۳.۷.۹۶

ریچارد رامیرز، Richard Ramirez


ریچارد رامیرز، ملقب به جانی شب (The Night Stalker) یک قاتل سریالی و جنایتکار زنجیره‌ امریکایی است که در منطقه لس آنجلس در دهه‌های ۷۰ و ۸۰ تا اواخر ۹۰ قتلعام گسترده‌ای را آغاز کرده که در طی‌ آن جان بیش از ۳۱ امریکایی را گرفت. وی با اسلحه گرم و سرد و گاهی‌ زیر کتک قربانیان خود را میکشت ولی‌ پیش از آن، به آنان وحشیانه تجاوز جنسی‌ کرده و آنان را از هم می‌درید. پلیس کالیفرنیا در تاریخ ۲۵ آگوست ۱۹۸۵ او را در بخش شرقی‌ کالیفرنیا دستگیر و دادگاه رامیرز را در ۷ نوامبر ۱۹۸۹ به اعدام محکوم کرد. ولی‌ زمانی‌ که رامیرز در انتظار اجری حکم اعدام خود بود، در ۷ ژوئن ۲۰۱۳ در سنّ ۵۳ سالگی در زندان سان كوانتين بدست دیگر زندانیان كشته شد.



آنچه که در مورد این قاتل بزبان پارسی‌ برگردانده شده بشرح زیر است:
«ریچارد رامیرز» معروف بقاتل شبهای لس‌آنجلس قتلهای سریالی خود را در ۲۸ ژوئن سال ۱۹۸۴ در گالسل پارك منطقه‌ای در حومه لس آنجلس آغاز كرد.
داستان از زمانی آغاز شد كه وی خودرویش را در كنار خیایان پارك كرده و با كمال خونسردی بدنبال یك ساختمان دو طبقه ميگشت. وی بدقت به اطراف چشم دوخته بود كه تا هدفی اسان را برای خود بیابد. هوا در منطقه گرم بود بنابر‌این پیدا كردن آپارتمانی با ‌یك پنجره باز، كار سختی نبود. پنجره‌ای كه باز بود متعلق بخانه زنی ۷۹ ساله بنام ‌«جنی وینكو» بود.
قتل دورترین چیزی بود كه بذهن رامیرز خطور كرد. وی بسرقت اشیای با ارزش زنان علاقه داشت تا با فروش آنها برای اعتیاد خود كه روز بروز بیش‌تر ميشد، مواد مخدر تهیه كند. رامیرز در حالی كه دستكش بدست داشت، پرده را كنار زده و به آرامی به اتاق خزید. بنوشته «فیلیپ كارلو» قاتل شب‌های لس‌آنجلس سریعاً به اتاق خواب رفت و بدنبال پیدا كردن چیزی با ارزش گشت، كشوها را بهم ریخت و كمد را گشت درحالیكه تلاش ميكرد سر و صدایی نكند. چیزی با ارزش پیدا نكرد. بنابراین براین شد دق‌دلی خود را بر سر پیرزن بخواب رفته خالی كند. وی سریعاً كارد را از غلافش كه بكمر بسته شده بود درآورد و بسوی تخت خواب رفت. بالای سر پیرزن لحظه‌ای ایستاد. كشتن هیجانی تازه ای بود و وی نمی خواست در این رابطه دچار اشتباه شود. كارد را بلند كرد و بسینه پیرزن فرود آورد. زن ناگهان از خواب پرید و برای نجات دادن جانش تلاش كرد و شروع كرد بجیغ زدن! اما رامیرز سنگدل بيتوجه بفریادهای پیرزن بزدن ضربات كارد بر سینه پیرزن ادامه داد. ضربات كارد پی در پی بر بدن پیرزن فرود ميآمد. رامیرز پس از این كار دستش را روی دنده پیرزن گذاشت و با یك حركت گلوی وی را برید. همه این اتفاقات همانطور كه خیلی سریع آغاز شده بود خیلی سریع بپایان رسید. زن مرده بود و قاتل با خونسردی بجسد قربانی خود مينگریست. این عمل رامیرز را بشدت هیجان زده كرده بود و این برخلاف انتظار وی بود.
اواخر روز پسر پیرزن بخانه آمد و با صحنه فجیعی روبرو شد و سریعاً پلیس را در جریان حادثه خبر داد. مأموران تحقیق سریعاً بصحنه جرم آمدند. انگیزه آشكاری برای قتل وجود نداشت و قاتل سرنخهای كمی را بجای گذاشته بود.

پس از یکسال "جنایت بدون اشتباه" رامیرز اولین اشتباه خود را انجام داد.
در ۱۷ مارس ۱۹۸۵ رامیرزدر پشت دیوار یك مجموعه مسكونی پنهان شد و در انتظار قربانی خود به انتظار نشست. وی برای پیدا كردن قربانی خود زیاد انتظار نكشید زیرا دختری ۲۰ ساله بنام ماریا هرناندز از بخت بدش وارد خیابانی شد كه مجتمع مسكونی در آن قرار داشت. دختر در حال پارك كردن خودروی خود بود كه رامیرز بناگهان از تاریكی بیرون آمد و اسلحه‌اش را بیرون كشید. ماریا برای نجات دادن جان خود بتقلا افتاد و دستش را برای حفاظت از خود بالا گرفت. رامیرز ماشه را كشید. ماریا بزمین افتاد و رامیرز از روی وی گذشت و روانه خانه شد. اما ماریا نمرده بود. از خوش شانسی، گلوله بكلید‌های خودرو كه در دست وی بود اصابت كرد و وی تظاهر بمردن كرد. رامیرز در حالیكه وارد منزل ماریا ميشد با سایه دیل اوكازاكی ۳۴ ساله روبرو شد كه در اتاق مجاور بود. رامیرز ناگهان اسلحه‌اش را بلند كرد و مستقیماً بسر اوكازاكی شلیك كرد. گلوله بمغز وی اصابت كرد و زن بیچاره را درجا كشت. رامیرز سریعاً پا بفرار گذاشت اما وی بدلیل عجله‌ای كه داشت كلاه بیسبالش را كه از سرش افتاده بود جا گذاشت. ماریا كه بشدت ميلرزید ضارب خود را برای پلیس فردی بلند قد چشم‌هایی خشن و دندان‌های فاسد توصیف كرد.
رامیرز از اشتباهی كه كرده بود بشدت عصبانی بود و كمتر از یكساعت بار دیگر دست بكار شد تا عصبانیت خود را با جنایتی دیگر فرو بنشاند. وی بمنطقه مونتری پارك راند و بكمین تسایی لیان یو ۳۰ ساله نشسست. رامیرز زن بیدفاع را از خودرواش بیرون كشیده و چندین گلوله بر بدن وی خالی كرد پس از آن سوار خودروی شد و ناپدید گشت.
رامیرز كمتر از دو هفته بعد در ۲۷ مارس ۱۹۸۵ وارد خانه مردی ۶۴ ساله بنام وینسنت زازارا و همسر ۴۴ ساله وی ماكسین شد. وینسنت در كاناپه خود خوابیده بود كه رامیرز بسراغش رفت و ضربه‌ای سنگین بر سرش كوبید كه مرد بیچاره در جا جان داد اما همسر وی چندان خوش شانس نبود. رامیرز سه گلوله بسوی شلیك كرد و با چاقو چندین ضربه بر بدن وی وارد كرد. این جنایتكار پس از ان اقدام بكنده‌كاری بر روی بدن ماكسین كرد و از این امر لذت ميبرد و قبل از انكه خانه را ترك كند دو چشم وی را از حدقه درآورد.
مأموران تحقیق چند روز بعد از این حادثه آگاه شدند و سرصحنه جرم آمدند و با آثار انگشت بجای مانده بر روی گلدان روبرو شدن و از آنها عكس گرفتند. آزمایش گلوله‌ها نیز دقیقاً مشابه گلوله‌هایی بود كه در جنایات قبلی استفاده شده بود و مأموران تحقیق مطمئن بودند كه با یك قاتل سریالی خطرناك روبرو هستند.
رامیرز در ۱۴ آوریل ۱۹۸۵ وارد خانه زوجی بنام هارولد و ۶۵ ساله و جین ۵۶ ساله شد. رامیرز درحالیكه بسوی اتاق خواب رفت اسلحه‌اش را مسلح كرد، سر و صدای مسلح كردن اسلحه فورا هارولد را بهوش كرد. رامیرز در حالیكه وارد اتاق خواب ميشد هارولد را دید كه بسوی كلت ۹ میليمتری خود ميرود. رامیرز سریعاً اسلحه‌اش را كشید و شلیك كرد.
گلوله صورت هارولد اصابت كرد. رامیرز گلوله دوم را شلیك گرد اما گلوله گیر كرد. رامیرز با مشت بجان هارولد نیمه جان افتاد. وی پس از آن كلت ۹ میليمتری را گرفت و بسوی جین نشانه رفت كه در آنموقع از خواب بیدار شده بود و بخود ميلرزید. زن مسن نميتوانست فرار كند و رامیرز با مشت بوی حمله كرد و او را از پای درآورد. رامیرز پس از آن دستان زن را با طنابی كه پیدا كرده بود بست. وی سپس بجستجوی اشیای با ارزش در خانه پرداخت اما چیز با ارزشی نیافت.
وی از جنایتی كه كرده بود هیجان زده بود. به اتاق خواب بازگشت و بزن تجاوز كرد. وی سپس با هرآنچه كه یافته بود از خانه خارج شد. چندی بعد هارولد نیمه جان بسوی تلفن خزید و شماره ۹۱۱ پلیس را گرفت. تلفنچی پاسخ داد و هارولد گفت: كمك كنید. لطفاً كمك كنید. پس از آن از هوش رفت.
تیم اورژانس سریعاً بمحل جنایت آمد و اقدام بدرمان زوج پیر كرد. هارولد اوضاعی وخیم داشت و جین نیز شوكه شده بود. پلیس در ابتدا فكر ميكرد هارولد دست به این جنایت زده است اما تیم پزشكی هر چه تلاش كرد نتوانست وی را نجات دهد و وی در مسیر بیمارستان درگذشت. جین از این جنایت جان بدر برد اما قادر نبود به پلیس بگوید كه چه روی داده است. مردی سیه چرده، با دندان‌هایی خراب و سلاحی سیاه تنها چیزهایی بود كه مأموران از وی درآورند. بار دیگر آثار انگشتی در محل پیدا شد. آثار انگشت و پوكه پیدا شده در محل با سرنخهای پیدا شده در جنایات قبلی برابری ميكرد.
در ۲۹ مه ۱۹۸۵ مالویا كلر ۸۳ ساله و خواهر ناتنی وی بلانش ولف ۸۰ ساله در خانه كلر مورد حمله قرار گرفتند. رامیرز هر دو زن را با چكش از پای درآورده بود و پس از آن خانه را خالی كرد. وی سپس با روژ لب بر روی دیوار اتاق خواب نقاشی كرد. چهار روز بعد باغبان كه دو خواهر را پیدا كرده بود با پلیس تماس گرفت. كلر از مرگ نجات یافت اما ولف بدلیل جراحات وارده درگذشت. پس از آن روشن شد كه رامیرز بدنبال تجاوز بكلر بوده است.
رامیرز در ۳۰ مه ۱۹۸۵ در منطقه بربانك بزنی ۴۱ ساله بنام روث ویلسون در خانه‌اش حمله كرد. رامیرز پس از بستن دست و پای پسر ۱۲ ساله وی به او تجاوز كرد. رامیرز خطاب بزن گفت: بمن نگاه نكن. اگر بار دیگر نگاه كنی ترا خواهم كشت. وی پس از آن با چاقویش زن را مجروح كرد و به او گفت باید خوشحال باشد كه او را نكشته است. وی سپس مادر و پسرا با طناب بست و متواری شد.

این حوادث باعث ایجاد رعب و وحشت در لس‌آنجلس شده بود. پلیس تحت فشار بود. اداره پلیس نیروی بیش‌تری را در شهر برای پیدا كردن این جنایت مخوف بكار گرفته بود. تصاویر نقاشی شده از قاتل شبهای لس‌آنجلس در سراسر منطقه پخش شد و پلیس هر كسی را كه شباهتی بوی داشت، دستگیر و مورد بازجویی قرار ميداد. ساكنان شروع بخریدن سلاح كردند. با اینحال رامیرز از دستگیر شدن هراسی نداشت و فكر ميكرد شیطان از وی برابر خطرات محافظت ميكند.
در ۲۷ ژوئن ۱۹۸۵ رامیرز بدختری ۶ ساله در اركادیا تجاوز كرد و فردای آن روز جسد زنی ۳۲ ساله بنام اوین هیگنز در منزلش پیدا شد. رامیرز زن را بشدت ضرب و شتم كرده بود و سپس خانه را خالی كرده بود. وی ۵ روز بعد بزنی ۷۵ ساله بنام مری لوئیس كانون حمله كرد. گلوی وی نیز مانند هیگینز بریده شده بود.
رامیرز ۳ روز بعد در ۵ جولای بدختری ۱۶ ساله بنام پالمر حمله كرد. وی با میله‌ای آهنی بدختر حمله كرده و وی را رها كرد تا بمیرد. از خوشانسی دختر زنده ماند. دو روز بعد جسد زنی ۶۱ ساله بنام لوئیس نلسون در خانه‌اش در مونتری پارك حمله كرد. رامیرز وی را نیز رها كرد تا بمیرد. همان شب این قاتل مخوف بزنی ۶۳ ساله بنام لیندا فورتونا حمله كرد. وی تلاش كرد بوی تجاوز كند اما در این امر ناكام ماند. وی پس از آن بخانه دستبرد زده و فرار كرد.
رامیرز در ۲۰ جولای ۱۹۸۵ بخانه ماكسون نلینگ ۶۶ ساله و همسرش للا ۶۶ ساله وارد شد. وی زوج را از ناحیه سر هدف گلوله قرار داد و اجساد آنها را مثله كرد. وی چند ساعت بعد بار دیگر وارد عمل شد. این بار در سان ولی و وارد خانه مردی بنام چیتات اساواهم ۳۲ ساله و همسر وی ساكیما ۲۹ ساله شد. رامیرز چیتات را در حالیكه در خواب بود هدف گلوله قرار داد و سپس بزن تجاوز كرد و او را مورد ضرب و شتم قرار داد. وی سپس زن را با طناب بسته و ۳۰ هزار دلار پول و جواهر را بسرقت برد. وی سپس پسر ۸ ساله این زوج را مورد اذیت و آزار قرار داد.
كمتر از یك ماه بعد در ۶ اوت ۱۹۸۵ رامیرز بخانه مردی ۳۸ ساله بنام كریستوفر پترسون و همسر ۲۷ ساله وی ویرجینیا شد. رامیرز هر دو را از ناحیه سر مورد اصابت قرار داد اما جالب اینكه هر دو زنده ماندند. پترسون مردی قوی هیكل بود و برغم جراحت‌هایش رامیرز را تعقیب كرد.
رامیرز دو روز بعد وارد عمل شد و اینبار بخانه مردی بنام احمد ضیا ۳۵ ساله و زن ۲۸ ساله وی سو‌كی در دایموند‌بار كالیفرنیا وارد شد. رامیرز با شلیگ گلوله‌ای به سر احمد وی را كشت و سپس بهمسر وی تجاوز كرد.
اكنون پلیس بیش از پیش مورد انتقادات شدید قرار گرفته بود. جنایات در حال تكرار شدن بود. رامیرز كه ميدید از وی بیش از گذشته در جامعه شنیده ميشود برای ادامه دادن بجنایاتش بشمال گریخت.
رامیرز در ۲۴ اوت ۱۹۸۵ به میشن ویه جو در ۵۰ مایلی جنوب لس‌آنجلس رفت. وی وارد خانه مردی ۲۹ ساله بنام كارنز و نامزد ۲۷ ساله وی اینز اریكسون وارد شد. رامیرز كارنز را از ناحیه سر با گلوله هدف قرار داد و اقدام بتجاوز به اریكسون كرد. وی سپس اریكسون را مجبور كرد بنام شیطان قسم بخورد و سپس دست و پای او را بست و فرار كرد. اریكسون سریعاً خود را آزاد كرد و بسرعت بسوی پنجره دوید تا ضارب را ببیند و دید كه وی سوار خودرویی نارنجی رنگ شد. وی سپس با پلیس تماس گرفت. اوایل همان شب مردی جوان در تماس با پلیس خبر داد تویوتایی نارنجی رنگ در منطقه در حال پرسه زدن است. وی كه شماره پلاك خودرو را نوشته بود آن را در اختیار پلیس قرار داد.
پلیس با بررسی شماره پلاك متوجه شد كه این خودرو بتازگی ربوده شده است. تیمی برای یافتن خودرو تشكیل شد. خودرو دو روز بعد در حالیكه گوشه‌ای رها شده بود، پیدا شد. پلیس لس‌آنجلس چند روز خودرو را زیر نظر گرفت اما فرد مظنون هیچگاه بسراغ آن نیامد. ‌مأموران پس از انگشت نگاري‌ بسراغ خودرو رفته و‌ اثر انگشتی بر روی آینه خودرو دست یافتند. رایانه چند ساعت ببررسی این اثر انگشت پرداخت و سر‌انجام نام اثر انگشت را ریكاردو ریچارد لویا رامیرز اعلام كرد. پلیس سر‌انجام قاتل شب‌های لس‌آنجلس را یافته بود. اكنون پلیس بدنبال دستگیری وی بود.
در ۳۰ اوت ۱۹۸۵ اعلامیه‌ای برای دستگیری رامیرز صادر شد. تا نیم روز تصویر رامیرز در تمامی روزنامه‌ها و گزارشهای تلویزیونی پخش شد. رامیرز از همه جا بیخبر از اتوبوس پیاده شد نميدانست كه تمام شهر بدنبال وی هستند. هنگامی كه وارد مغازه‌ای شد زنی فریاد زد" خودشه ،خودشه". وی سریعاً بخود آمد و در اینحال دیگر مشتریان مغازه برگشتند و رامیرز را مجبور بفرار كردند. وی بمنطقه اسپانیایی نشین شرق لس‌آنجلس رفت. وی كه جایی برای مخفی شدن نداشت در آن منطقه پرسه ميزد و تلاش كرد تا خودرویی را سرقت كند كه مردم خشمگین وی را احاطه كرده و دستگیر كردند و شروع بضرب و شتم ‌كردند. پلیس سریعاً در منطقه حاضر شد و او را بازداشت كرد.
رامیرز ۲۶ ساله به ۱۴ فقره قتل و ۳۱ فقره جنایت دیگر متهم شد. قتل پانزدهمی نیز در سانفرانسیسكو بوی نسبت داده شد. وی مورد چندین آزمایش پزشكی قرار گرفت اما سوابق این امر موجود نیست. رامیرز متولد ۲۸ فوریه ۱۹۶۰ در الپاسو تگزاس بود و در آنجا با والدین خود، دو برادر و دو خواهر زندگی ميكرد. خانواده وی فقیر بود و وی در دوران كودكی برای تأمین مخارج زندگی مجبور بود بهمراه پدر بسركار برود.
او در ۱۲ سالگی تحت تأثیر پسر عمویش مایك قرار گرفت كه از كهنه سربازان جنگ ویتنام بود. مایك از آموختن روش‌های مباررزه و كشتن به رامیرز لذت ميبرد، اینكه چگونه دیگران را اذیت و آزار كند. زن مایك با رفتار وی مخالف بود و همواره باهم بحث ميكردند. بحث‌ها بتدریج بالا گرفت و یك روز مایك در مقابل چشم‌های رامیرز گلوله‌ای در صورت‌ همسرش خالی كرد. مایك بخاطر قتل محاكمه شد اما خود را بدیوانگی زد و بدلیل سابقه درخشانش در جنگ به آسایشگاه روانی فرستاده شد.
در هرحال روند محاكمه رامیرز ۴ سال طول كشید.
وی در ۲۰ سپتامبر ۱۹۸۹ به ۴۳ فقره جنایت؛ ۱۳ فقره قتل، سرقت و تجاوز محكوم شناخته شد. در ۷ نوامبر همان سال قاضی مایكل تینان رامیرز را به مرگ محكوم كرد.



























هیچ نظری موجود نیست: