۱۹.۹.۹۱

کمپانی‌های دارویی، بلای جان تحقیقات علمی


رابرت لیندسی، یک محقق ناشناخته بود که در اسکاتلند، بروی یک ایده بسیار جالب کار می کرد: بیماری پوکی استخوان ناشی از قطع ترشح هورمون زنانه است و اگر آن را جایگزین بکنیم، می توانیم جلوی بروز بیماری را بگیریم.

او از یک بیمارستان مطالعه اش را شروع کرد و وقتی نتایج امیدوارکننده گرفت، به سرعت تحت حمایت کمپانی دارویی که هورمون زنانه را می ساخت، یعنی وایث قرار گرفت. اما خیلی زود، پول های فراوانی از سوی وایث برای تحقیق و همینطور به عنوان هزینه مشاوره داده شد تا جایی که در زمانی که 


سازمان غذایی دارویی امریکا سعی می کرد پتنت پرمارین، قرص شرکت وایث را تغییر بدهد تا دیگر سازندگان هم بتوانند نسخه ژنریک یا عمومی دارو را که ارزان تر بود بسازند، او علیه این موضوع فعالیت کرد. حرف ش این بود که این داروهای عمومی و ارزان معلوم نیست چقدر ماده موثره داخل شان باشد. این شعار رسمی شرکت دارویی هم بود.
این روابط میان شرکت های دارویی و محققان به طاعون تحقیق علمی بدل شده است. سازمان های متولی از خود سلب مسئولیت می کنند و شرکت های دارویی با خیال راحت پول در جیب محققینی می ریزند که کارایی داروهایشان را آزمایش می کنند. البته رابطه میان شرکت دارویی و محقق لزوما بد نیست. این روابط غیرحرفه ای اشکال مختلف دارد بعضی وقت ها محقق را با فرست کلاس به کنفرانس ها می فرستند تا از روی متن و اسلاید های شرکت تبلیغ دارو را بکند. یا اینکه شبح نویس ها، یک مقاله علمی می نویسند و با پول اسم محقق را برای درج به عنوان مولف مقاله می خرند. نهایتا، حق مشاوره است که در واقع فرمی از خریدن محقق است. نام یک محقق، بیش از ۱۰۰هزار نماینده فروش ارزش دارد. این را مارسیا انگل، ادیتور پیشین مجله نیوانگلند می گویند.
این ارتباط ناسالم حتی بوسیله تحقیق های علمی نشان داده شده. مجله کنسر مقاله ای در ۲۰۰۹ داشت که نشان می داد چطور ارتباط داشتن با شرکت های دارویی باعث می شود بیماران سرطانی در تحقیق، به شکلی بیشتر از آنهایی که محققین ش پاک بودند از ارتباطات، زنده بمانند. مقاله دیگری نشان داد که یک داروی ضدفشار خون وقتی محققین حمایت مالی می شوند، خطر کمتری دارند.
مشکل اما محدود به محققین نیست. حتی وقتی خطرات یک دارو بررسی می شود، ردی از منافع مالی در میان است. به عنوان مثال وقتی دارویی هورمونی برای تحقیق به گروهی داده شد، شرکت دارویی تمام تحقیق را انجام داده و در مرحله تحلیل داده بود. وقتی وایاکس، ضد درد شرکت فایزر از بازار حذف شد معلوم شد که شرکت با شبه نویسان تلاش در نجات دارویش داشته. در نظرسنجی درباره داروی ضد دیابت که خطرات سکته قلبی دارد، پزشکانی که ارتباطی با کمپانی سازنده دارو داشتند، خطرات را کمتر در نظر می گرفتند.
پاسخ جامعه علمی به این مشکل تضاد منافع (منافع پیشبرد علم و درمان بیماران، و منافع شرکت دارویی)، اعلام داوطلبانه هر گونه ارتباط که عامل تضاد منافع بشود هست. ژورنال ها از محققین می خواهند همه ارتباطات شان را رسما اعلام بکنند و جامعه علمی بر اساس وجود این ارتباطات هست که تصمیم می گیرد چقدر به نتایج اعتماد بکند. اما محققین بسیاری از اوقات در اعلام این تضاد منافع کوتاهی می کنند چرا که اصلا نمی دانند بعضی از این ارتباطات قصور منافع است. از نظر تئوریک یک مکانیسم پشتیبان هم وجود دارد. اگر محقق فراموشب بکند موسسه او می بایست چنین بکند و اگر نشد سازمان ملی سلامت امریکا بایستی مداخله بکند ولی همه اینها اصولا تلاشی نمی کنند. کنگره تصویب کرده که از سال ۲۰۱۳، بیشتر خرج هایی که شرکت های دارویی برای محققین می کند اجبارا اعلام بشود ولی تا کسی به آنها نگاه نکند، ارزشی نخواهند داشت.
سیستم به محققین اجازه می دهد که ارتباطات شان را مخفی نگاه دارند. در مورد لیندسی، برجسته ترین مقاله اش را یک کمپانی اجیر شده توسط شرکت دارویی نوشت و آنها در انتهای مقاله به جای اعلام این موضوع تنها از یکی از کارمندان شرکت تشکر کردند. مطابق عرف تحقیق، کسی که در طراحی تحقیق دخالتی نداشته باشد معمولا به صرف نوشتن مقاله، نمی بایست در لیست مولفین قرار بگیرد. اما شرکت های دارویی از جمله در همین مورد مقاله، در واقع طراحی تحقیق را به دست گرفته بودند به این دلیل که اگر طراحی را دست کاری بکنید هر نتیجه ای بخواهید می توانید استخراج بکنید. لیندسی دوباره به استفاده از شبه نویسان ادامه داد و در یک سال ۱۲۴هزار دلار حق المشاوره دریافت کرد. پوشیده کاری لیندسی حتی در نوشتن راهنمای درمان برای دیگر پزشکان هم ادامه یافت. او حتی وقتی برای دریافت بودجه تحقیق فدرال درخواست می کند هم از گفتن ارتباطات ش طفره می رود. او موفق شده ۳.۴ میلیون دلار بودجه برای تحقیق بروی دارویی که در فروش ش نفع مستقیم دارد از مالیات مردم دریافت بکند.
رد پول را که دنبال بکنید، به نتایج خوبی می رسید. سازمان ملی سلامت ایالات متحده سالانه موظف ش بودجه عمومی بالغ بر دهها میلیارد دلار را میان محققان تقسیم بکند ولی اصول اخلاقی که بر اساس آن این بودجه که بالقوه در معرض فساد و سواستفاده هست، چندان روشن نیست. در مورد لیندسی، به جای ارایه مدارکی که نشان بدهد او تضاد منافع ش را اعلام کرده یا نه، به این بسنده شد که بگویند از او خواسته شده که همه چیز را روشن بگوید. به مرحمت قانون اطلاعات آزاد، چون سازمان ملی سلامت یک سازمان دولتی است، کپی از موافقت نامه تهیه شد که در آن هیچ اثری از اینکه لیندسی توضیح داده باشد تضاد منافع دارد یافت نشد.
محققین تنها نیستند، حتی اعضای سازمان ملی سلامت هم از شرکت های دارویی پول دریافت می کنند. اعضای کمیته های که تعیین می کنند چه کسی بودجه دریافت بکند هم پول می گیرند که مطابق قانون، جرم محسوب می شود. ولی کسی به دنبال اعمال قانون نیست. نویسنده حتی تلاش کرده بود که نشان بدهد سازمان علی رغم آگاهی از این ارتباطات، تلاشی برای جلوگیری یا متوقف کردن اعضای کمیته نکرده است. سازمان به جای رد مدارک بر اساس قانون، پاسخ منفی داد و تنها وقتی در پی رای دادگاه مجبور شد بعد از نه ماه چنین کرد. سازمان به جای دنبال کردن متخلفین، به کاغذبازی متمرکزشده است. چیزی که نگران کننده تر بود، وجود یک سری معافیت بود که افراد را علی رغم داشتن تضاد منافع، فراتر از اخلاق حرفه می نشاند. سازمان ملی سلامت می گوید که وظیفه اش نیست که رعایت اخلاق حرفه ای را نظارت بکند بلکه این کار موسساتی ست که محققین برایشان کار می کنند. اما این موسسات هر چه بیشتر بودجه تحقیق بگیرند به نفع شان هست چرا بایستی محقق شان را که برایشان سودآوری دارد به پرسش بگیرند؟ مطابق قوانینی که بر موسسه لیندسی حاکم است، چون بودجه از شرکت دارویی نمی آید، تضاد منافع وجود ندارد، هرچند که او از مجاری دیگری پول دریافت می کند از شرکت. در واقع با قوانین جاری، اصلا دشوار هست که کسی بتواند تضاد منافع داشته باشد.
شاید بهترین شانس، انجمن های تخصصی باشند که می بایست از نتایج این تحقیق پیروی بکنند. در مورد لیندسی این انجمن پوکی استخوان و هورمون هاست. رییس این انجمن و ادیتور مجله این انجمن شاید بتواند کمک بکند. او رابرت لیندسی هست.


منبع

هیچ نظری موجود نیست: