۲.۵.۹۶

هر چند دل دو نیم بود حرف ما یکیست


موج شراب و موجهٔ آب بقا یکیست
هرچند پرده‌هاست مخالف نوا یکیست
هرموج ازين محيط اناالبحر میزند
گر صدهزار دست برآيد دعا يکیست
خواهی بکعبه رو کن خواهی بسومنات
از اختلاف راه چه غم، رهنما یکیست
این ما و من نتیجهٔ بیگانگی بود
صد دل بیکدگر چو شود آشنا یکیست
درکام هرکه محو شود در رضای دوست
با نيشکر حلاوت تير قضا يکیست
در چشم پاک بین نبود رسم امتیاز
در آفتاب سایهٔ شاه و گدا یکیست
پروای سرد و گرم خزان و بهار نيست
آنرا که همچو سرو و صنوبر قبا يکیست
بی ساقی و شراب غم از دل نمیرود
این درد را طبیب یکی و دوا یکیست
هرچند نقش ما يکو از ديگران ششست
نوميد نيستيم ز بردن، خدا يکیست
دانند عاقلان که ظفر در رکاب کيست
هرچند دانه بيعدد و آسيا يکیست
از حرف خود به تیغ نگردیم چون قلم
هر چند دل دو نیم بود حرف ما یکیست
صائب شکایت از ستم یار چون کند
هرجا که عشق هست جفا و وفا یکیست.

صائب تبریزی







هیچ نظری موجود نیست: