۱۵.۲.۸۵

هر چه میخواهد دل تنگت بگو

همین اینجا را کم داشتم، اگرنه همه چی‌ مرتب است.

بسراغ این صفحه اگر میایید، نرم و آهسته هم که نشد، مهم نیست، که چینی‌ نازک این صفحه نه محتاج ترک، بلکه شکستن است.

چنانچه پرسشی، پیشنهادی، پندی، متلکی و گفتاری دلنشین و یا انتقادی در باره سایت دارید، یا اینجا بنویسید و یا اگر اینجا نمینویسید، پس کجا مینویسید؟

۱۹ نظر:

Reza گفت...

مریم جان دستت درد نکنه و خسته هم نباشید. سایت باحال و آموزنده و پر محتوا و جالبی‌ را اداره می‌کنید. لطفا از نوشته‌های خود بیشتر بگذارید. همیشه موفق و سربلند باشید.

AdamBarfi گفت...

رضا گرامی‌، از لطف شما بی‌نهایت سپاس دارم. و حتما سعی‌ می‌کنم صفحه‌های بیشتری را مانند دل دشمنان سیاه کنم. شما هم پیروز باشید، دوست من

میترا گفت...

مریم جان سلام عزیزم. می‌خواستم ازت بخاطر سایت آموزنده و جالبت تشکر کنم. اینجا برعکس سایت‌های دیگه است که پر از مطالب تکراری و کپی‌ شده از رو دست همدیگه هستن. بهت تبریک میگم عزیزم. لطفا به کارت ادامه بده. من هر جای که میروم آدرس سایت رو به همه میدم چون حیفم میاد که دیگران از سایت خوبت استفاده نکنند. :) دوستدارت میترا.

AdamBarfi گفت...

میترا عزیزم، مهر بی‌ پایان شما به من، هم موجب دلگری شد و هم بانی‌ لبخندی که همه صورت منو احاطه کرد. سپاسگزار شما هستم مثل همیشه.

بیژن گفت...

با سلام می‌خواستم بگم که همه چیز این سایت عالی‌ و با کیفیت بالاست. عکس‌ها بی‌نظیر. موزیک عالی‌. متنها و نوشته‌ها قابل تحسین و شگفت انگیز. خواهشاً هیچ چیز را تغییر ندهید و به کارتان ادامه بدید. با تشکر فراوان و قدردانی از زحمات شما مریم بانو.

AdamBarfi گفت...

بیژن، دوست عزیز، مهر شما موجب دلگرمیست. سپاس منو بپذیرد.

ناشناس گفت...

سلام و مرسی‌ برای زحمتی که می‌کشید. ببخشید چرا دگمه سمت راست موس در سایت شما کار نمیکند؟؟؟؟

AdamBarfi گفت...

برای پرهیز از نقطه ضعف بلاگر، در برخی‌ از سرویس دهنده ها، سمت راست ماوس غیر فعال می‌شه ولی‌ شما به راحتی‌ میتونی مطالب و عکسها را کپی‌ کنی‌ و احتیاجی‌ به دگمه سمت راست ماوس نداری.

Tanha گفت...

سلام لطفا از گلستان سعدی بیشتر بگذارید. با تشکر

AdamBarfi گفت...

حتما مرضیه عزیز، اتفاقا دوستان خودم هم همین پیشنهاد را به من دادند.

ناشناس گفت...

بابا خیلی‌ باحالی‌ باحال‌ترین آدم دنیا >>>> تو کی‌ هستی‌؟؟؟؟؟ چی‌ هستی‌ ؟؟؟؟؟؟<<<<

AdamBarfi گفت...

من هم ناشناسی آشنایم، غایبی حاضر، نزدیکی‌ دور و پنهانی‌ آشکار. از مهرت سپاس دارم دوست من.

paymane گفت...

مطالب بسیار جالب است ولی:
1. چرا نشانی (کتاب، انتشاراتی، سال، صفحه) در همه جای مطالب نوشته نمی شود؟ لطف کنید این کار را بکنید که ما بتوانیم از درستی مطالب شما دفاع کنیم
2. از چسباندن عکس های زن ها برهنه چه سودی بدست می آید؟ پیام این عکس ها چیست؟ آزادی؟ ستیزه با زن ستیزی؟ چه ربطی به تاریخ ایران دارد؟
طبیعت هر انسانی این است که از برهنگی احساس شرم می کند، این در همه جای دنیاست، ربطی به شرق و غرب و دین هم ندارد،
من می خواهم که جستار های شما را به دوستان توصیه کنم ولی نمی توانم چون برای عکس های زن ها برهنه توجیهی نمی یابم
چرا سری را که درد نمی کند، دستمال باید بست؟

AdamBarfi گفت...

با سپس از شما بخاطر نظر و پیشنهاد ,

۱- تمامی مطالب، از عکس، مقاله، ویدئو، خبر دارای تاریخ، و منبع میباشند، مگر اینکه نویسنده آنها خودم باشم.

۲- اینجا عکس زن برهنه گذاشته و یا به قول شما چسبانده نمیشود که سودی برده شود! اینجا سخن از طبیعت و انسان است. زن به عنوان یکی‌ از مخلوقات خدا ، جزئی از طبیعت است و مانند دیگر مخلوقات از زیبایی‌های طبیعت است. و شاید شاهکار و سرآمد آنها باشد. و دیدن این همه زیبایی برای آدمی‌ واجب و لازم است و بخاطر آن میبایستی سپاسگزار خالق بود. درست وقتی‌ که دشتی از گلهای وحشی را میبینیم و لذت میبریم، یا در کنار آبشاری غرق در خوشی میشویم، و یا وقتی‌ کوه‌های سربفلک کشیده را میبینیم و لبخند می‌زنیم ، و یا کنار دریا از عظمت بیکران آن حیران میمانیم و غرق شادی میشویم یا آواز یک قناری را میشنویم و و و.

کسانی‌ که به سکس که مانند خوردن، خوابیدن و احساس کردن، یکی‌ از نیازمندی‌های طبیعی و لازم برای آدمی‌ است و توسط خالق برای زندگی‌ در انسان نهادینه شده، به چشم ننگ‌، و خاک بر سری نگریسته ، در نتیجه به آلت تناسلی‌ زن و مرد نیز به عنوان چیزی شرم‌آور نگاه میکنند، هر چیزی ( در اینجا بدن برهنه یک زن ) که آنان را به یاد سکس و در نتیجه آلت تناسلی‌ بیندازه برای آنان شرم‌آور و زشت و ننگین است!

اینگونه افکار مریض، آدمی‌ را نخست از طبیعت، سپس از خالق و در انتها از خود جدا ساخته و تبدیل به یک موجود نفرت انگیز می‌کند، که هر کسی‌ با دیدنش رو به هم می‌آورد.

هدف من از گذاشتن بدن برهنه زنها دقیقا مبارزه با این افکار است و اینکه مردم و هم میهنان بینوای من که تحت تعلیمات چندین قرن آخوند بیسواد، مریض، عقب مانده و منحرف جنسی‌، توان درست اندیشیدن را از دست داده‌اند، و به موجودات نفرت انگیزی تبدیل شده‌اند، به خود آمده و به بدن زن ، تنها به عنوان ابزار تسکین نیازمندی‌های جنسی‌ مرد نگاه نکرده و آنرا یکی‌ از پدیده‌های طبیعی ببینند ، مانند وقتی‌ که به یک درخت نگاه میکنند. و وقتی‌ نگاه جامعه نسبت به بدن یک زن عوض بشود در نتیجه زن بعنوان یک انسان شمرده شده، و نه یک ابزار جنسی‌، و تمامی حقوقی که یک انسان در یک جامعه میبایستی از آن برخوردار شود، بطور خودبخود دارا میگردد.

۳- خواهش من از شما این است که آدرس اینجا را به کسانی‌ که هنوز آنچنان تنگ نظرند که با دیدن بدن برهنه یک زن، به اعماق رختخواب شیرجه میزنند، نده تا آرامش و اصالت در اینجا برقرار باشد.

paymane گفت...

بانو مریم:
از این که روشن سازی کردید، سپاسگزارم، می دانستم که منظور ویژه ای در گذاشتن عکس های زن های برهنه دارید و معمولن این منظورها می تواند گوناگون باشد و من مانده بودم که کدامشان منظور شخص شماست، از سخنتان دستگیرم شد که دو منظور هست یکی اینکه از بدن زن
به عنوان یک کار هنری و زیبا یاد کنید و دیگر اینکه نزدیکی جنسی را بخشی از روال طبیعی نشان بدهید.

بعضی از وبلاگ نویسان نظرشان این است که من در اینجا هر کار بخواهم می کنم و شما نمی خواهی نیا، ولی به نظر من می رسد که شما
به نظر بازدید کننده ها، علاقه مند هستید و برایتان مهم است که مردم چه می اندیشند بر این پایه من هم نظرم را عنوان کردم

درباره نظر شما، درباره عکس های برهنه:
اینطور که من فهمیدم از نظر شما از دو حالت خارج نیست، هر کس که از دیدن عکس زن برهنه دچار شرم می شود یا در برهنه کردن خود
دچار شرم می شود، به نزدیکی جنسی به چشم ننگ نگاه می کند و به زن به چشم نفرت !
آیا ممکن نیست که حالت سومی هم باشد، و آن این که هر چند برهنگی در دنیای طبیعت طبیعی است، ما انسانها دیر زمانی است که پوشیدن
را راه بهتری دانسته ایم، حالا من نمی آیم مثل شما، ادعا کنم که دلیل این کار را می دانم ولی آیا شما گمان نمی کنید، که این که در همه جوامع بشری
از هزاران هزار سال پیش، همه مردم حتا وقتی که برای گرم نگه داشتن خود هم نیاز به پوشاک نداشتند، همه چیزی می پوشیدند، آیا گمان نمی کنید
که این نشان دهنده یک نکته ای و یک تفاوتی میان جامعه انسانی و طبیعت هست؟
آیا گمان نمی کنید که اینکه در همه جوامع بشری، و در همه زمانها، انسانها برای داشتن رابطه جنسی یک چهارچوبی برای خود داشته اند و یک رسم و رسومی، بر خلاف دنیای حیوانات آیا گمان نمی کنید که این جهانی بودن این عادات، نشاندهنده یک نکته در بن روان انسان و شناخت انسان از خود می باشد. حتا در کشورهایی که نود درصد آن ها در همه پرسی ها می گویند که هیچ مذهبی ندارند، باز هم رسم ازدواج همچنان پا برجاست و هرکس موقعی که سر کار می رود، پوشاک مناسب می پوشد. آیا گمان نمی کنید که این ها نشان می دهد که داشتن چهارچوب و رسم برای پوشش و رابطه جنسی
ربطی به مذهب و نو اندیشی و کهن اندیشی ندارد؟ و این یک ویژگی انسانی است؟

آیا با زیاده روی در مبارزات خود این خطر نیست که از آن طرف بام بیافتیم و در نهایت به جای اینکه اوضاع را بهبود ببخشیم، با ترساندن جامعه از اینکه قصد داریم محیط جامعه را تبدیل به یک محیط ناراحت کننده کنیم، در نهایت مردم را به آغوش کسانی بفرستیم که می خواهیم از آنها نجاتشان بدهیم؟

شما چه بخواهید، چه نخواهید، انسان یک سری ویژگی های روانی و فکری و شناختی دارد، که باید آن ها را شناخت و با آن ها کنار آمد
مثلن دستشویی رفتن هم نوعی فرایند طبیعی است، (می دانم، کلیشه است و بقیه هم از این خط استدلال بهره جسته اند، به هر حال، خیلی هم بیراه نمی گویند)

به هر صورت، پیروزی شما را خواستارم !

AdamBarfi گفت...

Payman گرامی‌، با سپاس دوباره ، به نظر من شما با متانت بحث خوبی‌ را شروع کردی و من خوشحالم که می‌تونم طرف دیگر این بحث باشم، به دلیل اینکه این بحث سخن امروز جامعه ایران است. و از نظر عده‌ زیادی که تحت تاثیر سخن بی‌ پایه آخوندی قرار گرفته‌اند، باید یک مرزی بین جامعه انسانی‌ و دیگر مخلوقات، ( بیشتر اصرار بر جامعه حیوانی‌ میشود) باشد، و آن مرز نیز چیزی نیست به جز اینکه آدمی‌ بایستی‌ خود را بپوشاند، چرا که در غیر این صورت فرقی‌ با یک حیوان ندارد!

اول بگم که من کاملا با شما موافقم که میبایستی در یک گردهم آیی، همیشه عهد و پیمان‌های را گذاشت تا آن جامعه بتواند کار کند و یا به قولی سنگ روی سنگ به ایستاد . و این عهد و پیمان‌ها تا جای که مزاحم طبیعت آدمی‌ نشود بسیار پسندیده است و باید رعایت گردد.

اما در بحث پوشاندن بدن، اگر یک مرور بسیار سطحی و ابتدایی به تاریخچه این کار داشته باشیم، در واقع به ریشه یک انحراف بزرگ در جامعه انسانی‌ امروزی میرسیم،

مثلا انسان اولیه به یک دلیل ساده، یعنی‌ حفاظت بدن خود در برابر سرما و گرما، به پوشاندن خود رو می‌آورد، یک تقاضای طبیعی انسانی‌ برای مقابله با خشونت طبیعت! بعد ها با بزرگتر شدن جوامع، این تقاضای ساده، تبدیل به عاملی به نام برتری جویی میگردد و دستاویزی که آدمی‌ خود را از دیگران جدا ساخته و به وسیله آن خود را نسبت به دیگران ارجح تر دانسته و صاحب تفأخر می‌بیند. از اینجا به بعد دیگر یک تقاضای ساده مطرح نیست، بلکه با یک تقاضای غیر طبیعی مواجه میشویم که نرم و آهسته خود را به جامعه تحمیل می‌کند ، و پایه یکی‌ از انحرافات جامعه گذاشته میشود. انحرافی به نام برتر بودن عده‌ای بر دیگران به دلیل مادیات که لباس نمایانگر آن است! یعنی‌ من از تو بهترم چرا که لباسم فاخرتر است، که این نشان از دارایی من می‌کند.

و از آنجایی که همیشه کسانی‌ هستند که با رقص و خوش رقصی به هر نوایی پاسخ دهند، در اینجا هم این افراد، به حماقتی به نام پدیده تفاخر و برتری جویی عده‌ای پاسخ داده و نتیجه این میشود که این انحراف رشد کرده و چنگالش را در تمامی بدن جامعه فرو میبرد و این کار ، منجر به ساخت هزاران مرکز تولید بیهوده و انگلی میشود. بعد‌ها سیاست و مذهب و ملیت گرایی و نژاد و قومیت و فاکتور‌هایی‌ از این دست هم خود را قاطی کرده و هر گروهی میخواهد خود را از دیگران متمایز کند، و بگوید ما از شما جداییم چرا که جامعه ما اینطوری لباس میپوشد و آن‌طور که شما میپوشید نیست، و کار به جای می‌رسد که امروز اگر کسی‌ مثل من بیاید و فریاد بزند که

به پیر به پیغمبر هدف اولیه و اصلی‌ برای پوشش این نبوده و ما برای این جامعه انسانی‌ نیستیم که خود را میپوشانیم، ما دچار حماقت‌های آدم‌هایی‌ شده‌ایم که هزاران سال پیش زندگی‌ می‌کرده‌اند، و اینکه ما می‌کشیم در واقع تاوان عقب ماندگی فکری یک عده‌ در هزاران سال پیش بوده، و این‌ها را باید دور ریخت و میبایستی به اصل خویش باز گشت،

در پاسخ همه لبخندی زده و با قیافه حق بجانب، من رو یا افراطی مینامند، یا کمی‌ تا قسمتی‌ خل وضع و یا در بهترین حالت آنارشیست! و حرف‌هایم را با جک یکی‌ دانسته و به کار خود ادامه میدهند.

البته منظور من این نیست که امروز همگی‌ برهنه بگردیم، تا روزگار وصل خویش را باز جسته باشیم، خواستم توضیحی داده باشم در جهت این که این بحث پوشش تا چه حد بی‌منطق و سحطی است، و تا چه حد منافع عده‌ای در گرو این پوشش است، به آمار که نگاه میکنی‌ میبینی‌ با اینکه پوشیدن لباس‌های سبک و کوتاه و نازک میتواند برای آدمی‌ بسیار راحتر باشد

ولی‌ به دلیل رعایت احوال زیباروی به نام پول، حتی در تابستان هم آنچنان که باید ساخته نمیشود ،

و اگر من بکلی با این بحث پوشش مخالفت دارم، و حتی برهنگی را به اینگونه پوشیدن‌ها ترجیح میدهم، یکی‌ از دلایلش این است که از نظر من پوشش یک ضرورت طبیعی است و نه ملاکی‌ برای شناخت انسانیت یک فرد و یا یک جامعه و اینکه نه همین لباس زیباست نشان آدمیت!

paymane گفت...

با سپاس از شما برای پاسخ گفتن منطقی و مستدل به پرسش های من
به نکته جالبی اشاره کردید، که مرا به یاد تصویرهای 40 سال پیش چین کمونیست، شوروی و حتا زنهای پوشیده در چادر در زمان پهلوی و استدلال های کتاب های دینی و اجتماعی دوران راهنمایی و دبیرستانم انداخت، با توجه به طرز فکر شما که در نوشته هایتان آشکار است، گمان می کنم از این که به یاد چنین صحنه هایی افتادم شگفت زده شده باشید، یادم می آید که توجیه چینی های کمونیست، و شوروی ها برای اینکه به همه یک لباس یک شکل بپوشانند، و هم یکی از توجیه های کتاب های دینی ما برای چادر، شباهت به این سخن داشت، که چون لباس یکی از مظاهر فخر فروشی طبقات اشرافی و بورژواز
به طبقات محروم هست، ناگزیر باید همه لباس یک شکل بپوشند که این فخر فروشی پیش نیاید، حالا البته شما میگویید که برهنگی بهتر است چون در برهنگی همه با همان لباسی هستیم که از مادر با آن به دنیا آمده ایم. این مرا به یاد یک نکته دیگر هم انداخت، احرام بستن حجاج، فلسفه آن هم جلوگیری از فخر فروختن و یکسان کردن دارا و نادار است، در ضمن راه حل شما هم بکار برده می شده، پیش از آمدن اسلام به عربستان، مردم رسم داشتن به طواف بروند، و برای یکسان شدن لخت می شدند، زن ها شب طواف می کرده اند و مردها روز لخت!
بنابر این توجه کردید که برای رفع مشکل فخر فروشی دو راه هست، همه یک لباس بپوشند یا هیچ کس لباس نپوشد.
در ضمن یک نکته دیگر هم به نظرم آمد و آن این که ما دیگر درباره بخش هنری و آزادی یا طبیعی بودن برهنگی گفتگو نمی کنیم و نقطه تمرکز ما به اختلاف طبقاتی منتقل شده، در اینجا من تنها دارم جمع بندی نکته هایی که درباره آن گفتگو کردیم را می کنم و نه در همراهی و نه در رودررویی نکته هایی که شما گفتند چیزی نگفته ام،
اینجا می خواستم بگویم که برهنگی از روبرو حتا در آمریکا و اروپا هم صحبت صد در صد راحتی نیست، من مصاحبه های هنرپیشه های آمریکایی را دیده ام که نشان می دهد، حتا در محیط هایی که برهنگی سکه رایج است، آمادگی های خاصی دیده شده، هنرپیشه ها گاهی در مفاد قرارداد خود چیزهایی درباره برهنگی قرار می دهند، و کارگردان، جلسه خاصی می گذارد تا درباره صحنه های برهنگی توضیح بدهد و مطمین شود، که هنرپیشه زن یا مرد آماده است. این ها که در محیطهایی که خودشان را از قید و بندهای جامعه ما رها کرده اند اتفاق می افتد به ما نشان می دهد که یک چیزی در روح انسان هست که یک قدری برایش برهنگی را ناخوشایند میکند و نیازی به گفتن نیست که اگر یک ویژگی در 98 درصد از 6 میلیارد بشر باشد، باید یک ویژگی خاص روح انسانی باشد.
ولی داریم از موضوع دور می شویم همانطور که در بالا گفتم من درباره جزییات پوشش چیزی نگفتم پوشش می تواند مثل پوشش ماهاتما گاندی، یا پوشش حاجییان به سادگی یک پارچه باشد، یا به زرق و برقی باشد اگر مقصود مبارزه با اختلاف طبقاتی است باید گفت که به نظر من نمی آید، که لخت شدن، پاسخ مناسبی به این مشکل به راستی زشت و به راستی دردآور عصر ما باشد، ما باید ریشه های فقر و ریشه های ثروت را پیدا کنیم، سازوکارهایی که در جامعه این اختلاف ها را به وجود می آورد بشناسیم، از خودمان بپرسیم که چطور یکی ماشین بوگاتی سوار می شود و یکی زن و دو بچه را روی موتور می گذارد؟ بعد باید این سازوکار ها را با تلاش گسترده و با بینش و دانش ژرف از ابزارهای تولید ثروت و از فرصت های اجتماعی به گونه ای دگرگون کنیم که این شکاف ها باریک شوند و این زخم ها تسکین پیدا کنند، برای نمونه اگر ما در جامعه مان یک دستگاه و سازمان مالیاتی درست پدید بیاوریم و کاری کنیم که کسانی که کار دارند، پول دارند، باسواد هستند و تندرست هستند، سهم خود را در کمک و تامین هزینه های کسانی که بیکار شده اند، در فشار هستند، از نعمت دانش اندوزی محرومند، یا به بیماری دچارند، پرداخت کنند، بخش مهمی از این شکاف ها از میان می رود،
اندیشیدن درباره دردهای اجتماع و اینکه آنها از کجا آمده اند و راه درست تسکین دادن آن ها چیست البته دشوارتر از چسباندن عکس های برهنه زنان است ولی در نهایت تنها اندیشه درست و تصمیم درست است که می تواند فرصت این را داشته باشد که نانی در سفره ای بگذارد و دردی از کسی دوا کند.

paymane گفت...


در این میان مردانی که شاید به شهوت طلبی مشتاق تر باشند تا خواندن مطالب پرمغز و سودمند شما، از وبلاگ شما بهره ای را می برند که شاید، منظور شما نبوده، و من شک دارم، درس هایی که در زمینه طبیعی بودن نزدیکی جنسی یا آزادی یا اختلاف طبقاتی می خواهید بدهید از آن عکس ها گرفته شود.
و اگر کسانی هم باشند که به قول خودمان «ندید، پدید» هستند، ممکن است از این عکس های احساس ناخوشایند کنند و اصلن مطالب را هم نخوانند که این هم شما را به هدفتان که روشنگری و آگاهی رسانی است نمی رساند.
ولی بین من و شما، من گمان می کنم، که روحیه شما در این شعر شادروان فریدون مشیری توصیف شده که
.تو را این ابر ظلمت گستر بی‌رحم بی باران
تو را این خشکسالی های پی در پی
تو را از نیمه ره بر گشتن یاران
تو را تزویر غمخواران ز پا افکند
تو را هنگامه شوم شغالان
بانگ بی تعطیل زاغان
در ستوه آورد.

و شاید عکس های برهنه فریاد شماست به این دنیا که باز به قول فریدون مشیری
من دچار خفقانم
خفقان...
من به تنگ آمده ام از همه چیز
بگذارید هواری بزنم، آی آی با شما هستم این درها را باز کنید
من به دنبال فضائی می گردم
لب بامی ...
سر کوهی...
دل صحرائی ...
که در آنجا نفسی تازه کنم
می خواهم فریاد بلندی بکشم
که صدایم به شما هم برسد
من هوارم را سر خواهم داد
چاره ی درد مرا باید این داد کند
از شما خفته ی چند
چه کسی می آید با من فریاد کند.

و حرف من هم این بود که شاید عکس ها بهترین راه «هم فریاد» جستن نباشد.
و گرنه من هم می خواهم با شما فریاد کنم.

AdamBarfi گفت...

Payman گرامی، متاسفانه شما یا خوب نخوندی یا خوب متوجه نشدی و یا خدای نکرده دچار فراموشی هستی‌ !

و من مجبورم یک خلاصه بنویسم تا شاید این قطار از ریل خارج شده دوباره به راه برگردد! بحث از جایی‌ شروع شد که شما پوشش را به ارزش‌های انسانی‌ ربط دادی، و من در جواب تاریخچه کوتاهی از پوشش را نوشتم تا یادآوری کرده باشم که از ابتدا پوشش به عنوان یک ارزش انسانی‌ بوجود نیامده و تنها بر اثر ضرورت و نیاز طبیعی برای آدم‌ها مطرح شده، و برعکس نه تنها ارزش انسانی‌ نبوده و نیست، بلکه پرچمی‌ گشته تا برخی‌ از ارزش‌های انسانی‌ را به زیر کشیده و تنها تبعیض طبقاتی را در جامعه به نمایش گذارد، و به این ترتیب جامعه را نیز به بیراهه برده است. من در کجا نوشتم که برای فخر نفروختن، یا باید متحد ال لباس شد و یا لخت راه رفت؟؟ و اصولا کجا به بحث تبعیض طبقاتی و چگونگی‌ تقسیم ثروت پرداختم که این سؤتفاهم برای شما پیش آمد، یعنی‌ اگر من در بحثم از کلمه "تفاخر" استفاده کردم ، و یا به سرمایه دارانی که دوست داشتند از دیگران جدا باشند، اشاره کردم، یعنی‌ بحثم در رابطه با این دو مقوله، تفاخر و سیستم کمونیستی بوده؟؟؟

و خیلی‌ جالب و بامزه بود که شما پوشیدن جامه را به ویژگیی در روح ربط دادی، و اینگونه وانمود کردی که آدمی‌ بر اساس یک نیاز روحی‌ است که خود را میپوشاند، یعنی‌ درست بر خلاف طبیعت آدمی‌!! و من با پوزش باید اعتراف کنم که هر چه بیشتر خواندم بیشتر مشکوک به بحث با یک طلبه فیضیه شدم. خدای نکرده که اینطور نیست؟؟

و بامزه تر از آن این که شما اقتصاد سیستم کمونیستی و چگونگی‌ تقسیم ثروت را شرح دادی که من بسیار سپاسگزارم، ولی‌ همان سیستم را هم شما با نگاه مذهبی‌ دیدی و تحلیل کردی و در واقع کمونیسم و یا سیاست تقسیم متعادل ثروت در جامعه را دقیقا برخلاف ذات و ادعایش دریافتی، و این نشان میدهد که شما در این رابطه تحصیل و یا مطالعه نداشته و تنها به همان تعریف و برداشتی که به اصطلاح تحصیل کردهگان چپ ایرانی‌ فهمیده و ملکه ذهن خود کرده و برای دیگران تعریف کرده‌اند، بسانده نموده و بر پایه همان هم بحثتان را استوار کرده اید، متاسفانه.

و بله جستجوی راه حل‌هایی‌ که به درد‌های جامعه بپردازد و به درد مردم بخورد، خیلی‌ بیشتر از قرار دادن تصاویر زن‌های برهنه است، ولی‌ همین کار یعنی‌ قرار دادن تصاویر زن‌های برهنه ، به طور مدام، هر شب و در هر جا، به عنوان یک عمل کوچک ولی‌ " انجام شده " تحت نام برداشتن" یک قدم کوچک" در رابطه با کمک به جامعه ، شرف دارد و بسیار عظیم و با ارزش تر از آن است که نشست و بدون تکان دادن انگشت کوچیکه تنها ، غرّ زد، ایراد گرفت، کلمات را دیمی به کار برد، نسنجیده ، بدون مطالعه، و بدون اندیشه و هل‌هلکی و فقط برای دادن جواب بحث کرد و بدون انجام کوچکترین عمل مثبت، به جای پًل شدن و دست یاری دادن، تازه دیوار شد و سنگ انداخت و احمدی‌نژاد وار ادعای شناخت و دانستن راه حل‌ها را داشت و طلبه وار دلخوش به این بود که من هستم چون منبر میروم!
پیروز باشید.