دیرو سارا خانم سراغته میگرفت.
کدوم سارا خانم؟!
چطو نمیشناسیش؟! او کسی که نشناسش خُ خواجه حافظ شیرازه...
بند کرده بود چه جور! سریش! مگه ول میکرد سگمصب! یه بند آدمه سؤالپیچ میکرد. میخواس از همه چی سر در بیاره. بیخود نبود اسمشه نهاده بودن نمیدونم چیچیپِرس.. زنه گز می کرد، شووره پاره میکرد. اصلن خدا ای زنه آفریده سی نخود هر آش. با او شوور قزمیتش... مفتش شیش انگشتی!..
قربون خدا برم که چه جور در و تخته یه جور می کنه سی هم... دو تایی میخواسن هر جور شده از دهن مو حرف بکشن.... مو؟!.. مو بندِ به اُو بدم؟! بچهای؟! بعد ای همه سال منه نشناختی هنو؟!.. مو صتا مث سارا خانم و شوورشه میبرم سر چشمه تشنه برمیگردونم. چی خیال کردی؟!.. مأمور دولت حریف مو نشد حرف از دهنم بکشه... جریانشه نگفتم سیت؟..
گفت تو کاظمی؟ گفتم ها، فرمایشت؟ حالا وایساده بود رو به روم و گند نفسش داشت خفهم میکرد... یه دسش به کمرش انگار دسته آفتووه. یه دسشم سر هفتیرش. صداشم انداخته بود ته گلوش. خیالش مو جلدی جا میزنم و شلوارمه خیس میکنم. گفت تو ای خونه چن نفر زندگی میکنن؟ گفتم یه نفر جناب سروان... خودم تک و تهنا.. وختی بش گفتم جناب سروان، باد کرد چه جور! گفتم همی حالایه که بپکه. یه گوربان یه خطی خُ بیشتر نبود.. گفت زنت کجان؟ گفتم چی؟! گفت خودته به خریت نزن بگو زنت کجان. گفتم زن چی؟! کشک چی تیمسار؟! مو گورم کجا بود که کفن داشته باشم؟!... ای دفه که بش گفتم تیمسار یه جوری نگام کرد انگار کن خر به نعلبندش.. فهمیده بود گذاشتمش سر کار. گفت گزارش کردهن پیش از بمبارون تو ای خونه یه زنی هم زندگی میکرده. گفتم خلاف به عرضتون رسوندهن جناب سرهنگ. هر کی بودهن گذاشتنت سر کار. ای حرفه که زدم تش گرفت. گفت مونه سر کار بذارن؟! هنو بوواش تخمشه ننداخته و ننهش نزاییدشه که بخا مونه سر کار بذاره. مو خودم دنیایه میذارم سر کار.. خلاصه سرته درد نیارم. بعدش سر کشید تو اتاق و بو کشید. زدم تخت سینهش و گفتم هوی عامو! سر خر کوتاه! گفتم به تو یاد ندادن ای کله وامونده ته همه جا هل ندی داقل؟! دوباره بو کشید و گفت ای بو چیه؟ گفتم هر خری میفهمه که بو گلابه. گفت کارخونهی گلابکشی داری کا؟ گفتم نه کا، کارخونهی فضولشماری دارم. گفت ای زبون دراز تو آخرش سرته به باد میده. گفتم کا به تخم پسرت! بعدش زدم رو شونهش و اشاره کردم به هفتیرش و گفتم ببین کا، مو نه از ای تیرکمونت نترسون. مو خودم اینا یه میسازم صادر میکنم تگزاس. برو کا، برو خدا روزیته یه جا دیگه حواله کنه. برو تا او رو سگ مونه بالا نیوردی. مو اعصاب معصاب ندارم ها! قد موها سرت ترکش تو لاشمه. هرچی دیدی از چشم خودت دیدی ها! گفته باشم. مو احترام او لباسته دارم... میدونسم خُ دردش چیه، عبود گوشیه داده بود دستم. دوتا هزاری خشک نهادم تو جیبش. تو دلم گفتم سگخور! بعدش زدم رو شونهش و گفتم به سلامت کا. برو دیگه نبینمت ای طرفا ها! سرشه انداخت پایین و رفت پی کارش... داشتم چی میگفتم که حرف تو حرف اومد؟ ها! نقل سارا خانم بود و شوورش... خدایا حالا مو دلم مث سیر و سرکه میجوشید که وخت گلاب تو دیر نشه ای نکبت و شوورشم گیر داده بودن عین چسب دوقلو سگمصبا!.. شووره میگفت کاظم، کا، راستشه بگو چه بلایی سر مدینه خانم آوردی؟ یقهشه گرفتم گفتم چرا پرت و پلا میگی نامرد؟! مدینه خانم کیه؟ کاظم دیگه کدوم خریه؟ ای اسما که تو میگی عمرن به گوش مو خورده باشه... اینه که گفتم، سارا خانم با پنجه دستش محکم کوفت تو صورتش و گفت ووی! ووی! پاک خل شده ای مرد... شووره گفت غلط نکنم یه سی چل تایی از او ترکشای کاردرست تو مخت جا خوش کردهن کا.. که تو اصلن نمیدونی کاظم کیه ها؟ گفتم نع! گفت که تا حالا اسم مدینه خانم به گوشت نخورده! گفتم عمرن. گفت باشه کا، باشه، قبول. بعدش تو گوش زنش یه چیزی گفت. زنه از تو کیف کوفتیش ــ گمونم مال دختریای سوفیا لوره بود ــ یه عکس درآورد. اگه گفتی عکس چی بود؟ عمرن بتونی بگی. خودم میگم.. عکس عروسی مونه. ها عروسی مو و تو. پَ عروسی بووام! مونه میگی، تش گرفتم. چنگ زدم عکس از دستش قاپیدم گفتم ای عکس پیش تو چه میکنه مادر فولادزره؟!... دوتاییشون زدن زیر خنده.. شووره میگف کاظم، کا، ما خونه یکی بودیم با هم. چطو یادت نمیا؟! تو چرا به ای روز افتادی کا؟! یادته چندی با هم تو باشگاه آبجو خوردیم کا؟ او شو که مهمون جاسم بودیم یادته؟ همو روز جاسمِ اخراج کرده بودن. جاسم میگفت با فرنگیه دس به یقه شده و یه فصل طرفه مالونده. لاف میاومد جاسم... زنه میگف مدینه خانم جون میداد سی غریبهها تا چه برسه به خودی و آشنا. محال منکنه جون به قالبش باشه و ای جور خودشه قایم بکنه... خلاصه، خوب که نصب عمرم کردن راشونه کشیدن رفتن....
تش بگیره ای باد! دس وردار نیس سگمصب! سِی کن! سِی کن چه میکنه ای لاکردار! دنیانه میخا دمبر کنه انگاری. داره خونهیه میرمبونه رو سرمون سگمصب! میگن تا حالا کمر هزار تا نخل نازنینه شکونده ای لعنتی!........ پَ یه خورده برو اوورتر تا مو هم کپه مرگمه بذارم. تو خُ همه جایه گرفتی سی خودت.
قباد آذرآيين
زنی روی تخت خوابیده است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر