۱۲.۷.۹۵

سودای تو نگنجد اندردلی که جانست


بادرد خستگانت درمان چکاردارد
باوصل کشتگانت هجران چکاردارد

بامحنت فراقت راحت چه رخ نماید
بادرد اشتیاقت درمان چکاردارد

گردر دلم خیالت ناید، عجب نباشد
دردوزخ پرآتش رضوان چکاردارد

سودای تو نگنجد اندردلی که جانست
درخانهٔ طفیلی مهمان چکاردارد

دلرا خوشست باجان گر زآن توست یارا
بی‌روی تو دل من باجان چکاردارد

بربوی وصلت ای جان، دل بردر تو مانده ست
ورنه فتاده درخاک چندان چکاردارد

باعشق توست جانرا صدسر سر نهفته
لیکن دل عراقی باجان چکاردارد.

عراقی