۱۴.۱۱.۹۰

دنبال کردن حوادث دنیای واقعی‌ به وسیله دنیای مجازی اینترنت.

انسان‌ها از همان ابتدا، خداوند را وسیلهٔ توجیه اعمال توجیح ناپذیر قرار می‌‌داده اند.
ابراهیم همسرش هاجر و پسرش اسماعیل که شیر خوار بود را در صحرای خشک و بی‌ آب و علف رها کرد. هاجر پرسید آیا این ارادهٔ خداوند است، ابراهیم پاسخ داد، آ‌ری، و آنگاه هاجر را بحال خود رها کرد و رفت. هاجر آنقدر به کودکش شیر داد تا هر دو سینه‌اش خشک شدند و آنگاه از دو تپه بالا رفت، نخست از صفا و سپس از مروه، هاجر مشوّش و ناامید میان دو تپه می‌‌دوید تا شاید چادر، شتر یا آدمیزادی ببیند، اما هیچ ندید، تا اینکه ناگهان جبریل بروی ظاهر شد و آب زمزم را نشان داد و چنین بود که هاجر زنده ماند. حالا چرا زائران گرد میایند، آیا برای هاجر است،..... نه،..... در واقع زائران افتخاری را که ورود ابراهیم نصیب دره کرده است جشن میگیرند. مردم بنام آن شوهر زن دوست و با وفا گرد هم میایند تا مراسم نیایش را به جا آورند.









هیچ نظری موجود نیست: