من رجع من الناس، عدل خالد الى الطعام الذی كانوا قد وضعوه لياكلوه، فقال للمسلمين:
هذا نفل فانزلوا فكلوا. فنزل الناس فاكلوا عشاء؛ و قد جعل الاعاجم على طعامهم جردقا كثيرا، فجعل من يراه من أهل الباديه من الأعراب يقولون: ما هذه الرقع؟ يحسبونها ثياب؛. فيقول لهم من يعرف ذلك من أهل الارياف والمدن: اما سمعتم برقيق العيش؟
قالوا:
بلى، قالوا: فهذا رقيق العيش. فسموه يومئذ رقاقا، وإنما كانت العرب تسميه القرن.


ترجمه‌ی بالا هم تقریبا معادل ترجمه‌ی "الکامل فی التاریخ" است بجز اینکه در اینجا از ۷۰،۰۰۰ نفری از ایرانیان یاد شده که اینگونه کشته شدند و همچنین از به حرکت درآمدن آسیاب بوسیله‌ی رود خون یاد شده و از نانی نازک و خوشمزه‌ی بسیار سفیدی یاد شده که تازیان در آن روز خوردند و آن را نان " رقاق"(۳) نامیدند، نانی که می‌گفتند مانند لباس نازک است؛ این تسمیه تا کنون نیز در فرهنگ عربی باقی است.
البته خود محمد ابن عبدالله به صراحت گفته است که من برانگیخته شدم تا با مردم بجنگم تا اینکه مسلمان شوند....
ایات قرآن هم پر است از دستور به جنایت؛ ایا داستان کشتن تمام مردان بنی قریظه از پیر گرفته تا نوجوان را شنیده‌ای! ایا می‌دانی که محمد تمامی زنان، دختران و پسران خردسال این قبیله را یا میان سربازانش تقسیم نمود یا به اهل نجد فروخت تا اسلحه بخرد!
اما پرسشی که همچنان باقی می‌ماند این است که آیا سزاست ما این جنایتکار و خاندانش را خداگونه مورد احترام قرار دهیم و به خاطر آنان بر سر و سینه بزنیم؟
==============================================
پاورقی
(۱) این کتاب را اسماعیل ابن عمر الدمشقی معروف به ابن کثیر(متوفای سال ۷۷۴ هجری قمری) نوشته است و شامل تاریخ و قصص می‌باشد که اتفاقات اسلامی تا سال ۷۶۷ هجری قمری را بررسی کرده است.


(۲) نوشته‌ی عز الدين ابی الحسن علی ابن ابی الكرم محمد بن محمد بن عبدالكريم ابن عبدالواحد الشيباني؛ معروف به ابن اثیر (تاریخ وفات سال ۶۳۰ هجری قمری)
این کتاب از مشهورترین کتاب تاریخ اسلامی است.
(۳)نان رقاق که اعراب به آن رگاگ می گویند:

منبع

هیچ نظری موجود نیست: