۲۴.۴.۹۵

فرهاد‌های زمان ما


از سال ۱۹۶۳، مردی به نام جوستو از شهر گالگو در اسپانیا زندگی خود را بساخت یک کلیسای جامع در حومه مادرید اختصاص داده است. با وجود نداشتن هر گونه آموزش رسمی در ساخت و ساز یا معماری، گالگو کار بر روی کلیسای غول پیکر را تا سنّ ۹۰ سالگی ادامه داده و کار بر روی این کلیسا را یک روز تعطیل نکرده است و آنرا حتی امروز انجام میدهد. او تنها با ایمان خود رانده می شود. او اذعان می کند که این پروژه را نمیتواند در طول باقیمانده از عمر خود بپایان رساند و هنوز برای پس از نبودش و اینکه چه اتفاقی برای کلیسایش می‌افتد، هیچ برنامه ریزی ندارد. کاری که این مرد انجام داده است شبیه کاری است که مرد دیگری در هند انجام داده و کوهی را میکند تا راه رسیدن به پزشک برای اهالی دهکده ا‌ش آسان و کوتاه گردد. این داستان مردان بزرگ و بی‌ ادعایی است که با وجود معمولی‌ بودن، ثابت کردند که هیچ مانعی نمیتواند ترمزی برای اراده آنان گردد. این داستان فرهاد‌های زمان ماست. داستانی‌ که درس بزرگی‌ را بدیگران میدهد. درسی‌ که میگوید هر کاری شدنی است اگر فقط اراده و ایمان و عشق در میان باشد.