کشتارِ ۶۷ به بانگ بلند, نه فراموش میکنیم نه میبخشیم و نه میگذاریم فراموش شود کشتار ۷ هزار نوجوان و جوان زندانی سیاسی در تابستان سال ۱۳۶۷ و تنها چند هفته پس از پایان جنگ تحمیل و از پیش برنامه ریزی شده هشت ساله انجام گرفت. پس از کشتار بیش از یک میلیون جوان پر شور و دلاور ایرانی در جبهههای جنگ و کشتار، بیدلیل و بی جهت، تنها از روی برنامه ریزی غربی!
و از کار افتادن و مفقود شدن هزاران جوان و نوجوان ایرانی، اینک وقت آن بود که آن تعداد که در جبههها و میادین مین تکه پاره و کشتار نشده بودند توسط عوامل ترک و عرب و بیگانه فتنه ۵۷ در ماههای مرداد و شهریور ۱۳۶۷ بشکلی مخفیانه اعدام و در گورهای دستهجمعی در گورستان خاوران دفن شدند!
"اینها محاربند، رحم نکنید. والسلام..." تابستان ۱۳۶۷ با حکم کوتاهی به این مضمون، و با همین نیم جمله ممهور به مُهر روح الله خمینی (که لعنت ابدی خدا براو و اربابان و نوکرانش باد) نوکر سازمانهای اطلاعاتی غرب، جلادی که روی جلّادان تاریخ را سپید کرده و "طاعون سیاه امتداد داری" که وارد ایران گشت و تا به امروز هنوز این طاعون گریبان ملت ایران را گرفته و کشتار میکند.
وچپاولبیتالمال ملت ایران توسط گلهای از خائنینی که با بیشرمی و وقاحت در روز روشن بدون پرده و شرم، بخیانت خود نیز افتخار میکنند، تبدیل به یکی از فصول سیاه تاریخ معاصر ایران شد.
با استناد به این حکم، کمیته سه نفره ( آخوند نيرى قاضى شرع، اشراقى دادستان تهران و پورمحمدی نماينده وزارت اطلاعات ) از جانیان و قاتلان سریالی و روانی ترک و پلستینیعرب(معروف به هیات مرگ) تشکیل گشت. و بشکل غیرقانونی، هزاران نوجوان و جوان ایرانی زندانی را که بجرم فروش یک روزنامه و یا اعتقاد به یک سازمان و حزب خاص (عمدتا از مجاهدین و گروههای چپ ) تنها با سه پرسش پای چوبه دار و مقابل جوخه آتش فرستاد. (خندهدار و مسخره اینجاست که اصولا فتنه ۵۷ را به بهانه نبود احزاب و آزادی اندیشه براه انداخته بودند، و پس از ۱۰ سال بجرم عضویت در یک حزب، ابتدا دستگیر و سپس بدون محاکمه سینه دیوار برگبار بستند.)
بعدها یک;فایل صوتی از دیدار آیت الله حسینعلی منتظری با سه عضو این کمیته و اعتراض شدید او به اعدامها، منتشر شد که واکنشهای گسترده و متفاوتی را بدنبال داشت. در آن فایل حسینعلی منتظری که در آن زمان قائم مقام رهبری بود، اعضای کمیته سه نفره را «جنایتکاران تاریخ» میخواند.
آیتالله منتظری، بلندپایهترین مخالف اعدامها بود و اعتراضهایش به قیمت برکناریاش از جانشینی خمینی و به حبس خانگی و شکنجه روحی و جسمی تا زمان مرگش از طرف نوکران اخوانی غیر ایرانی انجامید
اسماعیل خوئی شاعر و اندیشمند معاصر ایران، تصویری از این پلیدی و جنایت بیشرمانه را که لکه ننگِ اسلام و اروپا و امریکایی هاست را به شعر کشیده که در زیر میخوانید. و آنان که میپندارند میشود "زد و در رفت"، بهمین تصور باطل بمانند چرا که پاشنه آشیل حماقت همینجاست.
چون گام دراین خانه شر بگذارید
انگار که گام در سقر بگذارید
جایی که سرود دانته: « که ای آمدگان
اُمّید نجات پُشتِ دَر بگذارید»
اندوهِ هزارساله دارم در دل
ایکاش نبیندم غم دیگرِ دل
من پیرترم هزار سالی امروز
با داغِ هزارها جوانم بر دل
با اینهمه خون که از تنش گشت روان
رفته ست زاندام وطن توش و توان
با اینهمه باش تا زجا کَنده شود
سیلابه شیخْ اوژنِ جانهای جوان
از کینه و بُغض و خشم آکنده شدیم
بر مرکَب انقلاب تازنده شدیم
فریاد زدیم: شاه مردمْخوار است
شیخ آمد و ما زشاه شرمنده شدیم
میگفت که : «شاه شهرها ویران کرد
گورستان بود آنچه آبادان کرد!»
امّا بحقیقت سخن از شاه نگفت
برنامه کارِ خویش را اعلان کرد
چون برسرِکار آمد آن اژدرْ خوک
صد ره بسلوک بدتر از جمله ملوک
زنجیره زندگانی ما گردید
سوک ازپی سوک ازپی سوک ازپی سوک
ای شیخ منم گبروَشی ایرانی
خصمِ ستم و خرافه و ویرانی
تازی نتوانست مسلمان کُنَدَم
تو نیز بخُشک زُورَقی میرانی!
زندانی شیخ راست فرجام اعدام
آغاز شکنجه و سرانجام اعدام
چون بیند عاشقانِ مردم صَف صَف
غُرّد بدل آخوند که : «اِعدام ، اِعدام !»
حزب اللّهی!ای پُرِ تاپاله سرت
نفرین به برادرانت و راهبرت
دینت تبری شد و کمرْمان بشکست
قُرآنِ تو بادا که زند بر کمرت
شیخی که پُر ازجهل و خرافه ست سرش
کُشتارِ گزینه جوانان هنرش
بر ریشه زندْمان و نمازش تبرش
بادا که نمازِ او زند بر کمرش
با نام طهارت و نِجاسَت باشد
کش برهمه کارها ریاست باشد
شیخست وحکومتِ خَلا بُنیادش
معجونی از دین و سیاست باشد
-«در معبر اسلام، همه سنگ و سَدَند
بد بد، همگی بدند و بَدتر زِ بَدند
بر رخ نکشیدمان حقوقِ بشری
ک اینان که کُشیم نه بشر بل، که دَدَند!»
دارد گله با امام رفسنجانی
از شور و شرِ جماعتِ زندانی
فرماید امام: «شرّشان را بکَنید
بیدغدغه با محاکمات آنی!»
– «آنان که ز چشمِ غرب در ما نگرند
گویند که اهل شرع ضدّ بشرند
لکن حق است کافران را بکُشیم
ک اینان نه بشر، که بدتر از جانورند.»
-«زان پیش که میکشیمشان همچون سَگ
هی کرده سوی دوزخشان جُمله به تگ
(بیمارانمان نیاز دارند بخون )
باید که کِشیم خون ایشان از رگ»
-«اسلام، اگرچه دینِ رحمت باشد
با خصم نفرموده که رحمت باشد
با آیه "اُقتلوا" حسابش پاکست
هرکو مارا مایه زحمت باشد»
-«آنرا که بکلّه، جای مغز، آهک نیست
در منطقِ دین و شرع انور شک نیست
کودک نکشد شریعتِ ما، امّا
کودک که ترقّه درکند کودک نیست!»
-«اعدام کنیدش، همه انکارست او
انکارکنان مدام درکارست او
بیند که بما زنده شد اسلامِ عزیز
ازما همه، بااینهمه ، بیزارست او»
«هرکس که شود بنامِ اسلام اعدام
برضدِ خداوندِ جهان کرده قیام
درفلسفه حقوقِ خود، نشناسد
زندانی و مُجرمِ سیاسی اسلام»
«در شرعِ خدا، «سیاستی» گر باشد
در معنی ریشه ایی «کیفر» باشد
اینستکه هر سیاستی، در اسلام
در دست قضاتِ شرع انور باشد»
زندانیها ستاده برجا، دو صَفی
اینست نُمادِ ترس و آن جان بکَفی
«تو گفتی آری! بسوی این صف رو!
تو گفتی نه! برو صف آنطرفی»
«آیین توچیست ؟
«گفتهام این: کمونیست»
«یعنی که خدا نیست و اسلامی نیست ؟»
«یعنی که جهان هست و در آن انسان هست
وِ انسان بجهان تواند انسانی زیست»
«فرض است بمومن که نمازی باشد»
«شَرط آنکه نماز غیر بازی باشد
من خوانم اگر نمازی، از تَرسِ شماست!»
«جُرمِ تو همین زبان درازی باشد!»
«خوانی تو نماز؟» متّهم ماند بجای
خاموش، که یعنی: «بتو چه، بیسروپای؟!»
«میخوانی؟»
گفت شیخ و
«ای خَر، بتو چه؟!»
این بارش، درجواب، غُرّید خدای
گفتاکه – «نماز رُکن دین باشد»
گفت :«دین نَبْوَد دینی که چنین باشد! »
گفت :«فرمود خدا، خود، که مرا سجده برید»
-«یعنی که خدا همین زمین باشد،» گفت
قاضی بهانه جو از او کرد سئوال
«آیا خوانی نمازِ خود درهمه حال ؟»
او هیچ نگفت و قاضی اعدامش کرد
غافل که مسلمانست، امّا کَرولال
-«خیزی به نماز؟»
– «روز و شب، بااخلاص!»
-«لعنت به گروهَک ات کنی؟»
-«لعنت خاص!»
قی کرد، ولی، بپاسخ «یارانت
را نیز تو حاضری زنی تیرِ خلاص؟»
ای عاشقِ انسان بنمازت چه نیاز؟
هان! سربفراز چون مسیحا بفراز
از بسکه خداییست مهرِ تو بخلق
باید که نماز هم بَرَد برتو نماز
اینان که براه آرمان بیباکند
از جنس حقیقتند، یعنی پاکند
خورشید نماز میبَرَد برجانشان
هرچند به تن فتادگان برخاکند
آندَم که زتن جانش میگشت جدا
باچشم بسوی آسمان داد ندا
-«با نامِ تومان کُشند و خود خاموشی!
کی، کو، توکجائی، تو چه ای، آی خدا ؟!»
دکتر اسماعیل خوئی
سایت ایران سکولاریسم در بار کشتار ۶۷ مینویسد:
کشتار زندانیان سیاسی در تابستان سال ۱۳۶۷ و تنها چند هفته پس از پایان جنگ هشت ساله انجام گرفت. در این سال خمینی که بنیاد حکومت خویش را در میان روشنفکران ضعیف میدید، طی نامه ای خواستار تشکیل یک هیات سه نفره (معروف به هیات مرگ) برای سرانجام دادن زندانیان سیاسی شد. کار این هیات پرسش سه سوال کلیدی در خصوص عقیده ی سیاسی زندانیان بود. فعالین سیاسی که بر روی موضع خویش پایداری می کردند به چوبه ی دار سپرده و یا روانه ی میدان تیر می شدند
لذا لازم می باشد كه نفراول این جنایت را باید ((روح الله خمینی ))معرفی كردكه در نامه معروف گفته بود:
كسانى كه در زندانهاى سراسر كشور بر سرموضع نفاق خود پافشارى كرده و مىكنند محارب و محكوم به اعدام مى باشند و تشخیص موضوع نیز در تهران با راى اكثریت آخوند نیرى (قاضى شرع) واشراقى ) دادستان تهران) و نماینده اى از وزارت اطلاعات مىباشد، اگر چه احتیاط در اجماع است، و همین طور در زندانهاى مراكز استان كشور راى اكثریت آخوندهاى قاضى شرع، دادستان انقلاب و یا دادیار و نماینده وزارت اطلاعات لازمالاتباع ميباشد، رحم بر محاربین ساده اندیشى است، قاطعیت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول تردیدناپذیر نظام اسلامى است،امیدوارم با خشم و كینه انقلابى خود نسبت به دشمنان اسلام رضایت خداوندمتعال را جلب نمائید، مفسدينى كه تشخیص موضوع به عهده آنان است وسوسه و شك و تردید نكنند و سعى كنند [اشداء على الكفار] باشند. تردید در مسائل قضائى اسلام انقلابى نادیده گرفتن خون پاك و مطهر شهدا ميباشد. والسلام.
کشتار زندانیان سیاسی در تابستان سال ۱۳۶۷ و تنها چند هفته پس از پایان جنگ هشت ساله انجام گرفت. در این سال خمینی که بنیاد حکومت خویش را در میان روشنفکران ضعیف میدید، طی نامه ای خواستار تشکیل یک هیات سه نفره (معروف به هیات مرگ) برای سرانجام دادن زندانیان سیاسی شد. کار این هیات پرسش سه سوال کلیدی در خصوص عقیده ی سیاسی زندانیان بود. فعالین سیاسی که بر روی موضع خویش پایداری می کردند به چوبه ی دار سپرده و یا روانه ی میدان تیر می شدند
٢: صادق خلخالی
وی که سابقه دستگیری و زندان در سالهای قبل از انقلاب را داشتهاست و از روزهای نخست انقلاب در کنار خمینی بوده در ۲۴ بهمن ۱۳۵۷ (۱۳ فوریه ۱۹۷۹) با حکم خمینی به عنوان حاکم شرع دادگاههای انقلاب منصوب میشود.
در این دوره صدها نفر به حکم خلخالی اعدام شدند. خلخالی در شب پیروزی انقلاب قصد داشت ۲۴ نفر را اعدام کند که در نهایت پس از موافقت خمینی چهار نفر اعدام شدند: مهدی رحیمی، نعمتالله نصیری، منوچهر خسروداد و رضا ناجی. خمینی به مهدی عراقی دستور داد که برود و نظارت کند تا آن چهار نفر با خانوادههایشان تماس بگیرند و اگر مطالبی دارند بنویسند. اما خلخالی به سرعت از مدرسه علوی به مدرسه رفاه رفت و حاج مهدی عراقی زمانی رسید که اعدام آن چهار نفر صورت گرفته بود. عراقی در خاطراتش مینویسد: «وقتی من رسیدم، خلخالی و تیماش مشغول مذاکره برای نوشتن ادعانامه علیه اعدام شدگان بودند. من بسیار عصبانی شدم و بر سر آنها فریاد زدم که شما چه دینی دارید؟ اول میکشید بعد میخواهید کیفرخواست بنویسید.»
از دیگر محکومین این دادگاهها امیرعباس هویدا نخست وزیر حکومت خاندان پهلوی بود. در روز هجده فروردین سال ۵۸، خلخالی با سیزده مأمور فدائی خود که از تروریستهای معروف پلستینی و مجهز به سلاحهای سنگین بودند وارد زندان قصر تهران شد و تلفنهای آن را قطع کرد تا از اعمال نفوذها جلوگیری کند و سپس با کلت شخصی خود یک تیر به مغز هویدا شلیک کرد و او را بقتل رساند.
خلخالی در تابستان ۵۸ بعنوان حاکم شرع راهی کردستان شدو صدها هزار کرد را از کوچک و بزرگ و زن و مرد کشتار نمود و تیرباران نمود و این پانترک جانی تصمیم به براندازی نسل کردها داشت ولی با اعتراض دولت موقت بازرگان نهایتاً منجر به دخالت هیئت حسن نیت! گردید. وی سپس برای سرکوب ناآرامیها راهی گنبد شد و حکم اعدام ۹۴ نفر را در آنجا صادر کرد.
بنا به گزارش سازمان عفو بینالملل ۴۳۸ نفر تا اسفند ۱۳۵۸ (طی یکسال) در ایران اعدام شدند. تجاوز جنسی به زندانیان زن و مرد طی بازجویی به منظور گرفتن اعتراف از طرف خلخالی مجاز عنوان شده بود و در این مورد گاهی حتی حامله بودن زن زندانی نیز مانع نمیشد.
خلخالی سپس در سال ۱۳۶۰ سرپرست کمیته مبارزه با مواد مخدر شد و به محاکمه و اعدام کسانی که در قاچاق و توزیع مواد مخدر دست داشتند مبادرت ورزید.
اسامی تعدادی ازدستاندركاران شكنجه گر و سِمَتِ آنها
- اسماعیل شوشتری
استان: تهران
شهر و زندان فعالیت: تهران – اوین
حرفه در قتلعام: آخوند، هیأت مرگ
سابقه و پروسه جنایت: اسماعیل شوشتری یکی از اعضای «هیأت مرگ» در قتلعام زندانیان سیاسی در سال۶۷ در تهران بود. او نقش بسیار تعیینکننده در این نسلکشی برعهده داشت. شوشتری بهعنوان رئیس سازمان زندانهای کشور (طی چند سال) مستقیماً مسئول اجرای هزاران اعدام، شکنجه و تجاوز به زندانیان بوده است. او سیاست بهاصطلاح تربیتی زندانها را تدوین کرد. شیوه نگهداری از قبیل بهاصطلاح کارآموزی و در واقع بیگاری از زندانیان در زندانها رواج داد.
سوابق شغلی:
قاضی دادستانی کل انقلاب مرکز ۱۳۵۸ تا ۱۳۵۹
نماینده شیروان در مجلس شورا ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۷
رئیس سازمان زندانها و اقدامهای تأمینی و ترتیبی کشور ۱۳۶۷ تا ۱۳۶۸
وزیر دادگستری ۱۳۶۸
- حسینعلی نیری
استان: تهران
شهر و زندان فعالیت: تهران – اوین
حرفه در قتلعام: آخوند، حاکم شرع، قاضی، هیأت مرگ
سایر مشخصات: نام پدر وی شیخ هادی است. وی از شاگردان حوزوی گلپایگانی بود، خمینی برای وادار کردن مراجع در برابر جنایت از شاگران آنها برای اعمال جنایتکارانه استفاده میکرد
سابقه و پروسه جنایت:
حسینعلی نیری متولد ۱۳۳۵، همزمان با پیروزی انقلاب یکی از طلاب مدرسه حقانی بود. پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی، علی قدوسی دادستان کل رژیم در سال ۱۳۵۹ به توصیه آخوند بهشتی که در آن زمان رئیس شورای عالی قضایی بود، نیّری را وارد دستگاه قضایی! کرد. به این ترتیب نیّری همزمان با ورود لاجوردی بهعنوان دادستان انقلاب اسلامی مرکز، بهعنوان حاکم شرع یکی از شعبات دادگاه! انقلاب اسلامی! وارد اوین شد. هنگام ورود نیّری به اوین ریاست «حکام شرع»! بر عهدهٴ آخوند جنایتکار محمدی گیلانی بود. نیّری از همان ابتدا رابطه بسیار نزدیکی با آخوند جنایتکار گیلانی داشت. گیلانی در سال ۱۳۶۲ به پاس جنایتهایش در کشتار و اعدام بهترین فرزندان خلق و از جمله دو فرزند مجاهدش، ارتقاء درجه یافت و به عضویت شورای نگهبان درآمد! با رفتن گیلانی از اوین آخوند نیّری با فرمان شخص خمینی بهرغم سن کم! بهریاست حکام شرع اوین منصوب و جانشین گیلانی گردید.
بهدلیل کارنامه سراسر جنایت این عنصر پلید خمینی در مرداد ۱۳۶۷ طی حکمی آخوند نیری را به ریاست «هیأت مرگ» منصوب کرد! نیّری از عناصر کلیدی قتلعام۱۳۶۷ بود و نقش جدی در گسترش و بسط جنایت داشت تا جاییکه به اعتراض مستقیم منتظری توجهی نکرده و در پی اعدام بیشتر زندانیان بود. در خاطرات منتظری درباره نیری چنین آمده است: ”اول محرم شد، من آقای نیری که قاضی شرع اوین و آقای اشراقی که دادستان بود و آقای رئیسی معاون دادستان و آقای پورمحمدی که نماینده وزارت اطلاعات بود را خواستم و گفتم الآن محرم است حداقل در محرم از اعدامها دست نگهدارید، آقای نیری گفت ما تا الآن هفتصد و پنجاه نفر را در تهران اعدام کردهایم، دویست نفر را هم بهعنوان سر موضع از بقیه جدا کردهایم کلک اینها را هم بکنیم، بعد“… وی پس از قتلعام در موضع معاون قضایی دیوان عالی کشور ارتقاء مقام یافت. نیری بهعنوان حاکم شرع و قاضی دادگاههای انقلاب، همواره مسئولیتهای حساس و کلیدی در دادگاهها داشت و طی دو دهه گذشته، دستور اعدام هزاران مخالف و زندانی سیاسی را صادر کرده است.
-مرتضی اشراقی
استان: تهران
شهر و زندان فعالیت: تهران – اوین
حرفه در قتلعام: دادستان، هیأت مرگ
رد و آدرس: دفتر وکالت: تهران، خیابان ویلا، سپند شرقی، پلاک ۷۳، طبقه سوم، شماره تلفن ۸۸۹۱۲۷۱۵
سایر مشخصات: وی متولد گلپایگان در دانشسرای گلپایگان تحصیل کرد و سپس در رشته حقوق تحصیلات خودش را ادامه داد
سابقه و پروسه جنایت:
مرتضی اشراقی یکی از اعضای هیأت سهنفره مرگ در زندان اوین و گوهردشت بود. در اوایل دهه ۱۳۶۰ دادستان اصفهان شد و در سال۱۳۶۵ به سمت دادستانی تهران رسید. در جریان قتلعام زندانیان سیاسی در سال۱۳۶۷ یکی از اعضای هیأت سه نفره مرگ بود، که در حکم خمینی از وی نامبرده شده است. بعد از قتلعام زندانیان سیاسی در سال۶۷ او بههمراه نیری همچنین نماینده وزارت اطلاعات مجاهدانی را که قصد پیوستن به سازمان و خروج از کشور را داشتند در محل کمیته مشترک (ساواک و شهربانی) مستقلاً محاکمه و بعضاً در همان محل اعدام میکردند! از جمله این مجاهدان میتوان از: بهنام مجدآبادی، سیامک طوبایی، حسن افتخارجو، جواد تقوی قهی، غلامرضا پوراقبال، محمود خدابندهلویی نام برد
اشراقی بعد از قتلعام سال۶۷ بهریاست شعبه دیوان عالی کشور رسید و این سمت را تا سال۱۳۹۰ برعهده داشت.
منتظری در خاطرات خود از ابرهیم رئیسی بهعنوان یکی از اعضاء هیأت مرگ یاد کرده و میگوید: ”اول محرم شد، من آقای نیری که قاضی شرع اوین و آقای اشراقی که دادستان بود و آقای رئیسی معاون دادستان و آقای پورمحمدی که نماینده وزارت اطلاعات بود را خواستم و گفتم الآن محرم است حداقل در محرم از اعدامها دست نگهدارید“.
-مجتبی حلوایی عسگر
استان: تهران
شهر و زندان فعالیت: تهران -اوین
حرفه در قتلعام: شکنجهگر
سابقه و پروسه جنایت:
مجتبی حلوایی معاونت انتظامی اوین را برعهده داشت. او از نفرات اصلی اجرا کننده اعدامها ابتدای دهه ۶۰ بود. وی از عناصر فعال باند لاجوردی از همان ابتدای سال ۶۰ میباشد که در دستگیری شکنجه و اعدام هزاران تن از بهترین فرزندان خلق شرکت فعال داشته است. او از نزدیکان لاجوردی در زندان بود. در جریان قتلعام نقش اصلی را در انتخاب زندانیان برای بردن به دادگاه و اعدام داشت و در این زمینه اعمال نفوذ میکرد.
-مصطفی پورمحمدی
استان: تهران
شهر و زندان فعالیت: تهران -اوین
حرفه در قتلعام: نماینده وزارت اطلاعات و عضو هیأت ۵نفره مرگ
سایرمشخصات: متولد ۱۳۳۸ در شهر قم
مصطفی پورمحمدی در مدرسه حقانی قم تحصیلات حوزوی خود زیر نظر عقبماندهترین جریانهای ارتجاعی گذراند و اغلب آخوندهای این حوزه جزء جنایتکاران حاکم در ایران شدند. پورمحمدی متاهل و دارای چهار فرزند است.
سابقه و پروسه جنایت:
مصطفی پورمحمدی نمایندهٴ وزارت اطلاعات و یکی از اعضای هیأت مرگ در زندانهای تهران، اوین و گوهردشت بود. وی در سال ۱۳۳۸ در شهرستان قم به دنیا آمد. تحصیلات حوزوی را در قم، مشهد و تهران به پایان رساند. از سال۱۳۵۸ تا ۱۳۶۵ دادستان رسمی دادگاههای انقلاب در استانهای خوزستان، هرمزگان و خراسان بود. او در اوایل دهه ۱۳۶۰ حاکم شرع بندرعباس بود و صدها نفر توسط او به جوخهی اعدام سپرده شدند. سال ۱۳۶۵ بهعنوان دادستان نظامی دادگاههای انقلاب در غرب کشور فعالیت کرد.
از ۱۳۶۶ تا ۱۳۶۹ پورمحمدی بهعنوان مشاور وزارت اطلاعات بهصورت رسمی مشغول به کار شد. و در جریان قتلعام زندانیان سیاسی در سال ۶۷نمایندهٴ وزارت اطلاعات و عضو هیأت ۵نفرهٴ مرگ در زندان اوین و گوهردشت بود. منتظری در خاطرات خود از مصطفی پورمحمدی بهعنوان یکی از اعضاء هیأت مرگ یاد کرده بود وی در این باره میگوید: ”اول محرم شد، من آقای نیری که قاضی شرع اوین و آقای اشراقی که دادستان بود و آقای رئیسی معاون دادستان و آقای پورمحمدی که نماینده وزارت اطلاعات بود را خواستم و گفتم الآن محرم است حداقل در محرم از اعدامها دست نگهدارید“.
پور محمدی سال ۱۳۶۹ در وزارت اطلاعات به سمت جانشین وزیر اطلاعات ارتقا یافت. سال ۱۳۷۰ تا ۱۳۷۸ مسئول امور خارجی وزارت بدنام اطلاعات شد. سال ۱۳۸۱ به ریاست امور سیاسی – اجتماعی دفتر خامنهای منصوب شد. پاسدار احمدینژاد در مرداد ۱۳۸۴ پورمحمدی را وزیر کشور کابینه خود کرد. وی در اردیبهشت ۱۳۸۷ از این پست برکنار شد.
وهم اكنون وزیرقوه قضاییه دولت حسن روحانی
-مجید ملاجعفر (مجید قدوسی)
استان: تهران
شهر و زندان فعالیت: تهران – اوین
حرفه در قتلعام: شکنجهگر
رد و آدرس: تهران، میدان خراسان، خیابان شهباز، سرآسیاب دولاب، خیابان ری، کوچه آب منگل
سایرمشخصات: وی متولد سال ۱۳۳۷ در سرآسیاب دولاب بوده است
سابقه و پروسه جنایت:
مجید ملا جعفر (معروف به مجید قدوسی) از جنایتکاران زندان اوین در دهه ۶۰ بود. او متولد تهران و ساکن سرآسیاب دولاب بود. ملاجعفر در یک محیط مذهبی سنتی بزرگ شده و به همین دلیل از همان روزهای اول بعد از سرنگونی رژیم شاه از طریق محمد کچویی که یکی از آشنایان محلی او بود؛ پایش به جوخههای اعدام سران رژیم سابق باز شد. به این ترتیب مجید ملاجعفر در همکاری تنگاتنگ با باند حاکم بر زندان اوین یعنی باند مؤتلفه و دارو دستهٴ لاجوردی قرار گرفت.
مجید ملا جعفر در سال ۱۳۵۹ ریاست بندهای ۳۲۵ و ۳۱۱ زندان اوین را برعهده داشت، در همان زمان مجاهد قهرمان سیدمحمدرضا سعادتی در این بند زندانی بود. ملاجعفردر سال ۱۳۶۰ رئیس بندهای موسوم به ”آموزشگاه“ اوین شد. وی در جریان قتلعام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ از عناصر فعال در این جنایت بزرگ بود. به گفته شاهدان او در قتلعام زندانیان سیاسی در زندان اوین نقش تعیینکننده داشته و در بسیاری موارد به هیأت مرگ در این زمینه مشورت میداده است.
-محمد مقیسهای (ناصریان)
استان: تهران
شهر و زندان فعالیت: تهران – اوین
حرفه در قتلعام: دادیار و جانشین رئیس زندان گوهردشت
رد و آدرس: در سالهای ۱۳۷۰-۱۳۷۵ حوالی میدان امام حسین تهران سکونت داشت
سابقه و پروسه جنایت: در سالهای۱۳۶۰- ۱۳۶۲ بازجوی شعبه ۳ اوین بود. در سالهای۱۳۶۵ – ۱۳۶۷ در موضع دادیار زندان گوهردشت منصوب شد. او در این دوران در غیاب رئیس زندان در سال۱۳۶۷ به همراه داوود لشکری اداره زندان گوهردشت را برعهده داشت.
در خلال قتلعام نقش تعیینکننده در انتخاب هیأت مرگ برعهده داشت. بهدلیل کینهتوزی عمیق او نسبت به زندانیان خودش در حلقآویز آنها شرکت میکرد او در راهروی مرگ به زندانیانی که در صف اعدام بودند گفته بود: ”خودم لگد آخر را میزنم ” (منظور هل دادن از روی صندلی زیر چوبهدار) وی همچنین به زندانیان گفته بود: ”برای اینکه سریعتر همه شما را بکشم خودم به پاهایتان آویزان میشوم“ او بود که اسامی اعدامیها را در راهروی مرگ با صدای بلند میخواند و آنها را به حسینیه! برای اجرای حکم اعدام میبرد.
جملاتی از ناصریان در جریان قتلعام خطاب به زندانیان میگفت:
لگد آخر را خودم به سینهات خواهم زد!
کاری میکنیم که دیگر نیاز به دارو و درمان نداشته باشید!
بلند شو خبیث، ویزایت صادر شد!
وی در راهروی مرگ مرتب این شعار را تکرار میکرد: خمینی عزیزم! بگو تا خون بریزم!
اگر نظر من باشد باید همهی شما را به “درک” واصل میکردیم؛ برای اینکه در این هفت سال مار خورده و افعی شدهاید او در مقابل سؤال بچهها که پرسیده بودند: آخر به چه جرمی میخواهی ما را اعدام کنی؟ خندیده بود و اذعان کرده بود: مگر دوستانتان را که اعدام کردیم، جرمی مرتکب شده بودند؟
آن اوایل که ما شما را دستگیر کردیم، خیلیهایتان هیچکاره بودید. ما به شما حکمهای “کیلویی”، ۱۰، ۱۵، ۲۰ سال دادیم برای اینکه نمیدانستیم فردا چه میشود. هدف ما این بود که شما در زندان بمانید تا ما بتوانیم ضد انقلاب را از بین برده و شما را تعیین تکلیف کنیم.
در سال ۱۳۷۰ در دادستانی تهران خیابان معلم مشغول بهکار شده بود و احتمالاً بهعنوان حاکم شرع رژیم کار میکرد.
-علی مبشری
استان: تهران
شهر و زندان فعالیت: تهران – اوین
حرفه در قتلعام: آخوند، قاضی، عضو ثابت هیأت مرگ
سابقه و پروسه جنایت:
مبشری از حکام شرع اصلی و قدیمی در اوین بوده است. او در ابتدای دهه ۶۰ قاضی شعبه سوم بیدادگاه اوین بود. در قتلعام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ عضو ثابت این هیأت و جانشین رئیس هیأت حسینعلی نیری بود.
-اکبر کبیری آرانی (فکور)
استان: تهران
شهر و زندان فعالیت: تهران – زندان اوین و زندان گوهردشت
حرفه در قتلعام: شرکت در کشتار و دارزدن زندانیان
سابقه و پروسه جنایت: اکبر کبیری ارانی با نام مستعار “فکور” یا اکبر کبابی سربازجوی هار و هرزه شعبه بدنام ۷ اوین بود. فکور از عوامل اصلی شکنجه و اعدام و تجاوز به زندانیان میباشد.
در سال ۱۳۶۲ – ۱۳۶۳ تحت هیأت اعزامی از تهران، زندانیان استان همدان را در زندان همدان مورد شکنجه و بازجویی قرار داد.
در سال ۱۳۶۴ مدت کوتاهی رئیس زندان گوهردشت بود. از زمستان ۱۳۶۴ تا خرداد ۱۳۶۵ رئیس زندان اوین بود.
وی هرازگاهی با کینه حیوانی و نیت شیطانی به قصد تعدی و تعرض به جسم و جان مجروح “آزاده طبیب” در نیمههای شب وارد سلول انفرادی او میشده…
وی در قتلعام زندانیان سیاسی نقش فعالی داشت و شخصاً در حلقآویز کردن زندانیان شرکت داشته است.
-داوود لشکری
استان: کرج
شهر و زندان فعالیت: تهران و کرج -زندانهای اوین و گوهردشت
حرفه در قتلعام: جانشین رئیس زندان گوهردشت و عضو مشورتی هیأت مرگ در این زندان بوده است
سایرمشخصات: در یکی از اسناد موجود داوود لشکری با نام تقی عادلی خوانده و اسم داوود لشکری را با نام مستعار او عنوان کرده است.
سابقه و پروسه جنایت:
قتلعام ۶۷
پاسدار بندهای زندان گوهردشت در سالهای ۱۳۶۱ – ۱۳۶۳
رئیس امنیت داخلی زندان گوهردشت از سال ۱۳۶۴ – ۱۳۶۷
نماینده رئیس زندان و عضو حاضر در هیأت مرگ در جریان قتلعام ۱۳۶۷
جملات داوود لشکری خطاب به زندانیان:
داوود لشگری: ما هرگز به شما حرامزادهها اجازه نمیدهیم به کلاسهای درس نزدیک بشوید
داوود لشگری: وصیت نامهها یادتان نرود، نترسید وصیت کنید!
توضیحات:
داوود لشکری با مجاهد شهید حسین محبوبی، که در جریان قتلعام در زندان گوهردشت حلقآویز شد، ساکن یک محله در غرب تهران بود و یکدیگر را از قبل از انقلاب ضدسلطنتی میشناختند.
-محمد سلیمی
استان: همدان
شهر و زندان فعالیت: همدان، کردستان
حرفه در قتلعام: آخوند، حاکم شرع، هیأت مرگ
رد و آدرس: در سالهای ۱۳۷۰-۱۳۷۵ حوالی میدان امام حسین تهران سکونت داشت.
سایرمشخصات: وی متولد ۱۳۳۳ در روستایی از توابع همدان، تحصیلات حوزوی در مدرسه حقانی (منتظریه) قم
سابقه و پروسه جنایت:
یکی از اعضاء هیأت مرگ قتلعام ۱۳۶۷ در زندان همدان و استانهای مرزی. در سال ۱۳۸۴ دادستان دادگاه ویژه روحانیت شد.
-محسنی اژه ای
آخوند محسنی اژهای، آخوند مصطفی پورمحمدی وزیر دادگستری دولت حسن روحانی از جمله شکنجهگران و اعضای کمیسیون مرگ در دوران قتلعام زندانیان سیاسی هستند.
-محمد محمدی گیلانی
برخی اظهارات آخوند گیلانی: «در کنار دیوار همانجا آنها را گلوله بزنید. بدن مجروح این گونه افراد باغی نباید به بیمارستان برده شود، بلکه باید تمام کشته شوند… کشتن به شدیدترین وجه، حلق آویز کردن به فضاحت بارترین حالت ممکن و دست راست و پای چپ آنها بریده شود»
-اسدالله لاجوردی
اسدالله لاجوردی و آخوند محمدی گیلانی که حکم اعدام برای دو پسر مجاهد خود داد از اولین دژخیمانی هستند که به اشاره خمینی، احکام شکنجه و اعدام برای جوانان و نوجوانان ۱۳، ۱۴ساله تا پدران و مادران سالخورده و زنان بار دارد صادر کردند.
لاجوردی، سردژخیم پلید اوین،بارها گفته بود:
«تصور نكنید روزی سازمان خواهد آمد و در سلولها را به روی شما باز خواهد كرد. قبل از چنین اتفاقی همگی شماها مردهاید. برای هر سلولی چند نارنجك در نظر گرفتهایم».
قبل از ذكر اسامی شماری از دستاندركاران و شكنجهگران و عاملان اعدامها در جریان قتلعام ضرورتاً بایستی اشاره كنیم كه اسامی حاضر تنها بخش كوچكی از دستاندركاران و حاضران رویت شده در صحنهها توسط شماری از زندانیان باقیمانده است.
همچنین طبق مدارك وشواهدی كه از همبستگی ملی گرفته شده است می توان اسامی تعدادی ازدستاندركاران و شكنجهگران در جریان قتلعام
كه توسط همبستگی ملی جمع آوری ونوشته شده است عرض كردازجمله:
اسناد و مدارك قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷
مسئولان و آمران اصلی قتلعام زندانیان در اوین و گوهردشت
۱ـ آخوندجعفرنیری: رئیس دادگاههای انقلاب اسلامی تهران و رئیس هیئت كمیسیون مرگ
۲ـ مرتضی اشراقی:دادستان ضدانقلاب تهران، از اعضای اصلی كمیسیون مرگ
۳ـ آخوندابراهیمرئیسی: معاون دادستان تهران و از اعضای اصلی كمیسیون مرگ
۴ـ آخوند اسماعیل شوشتری: رئیس سازمان زندانها و از اعضای اصلی كمیسیون مرگ وی بهطور مستقیم در تصمیمگیری اعدام زندانیان نقش داشت و به پاس این خدمات،رفسنجانی وی را وزیر دادگستری كابینه خود در سال۶۸ نمود و هم اكنون نیز با همین سمت در كابینهٌ خاتمی ميباشد.
۵ـ آخوند محمد ریشهری: وزیر اطلاعات و از مسئولان و آمران اصلی قتلعام
۶ـ حسن حبیبی:وزیر دادگستری و از مسئولان و آمران اصلی قتلعام
۷ـ محمد موسويخوئینیها: دادستان انقلاب كل كشور، یكی از بالاترین آمران قتلعام، خمینی جلاد حكم قتلعام زندانیان سیاسی را به همین شخص ابلاغ كرده بود.وی مدیرمسئول روزنامهٌٌ سلام بود.
۸ـ عباس عبدی:معاون دادستان انقلاب كل كشور، سخنگوی دانشجویان «خط امام» در جریان گروگانگیری دیپلوماتهای آمریكایی در تهران. وی از سال۶۹ سردبیر روزنامهٌٌ سلام و در سال۷۰ سردبیر هفتهنامهٌ بهار شد.
۹ـ موسی واعظی: از مسئولان وزارت اطلاعات در زندان اوین ـ با نام مستعار زمانی (حاجی زمانی)، از فعالترین عناصر در قتلعام زندانیان در سال۶۷ بود. وی از مقامات بالای وزارت اطلاعات ميباشد و از سال۶۸ به بعد با حفظ سمت در وزارت اطلاعات رئیس اوین شد.
۱۰ـ آخوند سیدحسین مرتضوی: رئیس زندان اوین ـ از عوامل اصلی در سركوب شكنجه و اعدام زندانیان تا بعد از قتلعامها، وی كاندیدای نمایندگی مجلس از زنجان بود.
۱۱ـ شیخ محمد مغیثهای: رئیس زندان گوهردشت ـ وی با نام مستعار ناصریان در ابتدا بازجوی سابق شعبه ۳ اوین بود. از سال ۶۴ دادیار قزلحصار وسپس گوهردشت شد. سال۶۶رئیس زندان گوهردشت بود. وی فعالترین عنصر در قتلعامهای گوهردشت در سال۶۷ بود. از سال۶۹ بازپرس در دادستانی انقلاب اسلامی( واقع در خیابان معلم) بوده است.
۱۲ـ مبشری: از حكام شرع اصلی و قدیمی اوین.در زمان قتل عامها در بعضی از دادگاهها كه بنا به دلایلی نیری نمی توانست شركت كند به جای او شركت ميكرد.
۱۳ ـ احمد پورمحمدی: از مسئولان اصلی و مهم وزارت اطلاعات رژیم ـ وی از مسئولان اصلی هیأت مرگ بود. پورمحمدی سابقهٌ طولانی در سركوب و شكنجه زندانیان سیاسی داشته و از قساوت زیادی برخوردار است.
۱۴ـ محمد شریفزاده: معروف به محمدی، مسئول حفاظت دادستانی و مسئول تیم ضربت در بند۲۰۹ زندان اوین ـ وی مدیركل معاونت امنیت داخلی وزارت اطلاعات كابینهٌ خاتمی، یكی از جانيترین عناصر رژیم آخوندی است كه در قتلعامهای سال۶۷ مستقیما شركت داشت.
۱۵ـ مجتبيحلوایی: معاونت انتظامی اوین ـ از نفرات اصلياجراكننده اعدامها بود. وی از پاسداران و شكنجه گران قدیمی اوین می باشد كه در كنار لاجوردی جنایات بسیاری علیه زندانیان مرتكب شده است.حلوایی سپس مسئول انتظامی و امنیتی زندان شد و در جریان قتلعامها نقش اصلی را در انتخاب زندانیان برای بردن به دادگاه و اعدام داشت.
۱۶ـمحمد توانا: سربازجوی وزارت اطلاعات ـ از زمانی كه به كمیتهٌ مشترك رفت نامش به «۳۴» تغییر كرد.
۱۷ـ فاتحی: مسئول اطلاعات كرج ـ سر شكنجه گر كرج مستقر در زندان گوهردشت عضو هیأت قتلعام برای متهمین دادستانی كرج كه نقش فعالی در قتلعام زندانیان محكوم كرج داشت.
۱۸ ـ نادری: دادستان وقت كرج. امضاكنندهٌ حكم اعدام كرجیها در قتلعام زندانیان گوهردشت
۱۹ـ مرتضيصالحی: با نام مستعار صبحی از سال۶۱ تا ۶۴ رئیس زندان گوهردشت بود. مبتكر انواع شكنجههای ضد انسانی كه اغلب منجر به مرگ و یا دیوانگی زندانی می شد. از عوامل اصلی تجاوز به زندانیان زن در گوهر دشت بود. صبحی مدتی بركنار شد ولی در سال ۶۸ دوباره به ریاست زندان گوهردشت رسید. وی از نزدیكان لاجوردی ميباشد.
۲۰ـ پیشوا (نام مستعار): سربازجوی شعبهٌ یك اوین ـ از عوامل اصلی شكنجه، اعدام و تجاوز به زندانیان است. پیشوا در ابتدا سربازجوی شعبه یك اوین بود. اما از سال۶۸ رئیس زندان اوین شد. او یكی از كثیفترین بازجویانی است كه دارای پروندههای متعدد غیر اخلاقی ميباشد. پیشوا از نزدیكان لاجوردی بود.
۲۱ـ فكور: از بازجویان اصلی شعبهٌ ۷اوین. در سال۶۴ مدتی رئیس زندان اوین بود. فكور از عوامل اصلی شكنجه و اعدام و تجاوز به زندانیان ميباشد.
۲۲ـ فروتن: از مسئولان زندان اوین و گوهردشت ـ در سالهای۶۴ و ۶۵ مدتی رئیس زندانهای اوین و گوهردشت بود.
۲۳ـ میثم: از مسئولان زندان اوین ـ وی مدتی مسئول زندان عادل آباد شیرازبود. از سال۶۳ تا ۶۵ مسئول زندان قزلحصار شد، در اواخر سال ۶۵ به ریاست زندان اوین رسید. وی از عوامل سركوب و شكنجه در تهران و شیراز بوده است.
۲۴ـ اسلامی:سربازجو شعبهٌ۷ اوین ـ از شكنجه گران اصلی اوین، مسئول شكنجه، كشتار و تجاوز به زندانیان بود. زندانیان زیادی را در زیر شكنجه به قتل رسانده است.
۲۵ـراوندی: از حكام شرع دادگاههای اوین ـ وی از عناصر اصلی در دادن احكام اعدام و شكنجه زندانیان بود.
۲۶ـ حسین زاده: مدیر داخلی زندان اوین ـ وی از عناصر مرتجع در زمان شاه و از همان سالها جزو دارودستهٌ لاجوردی بود. ازسال۶۰ مدیر داخلی زندان شد و از عناصر فعال در جریان قتلعامها در اوین بود.
۲۷ـ سید مجیدضیایی: دادیار زندان اوین ـ از بازجویان قدیمی اوین و ازعاملین شكنجه و اعدام و تجاوز می باشد. او در زمان قتلعامها دادیار زندان بود و بعد از قتلعام دوباره بازجو شد. سید مجید مسئول بازجویی ازكسانی است كه در ارتباط با سازمان دستگیر ميشوند. هم چنین مدیریت ساختمان دادستانی در قسمت آسایشگاه اوین را داشت. وی بازجوی مجاهد شهید مهرداد كلانی، هنگامی كه به خاطر دیدار با گالیندوپل دستگیر شد، بوده است. مهرداد در نامه اش به كاپیتورن به او اشاره كرده است.
۲۸ـ جوهری فرد: از مسئولان زندان ـ با نام مستعار مهدوی. او تا آخر سال۶۴ ریاست زندانهای دادستانی در تهران را به عهده داشت وی از تجار بازار می باشد و از نزدیكان لاجوردی ميباشد. از سال۶۸ رئیس زندان قصر بود.
۲۹ـ محمد خاموشی: از مسئولان سركوب و شكنجه. وی در گذشته مسئول واحد یك زندان قزل حصار و معاون زندان بود. در همان زمان مسئولیت «قبر»های قزلحصار را به عهده داشت. افراد زیادی در آن جا به ناراحتیهای روانی دچارشدند. وی بعدا از مسئولان گمرك مهر آباد شد.
۳۰ـ مجید قدوسی: از مسئولان سركوب و شكنجه. از پاسداران قدیمی اوین واز عوامل شكنجه و اعدام و تجاوز به زندانیان می باشد. وی از سال۶۳ تا ۶۵ مسئول آموزشگاه اوین بود و سپس حكم دادیاری گرفت. مجید قدوسی مدتی مسئول گرفتن مصاحبه از زندانیان بود. او در سال۶۸ مسئولیت استادیوم آزادی را بعد ازشورش مردم دراین استادیوم به عهده گرفت.
اسامی برخی پاسداران و شكنجهگران و دستاندركاران قتلعام درزندان اوین
۳۱ـ قاسم كبیری:معاون رئیس زندان اوین ـ وی از پاسداران قدیمی اوین، مدتی معاونت آموزشگاه و مدتی نیز در بند ۳۲۵قدیم مشغول به كار بود. در سال۶۷ وی معاون رئیس زندان اوین بود. قاسم كبیری از جمله در سال ۷۱ یك زندانی عادی را زیر ضربات مشت و لگد خود كشت.
۳۲ـ ابراهیمی: رئیس كارگاه اوین
۳۳ـ حاج مهدی:مسئول آموزشگاه اوین ـ وی از مسئولان سركوب و ضرب وشتم زندانیان بود. وی از سال۶۰ نقش مستقیمی در سركوب و شكنجه زندانیان داشت.حاج مهدی همچنین در مراسم حج سال۶۶ كه منجر به كشته شدن صدها نفر در مكه شد نقش مستقیمی داشت و از عناصر تحریك كننده به وجود آمدن آن فاجعه بود.
۳۴ـ حمید كریمی:از پاسداران قدیمی اوین، مدتی در آنجا بازجویان را در شكنجه زندانیان یاری می كرد. در سال ۶۱ معاونت آموزشگاه اوین را عهده داشت. در سال۶۸ مسئول ورزش در اوین شد و با حفظ سمت مسئول استادیوم امجدیه نیز بود.
۳۵ـ قاسمی: معاون آموزشگاه در زندان اوین ـ وی معروف به مهندس بود.
۳۶ـ محمد صادقی: از مدیران زندان اوین ـ معاون آموزشگاه اوین تا سال۶۵ و بعد از آن در مدیریت اوین نقش فعال داشت.
۳۷ـ رحیمی: پاسدار زن، مسئول كل بندهای زنان زندان اوین ـ وی نظردهنده در مورد اعدامهای اوین بود.رحیمی یك پاسدار زن ۴۵ ساله در بند زنان اوین بود. او به دلیل خوشخدمتیهایش از پاسداری درسالن ملاقات ارتقاء پیدا كرد و مسئول كل بندهای زنان شد. در كنار او پاسداران دیگری چون فاطمه جباری، نجفی، محمدی، نظری، علیان و زینتی بودند كه در برخورد تند و كینه یی كردن مثل رحیمی بودند.
۳۸ـ مجید فرلنگ: بازجوی شكنجهگر زندان اوین بند خواهران
۳۹ـ اكبری:پاسدار زن، مسئول آسایشگاه بند انفرادی بند زنان ـ وی نظردهنده در مورد اعدامهای اوین بود
۴۰ـ حاج كربلایی: مسئول ملاقات زندان اوین ـ وی یكی از نزدیكان لاجوردی بود. وی از تجار بازار و از شركای كارگاه اوین است. در آن جا در ازای مزد بسیار ناچیزی به زندانیان كار بسیاری از آنان ميكشیدند و از این طریق پولهای هنگفتی به جیب ميزدند. وی فشارهای زیادی بر خانواده های زندانیان سیاسی و حتی عادی می آورد.
۴۱ـ حاج ناصر: مسئول بندها و انتقال زندانیان.
۴۲ـ حسنی: دادیار و از شكنجهگران اوین.
۴۳ـ حداد: دادیار زندان و از شكنجه گران و عوامل سركوب در اوین.
۴۴ـ حاج شیرینی: از مسئولان كارگاه اوین.
۴۵ـ ناصر آقایی: از مسئولان كارگاه اوین.
۴۶ـ حاج مراد: از مسئولان كارگاه اوین.
۴۷ـعباس تیموری: از مسئولان كارگاه اوین.
۴۸ـ عباس شیرازی: از گروه ضربت دادسرای انقلاب ـ از عوامل اصلی اجراكننده اعدامها
۴۹ـ عباس فتوت: از پاسداران قدیمی اوین كه بعدها افسر نگهبان شد. وی نقش فعالی در قتلعام زندانیان در سال۶۷ داشت.
۵۰ـ عباس خزایی: از پاسداران اوین. وی از جمله پاسداران شقاوتپیشه در سركوب و شكنجه زندانیان بود و در جریان قتلعامها نقش فعالی را داشت.
۵۱ـ رمضانی: از پاسداران قدیمی اوین در قسمت آموزشگاه. وی نقش فعالی در سركوب زندانیان داشت و در قتلعام زندانیان در سال۶۷ نیز فعال بود.
۵۲ـ مجیدسرلك: از پاسداران قدیمی اوین، مدتی در میدان تیر زندان به زدن تیر خلاص و حمل جنازه اشتغال داشت. وی معتاد به مواد مخدر است.
۵۳ـ شریفی منش: از پاسداران فعال اوین و عامل اجرایی اعدامها.
۵۴ـ زرینگل: از پاسداران فعال اوین و عامل اجرایی اعدامها از بند۲۰۹ زندان اوین كه متعلق به وزارت اطلاعات بود.
۵۵ـ محمد اللهبخشی: از پاسداران فعال اوین و عامل اجرایی اعدامها.
۵۶ـ محمود:از پاسداران فعال اوین و عامل اجرایی اعدامها.
۵۷ـ حمزه لاوندی: از پاسداران فعال اوین و عامل اجرایی اعدامها.
۵۸ـ جهانگیر اسماعیلی: از پاسداران اوین و از عوامل فعال در جریان قتلعام.
۵۹ـ محمد الهی: از پاسداران اوین كه در بسیاری از اعدامهای قتلعام حضور داشت.
۶۰ـ پاسدار هاشم ایلخانی: از پاسداران با سابقهٌ اوین است.
۶۱ـ پاسدار موسوی: از پاسداران قدیمی و از عوامل سركوب زندانیان دراوین در قسمت آسایشگاه.
۶۲ـ صابری: یكی از پاسدارن زن اوین و كسی كه زندانیان را شلاق ميزد.
۶۳ـحاج رضایی: از پاسداران فعال اوین.
۶۴ـ حاج امجد: از پاسداران فعال اوین.
۶۵ـ علی رضوانی (جیحونی): از بند ۲۰۹ زندان اوین ـ از عوامل اصلی اجراكننده اعدامها
۶۶ـ عباس خضرائی: پاسدار در آموزشگاه اوین و عوامل اجرایی قتلعام
۶۷ـ عطاء فروغی: مسئول بهداری زندان اوین ـ اجساد زندانیان قتلعام شده را معاینه و شهادت آنها را تأیید ميكرد
۶۸ـ دكتر میرزایی: مسئول دفتر لاجوردی ـ اجساد زندانیان قتلعام شده را معاینه و شهادت آنها را تأیید ميكرد
۶۹ـ سید عباس ابطحی: رانندهٌ نیری حاكم شرع اوین و از عوامل اصلی شكنجه و اعدام و تجاوز.وی معروف به سید، سابقاً پاسدار محافظ لاجوردی بود. او خواهرش را صیغهٌ لاجوردی كرده بود تا هرچه بیشتر به وی نزدیك بشود.
اسامی برخی شكنجهگران و پاسداران و دستاندركاران قتل عام در گوهردشت
۷۰ـ عرب: دادیار ناظر زندان گوهردشت ۷۱ـ داوود لشكری: مسؤل انتظامی و امنیتی گوهردشت ـ وی مدتی نیزسرپرست زندان بود. از شكنجه گران اصلی گوهردشت كه در جریان قتلعامها نقش فعال و مهمی را داشت.
۷۲ـ حمید عباسی: وی از پاسداران سالن۶ اوین بود كه نقش اساسی در سركوب زندانیان داشت. به همین خاطر ارتقا یافته و دادیار اوین شد. وی یكی از عناصر فعال در قتلعامها در گوهر دشت بود.از سال۶۸ نیز دوباره دادیار اوین شده است.
۷۳ـ مجید تبریزی: معروف به مجید لره پاسدار گوهردشت بود در اثر خوشخدمتیهایش در سركوب و شكنجه زندانیان به مدیریت داخلی زندان ارتقاء یافت و در سال ۶۶به آسایشگاه اوین انتقال یافت.
۷۴ـ خاكی: مسئول ملاقات گوهردشت، مسئول بسیار فعال صحنهٌ اعدام در جریان قتلعامها.
۷۵ـ بیات: مسئول بهداری گوهردشت ـ ازعناصر فعال در قتلعامها بود. در اعدام مجاهد شهید ناصر منصوری كه دچار قطع نخاع شده بود، نقش فعال داشت و او را به همراه چند پاسدار از بهداری با برانكارد به محل اعدام بردند.
۷۶ـ مرتضی رؤیایی (فرج): از پاسداران قدیمی گوهر دشت كه به سمت افسر نگهبانی ارتقاء یافت از عناصر اصلی در قتلعام زندانیان در گوهردشت بود.
۷۷ـ علی جاسم: پاسدار گوهر دشت از عوامل اصلی در قتلعامها درگوهردشت. او به سمت افسر نگهبانی ارتقاء یافت.
۷۸ـ عادل: مسئول فروشگاه در زندان گوهردشت. مسئول بردن زندانیان به محل اعدام در جریان قتلعامها بود.
۷۹ ـ مصیبسرلك: از پاسداران فعال در جریان قتلعام زندانیان گوهردشت
۸۰ـحاج خانی: از پاسداران گوهردشت و از عوامل فعال در جریان قتلعام.
۸۱ـ غلامی: از پاسداران گوهردشت و از عوامل فعال در جریان قتلعام.
۸۲ـ جواد: معروف به شش انگشتی، از شكنجه گران قدیمی زندان گوهردشت كه در زمان قتلعامها كارهای حقوقی قبل از اعدام را انجام می داد.
۸۳ـ عباس كولی وند: از پاسداران قدیمی اوین و گوهر دشت، در زمان قتلعامها نقش فعالی داشت.
۸۴ ـ شیرازی: از پاسداران فعال گوهردشت و عامل اجرایی حكم اعدامها
۸۵ـ داوود: از پاسداران فعال گوهردشت.
۸۶ـ رضا:از پاسداران فعال گوهر دشت.
۸۷ـ محمد: معروف به «گیر محمد» از پاسداران فعال در گوهر دشت.
۸۸ ـ ابوالفضل: ازپاسداران فعال گوهردشت.
مختصری درباره سران دیگر نظام جمهوری اسلامی ایران
علاوه بر مزدورانی كه مستقیما در قتلعام سال۶۷ دست داشتند،گزارشهای زیادی از زندانیان در دست است كه مقامهای رژیم در سالهای قبل و بعد آن نیز شخصا درشكنجهٌ زندانیان دست داشتهاند. گزارشهای متعدد حاكی از شركت مستقیم هادی غفاری نمایندهٌ اسبق مجلس ارتجاع در شكنجه و بهخصوص تجاوز به زنان زندانی ميباشد.
زندانیان متعددی در بیان مشاهدات خود به هادی خامنهای (برادرخامنهای و نمایندهٌ مجلس و صاحب روزنامهٌ جهان اسلام) و مجید قدوسی فرزند دادستان اسبق كل انقلاب رژیم اشاره ميكنند.
درمیان گزارشهای اسامی بسیاری از مقامهای جمهوری اسلامی ، حتی اعضای كابینهٌ محمد خاتمی رئیس جمهور پیشین مشاهده ميشود.
به تعدادی از آنان اشاره ميكنیم :
۱- محمد داوودآبادی با نام مستعار محمد مهرآئین: نایب رئیس كمیته ملی المپیك، رئیس فدراسیون ورزشهای رزمی، رئیس فدراسیون جودو و رئیس فدراسیون جانبازان و معلولین، مسئول لجستیك وزارت سپاه. او مسئول شعبهٌ ۷اوین و از شكنجهگران اصلی آن جا بود. لاجوردی چندین بار گفته بود كه وی ستون دادستانی ميباشد.
۲- فاضل: عضو هیأت علمی دانشگاه ملی (بهشتی). سربازجوی شعبهٌ ۷اوین مسئول شكنجهٌ افراد تیمهای عملیاتی، بازجوی منیره رجوی و همسرش.هم چنان كه ملاحظه ميكنید در میان این عده از امام جمعه گرفته تا وزیر و وكیل و استاندار و رئیس آموزش و پرورش و نایب رئیس كمیتهٌ المپیك و عضو هیأت به اصطلاح علمی دانشگاه دیده ميشود. یعنی در سیســـتم خمـــینی شــــرط اول قدم اثبـــات وفــاداری به او، شلیك بر مغــــز و قلب مجاهدین است. و صد البته كه این تعداد فقط نمونههایی از این دستگاه جهنمی شقاوت و سفاكی است
۳ ـ آخوند اسماعیل شوشتری، وزیر دادگستری رفسنجانی و خاتمی ۴- مهاجرانی، معاون پارلمانی رفسنجانی، وزیر ارشاد و سخنگوی دولت خاتمی ۵ ـ شمخانی، قائم مقام سپاه و وزیر دفاع دولت خاتمی
۶ ـ احمد توكلی، وزیر سابق كار
۷ ـ ابوالقاسم سرحديزاده، وزیر سابق كار
۸ – جواد منصوری، معاون سابق وزارت خارجه
۹ ـ حسین شهاب الدین، معاون سابق وزارت نفت
۱۰- فخرالدین حجازی، نمایندهٌ سابق مجلس
۱۱ـ پاسدار سیف اللهی، فرمانده سابق نیروی انتظامی
۱۲-ـآخوند قرائتی، رئیس سازمان مبارزه با بیسوادی
۱۳ ـ آخوند ابوالحسن شیرازی، امام جمعهٌ مشهد
۱۴ ـ یكتا، نمایندهٌ وقت خمینی در صومعه سرا
۱۵ ـ صفری، فرمانده وقت سپاه در منطقه جنوب
۱۶- آخوند واعظ طبسی، نمایندهٌ خمینی و خامنهای در مشهد
۱۷ ـ رحمانی، استاندار وقت باختران
۱۸- شادنوش، استاندار وقت چهارمحال بختیاری
۱۹ ـ شیخ عطار، استاندار سابق آذربایجان غربی
۲۰ ـ بهزادی، رئیس آموزش و پرورش وقت استان گیلان
۲۱ ـ حسین شریعتمداری: سرپرست روزنامهٌ كیهان و نمایندهٌ خامنه ای در این مؤسسه. ازمسئولان زندان قزلحصار در سال۶۴.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر