۳۰.۵.۹۵

کز هر طرفی هزار غوغاست


شوری ز شراب خانه برخاست
برخاست غریوی از چپ و راست

تا چشم بتم چه فتنه انگیخت؟
کز هر طرفی هزار غوغاست

تا جام لبش کدام می داد؟
کز جرعه‌اش هر که هست شیداست

ساقی، قدحی، که مست عشقم
و آن باده هنوز در سر ماست

آن نعرهٔ شور هم‌چنان هست
وآن شیفتگی هنوز برجاست

کارم، که چو زلف توست در هم
بی‌قامت تو نمی‌شود راست

مقصود تویی مرا ز هستی
کز جام، غرض می مصفاست

آیینهٔ روی توست جانم
عکس رخ تو درو هویداست

گل رنگ رخ تو دارد ، ارنه
رنگ رخش از پی چه زیباست ؟

ور سرو نه قامت تو دیده است
او را کشش از چه سوی بالاست؟

باغی است جهان، ز عکس رویت
خرم دل آن که در تماشاست

در باغ همه رخ تو بیند
از هر ورق گل، آن که بیناست

از عکس رخت دل عراقی
گلزار و بهار و باغ و صحراست.

عراقی