۳۰.۱۲.۹۱

غـزل و خلوت و ســـیگار و... خدایی هم هست.


چشمــــمان بود به آییـــنه و آییـــنه شکست
گفته بودند بزرگان که حقیقت تلــــــــخ است

آدم از تلخـــــی این تجــــــربه ها می فهـــمد
که به زیبـــــــایی آییــــــــنه نباید دل بســــت

ناگــــــزیرم که به این فاجـــــــــــعه اقرار کنم:
خوابـــــهایی که ندیدم، به حقیقت پیــوست

کاری از دست دل سوخته ام ساخته نیست
قسمتم دربدری بود همین است که هست

در دلــــــم هر چه در و پنجــــره دیدم بستم
راه را بر هــمه چیز و هــمه کـــس باید بست

چمــــــدان بسته ام و عازم خــــلوت شده ام
غـزل و

خلوت و

ســـیگار و...

خدایی هم هست.


محمد کیاسالار






هیچ نظری موجود نیست: