۱۵.۳.۹۲

انگلستان به سبب ۶۰۰ سال جنایت در ایران، میبایستی محاکمه شود.



سید ضیاء طباطبایی در سال ۱۹۲۱ میلادی.


سید ضیاء طباطبایی پس از برکناری


دولت تهران پس از بركناری سید ضیاء الدین طباطبایی یزدی از نخست وزیری، در خرداد ۱۳۰۱ (ژوئن ۱۹۲۲) بیست و پنج هزار تومان هزینه سفر  به او داد تا كشور را داوطلبانه ترك كند و سید ضیاء از ایران رفت. طبق برنامه ریزی دولت لندن كه هنوز سید ضیاء را برای روز مبادا لازم داشت، وی سال‌ها در فلسطین كه توسط انگلستان اداره می شد اقامت كرد كه پس از اشغال نظامی ایران در شهریور ۱۳۲۰(آگوست ۱۹۴۱) به كشور بازگشت و از شهر یزد ـ زادگاه خود ـ به نمایندگی مجلس انتخاب گردید و اعتبارنامه وی برغم مخالفت شدید دكتر مصدق كه او را عامل یك دولت خارجی (انگلستان) اعلام كرده بود تصویب شد.
سید ضیاء تا پایان عمر در ملك خود ـ سعادت آباد (نه چندان دور از ونك ـ تهران) اقامت داشت.

احمد شاه قاجار، چهارم خرداد سال ۱۳۰۰ (۲۵ مه ۱۹۲۱) و در پی یك مشاجره لفظی كوتاه با سید ضیاء، وی را از سمت نخست وزیری بركنار كرده بود.  برخی از رویدادنگاران تاریخ معاصر نوشته اند كه تاریخ مصرف سید ضیاء برای دولت لندن با قدرتگیری ژنرال رضا خان پهلوی به پایان رسیده بود. از لحظه پیروزی انقلاب بلشویكی روسیه در اكتبر ۱۹۱۷، دولت لندن تا ۱۷ سال بعد یكه تاز میدان ایران بود كه از آن پس آلمان با حمایت ناسیونالیسم ایرانی كه دوباره سربلندكرده بود رقیب آن استعمارگر شد و ....




در پی پیشنهاد تقسیم ایران از سوی داماد چرچیل، موضوع تحریک تاجیکها و پایتخت اعلام شدن هرات بمیان آمده بود و ...


در اوج معارضات ایران و انگلستان بر سر نفت، در پی پیشنهاد دانكن سندز (ساندز) سیاستمدار، دولتمرد انگلیسی و داماد وینستون چرچیل نخست وزیر وقت، چهارم ژوئن ۱۹۵۲ یک مقام انگلیسی دیگر از گروه محافظه کاران برای حل مسئله ایران پیشنهاد کرده بود که تاجیک‌های افغانستان تحریک شوند و با قراردادن ابزار تبلیغ در دسترسشان، ادعای همه ایران را به پایتختی شهر هرات کنند که این نظریه هم به این دلیل که نیمی از تاجیکها در منطقه فرارود زندگی می کنند و از اتباع شوروی هستند و هرگونه اقدامی از آن دست به سیاست توسعه طلبانه مسکو کمک خواهد کرد ردّ شده بود.

 ۲۱ ماه می ۱۹۵۲ (اردیبهشت ۱۳۳۱و ۱۴ ماه پس از ملی شدن نفت ایران) D.E. Duncan Sandys دانكن سندز (ساندز) سیاستمدار، دولتمرد انگلیسی و داماد وینستون چرچیل نخست وزیر وقت پیشنهاد كرد كه آسانترین راه حل مسئله‌ای به نام «ایران» این است كه ایران باردیگر میان دولتهای لندن و مسكو قسمت شود!.


وی كه در پارلمان انگلستان سخن می گفت، اضافه كرده بود: "محاصره اقتصادی ایران موثر واقع نخواهد شد. مروری بر تاریخ ایران نشان می دهد كه چگونه ایرانیان یاد گرفته اند كه در جریان سختی‌ها خودرا با هر وضعیت روز تطبیق و بدون خم آوردن به ابرو به زندگانی عادی ادامه دهند. آنان بدون صادرات و واردات هم می توانند دوام یابند؛ به همان گونه كه در یك سال اخیر (سال ۱۹۵۱) زندگانی عادی خودرا ادامه دادند و به گزارش روزنامه نگارانی كه از ایران دیدار كرده اند سرزنده و مبارزطلب هم شده اند.

 بنابراین، به زانو در آمدن دولت ایران از راه محاصره اقتصادی و انزوای سیاسی، تصورّی بیهوده است. تبلیغ رسانه‌ای بر ضد دولت ایران (دولت مصدق)، با هدف تغییر تفكر مردم نسبت به آن نیز سودی ندارد، زیرا كه اولا این تبلیغات به گوش عوام الناس ایران كه شیفته سخنان دكتر مصدق شده است نمی رسد و ثانیا، طبقه متوسط ایران كه تبلیغات ما را می شنود و یا می خواند ذاتا متمایل به ناسیونالیسم ایرانی است و سخنی جز به سود وطن به گوشش فرو نمی رود.".
سندز افزوده بود: "مشاهده درهم شكسته شدن ناسیونالیسم ایرانی؛ آرزوی مشترك ما (لندن) و مسکو (شوروی) است و آسانترین راه وصول به آن، مذاكره با کرملین برای تقسیم مجدد ایران، میان ما دو دولت به دو منطقه نفوذ است، تقریبا با همان فرمول ۱۹۰۷(قرارداد سن پترز بورگ) و یا هر شكلی دیگر و ....".
وی تاكید كرده بود كه اگر به ناسیونالیسم ایرانی فرصت ادامه حیات داده شود، فردا از یك سوی در صدد احیاء ایرانزمین بر خواهد آمد و به استناد اطلس جغرافیای تاریخی ادعای ارضی نسبت به چندین كشور خواهد كرد و از سوی دیگر به حمایت شیعیان در كشورهای عربی برخواهد خاست كه برای ما و شوروی، هردو، درد سری بزرگ و پایان ناپذیر خواهد بود. همین حالا ایرانیان دم از ایجاد یک کنفدراسیون بزرگ در محدوده امپراتوری ایران باستان می زنند.
دانكن سندز گفته بود كه باید از فرصت جنگ كره (گرفتاری آمریكا - آمریكا در آن زمان رقابت با انگلستان بر سر نفوذ در خاور میانه را آغاز كرده بود) برای رسیدن به آن هدف استفاده كنیم و ....
دانكن سندز (سندیز - ساندز) شوهر دیانا دختر چرچیل سالها نماینده پارلمان و وزیر وزارتخانه هایی از جمله دفاع، مستعمرات، ساپلای (تداركات) و خانه سازی بود. وی بود كه اعلام كرد عصر هواپیماهای شكاری و بمب افكن به پایان رسیده و باید روی موشك سازی تمركز كرد و چون «قدرت» از این پس ناشی از تسلیحات اتمی است، باید پا به پای آمریكا و شوروی بمب اتمی ساخت كه دست كم سلاحی بازدارنده است و هر دو اندیشه خودرا به اجراء گذارد.
دانكن در عین حال از حامیان اصلی تشكیل اتحادیه‌ای از اروپاییان غیر اسلاو (روسیه، لهستان، یوگوسلاوی و ...) بود تا قدرتی در برابر مسكو و واشنگتن باشد و به علاوه ممالك اروپایی وارد جنگ دیگری با خود نشوند.


برخی مطبوعات وقت تهران بعدا به این پیشنهاد داماد چرچیل اعتراض و از آن انتقاد كردند و نوشتند كه محافظه كاران انگلستان هنوز در رؤیاهای قرون ۱۸ و ۱۹ هستند و تحولات تازه جهان را درك نكرده اند.


روزنامه‌های آمریكا نیز تفسیرهای انتقاد آمیز بر پیشنهاد «سندز» منتشر ساختند كه همین سر و صدا، توجه مورخان را جلب و متن اظهارات داماد چرچیل را در تاریخ ضبط كرده اند. این مورخان اظهار نظر كرده اند كه این پیشنهاد که به صورت «یک نظر و راه حل داده شده بود» مآلا فشار دیگری به دولت واشنگتن بود تا تسلیم خواست لندن مبنی بر براندازی دولت دكتر مصدق شود.

 وی  در پارلمان انگلستان اضافه كرده بود: «محاصره اقتصادی ایران به تنهایی موثر واقع نخواهد شد و حمله نظامی بدون توافق قبلی با مسکو، به تصرف ایران توسط شوروی منجر خواهد شد که دولت واشنگتن چنین اجازه‌ای را به ما (لندن) نخواهد داد زیرا که راندن شوروی از ایران، برای غرب امکان پذیر نخواهد بود».
در آن زمان، انگلیسی‌ها که هرگونه اقدام در قبال ایران را منوط به موافقت قبلی واشنگتن می پنداشتند سرانجام موضوع کمونیست شدن ایران از درون و قدرت گرفتن حزب توده را مطرح و در رسانه‌های خود بزرگ کردند تا اینکه در آمریکا، ژنرال آیزنهاور روی کار آمد و تحت تاثیر تلقین‌های لندن با برنامه براندازی دولت مصدق موافقت کرد.






مسئله پرداخت به کارمندان دولت
از خرداد ۱۳۳۲ (ژوئن ۱۹۵۳ و آخرین سال حکومت مصدق) پرداخت دستمزد کارکنان دولت ایران طبق اشل ترمیم شده وقت آغاز شده بود. در این اشل، حقوق كارمند پایه یك (تازه استخدام) ۱۵۰ تومان (۱۵۰۰ قران، مساوی با ۲۱ دلار) و از لحاظ ریالی به مراتب كمتر از یك هزار و دویستم آن در سال ۱۳۸۸ تعیین شده بود. طبق این جدول، حقوق آخرین پایه آن زمان (پایه ۹ با نزدیک به ۳۰ سال سابقه کار) ششصد و نود و دو تومان در ماه (با نرخ تسعیر آن زمان، نزدیک به صد دلار) بود. متوسط دستمزد یک کارمند دولت ایران در سال ۱۳۸۸ (سال ۲۰۰۹) هشتصد دلار و بازنشسته دولتی هفتصد دلار (بالاتر از متوسط دریافتی بازنشستگان در آمریکا) بود. افزایش دستمزد و مستمری کارکنان دولت که از سال ۱۳۸۸ (سال ۲۰۰۹) آغاز شده است این بحث را به میان آورده است که آیا دولت ایران قادر به پرداخت این پول در صورت کاهش بهای بین المللی نفت و وقوع رویدادهای غیر مترقبه خواهد بود یا نه؟!



زمانی که درآمد نفت؛ اندک و خزانه دولت از پول تهی بود ... هیچکس حاضر نبود حتی مدیرکل شود!
در پی چند نشست، چهارم خرداد ۱۳۳۵ (۲۴ ماه می ۱۹۵۶) وزارت فرهنگ وقت (آموزش و پرورش، علوم، هنر و ...) تصمیم گرفت كه با توجه به بزرگ شدن شهر تهران نواحی آموزشی این شهر را كه به ده ناحیه (بعدا ۱۱ ناحیه) تقسیم شده بود زیر نظر یك مدیر كل قراردهد و دكتر فاطمی (بعدا موسس یك مدرسه عالی غیر دولتی در ونك) و از مقامات آن وزارت مامور اجرای این تصمیم شده بود كه ساختمانی را كه در زمین دبستان دولتی نظامی (مشرف به خیابان شمالی پارك شهر) ساخته شده بود محل این اداره كل تعیین كرد ولی سه ماه طول كشید تا یك مقام آموزشی كشور حاضر شد مدیر كل آموزش و پرورش تهران شود زیرا كه خزانه كشور از پول تهی بود و قبول چنین مقامی با آن بی‌پولی جز درد سر چیز دیگری نداشت. در آن زمان درآمد ایران از نفت خود چشمگیر نبود. بالاخره پس از سه ماه تلاش و درخواست «التماس گونه» از این و آن، «مصطفی زمانی» حاضر به قبول مدیركلی آموزش و پرورش تهران شد. نخستین مشكل او نداشتن میز و صندلی برای نشستن در اطاق تازه ساز مدیركلی (به سبب تامین نبودن اعتبار مالی) بود و .... در آن زمان، قبول هر مقام دولتی خالی از چنین مشكلاتی نبود.(زمانی‌ که محمد رضا شاه، با دست خالی‌ به اهداف و برنامه‌های ایران ساز پدرش رضا شاه کبیر ادامه میداد، و از درامد ۹۰۰ میلیارد دلاری آخوند‌ها که از فروش نفت تنها در ظرف ۸ سال ریاست جمهوری احمدی‌نژاد بدست آمد، خبری نبود. جنایاتی که آخوند و نوکر دست نشانده ش احمدی‌نژاد به ایران کرد، در تاریخ ایران بینظیر است و سال‌ها بعد این ملت خواهند فهمید که چگونه مثل جذام ایران را از درون خورد و نابود کرد.) در آن روزگار بزرگترین خبر یك روزنامه این بود كه در یكی از روزهای نخستین هفته هرماه بنویسد كه صندوق دولت جهت پرداحت حقوق كارمندان به حد كافی دارای وجه است. این وضعیت تا سالها برهمین منوال بود. برای مثال: برای پرداخت حقوق اسفندماه ۱۳۴۹ و نیز ۱۳۵۰ معلمان تهران بموقع (چند روز پیش از نوروز) شورای آموزش و پروش پایتخت مجبور به استقراض شده بود (برای اطلاع از جزئیات به صورتجلسه‌های این شورا رجوع شود). از تاریخ باید درس گرفت. این چند رویداد این هشدار را می دهند که درآمد نفت همیشگی نیست و ....





اطمینانی که دریادار مدنی کرمانی به ایرانیان درباره محافظت از خوزستان داد.

در خرداد سال ۱۳۵۸ دریادار مدنی كرمانی استاندار وقت خوزستان صدام حسین را متهم به ارسال اسلحه به ایران و عامل تحریك برخی عوامل درخوزستان كرد و اطمینان داد كه از تمامیت خوزستان محافظت خواهد شد و گفت كه اگر یك وجب از خاك خوزستان از دست رود حاضر است اورا اعدام كنند.
در ناآرامی‌های خوزستان كه بوی ضد میهنی از آن به مشام می رسید تا آن روز ۲۳ تن كشته، شماری مجروح و ۱۲۰ تن‌ هم دستگیر شده بودند. در این روز اعلام شد که آمار دقیق تلفات بعدا اعلام خواهد شد . ناآرامی‌های خوزستان هشتم خرداد با بكارگیری واحدهای ارتش، بالاخره  پایان یافت. شورش مسلحانه، با حمله به ساختمان گمرک خرمشهر و کشتن پاسدار آن و یک کارمند آغاز شده بود و سپس مراکز پلیس شهر مورد حمله قرار گرفته و آنگاه سه کشتی، انبار کابل تلفن شهری، انبار سازمان آب و برق، مقرّ چند شرکت و نیز چند جایگاه فروش بنزین آتش زده شده بود. شورشیان مسلح که متهم به تجزیه طلبی بودند علاوه بر خرمشهر، در آبادان و اهواز نیز دست به حمله زده بودند که حملات آنان در آبادان منجربه مرگ چهار تن شده بود. دریادار مدنی همان زمان گفته بود که می داند که این افراد در کجا آموزش نظامی دیده و مسلح شده اند و هدف محرّکان چه بوده است ولی این تحریکات محکوم به شکست است زیراکه ایرانیان تا آخرین قطره خون از تمامیت میهن دفاع و خود او تا پای جای ایستاده است که مانع از یک شورش دیگر شود. محرّکان باید هوس محروم کردن ایران از نفت، و شورشیان (تحریک شدگان) آرزوی درآمد بادآورده نفت را به گور ببرند.

نوشیروان کیهانی زاده


منبع

هیچ نظری موجود نیست: