۲۵.۸.۹۰

ما از تبار خشمیم با یک قبیله نفرت


میفرمایند دانایان و آدمای عاقل، و آنانی‌ که آگاه به دانش واقعی‌ میباشند و کسانی‌ که در زندگی‌ به تجربیاتِ بیشتری رسیده اند، کمتر خشمیگن میشوند و کمتر تحت تاثیر قرار میگیرند، بهمین دلیل هم راحتتر و بهتر میتوان یک جوان را تحت تاثیر قرار داد و از نیروی عنان گسیختگی خشمش استفاده کرد تا یک پیر دهر، که پیراهن‌ها بر تن‌ دریده یا بر تنش دریده اند. البته هستند کسانی‌ که اگر هزار سال هم زندگی‌ کنند هنوز در جهل مرکبند و اینجا منظور این استثنأ‌ها نیستن و منظور انسانِ به اصطلاح طبیعی و شناخته شده در افکار عمومی است.

آیا این نکته درست است و صحت دارد و یا نه، باز و مطابق معمول از افکار کسانی‌ تراوش شده که خود را بهتر از دیگران دانسته و میدانند؟ آیا خشمگین شدن و کلا خشم ناشی‌ از بی‌ خردی است؟

شاید مسئله را باید به روش حل مسائل فیزیک بررسی کرد ، یعنی‌ اول آنرا به چند قسمت تجزیه و تقسیم کرده ، در مورد هر قسمت تفکر نموده و سپس تحلیلش کرد.(۱)


بخش نخست:
میفرمایند که خشم در گفتار، فرزند ناتوانی‌ در "سخن گفتنِ با متانت" و "کمبود منطق لازم" برای متقاعد کردن دیگران است ( که عدم تجربه لازم، آگاهی‌ و دانش، و عقل پیش برنده، میتواند دلیلی‌ بر این ضعف باشد). یعنی‌ وقتی‌ حریف در سخن گفتن تواناست، و در میدان فصاحت بر ما غلبه کرده است، برای اینکه دستِکم دل را خنک کرده باشیم و احتمالاً طرف را تحقیر..... یا به تمسخر رو می‌آوریم و یا فحاشی و یا در بدترین حالت مثل بز خاموش فقط فکمان میجنبد، بدون اینکه حرف قابل توجهی‌ زده باشیم.

بزبان دیگر ، اگر در بحثی‌ شرکت جستی و کارت به ناسزا گویی، مسخره کردن، سخنان بی‌معنی و بیربط زدن، رسید ، بدان و آگاه باش، که سه عامل تربیت اجتماعی را کم داری:

- عقل و منطق که در مجموع خرد ترا تشکیل میدهد.

- آگاهی‌ و سواد، که نشان دهنده اکتساب و فراگیری‌هایت در طول عمری که کرده ای، میباشد.

- و در آخر و مهمترین اینکه عدم شجاعت در قبول ناتوانی‌‌ها و نتیجتا عدم تحمل و پذیرش واقعیت‌ را نماینگر است.

درحالیکه اگر در جایی‌ که ناتوانی فردی بوضوح بنمایش گذاشته میشود ، اگر بجای خشم و تحریک عصبی، خاموشی برگزینی، دستکم ثابت کردی که شعور درک موقعیت را داشته ، و خود را بیکباره و کاملا با خاک یکسان نکردی.

قسمت دوم:

چرا بزرگترها ( بزرگتر از نظر بدنی، موقعیت اجتماعی، ثروت و قدرت ) به کوچکترها ( باز از نظر بدنی و جسمی‌، موقعیت اجتماعی، ثروت و قدرت)، زودتر و راحتر خشم خودشان را نشان میدهند، در حالیکه با بزرگتر از خودشان (از نظر بدنی، موقعیت اجتماعی، ثروت و قدرت)، این خشم اصلا بروز داده نمی‌شود و احتمالاً بسیار خفیف و کنترل شده و محتاط به نمایش درمیاید؟

من جدا در پاسخ این پرسش درمانده ام.

به اعتقاد عموم، دلیلش اینستکه آدما از حس برتری لذت میبرند ولی‌ چون همزمان از ترسی‌ نهان در رنج هستند پس سعی‌ میکنند زمانی‌ که کاملا مطمئن هستند که از این میدان برنده بیرون میایند، خشمشان را نشان دهند. مردم اعتقاد دارند که ، آدما را اگر جان به جانشان هم بکنی‌ ، هنوز خوی و خصلت درندگی دوران ماقبل تاریخ را در درونشان، در گوشهٔ کاملا دور، مخفی‌ کرده‌اند، و در هرجا که بتوانند ، آنرا از این صندوقچه بیرون آورده ، استفاده کرده و دوباره بسر جای اول برمیگردانند ، تا مورد استفاده بعدی فرا رسد. میفرمایند ، خشم در رفتار -ناشی‌ از اعتقاد مطلق به برتری بر دیگران -و گاهی هم ناشی‌ از عدم کنترل بر "احساسات برانگیخته" میباشد.

و پرسش اینجاست که اگر اینچنین است، پس چرا طبیعت هم بدین گونه رفتار می‌کند. چرا خشم طبیعت هم گریبانگیر ضعیفترین پدیده‌های طبیعی است و ضعفا جایی‌ در آغوش طبیعت ندارند و فقط آنانی‌ که قویترند زنده میمانند ؟

و این گفته معروفِ که میگوید : برو قوی شو که در نظام طبیعت، ضعیف محکوم بفنا است....

که با همهٔ سنگین دلی‌، حقیقتی را بدوش میکشد، میتواند گفته دیگری بر این مدعا باشد.

پرسش اینجاست که چرا منطق طبیعت که در واقع منطق خدا است، درست بهمین گونه برخورد میکند؟



.........................................
(۱) یادش بخیر دبیر فیزیکی‌ داشتم که همیشه میگفت: مسائل فیزیک را نمیشود بطور کلی‌ حل کرد، باید جمله بجمله پیش رفت و مسئله را شکافت، یعنی‌ نمی‌شود همه مسئله را یکجا خواند و سپس بفکر‌ حلش افتاد، بلکه جمله اول مسئله رو میگیری در مورد آن فکر میکنی‌، پاسخ‌هایت را بر روی کاغذ می‌نویسی و و و، ....... یکبار هم از بچه‌ها پرسید: آیا میدانید که چگونه میتوان یک فیل را خورد؟؟؟ و وقتی‌ جوابی‌ نگرفت، خودش جواب داد: از یک پایش شروع به خوردن کنید . یعنی‌ هر کاری هر چند هم که بزرگ و غیر ممکن نماید وقتی‌ از یکجا شروع کردی، به احتمال زیاد به پایانش خواهی رساند. و این درس و جمله این معلم دانا و توانا، سرمشق و راهنمای زندگی‌ من شد و خواهد بود.

هیچ نظری موجود نیست: