۲۱.۱۱.۹۵

گر زو رها شویم سخن مختصر کنیم


خیزیدعاشقان نفسی شور وشر کنیم
وزهایوهو جهان همه زیروزبر کنیم

ازتاب سینه آتش اندرجگر زنیم
وزآب دیده سینه تفسیده تر کنیم

درماتم خودیم، بیا زار بگرییم (این لت (لخت، مصرع) اشتباهه)
خاکستر جهان همه بر فرق سر کنیم

نعره زجان زنیم همه روز تا بشب
ناله ز درد دل همه شب تا سحر کنیم

تا چند چاشت ما همه از خوان غم بود
تا کی وجوه شام زخون جگر کنیم

آهی برآوریم سحرگه زسوز دل
زین بخت خفته را دمی از خواب برکنیم

زاری کنان بدرگه دلدار خود رویم
نعره‌زنان بپیش سرایش گذر کنیم

باشد که یکنفس نظری سوی ما کند
دزدیده آن نفس برخ او نظر کنیم

آن لحظه از عراقی باشد که وارهیم
گر زو رها شویم سخن مختصر کنیم.

عراقی


 
...............................................................
تفسیده شدن= گرم شدن, تفسیدن : شعاع آفتاب عنصر آتش را از حیز خویش بجنباند و هوا و زمین تفسیده شود. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی )

هیچ نظری موجود نیست: