۳.۱۱.۹۱

چرا سوریه؟


 حدود دو سال است که دولت ترکیه و عربستان، اقدامات ضد سوری زیاد و گوناگونی را انجام داده و به کمتر از سقوط بشار اسد راضی نیستند. چرا؟

در دنیای اخبار و تفسیرهای سیاسی، از سیاست تجدید حیات عثمانی و سیاست نو عثمانیگری ترکیه شنیده می شود. آیا دولتمردان ترکیه به دیوار اتاق خواب هایشان نقشه‌های امپراتوری عثمانی را نصب کرده و با نگاه به آن می خوابند؟ بسیاری از تفسیرگران سیاسی این نظر را دارند. این نوشتار، چنین دیدگاهی را رد میکند.


چندی پیش اردوغان نخست وزیر ترکیه و دیگر دولتمردان ترکیه به کشورهای عربی سفر کردند و شکل دموکراسی به سبک ترکیه و اسلام میانه رو و سکولاریسم را برای کشورهای عربی تونس و لیبی و مصر پیشنهاد و تبلیغ کردند. اما به شکلی کاملا برعکس، ترکیه همزمان از گروه‌های سنی تندرو در سوریه پشتیبانی میکند و آنها را مسلح میکند تا علیه بشار اسد بجنگند، یعنی از همان کسانی حمایت میکند که بشار اسد را خائن و سازشکار با اسرائیل می خوانند و شعار جنگ با اسرائیل برای پس گرفتن بلندی‌های جولان را سر می دهند. ترکیه همچنین فعالیتهای دیپلماتیک بسیار فعالی را در سطح جهان برای سقوط بشار اسد و حمایت سیاسی بین المللی از جنگجویان مسلح سوریه نیز در پیش گرفته است. این چه تضادی است؟ ترکیه چه چیزی را برای سوریه می خواهد و چه نوع سوریه‌ای را آرزو میکند؟ سوریه‌ای با دموکراسی و صلح و اسلامگرایی صلح طلب یا کشوری نا آرام با اسلامگرایی تندروی سلفی علیه اسرائیل با درگیریهای داخلی و منطقه ای؟




تلاش‌های ترکیه برای تبدیل شدن به قدرت فرامنطقه‌ای یا چیزی شبیه به عثمانی نیست و ساده انگاری است که چنین چیزی را باور کرد. حتی باور نکردنی است که حتی یک سیاستمدار در درون ترکیه بطور جدی نگاهی به عثمانی شدن داشته باشد. حقیقت آن است که همه کوششهای ضد سوری ترکیه، نه برای بدست آوردن منافع جدید بلکه برای حفظ موقعیت و منافع فعلی‌اش است که سالها به آنها عادت کرده است.

۱- وقوع جنگ عراق علیه ایران را می توان نقطة آغازی بر عادات امروزی ترکیه دانست. با جنگ ایران و عراق، ترکیه به تنها مسیر ارتباطی ایران و سرزمینهای شرقی ایران با مدیترانه و اروپا تبدیل شد. مرزهای طولانی غربی ایران با عراق در جنگ هشت ساله فرو رفت و همه منافع تجارت و ترانزیت زمینی و هوایی ایران با اروپا، به ترکیه رسید. بزرگترین مرز تجارتی ایران با ترکیه در دورترین نقطة شمال غربی ایران در شهر بازرگان قرار دارد که به لحاظ اقتصادی به صرفه نیست. این مرز زمینی هنوز هم نقطة رفت و آمد روزانه ده‌ها تریلر و سواری و اتوبوس سیاحتی و زیارتی و تجارتی به سوی ترکیه و از طریق آن به اروپا و حتی به سوریه و لبنان است. با وقوع جنگ، هواپیماهای ایرانی برای رفتن به سوی مغرب، مجبور به پرواز در آسمان ترکیه شدند و حتی راههای زمینی و هوایی ترکیه، تنها مسیر ارتباطی میان ایران با دوستان خودش یعنی سوریه و لبنان شد و این روند، هنوز هم ادامه دارد. همة منافع این مسیرهای منحصر بفرد شرق و غرب، به ترکیه رسید. اصل این موقعیت میانی و ارتباطی بین شرق و غرب، ظاهرا همان «عمق استراتژیکی» است که احمد داود اوغلو وزیر خارجه ترکیه بر آن تکیه دارد و آینده ترکیه را در حفظ آن میداند. هستة اصلی سیاست خارجی ترکیه بر مبنای حفظ و گسترش این نقش میانجی طراحی شده است.

۲- حمله آمریکا به عراق و سقوط رژیم صدام که با همة منطقه دشمنی داشت، شرایط جدیدی را برای کشورهای منطقه پیش آورد. چشم انداز عراق پس از صدام، مناسبات تجاری و سیاسی جدیدی از طریق کشور عراق را پیش می کشید و عراق میتوانست حلقه‌ای در اتصال شرق و غرب باشد که یک سویش ایران و سوی دیگرش سوریه و دریای مدیترانه قرار داشت. آغاز بمبگذاری‌ها و ناآرام شدن عراق، این نقش واسطه‌ای عراق را عملی نکرد و مسیر ترکیه، یکتا مسیر ارتباط شرق و غرب باقی ماند. در همان حال، انتخابات در عراق موجب تشکیل دولت ملی عراق شد. بر مبنای قانون اساسی عراق، دولت مستقر شد و با آرام شدن عراق، مسیر شرق به غرب جدیدی که رقیب مسیر ترکیه است، دست یافتنی به نظر آمد. مسیر جدیدی که اگرچه از دو کشور میانجی میگذرد تا ایران را با گذر از عراق و سوریه به سواحل مدیترانه وصل میکند اما مسیر قبلی ایران به مدیترانه را به نصف تا یک سوم کاهش میدهد. مسیر عراق و سوریه، خلیج فارس و حوزه‌های نفت و گاز ایران را مستقیما و از طبیعی تریم راه به آبهای مدیترانه و مشتریان اروپایی میرساند. همچنین مسیرهای بازرگانی متعدد ایران به عراق از استانهای خوزستان و ایلام و کرمانشاه و کردستان و آذربایجان غربی وجود دارد که مسیر تردد زمینی مسافر و انتقال کالا از ایران به سوریه را تا نصف کاهش میدهد و قطعا در افزایش تجارت ایران با سوریه و لبنان و حتی اردن و مصر موثر خواهد بود و این خود رقیبی برای تجارت ترکیه در آن کشورها میشود. علاوه بر آن در نظر بگیرید که دولت ایران، نزدیکترین روابط را با دولتمردان عراق و سوریه دارد و با برقراری جریانهای اقتصادی (حمل و نقل و انتقال انرژی)، پیوندهای سیاسی قویتر خواهند شد و نقشة سیاسی منطقه بطور کلی به ضرر دیگران (عمدتا ترکیه و عربستان) تغییر میابد. روند شکلگیری این نقشه با خروج کامل آمریکایی‌ها از عراق تقریبا کامل شده است اما ترکیه و عربستان به عنوان دو کشوری که از چنین اتحادیه شرقی غربی قدرتمندی از نظر اقتصادی و انحصار کنترل ترانزیت (ترکیه) و انرژی (عربستان) متضرر خواهند شد، به یکدیگر روی آورده و با کمک یکدیگر در تلاش برای نفوذ و تاثیرگذاری در این اتحادیه طبیعی از شبه جزیره هند (پاکستان و افغانستان) تا کرانه‌های مدیترانه هستند. بنابراین پول حرف اول را می زند و دعواها بر سر پول است اگرچه شعارهای عوام پسند مانند دموکراسی و نجات انسانها زده میشود، اما خونریزیها عامل سیاسی بر مبنای دلار و پول دارند.




۳- یک سال پیش، دولت ترکیه ارتباط با عربستان را شدت بخشید و همزمان مخالفان سوری را به استانبول آورد و دست آنها را در دست یکدیگر گذاشت. کمی پس از آن بود که اقدامات مسلحانه علیه دولت سوریه آغاز شد. تیراندازی‌های بی‌هدف به مردم شهرها، از مردم بی‌گناه سوریه کشته ساخت. سلاح‌ها از جنوب (دولت اردن) و شمال (دولت ترکیه) و شرق (قبایل عراق) و غرب (لبنان) به سوریه سرازیر شد و از جوانان کم سن و سال سوری، مخالفان چشم و گوش بسته و اسلحه به دستی ساخته شد که در پس کوچه‌ها سنگر میسازند تا به ارتشی‌ها تیراندازی کنند و کشته شوند تا جنازه‌هایشان سندی برای جنایتکار قلمداد کردن بشار اسد و مجوزی برای درگیریهای مسلحانه بیشتر در سوریه باشد. ترکیه در مرزهای خودش با سوریه یک اردوگاه آوارگان سوری ایجاد کرد و مردم سوریه را تشویق به فرار از سوریه و اسکان در این اردوگاهها نمود که جنبه تبلیغاتی برای ناآرام نشان دادن سوریه بود و با عدم اقبال سوریها در نهایت با شکست مواجه شد. خنده دار است که اردوغان اخیرا گفته بود که همه مردم سوریه به ترکیه فرار کنند تا ترکیه آنها را در اردوگاهها اسکان دهد!

۴- دولت ترکیه که ایجاد اتحادیه قدرتمند (و اتفاقا شیعی) ایران و عراق و سوریه و برقراری مسیر کوتاهتر ارتباطی ایران به سواحل مدیترانه و اروپا از طریق عراق و سوریه را موجب انزوای نقش میانجی تجارتی خودش میداند، همزمان سعی در تضعیف دولت عراق و نفوذ در احزاب عراق کرده است.

بر همین اساس است که اردوغان به دخالت در امور عراق (در پرونده حمایت از تروریسم توسط معاون نخست وزیری عراق) پرداخت و با واکنش تند نوری المالکی، نخست وزیر عراق مواجه شد و از سوی دیگر سعی در جذب و نفوذ در احزاب عراق از هر دست (سنی و شیعه و کرد) دارد. دعوت رسمی آقای حکیم به عراق توسط دولت ترکیه کمتر از یک ماه پیش را در همین راستا باید دانست.

دولت ترکیه حمایت از مخالفان مسلح سوری را در جهت برقراری دموکراسی در سوریه اعلام و تبلیغ می کند. اما در این ادعا از دو جنبه مشکل وجود دارد:

اول اینکه مخالفان مسلح در خیابانهای سوریه، شعارهای دموکراسی خواهانه ندارند و با مخالفتها و خواسته‌های سوریه ای‌ها همخوانی ندارند. شعارهایشان در جهت اسلامگرایی تندرو نزدیک به سلفی‌های عربستانی و بعضا قیام و جنگ و جهاد با اسرائیل است.

دوم اینکه سالهاست که در سوریه، سکولاریسم به شکل بسیار بهتری نسبت به ترکیه وجود دارد و اگر سکولاریسم در ترکیه به شکل ضد اسلامی بود و مثلا حجاب ممنوع بود و شیعیان و علویان در فشار و ممنوعیت مذهبی بودند، اما سالهاست که در سوریه همه مذاهب اسلامی و غیر اسلامی آزادی شخصی خود را دارند و مثلا حجاب آزاد بوده است تا هر کس بپوشد یا نپوشد و دولت علوی سوریه و خاندان اسد پشتیبان این امر بوده اند.




۵- دموکراسی و اقتصاد ترکیه اگرچه پیشرفتهای زیادی داشته و نسبت به دیگر کشورهای منطقه پیشروتر است اما نقص‌های بسیاری دارد که بعضا به راحتی قابل حل نیستند. از این رو تبلیغ دموکراسی به شیوة ترکیه برای کشورهای دیگر، عموما جنبه تبلیغاتی و سیاسی دارد. دموکراسی ترکیه، تعدد احزاب را پیش برده است اما مبانی ایدئولوژی اولیه ایجاد کشور ترکیه، هنوز هم مشکل بزرگ دموکراسی در این کشور است. مشکل از نام این کشور آغاز میشود که ۹۰ سال پیش و در پایان جنگ جهانی اول ساخته شد و بر هسته اصلی امپراتوری عثمانی نهاده شد که از سرزمینهای وسیع آن برجای مانده بود. کلمه ترکیه (به معنی سرزمین ترکی)، بخش بزرگی از مردم این سرزمین را که اصلا دارای ماهیت ترک نیستند ولی در عوض قرن هاست در آن سرزمین زندگی میکنند،‌ در بر نگرفته است. این در حالی است که چنین تفکر آرمانگرایانة ترکی و تلاش برای تحقق آن، در همه این ۹۰ سال مشکلات اساسی و خونین زیادی را برای این مردم پیش آورده است. مساله کشتار ارمنی‌ها هنوز هم دامنگیر دولتمردان ترکیه است و کشتار و آزار کردها و علویان در همه این ۹۰ سال تداوم داشته است. آزادی رسانه‌ای و مطبوعاتی در ترکیه نمایش دهنده یک دموکراسی آرمانی که دولت ترکیه آنرا تبلیغ میکند نیست و روزنامه نگاران بسیاری زندانی هستند. علاوه بر آن زندانیان سیاسی بسیاری در ترکیه وجود دارند و مسائل کردها مانع بزرگی برای گسترش دموکراسی در همه عرصه هاست. بهتر آن بود که از همان آغاز نام این کشور را آناتولی یا عثمانی مینهادند که نامی تاریخی بود و اندیشه‌های آرمانی حزبی را در این امر دخیل نمیکردند.



۶- بسته شدن قرارداد ۱۰ میلیارد دلاری حمل و نقل و ایجاد خط لوله نفت و گاز میان ایران و عراق و سوریه که قرار است نفت و گاز ایران را از کوتاهترین مسیر به سواحل مدیترانه و اروپا منتقل کند، نقش ترکیه را در پل ارتباطی میان ایران (و شرق ایران) به اروپا، کمرنگ خواهد کرد. ترکیه میل دارد که نقش بزرگ در واسطه گری انتقال انرژی به اروپا را داشته باشد. این خط لوله ۱۰ میلیارد دلاری قرار است در آینده نفت و گاز جمهوری آذربایجان و ترکمنستان را نیز به اروپا انتقال دهد. در چنین وضعیتی، اشتیاق ترکیه برای از میان رفتن صلح و ثبات و اتحاد در دو کشور عراق و سوریه، قابل درک است. به نظر میرسد، با روند رو به گسترش صلح و ثبات در عراق و شیعه بودن طبیعی دولت عراق، دولت ترکیه همه شانس خود را در برهم زدن وضعیت کنونی سوریه ارزیابی کرده است که بیشتر مردمش اهل تسنن اما دولتش علوی میانه رو و سکولار است و به همین دلیل است که جز به سقوط بشار اسد و روی کار آمدن دولتی سنی و بلکه رادیکال و متخاصم با اسرائیل و حتی متخاصم با دولتهای شیعه عراق و ایران نمیداند. دولتی که حتی با درگیری با اسرائیل بتواند مسیر رقابتی ایران‌عراق‌سوریه و سواحل مدیترانه برای مدت‌ها غیر امن جلوه دهد. ایجاد مسیر کوتاه ایران به اروپا از طریق عراق و سوریه که خط عظیم انتقال انرژی به اروپا و احیای مجدد راه تجارتی شرق و غرب تمدن بشر (ری‌بغداد‌شام) از دورترین زمانها خواهد بود، نه تنها ترکیه بلکه عربستان به عنوان تولید کننده انرژی را نیز در وضعیت رقابتی جدیدی قرار خواهد داد. ضمن آنکه وجود پیوستگی عظیم شیعی از شرق به غرب (از هند و پاکستان و افغانستان تا ایران و عراق و سوریه و لبنان) موجب تقویت و دوام هر چه بیشتر اتحادیه اقتصادی و تجارتی مزبور خواهد بود. از این منظر است که تلاشهای گسترده عربستان علیه دولت بشار اسد و فعال شدن اتحادیه عرب با حضور ترکیه، علیه سوریه روی داده است. در همین راستا فعال شدن مجدد طالبان در شرق ایران (در افغانستان و پاکستان) و آغاز فعالیت القاعده در غرب ایران (سوریه) را شاهد هستیم. رهبر القاعده هفته گذشته اتحاد خود با جنگجویان مسلح در سوریه اعلام کرد و احتمالا سرآغازی بر ورود نیروهای القاعده به سوریه خواهد بود که موجب بمبگذاریهای انتحاری و خونریزی و نابسامانی‌های بیشتر برای سوریه خواهد بود.



۷- بشار اسد در روزهای اخیر به سرعت برای برقراری نظام جدید چند حزبی و فعال کردن احزاب در سوریه اقدام کرده است. بنا بر آنچه در بالا گفته شد، ترکیه و اتحادیه عرب سعی میکنند با بالا بردن آتش جنگ و خونریزی در سوریه، اقدامات بشار اسد در جهت مشارکت احزاب در قدرت را بی‌ثمر جلوه دهند تا مگر زمینه حضور احزاب تندروی سنی در سوریه فراهم آید و سوریه در سالهای آتی همانند عراق در دهه‌های گذشته، سرزمین نا آرامی‌ها و کشاکشها باشد تا راه مدیترانه همچنان از ترکیه بگذرد و ساحل شرقی مدیترانه همچنان بسته بماند و دیوار کشی شده باشد. دیواری که اسرائیل و لبنان دو بخش مستحکم آن هستند و سوریه تنها رخنة آن میتواند بشود.




۸- همنوایی غرب با سقوط بشار اسد و حمایت از تلاشهای ضد سوری ترکیه و عربستان با در نظر گرفتن فاصله بیشتر دولتهای سوریه و ایران با کشورهای غربی و نزدیکی آنها به روسیه قابل توجیه است. احیای مسیر ارتباطی و بازرگانی کهن شرق به غرب از جاده بین النهرین (ری - بغداد- شام)، ضمن آنکه آسیای غربی و مرکزی و حتی روسیه و چین را یکسره به مدیترانه می رساند، و بر خلاف جاده‌های کوهستانی شرق ترکیه، از دشتهای هموار عراق و سوریه عبور میکند، همچنین در کنترل کشورهایی خواهد بود که از نظر سیاسی متحدان غرب نیستند و برعکس به روسیه و چین نزدیکتر می باشند. باید در نظر گرفت که ترکیه متحد قدیمی غرب و عضو ناتو بوده و هست و ایجاد مسیر موازی و مقرون به صرفه تر از مسیر ترکیه برای ارتباط آسیا با آبهای مدیترانه، وضعیت موجود و منافع کشورهای غربی را به طور اساسی در جهت منفی تغییر میدهد. به این دلیل است که اروپا و آمریکا تلاش گسترده‌ای را برای سرنگونی بشار اسد و روی کار آوردن دولتی جدید که متحد روسیه و چین نباشد را مد نظر دارند.


۹- دورنمای نزدیک سوریه، وضعیتی بی‌ثبات و ناپایدار را نشان میدهد. از یک سو با بسیج نیروهای سیاسی غرب و اتحادیه عرب و ترکیه علیه سوریه مواجه هستیم و در سوی دیگر کشورهای روسیه و چین و ایران و عراق و حتی هند و پاکستان قرار دارند که ذینفع از ثبات و ارامش سوریه خواهند بود. استراتژی جبهه ضد سوری، همزمان با فشار سیاسی سنگین جهانی از خارج، ایجاد نا امنی‌ها و درگیریهای داخلی و منطقه‌ای در سوریه است تا راه مدیترانه همچنان بسته باشد. ابزار چنین برنامه ای، گسیل داشتن جنگجویان القاعده و دادن سلاح به جوانان چشم و گوش بسته در پس کوچه‌های سوریه خواهد بود تا همگی بجنگند و کشته شوند و مجوزی باشند برای فشار سیاسی بیشتر بر بشار اسد. ایجاد جنگهای عشیره ای، قبیله‌ای و مذهبی نیز از اهداف جبهه ضد سوری خواهد بود. نقطه قوت دولت بشار اسد، حمایت صیف وسیعی از مردم از عشایر و قبایل و مذاهب گوناگون از اسلام و غیر اسلام و حتی اهل تسنن از نظام میانه رو و سکولار خاندان اسد است. حکومتی که به رغم ضعف اقتصادی، وظیفه دارد به تحصیل کردگان دانشگاهی شغل دولتی بدهد و یک نفر تحصیلکرده بیکار ندارد! اسرائیل اگرچه وضعیت سوریه را با سکوت دنبال میکند اما به نظر میرسد نگران ناآرامی در مرزهای خود است اما در سیاست ضد سوری غرب نمیتواند سازی مخالف با غرب بزند. ضمن آنکه وضعیت ثبات و رونق اقتصادی پیش روی سوریه را نیز برنمی تابد. در نهایت اقدامات دولت بشار اسد و مقاومت در برابر فشار خارجی و نیز تلاش برای جدا نمودن خط سیاسی مردم از جنگجویان مسلح و به صحنه آوردن مردم در قالب احزاب و رسیدگی فوری به مطالبات مردم و انجام اصلاحات، میتواند سوریه را از بی‌ثباتی دراز مدت و گرفتاری در بازی‌های جهانی رهایی بخشد.


منبع

نوشتار بالا تحلیلی از اغتشاشات اخیر در سوریه است که وام گرفته از سایت بصیرت ایرانی‌ است. با اینکه از عمر مقاله یک سال می‌گذرد ولی‌ همچنان مطالب خواندنی در آن می‌توان یافت که با تغییرات بسیار جزعی‌ و با اجازه مدیر محترم سایت در اینجا میگذارم.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

unfortunately this conflict is more than an econommical issue ,im a kurd too and i hate ataturk but i dont let myself!! to see all middle east problems from this point of view. if u read the 'سقوط جولان' book u will gain some handy information!!