۱.۱۱.۹۷

یک داستان ساده و واقعی‌



- امشب بریم بیرون؟
+ بعد از کاری که دفعه آخر کردی، واقعا انتظار داری دوباره با تو بیرون برم؟ عجب رویی!
- دفعه آخر چی‌ کردم؟
+ دفعه آخر تو پول خودتو دادی و منو مجبور کردی پول شام و شراب خودم را خودم بدم، مرتیکه خسیس!
- خوب تو منو دعوت کرده بودی، تازه شانس آوردی من پول خودمو دادم!
- در ضمن من یه بشقاب ماکارونی با یه آبجو ارزون خوردم تو خوراک خرچنگ با یه شراب گرون قیمت!!
- همه سهم من شد ۱۸ پوند درحالیکه سهم تو ۱۱۰ پوند شد. بعد تو انتظار داری که من پول تورو میدادم؟

+ خیلی‌ کثیفی! من دیگه غلط بکنم با تو بیرون برم. تو اگه نمیخواستی پول شام دختری که باهاش بیرون رفتی‌ را بدی، گو خوردی دعوتشو قبول کردی !
+ یه جنتلمن همیشه پول شام دوست دخترش را میده، نکنه تو همجنسبازی؟

- راستش من یک جنتلمن واقعیم وگرنه همون موقعه که داشتی از..... تعریف میکردی و آب دهنت واسش راه افتاده بود، میبایست میزو ترک می‌کردم.

+ فلان فلان شده مادر قحبه تو کلا هدفت سکس با من بود، از جلو چشمم گم شو بدبخت!

- معلومه که هدفم این بود ولی‌ وقتی‌ به جیبم نگاه کردم دیدم پولشو ندارم!

+ ***********

از اینجا به بعد به دلایل اخلاقی‌ داستان سانسور میشود.