ای درخور اوج
آواز تو در کوه سحر
و گیاهی به نماز
غمها را گل کردم
پل زدم از خود تا صخره دوست
من هستم و سفالینه تاریکی
و تراویدن راز ازلی
سر بر سنگ و هوایی که خنک
و چناری که بفکر
و روانی که پر از ریزش دوست
خوابم چه سبک
ابر نیایش چه بلند
و چه زیبا بوته زیست
و چه تنها من
تنها من و سرانگشتم در چشمه یاد
و کبوترها لب آب
همخنده موج
همتن زنبوری بر سبزه مرگ
و شکوهی در پنجه باد
من از تو پرم
ای روزنه باغ همآهنگی کاج
و من و ترس
هنگام منست
ای در به فراز
آی جاده به نیلوفر
خاموش پیام.
سهراب سپهری
Homayra - Ashegham Man حمیرا - عاشقم من
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر