بیاکه عمر من خاکسار میگذرد
مدارمنتظرم روزگار میگذرد
بیاکه جان من از آرزوی دیدارت
بلب رسید وغم دلفگار میگذرد
بیا بلطف زجان بلب رسیده بپرس
که ازجهان زغمت زار زار میگذرد
برآن شکسته دلی رحم کن زروی کرم
که ناامید زدرگاه یار میگذرد
چه باشد اربگذاری که بگذرم زدرت
که بردرت زسگان صدهزار میگذرد
مکش کمان جفا بردلم که تیرغمت
خوداز نشانهٔ جان بیشمار میگذرد
من ارچه دورم ازدرگهت دلم هردم
برآستان درت چندبار میگذرد
زدلکه میگذرد بردرت بپرس آخر
که آن شکسته برین در چکار میگذرد
مکش چودشمنم ایدوست زانتظار، بیا
که این نفس زجهان دوستدار میگذرد
به انتظار مکش بیش ازین عراقی را
که عمراو همه درانتظار میگذرد.
عراقی
مدارمنتظرم روزگار میگذرد
بیاکه جان من از آرزوی دیدارت
بلب رسید وغم دلفگار میگذرد
بیا بلطف زجان بلب رسیده بپرس
که ازجهان زغمت زار زار میگذرد
برآن شکسته دلی رحم کن زروی کرم
که ناامید زدرگاه یار میگذرد
چه باشد اربگذاری که بگذرم زدرت
که بردرت زسگان صدهزار میگذرد
مکش کمان جفا بردلم که تیرغمت
خوداز نشانهٔ جان بیشمار میگذرد
من ارچه دورم ازدرگهت دلم هردم
برآستان درت چندبار میگذرد
زدلکه میگذرد بردرت بپرس آخر
که آن شکسته برین در چکار میگذرد
مکش چودشمنم ایدوست زانتظار، بیا
که این نفس زجهان دوستدار میگذرد
به انتظار مکش بیش ازین عراقی را
که عمراو همه درانتظار میگذرد.
عراقی