۱۷.۷.۹۵

افسوس که خرمی ندارد


راحتسر، مردمی ندارد
دولتدل، همدمی ندارد

زاحسان زمانه دیده بردوز
کو دیدهٔ مردمی ندارد

ازخوان فلک نواله کم پیچ
کو گردهٔ گندمی ندارد

بادرد بساز ازآنکه درمان
باجان تو محرمی ندارد

در تارحیات دل چه بندی
چون پودتو محکمی ندارد

درداکه درین سرای پرغم
کس دولت بی‌غمی ندارد

دارد همه چیز آدمیزاد
افسوس که خرمی ندارد

گرخوش دلی درین جهانست
باری دل آدمی ندارد

بنمای بمن دلی فراهم
کو محنت درهمی ندارد

کم خور غم این جهان عراقی
زیراکه غمش کمی ندارد.

عراقی