۱۶.۱.۹۶

با کلام پارسی زاشعار عالم فارغیم


ما زاهل عالمیم اما زعالم فارغیم
ازغم وشادی ونوروز ومحرم فارغیم

چون گل کاغذ برنگ خشک قانع گشته ایم
از تریهای سحاب وناز شبنم فارغیم

ما بخون چون لاله داغ خویشرا به میکنیم
ازنمک آسوده ایم از ناز مرهم فارغیم

سینه را یکروز باخورشید صیقل داده ایم
از غم زنگار واز اندیشه نم فارغیم

نغمه در سازست اما فارغ است از گوشمال
ما درین عالم زمحنتهای عالم فارغیم

هر چه می خواهیم صائب هست در دیوان او
با کلام پارسی زاشعار عالم فارغیم.

صائب تبریزی

هیچ نظری موجود نیست: