۲۳.۲.۹۸

فهرست مغالطه‌ها



آنچه در زیر می‌آید، فهرستی از مغالطه‌ها یا سفسطه‌ها است که به سیاستمداران، وکلا، خبرنگاران، جاسوسان اینترنتی که در بحث‌های دیگیتالی شرکت میکنند و امثال اینها آموزش داده میشود.

پس‌چه‌ایسم (Whataboutism Or Whataboutery): اصطلاحی برای توصیف یک تکنیک تبلیغی مورد استفاده توسط اتحاد جماهیر شوروی در ارتباط با مسائل مربوط به جهان غرب در دوران جنگ سرد است. در زمان حکومت شوروی هنگامی که انتقادی به موضوعی وارد می‌شود پاسخ معمولاً «پس در... چه؟» بود که جای خالی با یک مسئله در غرب بیان می‌شود. این یکنوع مغالطه شناخته‌شده در دستگاه حاکم این کشور بود. این روش هم‌اکنون هم توسط گروه‌های مختلفی مورد استفاده قرار می‌گیرد. طرز کار این روش بصورت چکیده اینست که گوینده درآن عامدانه و هدفمند تلاش می‌کند با توسل به رخدادهای دیگر (نظیر جنایات جنگی در سایر کشورها) و بهره‌گیری از احساسات مخاطب، موضوع بحث و انتقاد اصلی را منحرف سازد.

تو هم چنینی (به لاتین: Tu quoque): یک مغالطه است که در آن ادعای یک شخص نادرست دانسته می‌شود به این دلیل که این ادعای انتقادی که او بیان کرده‌است بر خودش نیز وارد است یا ادعای او با آنچه که وی پیشتر گفته‌است ناسازگاری دارد.

مغالطه‌های شکلی:
مغالطه‌های شکلی، به مغالطه‌هایی گفته می‌شود که در شکل بحث، می‌توان آنها را دید، و نیازی بفهمیدن محتوای بحث برای پیدا کردن این نوع مغالطه‌ها نیست. تمامی مغالطه‌های شکلی، نوع مشخصی از مغالطه‌های ناپیرو هستند.

مغالطات ابهام:


-مغالطهٔ اشتراک لفظ: استفاده از واژه‌هایی که دارای دو یا چند معنا هستند، بدون قرینه‌ای که بر معنای مورد نظر، دلالت کند.
کژتابی یا ابهام ساختاری: بکارگیری جمله‌ای که می‌تواند به دو یا چند گونه بیان و فهمیده شود.


-مغالطهٔ ابهام واژه: استفاده از واژه‌های مبهمی که قابلیت تفسیرهای گوناگون دارند.
-اهمال سور: عدم ذکر سورِ قضیه و تلقی آن ب‌عنوان قضیه‌ای کلی.
-تعریف دوری: تعریف دو شیء یا لفظ مبهم به یک‌دیگر، درحالیکه برای شناخت هریک نیازمند بشناخت دیگری باشیم.



مغالطات عدم دقت برای گمراه‌سازی:
-مغالطهٔ کُنه و وجه: معرفی یک صفت یا یک جنبهٔ خاص از یک پدیده بعنوان ذات و اساس آن.
-علت جعلی: معرفی امری که علت نیست یا بخش کوچکی از علت است بعنوان علت اصلی.
-بزرگ‌نمایی: جلوه دادن جنبه یا جنبه‌های خاصی از یک واقعیت بصورت بزرگتر و مهمتر از آنچه هست.
-کوچکنمایی: جلوه دادن جنبه یا جنبه‌های خاصی از یک واقعیت بصورت کوچکتر و کم‌اهمیتتر از آنچه هست.
-مغالطهٔ متوسط: مغالطهٔ آماری برای بیان اطلاعات خاص موردنظر.
نمودار گمراه‌کننده: استفاده از نمودارهای مغرضانه برای بیان اطلاعات آماری.
-تصویر گمراه‌کننده: استفادهٔ نادرست از اندازهٔ تصویری که ب
عنوان نشانهٔ داده‌های آماری بکار می‌رود.


مغالطات نقل:
-دروغ: عدم مطابقت خبر با واقعیت.
-توریه: بیان سخنی که معنای آن بظاهر درست است، اما آنچه مخاطب از آن درک میکند نادرست و دروغ است.
-نقل قول ناقص: نقل گزینشیِ بخشی از سخنان دیگران بدون توجه به پیام اصلیِ او در مجموعهٔ سخنانش.
-تحریف: کاستن و افزودن محتوای یک متن.
-تفسیر به رأی یا تفسیر نادرست: تفسیر یک سخن مغایر با اغراض گوینده و موافق با اغراض شخص.

-مغالطهٔ تأکید لفظی: تکیه و تأکید بر برخی از الفاظ یک قضیه و استنباط معانی‌ای که موردنظر گوینده نیست.



مغالطات ادعای بدون استدلال:
-استدلال از راه سنگ: ایجاد زمینه‌ای برای طلب نکردن دلیل ازسوی مخالفان و سلب امکان نقّادیِ مدعای موردنظر.
-اتهام نادانی: ادعای اینکه آن مدعا بسیار واضح و بدیهی‌ست و نیاز به استدلال ندارد.
-مسموم کردن سرچشمه: نسبت دادن یک صفت منفی و مذموم به مخالفان آن مدعا یا کسانی که تردید می‌کنند.
-مغالطهٔ تله‌گذاری: نسبت دادن یک صفت مثبت و ممدوح به موافقان آن مدعا یا مخاطبانی که آن را می‌پذیرند.
-مغالطهٔ توسل به جهل: اینکه مدعای موردنظر نفی نشده‌است یا دلیلی برخلاف آن نیست؛ پس آن درست است.
-مغالطهٔ طلب برهان: درخواست از مخاطبان که اگر مدعای موردنظر را نمی‌پذیرند، برضد آن دلیل بیاورند.
-مغالطهٔ طردِ شُقوق: با ذکر عیوب شُقوق مختلف، مطلوبیت شِقّ موردنظر را اثبات کردن.
-مغالطهٔ تکرار: تکرار مدعا بجای استدلال برای اثبات آن.
-فضل‌فروشی: تظاهر بداشتن کمالات و فضل بسیار برای اینکه سخن گوینده (فاعلِ امر یا سخن) پذیرفته شود.
-کمیت‌گرایی افراطی: استفادهٔ نابجا از اعداد و ارقام برای نشان دادن دقت زیاد مدعا.
-مغالطهٔ بیان عاطفی: استفاده از کلماتی با بار ارزشیِ مثبت بجای استدلال‌های موافق یک مدعا، و بالعکس.
-عبارات جهت‌دار: استفاده از کلماتی با بار ارزشیِ مثبت و منفی بجای استدلال یک مدعا.
-مغالطهٔ توسل به احساسات: تأثیر روانی بر مخاطب و استفاده از احساسات و عواطف برای منحرف کردن او از مقام استدلال.
-تهدید: جای‌گزین کردن زور بجای استدلال؛ یعنی اگر مدعای موردنظر را نپذیرد، آسیبی به او خواهد رسید.
-تطمیع: جای‌گزین کردن منفعت‌طلبی بجای استدلال؛ یعنی اگر مدعای موردنظر را بپذیرد، نفعی به او می‌رسد.
-جلب ترحم: جای‌گزین کردن ترحم و دلسوزی بجای استدلال؛ یعنی تشویق به پذیرفتن سخن شخص قابل ترحم.
-آرزواندیشی: جای‌گزین کردن امید و آرزو بجای استدلال.
-عوام‌فریبی: استفاده از هیجان جمعی؛ گرایش به تفاخر بجای استدلال.
-مغالطهٔ توسل بمرجع: استفاده از نظر افراد مشهور بعنوان حجت و دلیل برای یک مدعا.
-مغالطهٔ تجسم: فرض و گمانِ یک جسم عینی و خارجی به‌ازای هریک از الفاظ و کلمات.
-مغالطهٔ توسل به احتمالات: بهره‌گیری از احتمالات بجای استدلال.
-مغالطهٔ جَزمی‌گرایی: مطرح کردن مدعا و اجازه ندادنِ تشکیک در آن.
-مغالطهٔ توسل به ترس: مغالطه‌ای است که در آن فرد تلاش می‌کند که حمایت از نظر خود را با ایجاد ترس و غرض‌ورزی به سمت رقیب ایجاد کند.این نوع از مغالطه در سیاست و بازاریابی امری عادیست.


مغالطات مقام نقد:
-پارازیت: ایجاد وقفه در ارائهٔ یک سخن یا پیام یا ایجاد مانع در رسیدنِ آن به مخاطب.
-اتهام ابهام: مبهم و نامفهوم شمردن سخنی که مبهم نیست.
-تکذیب نادرست: دروغ و غیرواقعی معرفی کردن یک مدعا.
-ساده‌انگاری مدعا: پیش‌پاافتاده تلقی کردن یک مدعا.
-اتهام مغالطه: مغالطه‌آمیز معرفی کردنِ سخنی که مغالطه‌آمیز نیست، بدون ارائهٔ دلیل برای آن.
-مغالطهٔ توسل به شخص: نقد گوینده بجای نقد گفتهٔ او.
-توهین: ناسزا و فحش دادن.
-مغالطهٔ منشأ: اشاره به اینکه سرچشمه و اصل موضوع موردنقد، از شخصیت مذمومی بوده‌است.
-مغالطهٔ پهلوان‌پنبه: ترسیم یک مدعای ضعیف و نقد آن بجای نقد مدعای اصلی.
-مغالطهٔ کاملِ نامیسر: رد همهٔ راه‌حل‌های موجود با اشاره به نقاط ضعف آن‌ها یا مقایسه با کاملِ نامیسر.
-ارزیابی یک
طرفه: تنها بنقاط ضعف یا قوت موضوعی اشاره کردن و نادرستی یا درستی آنرا نتیجه گرفتن.
-مغالطهٔ رد استدلال: از نادرست بودن یا مغالطه‌آمیز بودن دلیل یک مدعا، نادرستیِ خودِ آنرا نتیجه گرفتن.
-مناقشه در مثال: بجای رد مدعا، در مثال‌ها و مصادیق آن تردید کردن.
-مغالطهٔ تخصیص: رد یک مدعای کلی با اشاره بحالتی خاص و غیرطبیعی که در آنحالت، آن مدعا صادق نیست.
-بهانه: نپذیرفتن سخنی بدلیل برخی اشکالات جزئی.
-مغالطهٔ جمع مسائل در مسئلهٔ واحد: ادغام سؤالات در سؤالی که مبتنی بر پیش‌فرض‌هایی‌ست که مخاطب قبول ندارد.



مغالطات مقام دفاع:
-عوض کردن موضوع بحث: بحث را به بیراهه کشاندن.
-نکتهٔ انحرافی: منتفی کردن زمینهٔ پاسخ‌گویی با بهره‌گیری از یک نکتهٔ بی‌ربط.
-شوخی بی‌ربط: استفاده از طنز و لطیفه برای پوشاندن ضعف خود و تشویش اذهان عمومی.
-مغالطهٔ توسل به واژه‌های مبهم: در مقام توجیهِ یک مدعای نادرست، به تفسیر دلخواه از واژه‌های مبهم پرداختن.
-توسل به معنای تحت‌اللفظ: در مقام توجیه یک سخن، مطرح کردن این ادعا که منظور اصلی، معنای تحت‌اللفظِ برخی واژه‌ها بوده نه معنای متبادر به ذهن.
-مغالطهٔ تغییر تعریف: در مقام توجیه یک سخن، مطرح کردن این ادعا که از برخی واژه‌ها معانی خاص دیگری مورد نظر بوده‌است.
-مغالطهٔ تغییر موضع: در مقام توجیه یک سخن، مطرح کردن این ادعا که آن سخن از دیدگاه و دیدگاه خاصی بیان شده‌است.
-مغالطهٔ استثنای بی‌اهمیت: پذیرش مثالِ نقض، اما غیرمهم و بی‌تأثیر جلوه دادن آن.
-مغالطه ازطریق تخطئهٔ مخاطب: اشاره به اینکه خودِ منتقد هم مرتکب همان خطایی شده که از آن انتقاد می‌کند.
-تبعیض‌طلبی: درخواست اینکه ملاک‌های نقدِ مدعای او با ملاک نقدِ مدعای دیگران متفاوت باشد.
-مغالطهٔ حفظ پیش‌فرض: بی‌توجهی به شواهدِ خلاف و اصرار بر مدعا.
-پذیرش ظاهری نقد: اشاره به انتقاد و پذیرش ظاهری آنها و باقی ماندن بر مدعای خطا.
این مغلطه زمانی صورت می‌گیرد که فردی ادعایی کلی درمورد گروهی از آدم‌ها مطرح می‌کند و وقتی‌که مثالی نقض از میان همان گروه به وی داده می‌شود، بجای پس‌گرفتن ادعای کلیِ خود، سعی می‌کند معنی واژه را تغییر دهد و تفسیری جدید از آن بیان کند که این تفسیر رایج و مورد توافق طرفین نیست.
این مغلطه همچنین با نامهای Tu quoque (ته، کوکوای) و «دو خطا یک درست را نتیجه می‌دهند» شناخته می‌شود. ضرب‌المثل «دیگ به دیگ می‌گوید رویت سیاه» نیز در واقع بهمین مغلطه اشاره دارد.
حملهٔ شخصی: حملهٔ شخصی، فرنام عمومی است که بگروهی از مغلطه‌ها تعلق می‌گیرد. دراین مغالطات، یک ادعا یا استدلال با استناد بحقیقتی بی‌ارتباط (با ادعا یا استدلال) درمورد کسی که آن ادعا یا استدلال را ارائه داده‌است رد می‌شود. همچنین می‌توان گفت در مغلطهٔ حملهٔ شخصی، بجای حمله به استدلالِ یک شخص، به شخصیتِ او اعتراض می‌شود و با پررنگ کردن یک نقطهٔ قابل اعتراض، تلاش می‌شود که استدلالِ آن شخص و ادعایش به حاشیه رانده شود.


مغالطات صوری:
-عدم تکرار حد وسط: تکرار نشدن حد وسط بطور کامل و دقیق.
-مغالطهٔ وضع تالی: در یک قضیهٔ شرطی، با فرض تالی (منطق)، تحقق مقدم (منطق) را نتیجه گرفتن.
-مغالطهٔ رفع مقدم: در یک قضیهٔ شرطی، با رفع مقدم، وضع تالی را نتیجه گرفتن.
-مغالطهٔ مقدمات منفی: نتیجه‌گیری از قیاسی با مقدمتین سالبه.
-مغالطهٔ مقدمات ناسازگار: استنتاج از قیاس دارای مقدمتین متناقض.
-مغالطهٔ افراد غیرموجود: از قضایای کلی، نتیجهٔ جزئی گرفتن.
-ایهام انعکاس: برای موجبهٔ کلّیّه، عکس کلّیّه، و برای سالبهٔ جزئیه، عکس قائل بودن.
-سوء تألیف: تعمیم‌یافته بودنِ حدیِ موضوع (منطق) یا محمول (منطق) در نتیجه، بدون تعمیم آن در مقدمات قیاس، و نیز استنتاج از قیاسی که حد وسط آن در هیچیک از دو مقدمه تعمیم ‌یافته نیست.



مغالطه در استدلال پیش‌فرضِ نادرست:
-سنت‌گرایی: هر پدیده یا عقیدهٔ به‌یادگارمانده از گذشته، درست و پذیرفته است، و هر عقیدهٔ بی‌سابقه، مردود و نادرست است.
-تجددگرایی: هر پدیده یا عقیدهٔ نو و جدید، مقبول و درست است و هر عقیدهٔ به‌یادگارمانده از گذشته مردود است.
-فقرگرایی یا توسل به برتری فقر: افراد فقیر و تهیدست دارای شخصیت مثبت و افکار درست هستند.
-ثروت‌گرایی یا توسل به برتری ثروت: افراد ثروتمند و متمول دارای شخصیت مثبت و افکار درست‌اند.
-مغالطهٔ توسل به اکثریت: هر موضوعی که اکثریتِ مردم نسبت به آن موافق باشند، درست است.
-مغالطهٔ علت شمردنِ مقدم: در دو حادثهٔ متوالی، حادثهٔ اول، علت حادثهٔ دوم است.
-مغالطهٔ علت شمردن مقارن: دو حادثهٔ همزمان یک حادثه، علت حادثهٔ دیگر است.
-مغالطهٔ ترکیب: اگر اجزای مجموعه‌ای دارای وصفی باشند، کل آن مجموعه نیز دارای آن وصف خواهد بود.
-مغالطهٔ تقسیم: اگر کل مجموعه دارای وصفی باشد، اجزای آن مجموعه نیز دارای همان وصف هستند.
-مغالطهٔ میانه‌روی: در هر بحثی با دو نظریه یا طرح مخالف، باید نظر میانه را انتخاب کرد.
-مغالطهٔ قمارباز: در وقوع یک امرِ محتمَل، نتیجهٔ مراتب قبلی در مراتب بعدی مؤثر است.



مغالطهٔ ربطی:
-مغالطهٔ مُضمَر محدود: ذکر نکردن یکی از مقدمات که در واقع نادرست است.
-مغالطهٔ فصلِ امر: استفاده از قیاس استثناییِ منفصله درحالی‌که قضیهٔ شرطیهٔ منفصله، حقیقیه یا مانعةالخُلُوّ نیست.
-ذوالحدّینِ جعلی: میان مقدم و تالیِ قضایای شرطی، رابطه‌ای وجود ندارد یا قضیهٔ فصلی، حقیقی نیست.
-خَلطِ نسبت: استفاده از نسبت‌های غیرمتقارن و غیرمتعدی بعنوان نسبتهای متقارن و متعدی.
-مغالطهٔ دلیل نامربوط: استنتاجی که در آن، نتیجهٔ منطقیِ مقدمات نسبت به نتیجهٔ گرفته‌شده، اعم، اخص یا مباین باشد.
-مصادره بمطلوب: استفاده از نتیجه در مقدمهٔ استدلال.
-استدلال دُوری: بکار بردن مقدمه‌ای که صحت آن وابسته بصحت نتیجهٔ استدلال است.
-تعمیم شتابزده: صادر کردن حکم کلی با نمونهٔ ناکافی.

-مغالطهٔ آماری.
-پنداشت پرسش: بهرهگیری از نتیجه در مقدمهٔ استدلال.
-مغالطهٔ تمثیل: تسرّی دادن حکم یک چیز بچیزی دیگر که در صفتی شبیه چیز اول باشد.

هیچ نظری موجود نیست: