۴.۱۱.۹۲

دیم دارم دام دام دام


تا آخرین تن‌
تا آخرین نفس
کوشیم و بشکنیم
دیوار این قفس
از دامن خلیج
تا سینه کویر
تا ساحل ارس

فرجام ننگ و روز جنگ و جنگ زندگی است
آغاز افتخار
پایان بندگی است
پایان آن شکنج و، رنج، سرفکندگی است
دل‌ها، پر از امید، جان‌ها پر از هوس

هنگام گام و، گام گام و، گام آشناست
نصرت نصیب دوست
دشمن، اسیر ماست
تا مشت خلق و پشت خلق و عزم رهنماست
رزها، رهد ز خاک
گل ها، دمد زخس


زآن شرزه شیر پیر طعمه‌گیر تیره بخت
برجانمانده، تاج

برپانمانده، تخت
سیلاب درد و خشم مرد و، آن نبرد سخت
ششدر صفت ببست
راهش ز پیش و پس
دل پیش رهبر است و ، گوش ما، به پند او
با حبس و زجر او
با کند و بند او
فرمان عزم و‌، عزم رزم و‌، رزم ملت است
در کاروان ما

فریاد هر جرس

کوشیم و برکنیم و بفکنیم و بشکنیم
آن مایه‌های رنج
آن پایه‌های درد
جوشیم و سرنهیم و جان دهیم و وارهیم
با پشتکار خویش
بی‌انتظار کس

تا آخرین تن‌
تا آخرین نفس
کوشیم و بشکنیم
دیوار این قفس
همدوش و هم‌عنان و هم‌شمار و هم‌نفس.

فریدون توللی

هیچ نظری موجود نیست: