۲۸.۳.۹۶
اد گین Ed Gein
اد گین (Ed Gein) یک قاتل زنجیرهای آمریکایی بود.
یک قاتل روانی که دچار ناراحتی روحی و عقده ادیپ (عشق نامشروع و تمایل جنسی به مادر) بود. وی پس از مرگ مادر که او را بشدت دوست میداشت، زنانی که شبیه مادرش بودند ربوده و در خانه خود با شکنجه میکشت، و پس از آن با جسد آنان سکس داشت و سپس پوست آنان را کنده و برای خود از آن پوست لباس زنانه میدوخت و بتن میکرد.
گرچه فقط ارتکاب دو جنایت توسط او ثابت شد، او در تاریخ آمریکا بخاطر کارهای عجیب و غریب با مردهها مایهٔ رسوایی شد (مانند کندن پوست قربانیانش، نبش قبر کردن، ساخت دکوراسیون خانهاش با قسمتهایی از بدن اجساد و ساختن لباس و اثاث خانه از پوست اجساد) گرچه او به این کارها مبادرت میکرده، ولی مدرکی دال بر اینکه با اجساد رابطه جنسی داشته موجود نیست. جدا از مرگ مشکوک برادرش ۶ تن از شهر ویسکانسین بین سالهای ۱۹۴۷ تا ۱۹۵۷ ناپدید شدند.
ادوارد گین فرزند آگاستا کرفتر (۱۸۷۸–۱۹۴۵) و جرج گین (۱۸۷۳–۱۹۴۰) در ۲۷ اوت ۱۹۰۶ در لا کروس ویسکانسین بدنیا آمد. پدر و مادرش هر دو اهل همان شهر بودند و در ۷ ژوئن ۱۹۰۰ ازدواج کردند که حاصل این ازدواج، ادوارد و برادر بزرگترش هنری گین (۱۹۰۱–۱۹۴۴) بود. جرج گین یک الکلی عصبی اغلب بیکار بود. اِد و برادرش اغلب پدر الکلی و عصبی و بی هدفشان را نادیده میگرفتند همانطور که آگاستا با جرج مانند یک موجود بیارزش و طفیلی رفتار میکرد. با وجود تحقیر عمیقی که آگاستا به شوهرش ابراز مینمود، این ازدواج سست دوام پیدا کرد زیرا طلاق بمناسبت باورهای مذهبی مرسوم نبود. آگاستا مغازه کوچک خواربار فروشی خانواده را بفعالیت انداخت و نهایتاً زمینی در حومه یک شهر کوچک دیگر بنام پلینفیلد خرید که بخانهٔ ابدی خانوادهٔ گین تبدیل شد. آگاستا به آن منطقهٔ متروک و مخروبه نقل مکان کرد تا جلوی تأثیر بیگانگان را بر روی پسرانش بگیرد. گین مجبور بترک تحصیل شد و آگاستا هر تلاشی که او برای دوستیابی کرد را ناکام گذاشت. جدا از مدرسه گین بیشتر وقتش را بر روی انجام کارهای طاقت فرسا در مزرعه میگذراند. آگاستا که یک پروتستانی متعصب بود، افکاری مانند فساد تمامی جهان و ضرر الکل و اعتقاد بر اینکه همهٔ زنان (که شامل حال خودش نمیشد) فاحشه و بدکاره هستند را به پسرانش القا میکرد. او هر بعد از ظهر زمانی را بخواندن کتاب مقدس برای پسرانش اختصاص میداد که معمولاً شامل آیههای صوری از عهد عتیق بود که مرگ، جنایت و مجازات الهی دربر میگرفت. با رشد کمی که ادوارد داشت و با رفتارهای زنانهای که از خودش نشان میداد، بزودی بهدفی برای آزار و اذیت توسط گردنکلفتها و قلدرها تبدیل شد. همکلاسیها و معلمهای ادوارد از رفتار شخصی عجیب او گفتند مثلاً اینکه بصورت اتفاقی زیر خنده میزد گویی داشت به جوکهای خودش میخندید! با وجود روابط اجتماعی ضعیف، او در مدرسه بویژه در روخوانی و علم اقتصاد دانش آموز خوبی بود.
مقارن با مرگ جرج گین (۱۹۴۰)، هنری بخاطر عقیدهای که آگاستا نسبت به جان داشت با او شروع بمخالفت نمود. او حتی نزد برادرش، بمادرش ناسزا میگفت که همین امر موجب شرمندگی اِد میشد.
در مارس ۱۹۴۴ در املاک گین آتشسوزی شد. ادوارد بسرعت به پلیس مراجعه کرد و به آنها گفت که برادرش را در آتشسوزی گم کردهاست؛ ولی بعد پلیس را دقیقاً بمحل جسد برادرش برد. گرچه شواهد اینطور نشان میداد که جسم ضخیمی بسر هنری خورده، پزشک قانونی شهرستان مرگ او را ناشی از خفگی هنگام مواجهه با آتش اعلام کرد. بعد از آن گین بزندگی در کنار مادرش ادامه داد. کمتر از دو سال بعد در ۲۹ دسامبر سال ۱۹۴۵ آگاستا بطور ناگهانی مرد و پسر غمگین و مصیبت زدهاش را در مزرعهای مخروبه تنها گذاشت.
پلیس به اینکه گین در ناپدیدشدن منشی یک مغازه بنام برنیس وردن، نقشی داشته باشد ظنین شد. در ۱۶ نوامبر سال ۱۹۵۷ در پلینفیلد آنها در آنشب اولین کشف هولناک خود را در املاک او کردند. جسد وردن آنجا بود در حالیکه سرش از تنش جدا شده بود. جسد بدون سر او واژگون بوسیلهٔ طناب بر مچ دستانش و میلهٔ عریضی که پاهایش به آن وصل شده بود در آنجا یافت شد. از همه وحشتناکتر خالی بودن جوارح بدن از شانه تا شکم بود که مانند بز کوهی سلاخی شده بود. به او از فاصلهٔ نزدیک با یک تفنگ کالیبر ۲۲ شلیک شده بود و اعضای بدنش هم بعد از مرگ قطع شده بود.
در جستجوی خانه اینها پیدا شد:
جمجمهٔ انسان در دو گوشهٔ تخت او نصب شده بود.
پوست انسان که با آن آباژور تزیین شده و بعنوان رو مبلی استفاده میشده.
کاسه سر انسان، که ظاهراً بعنوان کاسهٔ سوپ استفاده میشده.
قلب یک انسان (اختلاف هست بین اینکه قلب در کجا پیدا شده است. در همهٔ گزارشهای شاهدها ادعا بر این است که قلب در یک ماهیتابه روی اجاق گاز پیدا شده، در حالی که تعدادی از عکاسان محل جنایت ادعا میکنند که قلب در یک کیف کاغذی بوده است.)
سر ماری هوگان صاحب یک میخانهٔ محلی، در یک کیفی کاغذی پیدا شد.
یک سقف کامل و نورانی از لبهای انسان!
یک جلیقهٔ پستانی که با مهارت از پوست تنهٔ یک زن درست شده. (توضیح: تراجنسیتی بوده یعنی تمایل به دختربودن داشتهاست)
یک کمربند که از مقدار زیادی نوک پستان درست شده بوده، در میان انبوه وسیلههای مهیب!
جوراب ساقه کوتاه که از غضروف انسان ساخته شده بود!
مفتضحترین ساختههای گین ماسکهایی از جمجمه بود (ماسکی که از سر انسان ساخته میشود. بدین گونه که اول داخل کاسهٔ سر را خالی میکرده بعد چشمها را درمیآورده و لبها را نگه میداشته و کله را میجوشانده که فرم گردش حفظ شود. استفاده از این روش سابقهٔ تاریخی دارد.
بچههای همسایه گین که او گاهی اوقات از آنها هنگامی که پدر و مادرشان نبودند نگهداری میکرد، این اشیا را دیده بودند یا در موردش چیزی شنیده بودند که خود گین آنها را بدون فکر و بی مقدمه عتیقه از دریاهای جنوب معرفی کرد که از طرف پسرعمویش که در جنگ جهانی دوم خدمت میکرده، فرستاده شده. در بررسیهایی که شد، مشخص شد که اینها پوست صورت انسان هستند که بدقت از اجساد کنده شده و بعنوان ماسک توسط گین استفاده میشدهاند.
گین نهایتاً در بازجویی اعتراف کرد که او زنان میانسال را که بتازگی دفن شده بودند نبش قبر میکرد-زنانی که بمادرش شباهت داشتند- و بخانه میبرد، جایی که پوست آنها را دباغی میکرد که اشیای مهیب و هولناکش را بسازد. یک نویسنده تمایل گین بپوشیدن پوست و ماسک زنانه را اینطور تعبیر میکند: «یک جانی زن جامه». گین داشتن رابطهٔ جنسی را با اجسادی که از قبر بیرون میآورد انکار کرد و در حین بازجویی با توضیح اینکه «آنها خیلی بوی بدی میدادند» بشلیک به ماری هوگان که از سال ۱۹۵۴ ناپدید شده بود هم اعتراف کرد.
مدت کمی از مرگ مادرش، گین تصمیم به تغییر جنسیت گرفت، البته بحث سر این هست که آیا گین ترانس جنسی بوده یا نه؛ ولی او بیشتر لباس زنانه درست میکرده که بتواند وانمود کند مادرش است تا اینکه بخواهد تغییر جنسیت بدهد.
هرولد ششتر نویسندهٔ بسیاری از جنایتهای واقعی، یک کتاب پرفروش در مورد گین به نام «منحرف» نوشت. در این کتاب نوشته شده که که افسر پلیس شهر Schley، سر و صورت گین را در حین بازجویی محکم بیک دیوار آجری میزده و به این خاطر اولین اعترافهایی که از گین گرفته شد غیرموجه و ناروا تشخیص داده شد. Schley مدت کوتاهی قبل از محاکمهٔ گین بخاطر سکتهٔ قلبی در سن ۴۳ سالگی درگذشت. بیشتر کسانی که این پلیس را میشناختند میگویند که او بشدت از جنایتهای گین شوکه شده بود و همچنین از اینکه مجبور بود در مورد کتک زدن گین جواب بدهد و این دلیل مرگ زودرسش بود. یکی از دوستانش گفت: «او یکی از قربانیان اد گین بود درست مثل اینکه قصابیش کرده باشد.»
گین روانی و نالایق برای محاکمه تشخیص داده شد و به بیمارستان مرکزی ایالت Waupun , Wisconsin فرستاده شد، بعدها بیمارستان مرکزی تبدیل بزندان شد و گین به بیمارستان مندوتا در Madison, Wisconsin منتقل شد. در سال ۱۹۶۸ پزشک گین اعلام کرد که او به اندازه کافی صلاحیت محاکمه را داراست، ولی دوباره بدلیل نداشتن عقل سلیم توسط قاضی Robert H.Gollmar بیگناه شناخته شد! و بقیهٔ عمرش را در بیمارستان گذراند.
هنگامی که گین در بازداشت بسر میبرد خانهاش در آتش سوخت که بیشتر به آتشسوزی عمدی شباهت داشت. در سال ۱۹۵۸ ماشین گین که قربانیانش را با آن حمل و نقل میکرد در یک حراج عمومی بمبلغ قابل توجه ۷۶۰ دلار به یک سرمایهگذار کارناوالها بنام بانی گیبونز فروخته شد! بانی گیبنز اسم این ماشین را «ماشین غولی اد گین» گذاشت و از بازدیدکنندگان ۲۵ سنت میگرفت.
در ۲۶ ژوئن ۱۹۸۴ اد گین بدلیل مشکل تنفسی و قلبی حاصل از سرطان در سن ۷۷ سالگی در بیمارستان روانی مندوتا درگذشت. مکان قبر او در طی سالها بدفعات ویران شد. مردم سنگ قبرهای او را بعنوان یادبود برمیداشتند !!!تا جایی که در سال ۲۰۰۰ بیشتر سنگ قبرها دزدیده شده بود. در ژوئن ۲۰۰۱ سنگ قبر ترمیم شد و هم اکنون در موزهٔ Wautoma, ویسکانسین نمایش داده میشود!
داستان اد گین تأثیر ماندگاری بر فرهنگ غرب گذاشته بطوری که در بسیاری از فیلمهای، موسیقیها و ادبیات آمده. داستان گین در بسیاری از فیلمها آمده شامل: سکوت برهها (فیلم)، نور ماه از استفان جانسون، اِد گین؛ قصاب پلینت فیلد، دیوانه گین همینطور پایهٔ شخصیتهای بسیاری از فیلمها شد مانند: بوفالو بیل، نورمن بیتس از آلفرد هیچکاک، صورت چرمی (کشتار با اره برقی) تأثیر گین را میتوان در شمار زیادی از گروههای موسیقی که جنایات او را به تصویر میکشند، مشاهده کرد. شماری از آهنگها در مورد گین نوشته شده شامل: Slayer's "Dead Skin Mask, Mudvayne's "Nothing To Gein", Blind Melon's "Skinned", [10] and Macabre's "Ed Gein"، که تعداد اندکی اینجا مثال زده شد.
تعداد زیادی گروه اسم گروهشان را از گین گرفتند به عنوان مثال: Ed Gein و یک گروه متشکل شده از ارازل! به نامEd Gein's Car(ماشین گین) Gidget Gein ویولن سل زن قبلی گروه Marilyn Manson اسمش را از اد گین گرفت. گروه «پلین فیلد» نام گروه را از شهری گرفتند که گین زندگی میکرد و در آنجا مرتکب جنایت میشد. همینطور در شمال شرقی انگلستان گروهی به نام Plainfield Deathcount ساخته شد.
عقده اُدیپ در نظریه روانکاوی بتمایل پسربچه برای ارتباط جنسی با مادرش گفته میشود که حسی از رقابت با پدر را پدید میآورد. این مفهوم نخستین بار توسط زیگموند فروید مترجم کتب روانشناسی شرق در کتاب تفسیر خوابها (سال ۱۸۹۹ میلادی) توضیح داده شد.
بر اساس نظریۀ ، پسران در ابتدا مادرشان را موضوع عشق میدانند اما بتدریج پی میبرند که او موضوع عشق پدرشان نیز هست. بدین ترتیب پدر در تصاحب مادر برقیب پسر بدل میشود و پسر واهمه دارد که پدر قضیب او را قطع کند. پس پسر با چشمپوشی از مادر بعنوان موضوع عشق و همانندسازی خود با پدر از این تنگنا میرهد. او بجبران چشمپوشی از مادر در آینده قادر خواهد بود زنان دیگر را در مقام موضوع عشق برگزیند.
این مرحله عقده ادیپ در رشد کودکان بین ۳ تا ۵ سال چیزی طبیعی است و پایان آن زمانی است که کودک هویتش را با والد از جنس خودش شناسایی کرده و امیال جنسیاش را سرکوب میکند؛ این فرایند باعث تشکیل فراخود میشود.
انتخاب این اصطلاح بر مبنای سرگذشت شخصیت اسطورهای ادیپ بود که براساس آنچه در تقدیر او و پدرش پیشبینی شده بود، پدرش را کُشت و با مادرش ازدواج کرد. معادل زنانه عقده ادیپ عقده الکترا است.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر