۱- بارهای سنگین بی شماری برای روح موجود است، همان روح نیرومندی که قادر به تحمل بار میباشد، و به همین سبب قابل احترام است، قوت او پیوسته بارهای سنگین و سنگینتری را طلب میکند. تمام این بارهای سنگین را روح باربر، تحمل میکند و بر دوش میگیرد و همچنان که شتر باردار، شتابان راه صحرا در پیش میگیرد، روح نیز به سمت صحرای خود میشتابد. ولی در آرامش صحرا، دومین استحاله صورت میگیرد، در آنجا روح به صورت شیری در میاید و در جست و جوی به دست آوردن طعمهٔ خود، یعنی آزادی است و میخواهد که در صحرای خود فعّال مختار باشد.
۲- چرا وجود شیر در روح لازم است؟ و چرا شتر، این حیوان بارکش که ترک همه چیز میگوید و برای همه چیز احترام قائل است کافی نیست؟ زیرا برای ایجاد ارزشهای جدید گرچه حتی شیر هم قادر به این کار نیست، ولی میتواند آزادی لازم برای آفریدن را برای خود کسب کند، برای این کار، قوت شیر کافی است. به منظور ایجاد آزادی برای خود و گفتن یک نه مقدس، حتی برای انجام وظیفه، شیر در روح لازم است. تحصیل حق اکتساب ارزشهای جدید از آن کارهایی است که برای یک روح متواضع و بارکش بسیار مشکل است، زیرا در واقع چنین چیزی، نوعی راهزنی محسوب میشود و کار حیوانات شکاری است.
۳- چه چیزی است که کودکی، قادر به انجام آن است و شیر قدرت انجام آن را ندارد؟ و چرا بایست این شیر ویران کننده به صورت کودکی درآید؟ زیرا کودک، معصوم و فراموش کار است و یا مبدأ نوین، بازی یک چرخ خودکار و حرکتی اولیه و "بله گوئی مقدس" است. بله وجود یک بله گوی مقدس ضروری است. اکنون روح، ارادهٔ خود را اراده میکند، آن کس که جهان او را از دست داد، بالاخره جهانی از خود، خواهد یافت.
چنین گفت زرتشت - نیچه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر