من سازم، من سازم
بندی آوازم
برگیرم - بنوازم
بر تارم
زخمه "لا" می زن
راه فنا می زن
من دودم - میپیچم - میلغزم - نابودم
می سوزم، می سوزم
فانوس تمنایم
گل کن تو مرا و درآ
آینه شدم
از روشن و از سایه بری بودم
دیو و پری آمد
دیو و پری بودم
در بیخبری بودم
قرآن بالای سرم
بالش من انجیل
بسترمن تورات و زبرپوشم اوستا
میبینم خواب بودایی در نیلوفر آب
هرکجا گلهای نیایش رست
من چیدم- دسته گلی دارم
محراب تو دور از دست
او بالا من در پست
خوشبو سخنم نی
باد بیا می بردم
بیتوشه شدم در کوهکجا
گل چیدم ، گل خوردم
در رگها همهمه ای دارم
از چشمه خود آبم زن
آبم زن و بمن یک قطره گوارا کن
شورم را زیبا کن
بادانگیز درهای سخن بشکن
جاپای صدا می روب
هم دود "چرا" می بر
هم موج منو ما و شما می بر
ز شبنم تا لاله
بیرنگی پل بنشان
زین رویا در چشمم
گل بنشان، گل بنشان.
سهراب سپهری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر