۷.۱.۹۲

در مزارع, گندم های سیاه خاموش می‌رویند


بازار سکوت بود
زنان مویان میراث خویش را می‌پراکندند،
لباس‌های چرب را
و روز بر خاموشی چهره‌هایی آرمید
که با پارچه‌ی پشمی‌شان می‌شد شناخت
و با خاطراتی محوتر از سبزی‌های دکه‌ی روبروی محراب
پشته‌‌هایِ محزونِ استخوان‌هایِ کیفر دیده
با اداهای آموخته
در مزارع
گندم های سیاه خاموش می‌رویند
زیر آوای باد‌ها
نجوا می‌کنند از فتق مردان
و از رطوبتی که نزدیک می‌شود
پیش از بسته‌‌کردن جنس‌های بی‌مصرف و برگشتن، مادران
چهارشنبه، 
در کشور ویران سرشماری‌ها.

 گاموندا






هیچ نظری موجود نیست: