۴.۳.۹۱

پند گیر و کاربند و گوش دار

یکی‌ از خدمتکاران عمرو لیث، حکمران سیستان، بدلیلی‌ از دربار او فرار کرده بود، خدمتکاران دیگر را فرستادند و او را باز آوردند. وزیر با او دشمنی داشت و به عمرو لیث گفت که او را بکشد تا درس عبرتی برای دیگران شود، تا دیگر کسی‌ از خدمت حکمران فرار نکند.
خدمتکار در پیش عمرو، بخاک افتاد و بگفت: هر حکمی که بدهی‌، حق داری که تو خداوندی و از دستور خدا نمیتوان سر پیچی‌ کرد.

هر چه رود بر سرم چون تو پسندی رواست
بنده چه دعوی کند حکم خداوند راست

اما چون نان و نمک ترا خورده‌ام ، نمیخواهم خون من گردن تو افتد و روز قیامت دامنت را بگیرد. پس اجازه بده اول این وزیر را بکشم و آنگاه بقصاص خون او دستور بده مرا بکشند تا بحق کشته باشی‌.

ملک خندید و به وزیر گفت، نظرت چیه؟

وزیر گفت: ای خداوند جهان بخاطر خدا از این دریده چشم، بگذر و او را صدقه سر گور پدرت آزاد کن، تا مرا به بلایی دچار نکند.

گناه از من است که پند حکما و بزرگان را فراموش کرده ام، که میگویند وقتی‌ بجنگ سنگ انداز میروی، سر خودت را شکستی، و وقتی‌ بطرف دشمن تیر انداختی، بدان که هدف تیرش قرار گرفتی‌.

چو کردی با کلوخ انداز پیکار
سر خود را بنادانی شکستی
چو تیر انداختی بروی دشمن
چنین دان کاندر آماجش نشستی

گلستان سعدی باب اول در سیرت پادشاهان
حکایت شمارهٔ ۲۳

دخالت‌های بیجا و حماقت بار آخوند و نوکران بی‌سواد و جاهلش در امور دیگر کشور‌ها و نتایج مصیبت باری که اعمال بدون خرد آنان برای ایران و ایرانی‌ در برداشته ، نمونه‌ای زنده در جهت اثبات این گفته و این حکایت گلستان است.






عمرو لیث صفاری دومین فرمانروای سلسله صفاری بود که در شرق و جنوب ایران حکومت می‌کرد (۸۷۹-۹۰۱ میلادی - از سال ۲۶۵ تا ۲۸۹ هجری، بر سیستان حکومت داشت)
او برادر کوچک یعقوب لیث بود و پا بپای برادر بزرگترش جنگید و بعدها در سال ۸۷۵ میلادی از طرف یعقوب فرماندار هرات شد . پس از مرگ یعقوب در استان فارس عمرو جانشین برادرش و پادشاه صفاریان شد . در سال ۹۰۱ میلادی نبردی میان او و امپراتوری سامانیان که بر کلّ جهان فرمانروایی می‌کردند درگرفت. در این نبرد عمرو لیث از اسماعیل سامانی شکست خورد و اسیر شد. امیر اسماعیل وی را به بغداد فرستاد . عمرو لیث پس از مدتی در تبعید در سال ۹۰۲ میلادی کشته شد.

هیچ نظری موجود نیست: