۲۹.۱۲.۹۸

وز بیم رهزنان نگزیدند رهبری


از سردار بزرگ ايران ، آريو برزن ، كه با ٧٢ تن از يارانش در مقابل لشگر دشمن آنچنان ايستادهگى كرد كه نه تنها آنان را عاجز و منفعل ساخت بلكه چنان حماسه اى آفريد كه تاكنون كه نزديك به ٢٠٠ سال از زمان او ميگذرد صدها داستان و نمايش و فيلم از دلاورى او ساخته شده و ملل گوناگون بويژه غربيها (كه به دزديدن قهرمانان ملل ديگر و مال خود كردن آنان عادتى ديرينه دارند) با حسرت و تحسينى قلبى تلاش در نسبت دادن آن بخود به اشکال گوناگون كردند . و در ايران هم براى اينكه داستان او كه سينه به سينه نقل ميشد بگونه اى ديگر در ذهن ايرانيان بنشيند، همانگونه كه پس از وارد كردن شيعه به ايران تمامى قهرمانان ايرانى را یزید وار بدنام كردند و يا آنان را به شيعه نسبت دادند ، حماسه او را نيز به احمقانه ترين وضع به اقوام اجوج و مجوج بستند. بهرحال از زمان اين سردار بزرگ ايرانزمين ، نقش رهبر و پيشوا و پرچم دار (شورایی و یا یک تنه) در جوامع بشرى ويژكى اصلى پیشبرد و يا پسرفت آن جوامع محسوب میگردد.
اما يك رهبر و مرشد واقعی‌ دارای چه ویژگی‌‌هایی‌ است و چگونه ميتواند جامعه را به بهترین وضع ممکن اداره نماید و از كوخ ، كاخ بسازد و اندك را به بسيار تبديل نمايد و موجب دگرگونى به احسنت گردد؟
-يك رهبر مردمی و واقعى، يك جوانه تازه از خاك درآمده را در نزد مردمش به درخت هزاران ساله زرتشت (كه وحشيهاى غربى آنرا در ايران با تبرى سنگ محور زدند) مينماياند تا غرور آنان را ارضاع كند.
-يك رهبر مردمی هيجگاه به مردمش دروغ نميگويد حتى در بدترين شرايط و یا از روی سياست و يا دروغ مصلحت آميز ، تا اعتماد آنان را كه گوهرى بيبديل است و اگر از بين برود با هيج طرفندى ديگر بدست امدنى نيست، از دست ندهد.

-وظيفه يك رهبر دادن روحيه به مردم در زمانيست كه همه افقها تيره و تار است. يك رهبر مدام به مردمش متذكر ميشود كه هنوز همه نوع اميد وجود دارد و تا اميد هست ميبايد تلاش كرد. يك رهبر مردمش را از انفعال، از نااميدى، از دلسردى، از بيتفاوتى، از پليدى منع ساخته و آنان را بسوى آزادهگى، دلاورى، بيپروايى از ابراز حق و حقيقت، به اخلاق خوش و رفتار معقول و پسنديده، مشوق و راهنما ميباشد.

رهبر واقعی‌ مردم را به پرهيز از گريه و شيون كه رسم گورستان و ابليس است، سفارش می‌کند.
رهبر دروغين مردم را به ترس و پنهان شدن تشویق مینماید، رهبر مردمى، به مردم رويارويى با واقعيتها را ميآموزد.
رهبر اجنبى مردم را بپذیرش دروغ وامیدارد، رهبر واقعى آرزوى ريشه كن شدن دروغ در سرزمينش را دارد.

و از همه مهمتر تکلیف مردم با رهبر واقعی‌ مشخص است، چرا که غیر قابل پیشبینی‌ نیست، بر سر حرف خود ایستاده و پیلش در یک جهت است و مرتبا اینطرف و آنطرف نمیچرخد. يك رهبر واقعى نميتواند و نميببايد هم باشد و هم نباشد. ايندو با هم نميخواند. نميشود به مردم گفت به گذشته پرافتخارتان مغرور باشيد ولى آنرا پنهان سازيد! يك بام و دو هوا شيوه غربيهاى بغايت مكار و حيلهگر است كه پلیدی را ، هنرمندى و زرنگى و هوشمندى میپندارند. درحاليكه زندگى يك جاده صاف و هموار نيست ، و سادگی‌ مطلق است که پنداشت، میشود بی‌ مکافات زد و در رفت! روزگار صد‌ها چم و خم دارد، هزاران پرسش بى پاسخ روبروىت ميگذارد، بيشمار بازى و دست انداز برسر راهت ميگمارد. 


مغرور به این نمیتوان بود که میشود مردم دنیا را مانند گله جلو انداخت و بی‌ آنکه بیمار باشند، بیمار نمود، تا به هدف جهان خواری خود رسید. یک رهبر واقعی‌ هرچه هست، غربی نیست.

اینها را نوشتم تا به این مطلب برسم که عده‌ای می‌گویند امسال نوروز نداریم چرا که سال سیاهی را پشت سر گذاشتیم و تعداد زیادی از هم میهنانمان به ناحق و نا روا کشته شدند و خانواده‌های زیادی داغ بر دل دارند و به احترام آنان نمیبایست مراسم نوروز را برگزار کرد. 

در شرایط معمولی‌ و با مردم عادی چنین سخنی کاملا متین و صحیح است، ولی‌ وقتی‌ پایِ ملتی بمیان میاید که ۴۱ سال در صف مرگ، دربدری، تیره روزی، ظلم و ستم، چپاول و فقر و زندان و شکنجه و دار ایستاده ا‌ند، و روزگارشان سال بسال اسفبارتر میشود و هر سال، دریغ پارسال را میخورند، به چنین مردمی نمیتوان و نمیشود گفت چه بکنند و چه نکنند، این مردم آن عملی‌ را انجام میدهند که نتیجه یکسال رنج است. و اگر کسی‌ از روی سادگی‌ به این مردم خط بدهد، بطور خودکار در بین آنان خط خطی‌ میشود.

شب است و شراب و شاهد و شیرینی‌ و سبزی پلو با ماهی‌ نوش جان همگی‌


یک قاشق سبزی پلو میخورد و یک
دانه برنج در تنگ ماهی میانداخت
حالا دیگر میتوانست بدوستانش
بگوید که ماهم شب عید، سبزی پلو را
با ماهی خوردیم.




که امشب شب عیده


با تابش زلف و رخت ای ماه دلفروز
از شام تو قدر آید و از صبح تو نوروز

از جنبش موی تو برآید دو گل از مشک
وز تابش روی تو برآید دو شب از روز

بر گرد یکی گرد دل ما و در آن دل
گر جز غم خود یابی آتشزن و بفروز

هرچند همه دفتر عشاق بخواندیم
با اینهمه در عشق تو هستیم نوآموز

در مملکت عاشقی از پسته و بادام
بوس تو جهانگیر شد و غمزه جهانسوز

تا دیدهٔ ما جز بتو آرام نگیرد
از بوسه‌ش مهری کن و ز غمزه‌ش بردوز

با هجر تو هر شب ز پی وصل تو گویم
یارب تو شب عاشق و معشوق مکن روز.

سنایی



هٔایده ـ شب عشق

۲۷.۱۲.۹۸

روزنی بود به اقرار جهنم


الهی سال نویین بتو فرخنده باشد


 الا ای دلربای خوش بیا کامد بهاری خوش
شراب تلخ مارا ده که هست اینروزگاری خوش

سزد گر ما بدیدارت بیاراییم مجلس را
چو شد آراسته گیتی به بوی نوبهاری خوش

همی بوییم هر ساعت همی نوشیم هر لحظه
گل اندر بوستانی نو مل اندر مرغزاری خوش

گهی از دست تو گیریم چون آتش می صافی
گهی در وصف تو خوانیم شعر آبداری خوش

کنون در انتظار گل سراید هر شبی بلبل
غزلهای لطیف خوش به نغمه‌های زاری خوش

شود صحرا همه گلشن شود گیتی همه روشن
چو خرم مجلس عالی و باد مشکباری خوش.

سنایی


هایده نوروز آمد

اين آغاز پايان نیست


امروزه دیگر کودکان هم میدانند که همه راهها به پول ختم ميشود و هرجا هم پاى پول درميان باشد، درآنجا رد پاى دزدى، آدمكشى، بیماری، جنايت و پليدى را ميتوان ديد. اين تمام ماجراست براى آنهايى كه بيك اشاره تا فرحزاد ميروند و براى آنهايى هم كه درك اين واقعيت، دشوار و باور نكردنيست هم، خبر خوب اينست كه هرجه كمتر بدانى و كمتر بفهمى، خوشبخت ترى.
مطلب ديگر اينست كه اصلا گيرم كه اينبار هم مانند جندين مورد پيشين از پلیدی تازه بدوران رسيده جستى، با پلیدی مهلكتر و تواناتر بعدى كه چندی ديگر و پس از كهنه شدن این یکی‌، پا بعرصه وجود ميگذارد، چه ميكنى؟ با دنیایی که در چنگال ابلیس اسیر است چه میکنی‌؟
کافر و فاسق درین دور گزند
پرده خود را بخود برمی‌درند


اگر از من میپرسی‌، از نظر افق رویایی من ابلیس نشیمنگاهش را بروی جغرافیای ایران گذاشته و دست و پاهای هشت پا گونه خود را بروی جغرافیای دنیا دراز ساخته است. و این ماجرا دستکم برای ما، از جایی‌ شروع شد که آدم ایرانی‌ بهشت نقدش را با نسیهِ وعدهِ ابلیس عوض کرد. شاید باید منتظر شد تا ققنوس ایران بکلی بسوزد و امیدوار بود که از خاکسترش دوباره برخیزد.

چهارشنبه سوری و یا کهنترین آیین و جشن در تاریخ تمدن بشری


چهار شنبه سوری بر ملتی که روح آتش است، همیشه و همواره پاینده و پیروز باد.

بیژن مرتضوی - خدای مستون



روزگارت روز و شب نوروز باد


خسروا روزت همه نوروز باد
وز طرب شبهای عمرت روز باد
افسر پيروز شاهی بر سرت
آفتاب آسمان افروز باد
چون قضای گنبد فيروزگون
همتت بر کارها پيروز باد
پيش قدرت پشت و روی آفتاب
همچو اشکال هلالی کوز باد
شير گردون پيش شير رايتت
سخره چون آهوی دست آموز باد
بيلکی کز شست ميمونت رود
چون اجل جوشن گسل دلدوز باد
آتشی کز نعل يک رانت جهد
چون شهاب چرخ شيطان سوز باد
يوزبانان ترا وقت شکار
جام شاهان کاسهای يوز باد
خصم را در گنبد گردان قرار
همچو بر گنبد قرار گوز باد
تا شب و روز جهان آينده اند
روزگارت روز و شب نوروز باد.

انوری

Salar Aghili, Mehr Iran

۲۳.۱۱.۹۸

جماعتی که ندارند حظ روحانی, تفاوتی که میان دواب و انسانست


چرا احمق کند کاری که باز آرد پشیمانی


آزادی چیست؟

براستی معنای آزادی چیست؟ احتمالا قضیه را میبایست برعکس ثابت کرد. یعنی‌ ابتدا میباید "آزاد نبودن" را شرح داد.

وقتی‌ کسی‌ خطا و یا جنایتی مرتکب میشود، او را گرفته و در پشت میله‌های زندان نگاه میدارند، تا آزادی زندگی‌ کردن را از او بگیرند. تا دیگر نتواند به دلخوه خود روزگار بگذراند. مثلا وقتی‌ ایرانیان در سال ۱۳۵۷ از روی ندانم کاری، در مورد خودشان جنایت انجام دادند، دچار فتنه ۵۷ شده و در قفس اسیر گشته و ۴۱ سال است که با اعمال شاقه روزگار میگذارنند. و در زندانی که زندانبانانشان دشمنان خونین آنها هستند، دلشان خوش است که زنده ا‌ند.
ایرانیان آزاد نیستند که به دلخواه خود از سرزمینشان لذت ببرند. زندانیانی هستند که مال و جانشان دست اجانب گرفتار آمده و بیگانگان هر بلایی که دلشان بخواهد بر سر آنان میاورند. این اسارت آنچنان وقیحانه و بیشرمانه اعمال میشود که گاهی‌ دل دشمن هم بحال ایرانیان کباب میگردد.

ولی‌ در مناطقی از دنیا، در برخی‌ از جوامع، گفته میشود که آزادی‌های فردی موجود است و آحاد آن جامعه میتوانند مطابق میل و سلیقه خود فکر کرده و عقیده داشته، سخن گفته و به طریق طبیعی ابراز وجود کرده (بنویسند، نقاشی کنند، بخوانند، بازیگری کنند، مجسمه سازی کنند، هنرمندی کنند، تظاهرات براه بیندازند و الاخر.) و روزگار خود را سپری کنند.

و گفته میشود که در این جوامع برای اینکه بحقوق فردی تک تک آحاد جامعه تعرضی نشود، قوانینی‌ قرار داده شده که بر طبق آنها، افراد میبایستی عمل کرده و بدین ترتیب حقوق مدنی و آزادی‌های فردی محترم داشته شود.

در جوامعی هم بجز قوانین از پیش نوشته شده، قوانین نانوشته‌ای هم موجود است که گاهی‌ افراد آن جامعه آنها را پیش از قوانین نوشته شده، رعایت میکنند. مثلا در قانون نوشته نشده که فرزندان میبایستی احترام پدر و مادر خود را داشته باشند و به آنها رسیدگی کنند، ولی‌ افراد اینگونه جوامع به قانون نانوشته "مراقبت از والدین"، آنچنان پایبندند که گاهی‌ آنها را آورده و در کنار خود روزگار میگذراند.

و یا مثلا در قانون نیست که اگر همسایه تو عزادار است، تو نمیتوانی‌ عروسی‌ براه اندازی. ولی‌ یک قانون نانوشته میگوید که انسانیت و شرف آدمی‌، اجازه نمیدهد که نسبت به غم دیگران آنچنان بی‌ اعتنا و بیخیال باشی‌که همزمان ارکستر آورده و خوشگلا باید برقصند، برپا کنی‌.

بطور خلاصه آدما چون در کنار هم زندگی‌ میکنند، چه بخواهند و چه نخواهند، با یکدیگر روبرو میگردند، چشم در چشم هم میشوند، با هم رفت و آمد دارند، بشین و بخور و بخواب و بقول سعدی کبیر، در گرمابه و گلستان و سفر و حضر در کنار یکدیگرند، و باز بقول فروخی

تا تو اندر حضری من بحضر پیش توام
تا تو اندر سفری با تو من اندر سفرم .

در نتیجه نمیتوان در یک جامعه انسانی‌ و در سطحی گسترده تر در دنیایی با ۷ میلیارد آدم که از طروق متفاوت با یکدیگر ملاقات و برخورد دارند، داد و ستد میکنند، میجنگند، المپیک و مسابقات هنری جهانی‌ راه میندازند، حتی ملکه‌ زیبائی انتخاب میکنند، بطور کلی‌ در این دهکده جهانی‌ نمیتوان دم از آزادی مطلق زد. نمی‌شود برای همسایه‌ای که داغدار است، جک تعریف کرد و گفت: ناپلئون را میشناسی؟ آخرش مرد، هیتلر را چی‌؟ اونم مرد، بابای توام که.....

مفهوم آزادی در دنیای کنونی، توحش اخلاقی‌ و غار نشینی کرواتی نیست، همانگونه که رعایت حال آدما، گذاشتن از آزادی خود نیست. 

وقتی‌ کشوری که درحال جنگ با ویروس خطرناکی است و صد‌ها تن از افراد خود را از دست داده و داغدار است و هنوز هم افراد اینجا و آنچه مانند برگ به زمین افتاده و میمیرند، نمی‌شود با او مزاح کرد، چه برسد که برایش جک هم بسازی! و بعد دست جلو را هم بگیری و بگویی من در خانه خودم آزادم که بدون رعایت حال تو، به تو بخندم! و تو چه حقی‌ داری که بمن بگویی که من چکنم و چه نکنم!

و این اتفاقی است که متاسفانه در هفته‌های گذشته در رابطه با دانمارک و چین افتاد. یک روزنامه دانمارکی با کشیدن نقش ویروس بجای ستاره بر روی پرچم چین در خبری اعلام کرد که چین دچار ویروس خطرناکی شده است. سفارت چین به اینکار اعتراض نموده و آنرا بیشرمانه و خبیثانه و بدون رعایت و اصول تربیت و خالی‌ از شئونات انسانی‌ نامید و خواستار عذرخواهی مدیر روزنامه از ملت چین گشت. مدیر روزنامه نه تنها عذر خواهی را رد کرد، بلکه مدعی شد که چین بدلیل قدرتمندی، در صدد دخالت در ارزش‌های دانمارکی شده و پایِ را بیش از گلیم خویش دراز نموده و در آزادی بیان کشور دانمارک دخالت بیجا کرده است.

اینکه در دانمارک آزادی بیان وجود دارد و یا خیر و آیا شامل همگان میشود، و یا فقط دانمارکی‌ها و دوستانشان از چنین حقی‌ برخوردارند و وقتی‌ پایِ دیگران در میان باشد، چه کشکی چه پشمی، بماند، 

ولی‌ پرسش اینجاست که آیا در این دهکده جهانی‌ میتوان با کشوری داد و ستد میلیاردی داشت، روزانه به خانه یکدیگر سفر کرده و حظ برد، در میادین ورزشی با یکدگر پنچه افکند، تبادل علم و تکنولوژی نمود و دیگر برخورد‌های انسانی‌ و جهانی‌ داشت و سپس بیخیال از غم آنها، درست در لحظاتی حساس، به غرور ملی‌ آنان اینچنین تاخت و تاز نمود و توهین کرد؟ و اسمش را آزادی بیان گذاشت؟ 
خوب نتیجه این میشود که یک میلیارد و نیم انسان را از خود بیزار نموده و آنها هم به تلافی پرچم و یا غرور ملی‌ دانمارکی را به زیر میکشند. و اگر دانمارکی‌ها چینی‌‌ها را میشناختند، میدانستند که کینه یک چینی‌ از شتر چیزی که کم ندارد، هیچ، یک چینی‌ توهین به همه چیز را تحمل می‌کند بجز اینکه غرورش را جریحه دار کنند. و پرسش نهایی اینکه اصولا از اینکار چه حاصلی بدست میاید، حتی اگر قبول کنیم که به تحریک اربابان، این عمل صورت گرفته باشد. و در انتها اینکه چرا احمق کند کاری که باز آرد پشیمانی؟


اشغالگران باید بترسند نه صاحبخانه


۱۸.۱۱.۹۸

شما جیب ما را نزن، خیرات پیشکشت

شما غربی وحشی! سالی‌ ۵۰ تن اشغال و زباله‌های خانگی و صنعتی و شیمیایی شهر‌ها و کارخانجات را در اقیانوس‌ها خالی‌ نکن، کنفرانس سبز برگزار کردن پیشکشت.

به گوشه بسیار کوچکی از جنایت غربی‌ها بر ضد کره زمین و هستی‌ موجود بر روی آن، نگاه می‌کنیم. یادآوری میشود که تصاویر مربوط به ۵ سال پیش است، تصاویری که امروزه از جنایت غربی‌ها بر ضد کره زمین میتوان تهیه کرد بسیار فجیع تر است.


 – مردی مشغول موج‌سواری است، اما موج‌ها آکنده از زباله‌اند!



– جنگل ملی Willametteدر اورِگان آمریکا که ۹۹ درصد جنگل‌زدایی شده است!

 – رودخانه زرد مغولستان آنقدر آلوده شده است که به سختی در نزدیکی آن می‌توان نفس کشید! 

– میدان ذغال سنگ رود Ken در کالیفرنیا که از سال ۱۸۹۹ از آن ذغال سنگ استخراج می‌شود!

 – آوریل ۲۰۱۰، آتش‌سوزی در سکوی نفتی انگلیسی‌ بریتیش پترلیووم در خلیج مکزیک که یکی‌ از بزرگترین فجایع واقعی‌ بر ضدّ سلامت کره زمین بود!

 – چشم‌اندازی پر از زباله!

 – جنگل‌های اندونزی توسط غربی‌ها به مزارع نخل تبدیل شده‌اند!

 – بخشی بزرگی‌ از جنگل آمازون توسط غربی‌ها به آتش کشیده شده تا تغییر کاربری داده شود! و بخش بزرگ دیگری به کاغذ توالت برای غربی‌ها تبدیل گشت!

گیاه عطرلیمو , Cymbopogon


عطرلیمو، چمن معطر، پوتار،( نام اصلی‌ و ایرانی‌ آنرا اضافه کنید) ، کاه مکی که به لاتین آنرا Cymbopogon مینامند، نوعی گیاه از خانواده پیاز است که بوی لیمو میدهد و در نواحی استویی بطور خودرو رشد می‌کند. این گیاه که شبیه پیاز است، بوی لیمو داده و بهمین دلیل آنرا عطرلیمو مینامند. در ایران این گیاه را بمصرف درمانی و ضد باکتری و میکروب، مورد استفاده قرار داده و در خوراکیها بعنوان معطرِ اشتها آور بکار میبردند. امروزه کشت وسیع آن در جنوب غربی ایران بویژه در شهرستان فیروزآباد استان فارس انجام می‌گیرد.
گیاه عطر لیمو یکساله می باشد و عملکرد بالایی دارد.

ویژگی‌های گیاه عطر لیمو:

- کاهیدن وزن از طریق مصرف چربی‌‌های بدن برای هضم. این گیاه را ابتدا تمیز کرده و آنرا میکوبند و سپس تکه تکه نموده و مانند پیاز در پختن استفاده میکنند. در آسیای شرقی‌ و آسیای میانه این گیاه، مانند پیاز در فرهنگ پخت و پز ایرانی‌، یکی‌ از ارکان اصلی‌ تهیه خوراک و پخت و پز است.

- دفع حشرات و آفات از مزارع و زمین‌های کشاورزی.
- خواص ضد سرطانی.
-اسانس این گیاه دارای خواصی مانند آنتی باکتریال قوی، اشتها آور، ضد کرم و ضد نفخ است.
مصرف موضعی اسانس گیاه سبب کاهش دردهای روماتیسمی و عصبی می‌گردد.
-اسانس این گیاه دارای کاربرد بسیار وسیع در صنایع آرایشی و بهداشتی است و سالانه ۶٬۰۰۰ تن- از اسانس عطر لیمو در جهان تولید می‌گردد.
-گیاه عطر لیمو خاصیت ضدباکتریایی و ضدقارچی دارد. بهنگام مخلوط شدن با فلفل سیاه برای رفع درد قاعدگی و حالت تهوع مفید است.

از دیگر ویژگیهای این گیاه مهم می‌توان موارد زیر را نام برد:

مار , Snake


مار حیوانی دراز و خزنده و بی‌دست و پای که از راسته ٔخزندگان است. دارای بدنی دراز و قابل انعطاف میباشد. بیشتر مار‌ها مولد زهرهای کشنده اند و تعداد دنده‌های آنها بسیار است ولی جناق ندارند. مار دارای اقسام مختلف است که بعضی از آنها سمی و برخی بدون سم هستند. راسته‌ای از خزندگان که فاقد دست و پا هستند و کمربندهای مربوط به این اندامها نیز از بین رفته است و در نتیجه ٔ از بین رفتن اندامها، تقسیم کار در نقاط مختلف تیره ٔ پشت نیز از میان رفته و مهره‌ها به استثنای مهره ٔ اطلس همگی شبیه یکدیگرند. دنده‌ها در تمام طول بدن بجز دم وجود دارندو در حرکت حیوان عمل مهمی انجام میدهند. در ماران استخوان سینه، (جناغ سینه ، عظم قص ) هرگز وجود ندارد. یکی از مشخصات ماران گسترش، گشادگی، وسع و اتساع بسیاری است که دهان برای بلعیدن طعمه پیدا می کند. این صفت در ماران سمی به منتهی درجه می رسد، بدین ترتیب می توانند طعمه‌های بزرگتر از خود را نیز ببلعند زیرا از طرفی همه ٔ استخوانهای فک دارای حرکت می باشند و مفصلی می شوند و از طرف دیگر استخوان مربع که درحال استراحت بطور مورب قرار دارد در هنگام باز شدن دهان تقریباً عمودی می شود وانگهی دو نیمه ٔ فک تحتانی باهم مفصل شده ممکنست از هم باز شوند و چون جناغ سینه نیز وجود ندارد طعمه‌های بزرگ به آسانی می توانند وارده معده گردند. دندانها در ماران بر روی دو آرواره قراردارند و گاهی تمام حفره ٔ دهانی و استخوان کامی و حتی استخوان تیغه‌ای را می پوشانند. در بین دندانهای آرواره ٔ بالا در ماران سمی دندانهای سمی قرار دارند. زبان ماران دارای شکاف است و مری و معده مانند دهان نیزاتساع می یابند. شش‌ها بدون قرینه می باشند و شش چپ بسیار کوچکتر است و گاهی اصلاً وجود ندارد. چنین بنظر می رسد که چشم ماران فاقد پلک است زیرا ماران دارای نگاه ثابتی هستند ولی در واقع در ماران پلک وجود دارد اما بشکل پرده ٔ شفاف نازکی است که وسط قرنیه روی چشمها بهم چسبیده اند. ماران تقریباً همه از طعمه‌های زنده تغذیه می کنند.
مار جانوری خزنده، گوشت‌خوار، کشیده (دراز) و بدون پا است. مارها جانورانی، خونسرد، از گروه آب‌پرده‌داران و مهره‌داران‌اند. بدن مار از پولک‌هایی که با هم همپوشانی دارند، پوشیده شده‌است. مارها از ردهٔ خزنده‌چهرگان، زیرردهٔ دوکمانان، فرورده پولک‌سوسمارشکلان، بالاراستهٔ پولک‌خزندگان، راستهٔ پولک‌داران، زیرراستهٔ ماران (serpentes) هستند.

بیشتر گونه‌های مار، جمجمه‌ای دارند که چندین مفصل بیشتر از اجداد مارمولکشان است. این جمجمه به آن‌ها اجازه می‌دهد تا شکارهای بسیار بزرگتر از سرشان را با کمک آرواره‌هایی که بسیار جابجایی پذیرند، ببلعند. اندام درونی بدن مارها برای تطبیق بیشتر با بدن کشیده و درازشان، به گونه‌ای است که عضوهای جفت در آن‌ها مانند کلیه‌ها به جای آنکه در دو سوی بدن باشد، یکی پس از دیگری قرار گرفته. همچنین بیشتر آن‌ها تنها یک شش دارند که کار می‌کند. برخی گونه‌های مار هنوز لگن خاصره دارند و یک جفت اندام بازماندهٔ ژنتیکی ناخن مانند در دو سوی پارگین آن‌ها دیده می‌شود.

۱۲.۱۱.۹۸

تاریخ در تصویر

این نقشه را که ایرانی‌‌ها برای کشور ژاپن در قرن ۱۷ در حکومت امپراتوری صفوی کشیده بودند و در کتابخانه سلطنتی ایران قرار داشت، در قرن ۱۹ از ایران به اروپا بردند.

پیش از فتنه ۵۷ یکی از افتخارات اعراب حاشیه خلیج پارس زندگی کردن در زیر پرچم پر افتخار ایران بود. کویت ۱۹۶۵

پیش از اینکه انگلیس و فرانسه جنایتکار چنگال‌های خود را در ایران تحت نام نظام قاجاری، فرو ببرند، ایرانیان نقشه کره زمین را کشیده و راه‌های دریائی را رسم کرده و قطب نما و اطلس را ساخته بودند. و قرن‌ها پیش از اینکه ‌اروپایی‌های وحشی به قاره آمریکا دست پیدا کرده و آنجا را ویران سازند، ایرانی‌‌ها به این قاره سفر کرده و برای آنها ساختمان‌های زیبا و سد‌های مناسب ساخته و ستاره شناسی‌ به آنها آموخته و دانش زندگی‌ کردن راحت را به آنها یاد داده و سپس خود به امپراطوری ایران باز گشته بودند. بدون اینکه کشتار کنند، بدون اینکه ویران سازند و بدون اینکه چپاول کنند. این یادگار‌ها در یکی‌ از کتابخانه‌های ایران، در انطاکیه جایی‌ که امروزه استانبول نامیده میشود، یافت شده و آنچه که دیکتاتور ترکیه عردوغان، چند ماه پیش به عنوان گنبد مسلمانان در آمریکا از آنها نام برد و گفت که پیش از غربی‌ها این مسلمانان بودند که آمریکا را کشف کردند در واقع یادگار‌های ساخت و ساز‌های ایرانیان بود که البته ‌اروپایی‌های وحشی کوچکترین اثری از آثارش باقی‌ نگذاشته اند. ( که البته عردوغان را بخاطر گفتن این حرف‌ها کلی‌ هم مسخرش کردند، چون آنجا گنبد ساخته شده این بیسواد با دیدن عکس‌ها فکر کرده بوده که کار مسلمین است درحالیکه ساخت گنبد معماری دوران ساسانی و صفوی و بنام ایران است .)
پس از اینکه علم و دانش و کتب و همه فرهنگ ایران را به اروپا بردند و به نقشه و قطنما و اطلس جواهر نشان و رمل و اسطرلاب دست یافتند، باز هم چون راه درست استفاده کردن از آنها را بلد نبودند، به هوای سفر دریائی به هندستان بطور اشتباه به قاره آمریکا رسیدند. و نخست و پیش از هر کاری، مردم آنجا را که هزاران سال در آنجا به راحتی‌ زندگی‌ میکردند را قتلعام کردند ، سپس به جان هم افتاده و ده‌ها سال یکدگر را کشتند، پس از آن به جان طبیعت بینظیر این قاره زیبا افتاده و درختانی که به قدمت زمین از سنشان می‌گذشت را بریدند، تکه تکه ساختند و سوزاندند. درخت کالیفرنیا آخرین نوع از این درختان بود که در سال ۱۹۰۳ با آن عکس یادگاری گرفتند.


تمدن چپاول گشته


آثار باستانی امپراتوری پارس ها در عراق , سوریه, لیبی, تونس, یمن و و و با حملات هوایی غربی و یا به دست تروریست های ترک - انگلیسی داعشی در روز روشن و وقیحانه تخریب و چپاول میشوند, در ترکیه با وقاحت به نام ترک ها و یونانی ها زده میشود و در ایران زیر سلطه آخوند اخوانی با اسید پودر میشوند . آثارسنگی که بیش از ۵ هزار سال در خاک ایران سالم مانده و دوام آورده بودند و اگر فتنه آخوند در ایران رخ نداده بود هزاران سال دیگر هم میماندند , و این آثار ثابت کننده تاریخ هزاران سال تمدن و علم و فرهنگ ایرانی بر جهان بود ظرف ۳۷ سال حکومت بیگانگان ترک و عرب آخوند کثیف پودر شدند!


ای خداوند من بکجا میروی؟


دنیای مادی و معنوی ما و بطور کلی‌ هستی‌ موجود بروی کرهِ زمین، امروزه آنچنان دچار و دستخوش تغییرات نامیمون و خانه برافکنی گشته که نه تنها حیات وهستی‌ و موجودیت کره زمین را تهدید و تخریب مینماید ، بلکه آینده را نیز برای آنان مبهم و تیره مینماید. این تغییراتِ منهدم کننده از ۸۰ سال پیش شروع شده و از ۴۰ سال پیش و پس از اشغال ایران شدت گرفته و همچنان ادامه دارد. ۸۰ سال پیش زمانی‌ که غربی‌های بغایت وحشی و نادان(۱) تصمیم به خالی‌ کردن سالانه ۵۰ میلیون تن اشغال‌های خانه و کارخانه‌های شهر‌های خود دراقیانوس آتلانتیک شمالی گرفتند. و بجای دفن کردن، و یا مورد استفاده دوباره قراردادن، و یا راه حلهای دیگر اشغال‌ها را برده و کشتی‌ وکشتی‌ دراقیانوس آتلانتیک شمالی (۲) خالی‌ کرده، و انواع و اقسام مواد شیمیایی خطرناک، از جمله باطری‌ها و مواد پلاستیکی منتج از تجزیه نفت خام و رنگ‌ها و و و ... را به طبیعت بکر و دست نخورده اقیانوس‌ها و آبهای کره زمین و موجودات آبزی تحمیل کرده و در نتیجه هزاران گونه گیاهی و حیوانی‌ و دیگر موجودات که برای اکو سیستم و چرخه حیات زمین واجب و لازمند از بین رفته و آبهای کره زمین که متضمن هستی‌ و حیات بروی این سیاره متعلق به منظومه شمسی‌ میباشد، را آلوده نمودند.

و از طرف دیگر با به راه انداختن صد‌ها جنگ و کشتار دستجمعی‌ در جای جای این کره خاکی و تحمیل ویرانی بیرحمانه کوه‌ها و جنگل‌ها و مراتع و دریاچه‌ها و رود‌ها با هدف مال اندوزی، و بیرون کشیدن یک اقیانوس نفت و گاز از زیر خلیج پارس و دریای مازندران و تبدیل آن به پلاستیک و مواد شیمیایی آلوده و گاز‌های سمی و خطرناک و رها ساختن آنها در جو و یا کیسه هوا و تنفس موجودات کره زمین، آب و خاک این کره زیبا را آلوده و مریض ساختند. در نتیجه امروز شاهد آتش سوزی‌های مهیب و سهمگین و گسترده در ریه‌های زمین و یا جنگل‌های امازون و سوختن یک قاره شگفت و زیبا، مانند استرالیا هستیم که آن را محکوم به نیستی‌ ساخته و تاکنون میلیون‌ها گونه گیاهی‌ و حیوانی‌ از بین رفته و ظاهرا این مرگ و میر اجباری همچنان ادامه دارد.

از طرف دیگر بیرون رفت تحقیرآمیز و تیپا گونه انگلیسی‌‌ها از پیمان اروپا، موسوم به برکسیت(۳) آنچنان به آنان سنگین آمده که ظاهرا ویروس سارس را که پیش از این در آزمایشگاه‌های شیمیایی خود که ویژه ساخت بمب‌های شیمیایی و سلاح‌های ویروسی و میکروبی کشتار جمعی‌ میباشند، ساخته بودند، به تکاملی تازه رسانده و آنرا در مقابل آنتی بیوتیک‌ها مقاوم و مصون نموده، و به تلافی جفایی که به آنان روا رفته، برده و در فرانسه و آلمان رها ساختند. فرانسوی‌ها هم به دلیل ناتوانی‌ در یافتن، داروی ضد آن، بجای طلب کمک از دنیا، ویروس را برده و در چین و آمریکا رها ساخته تا با درگیر ساختن، کشور‌هایی‌ که توان ساخت پادزهر آنرا دارند، آنان را در این ماجرا وارد نموده و بدین ترتیب تنها نمانده باشند. (۴)

و این جنگ ویروسی مربوط به امروز نیست، در زمان جنگ جهانی‌ نخست هم این وحشی‌ها با ساخت ویروسی به نام پشه اسپانیایی و رها ساختن آن در امپراطوری پارسی، بیش از ۵۰۰ میلیون تن را کشته و نابود ساخته و موجبات فروپاچی امپراطوری پارس‌ها که از نروژ شروع و تا کره شمالی‌ ادامه داشت، شدند. این وحشی‌ها هر جا کم میاورند، ویروس ساخته و رها میسازند و چون خود آنرا ساخته ا‌ند، راه مبارزه با آنرا هم میدانند.

با توجه به اینکه امروزه این وحشی‌ها کاملا بقدرت رسیدهند، پرسشی که مطرح میشود، اینست که آینده این وحشیگیریها و جنایتها چیست و مردم بیگناه کره زمین، دچار چه سرنوشتی میگردند، و آیا جنگ ویروسی ادامه خواهد یافت و یا خیر.


۱۱.۱۱.۹۸

گاه آنکه ما را بحقیقت میرساند خود از آن عاریست


دلتنگیهای آدمی را، باد ترانه ای میخواند
رویاهایش را آسمان پر ستاره نادیده میگیرد
و هر دانه برفی به اشکی ناریخته میماند
سکوت سرشار از سخنان ناگفته است

از حرکات ناکرده
اعتراف بعشقهای نهان
و شگفتیهای بر زبان نیامده
در این سکوت حقیقت ما نهفته است
حقیقت تو و من

برای تو و خویش چشمانی آرزو میکنم
که چراغها و نشانه ها را در ظلماتمان ببیند
گوشی که صداها و شناسه ها را در بیهوشیمان بشنود
برای تو و خویش روحی که اینهمه را درخود گیرد
و بپذیرد
و زبانی که در صداقت خود
ما را از خاموشی خویش بیرون کشد
و بگذارد از آن چیزها که در بندمان کشیده است
سخن بگوییم

گاه آنکه ما را بحقیقت میرساند
خود از آن عاریست
زیرا تنها حقیقت است که رهایی می بخشد

از بخت یاری ماست شاید
که آنچه که میخواهیم
یا بدست نمیآید
یا از دست میگریزد

میخواهم آب شوم در گستره افق
آنجا که دریا به آخر میرسد
و آسمان آغاز میشود
میخواهم با هر آنچه مرا در بر گرفته یکی شوم

حس میکنم و میدانم دست میسایم
و میترسم باور میکنم
و امیدوارم که هیچ چیز با آن به عناد برنخیزد

چند بارامید بستی و دام برنهادی
تا دستی یاری دهنده
کلمه ای مهر آمیز
نوازشی یا گوشی شنوا به چنگ آری؟
چند بار دامت را تهی یافتی؟
از پای منشین
آماده شو که دیگر بار و دیگر بار دام باز گستری

پس از سفرهای بسیار
و عبور از فراز و فرود
امواج این دریای طوفان خیز
برآنم که در کنار تو لنگر افکنم
بادبان برچینم
پارو وانهم
سکان رها کنم
بخلوت لنگرگاهت درآیم
و در کنارت پهلو بگیرم
آغوشت را بازیابم
استواری امن زمین را زیر پای خویش

پنجه درافکنده ایم با دستهایمان
بجای رها شدن
سنگین سنگین بر دوش میکشیم
بار دیگران را
بجای همراهی کردنشان
عشق ما نیازمند رهاییست
نه تصاحب
در راه خویش ایثار باید نه انجام وظیفه

هر مرگ اشارتیست بحیاتی دیگر
اینهمه پیچ اینهمه گذر اینهمه چراغ اینهمه علامت
و همچنان استواری به وفادار ماندن
به راهم, خودم, هدفم و بتو!
وفایی که مرا و ترا
بسوی هدف راه مینماید

جویای راه خویش باش
از اینسان که منم در تکاپوی انسان شدن
در میان راه دیدار میکنیم
حقیقت را آزادی را خود را
در میان راه میبالد
و ببار مینشیند