‏نمایش پست‌ها با برچسب ۹- برزخ کمدی الهی- مقدمه. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب ۹- برزخ کمدی الهی- مقدمه. نمایش همه پست‌ها

۲۲.۷.۸۷

برزخ کمدی الهی - مقدمه


کتاب دوم برزخ

برزخ دانته به طور کلی‌ شامل سه قسمت مجزای منطقهٔ مقدماتی، برزخ اصلی‌ و بهشت زمینی‌ است و از سرود اول تا نهم مربوط به منطقهٔ مقدماتی برزخ میشود، سرودهای دهم تا بیست و هفتم مربوط به برزخ اصلی‌ و از سرود بیست و هشتم تا سی‌ و سوم مربوط به قسمت بهشت زمینی‌ میشود. 

ساختمان جغرافیایی برزخ خیلی‌ ساده‌تر از ساختمان جغرافیایی دوزخ دانته میباشد، ولی‌ مفسرین و دانته شناسان در اینجا با مشکل دیگری مواجه هستند که در برزخ نبودند و آن معما‌های اختر شناسای این کتاب میباشد. دانته در دوزخ از علم ستاره شناسی‌ استفاده نکرده است چرا که این سفر در درون زمین صورت گرفته است و همه سفر در وادی ظلمات می‌گذرد، ولی‌ سفر برزخ تماماً در فضای باز و در زیر آسمان پر ستاره صورت می‌گیرد، و طول این سفر نیز تقریبا سه برابر سفر ۲۴ ساعتی دوزخ میباشد، به همین جهت به کرات برای تعیین زمان اشاره به وضع ستارگان و اشکال نجومی و مواضع خورشید در آسمان میشود. و طبق معمول، دانته این اشارات را در حاله‌ای از معما می‌پیچد، چنانکه بعضی‌ از این معما‌ها برای مفسرین دانته، درک نشدنی‌ میباشد. مثلا معما نجومی که در آغاز سرود نهم برزخ آماده است و با آنکه خود سرود حاوی سه بند یعنی‌ نه‌ مصرع بیش نیست ولی‌ هنوز بر سر تفسیر این معما به توافق نرسیده‌اند.

جزیره‌ برزخ شامل کوه عظیم برزخ و ساحلی است که گردا گرد این کوه را فرا گرفته است، ارواحی که در این جزیره پیاده میشوند، باید بلافاصله دست و روی خود را در کنار این ساحل بشویند تا از آلایش‌های زمینی‌ پاک شوند و شاخه‌ای از گیاه محقّر و نرمی که در این ساحل می‌روید را به کمر ببندند تا از این گیاه حقیر درس فروتنی آموزند و ترک گردنکشی و غرور و سرفرازی کنند، زیرا که جز فروتنی در برابر خداوند یا حقیقت و عدالت راه به رستگاری نمیتوان برد، از آنجا این ارواح راهی طبقه مقدماتی برزخ و طبقات هفت گانهٔ اصلی‌ آن میشوند تا هر کدام دوران لازمه را در طبقه‌ای که مربوط به ایشان است برای تطهیر روح خویش بگذرانند.
برزخ دانته کوه بسیار بزرگ و بلندی است که در آن سوی‌ کرهٔ زمین درست در نقطه مقابل اورشلیم، در وسط جزیره‌‌ای که گردا گرد آن را اقیانوسی عظیم و غیر قابل عبور فرا گرفته است، سر برافراشته است و به خلاف درهٔ دوزخ که طبقات مختلف آن رو به پایین میرود، طبقات هفتگانهٔ این برزخ رو به بالا دارند، نیمهٔ پایین کوه برزخ شامل منطقهٔ مقدماتی برزخ است که ۹ سرود اول کتاب به آن اختصاص داده شده است. نیمهٔ بالا شامل هفت طبقه اصلی‌ برزخ است که هر طبقه آن خاص یکی‌ از دسته‌های گناهکارن آمرزیدنی میباشد و قله این کوه محل بهشت زمینی‌ یعنی‌ همان بهشتی‌ است که آدم حوا در آن بسر می‌بردند و به جرم نافرمانی از آنجا رانده شدند، معنی‌ واقعی‌ این طبقات طبعا مراحل مختلف سیر معنوی آدمی‌ به سوی کمال و حقیقت است. 


پاسدار جزیره‌ برزخ شخصی‌ است به نام کاتون که در واقع تنها ساکن این جزیره‌ میباشد، وی از بزرگان رومی بود که در زمان جنگ‌های داخلی‌ روم در قرن اول پیش از میلاد به طرفداری از پمپه علیه سزار وارد جنگ شد، زیرا که معتقد بود که پیروزی سزار مترادف با شروع اثر دیکتاتوری و حکومت مطلقه در روم میباشد، چنانکه همینطور هم شد و وقتی‌ که سزار پیروزی یافت، کاتون خودش را کشت تا شاهد از دست رفتن آزادی روم نباشد، این نیز یکی‌ از مطالب سوال برانگیز کمدی الهی میباشد که دانته چنین شخصی‌ را که اولا مسیحی‌ نبوده است ثانیا مرتکب گناه خودکشی شده است که مجازات آن محکومیت جاودان در طبقه هفتم دوزخ است پاسدار جزیره‌ برزخ یعنی‌ در واقع پاسدار بهشت خود کرده است، توجیهی‌ که برای این تبعیض میتوان یافت این است که کاتون بخاطر آزادی خودکشی کرده بود و این آزادی چنان گران بها میباشد که اثر هر جرمی‌ را خنثی می‌کند، زیرا تا کسی‌ خودش را از زیر بار تحمل زور و ستم و گناه خالی‌ نکند، آزادانه راه تزکیهٔ نفس و رستگاری یعنی‌ راه بهشت را انتخاب نمی‌تواند کرد.

کوه برزخ شکل مخروط عظیمی‌ را دارد که هر چه رو به بالا میرود کوچکتر میشود، این کوه شامل سه قسمت کاملا مجزا میباشد که عبارتند از، منطقهٔ مقدماتی، برزخ اصلی‌ که شامل هفت طبقه است و بهشت زمینی‌. منطقهٔ مقدماتی شامل قسمت سفلی دامنهٔ کوه برزخ است که دامنه‌ای بسیار سخت و ناهموار میباشد و عبور از آن مستلزم رنج و تلاش بسیار است، در این منطقهٔ مقدماتی آن ارواحی کفاره می‌بینند که برای آشتی‌ با خداوند منتظر آخرین ساعت عمر خویش نشسته‌ا‌ند، یعنی‌ به هر حال پیش از مرگ توبه کرده اند و از این راه از دوزخ جاوید نجات یافته اند، منتها این توبه را که بایستی‌ زودتر کرده باشند در آخرین لحظات عمر کرده اند و به موجب قانون تاوان که قانون اصلی‌ دوزخ و برزخ میباشد، اینان باید مدتی‌ دراز معادل ۳۰ برابر آن مدتی‌ که با خداوند بر سر عناد بودند در اینجا با بی‌ تکلیفی به سر برند تا حق ورود به برزخ اصلی‌ و گذراندن دوران واقعی‌ کفارهٔ گناهان خویش را پیدا کنند. 

این ارواح مانند آنانی‌ که در روی زمین به سر میبرند در معرض تغییرات آب و هوا و باد و طوفان و زلزله و سیل قرار دارند، از این تحولات جوی از دروازهٔ اصلی‌ برزخ به بعد دیگر اثری نیست، و هر چه در آنجا شود صرفاً از جانب آسمان میاید و نه از جانب زمین، در طبقه مقدماتی دره‌ای خرم و سبز است به نام درهٔ پادشاهان که در آن گناهکاران ممتاز به سر میبرند و از این لحاظ آن را میتوان مانند جایگاه نامداران طبقه اول دوزخ دانست که در آن هومر، ارسطو، افلاطون، ابن سینا و سایر حکیمان و خرد مندان دوران کهن مقیم اند و در ظلمات دوزخ مکانی روشن و چمن پوش دارند.

بعد از منطقهٔ مقدماتی، برزخ اصلی‌ شروع میشود، این برزخ شامل هفت طبقه یا حلقه است، این طبقات هفت گانه هر کدام به شکل زمینی‌ مسطح به عرض سه برابر طول قامت یک آدمی‌ یعنی‌ تقریبا به پهنای ۵ متر است که به شکل نواری حلقه وار گرداگرد کوه را فرا گرفته است، یعنی‌ در دامنهٔ آن تراشیده شده اند، و این تنها اطلاع هندسی و دقیق و مشخصی‌ است که دانته در باره برزخ خود داده است. 

در هر یک از این حلقه‌ها که مثلا مانند آن جاده‌‌های است که در دامنهٔ کوه البرز یا کوه‌های ما برای عبور و مرور ساخته اند، طبقه خاصی‌ از ارواح برزخی، گناهان خویش را کفاره میدهند.

مدخل کوچک برزخ در کوچکی است که در واقع همان در بهشت است، زیرا که بهشت خاص در کمدی الهی در و نگاهبانی ندارد، در صورتی‌ که در احادیث مسیحی‌، صریحاً به در بهشت اشاره شده است.

در ورودی برزخ بر عکس در دوزخ که عریض و گشاده است و هیچ کس را مانع ورود به آن نمیشوند، دری است کوچک که از دور به اشکال پی‌ به وجودش میتوان برد، مفهوم واقعی‌ این اختلاف آن است که در گناه همیشه به روی آدمی‌ گشوده است، یعنی‌ آسان می‌توان گناه کرد، اما گذاشتن از در رستگاری و صفای روح دشوار است، زیرا که در اینجا خویشتن داری و دوری از وسوسهٔ نفس لازم است. دروازهٔ برزخ و بهشت پاسبانی دارد که تا به صلاحیت کسی‌ یقین نکند او را اجازه دخول نمیدهد.
بعد از عبور از طبقات ۵ گانه برزخ، دانته و ویرژیل وارد بهشت زمینی‌ میشوند که در قله کوه برزخ جای دارد، این همان بهشت معروفی است که آدم و حوا در آغاز خلقت بشر در آن بسر می‌بردند و خداوند مقرر کرده بود که همواره در آن بمانند، اما وسوسهٔ شیطان مایهٔ اغوا یا گول خوردن حوا شد و به چیدن میوهٔ شجره یا درخت ممنوع‌اش واداشت و در نتیجه آدم و فرزندانش به این خراب آباد افتادند.

این بهشت زمینی‌ که دانته زیبای و جلال آنرا با استادی فراوان وصف کرده است، آخرین منزل سفر برزخ این مسافر سرگردانی است که روانه‌ی دیار جاوید شده است. در این بهشت وی برای اولین بار با بئاتریس، محبوبه زیبای آسمان نشین خویش دیدار می‌کند، که دیگر در اینجا دلدار زمینی‌ او نیست، بلکه مظهر عشق و ایمان و به تعبیر دقیقتر مظهر حقیقتی است که از راه مذهب و ایمان متجلی میشود و عقل و ادراک آدمی‌ بی‌ کمک دل‌ و احساس بدان راه نمیتواند برد. از این جهت است که چون بئاتریس پای به میدان میگذارد، ویرژیل یعنی‌ مظهر عقل و استدلال بشری که دانته را در سفر دوزخ و برزخ راهنما بوده است، بی‌ سر و صدا جا خالی‌ می‌کند، و به آنجا که تبعید گاه ابدی اوست یعنی‌ به طبقه اول دوزخ باز میگردد، این یکی‌ از عالیترین اشارات سمبولیک، در کمدی الهی است، و طبیعتا مفهوم آن این است که عقل و منطق آدمی‌ فقط تا آنجا توانای دارد که وی را از وادی گمراهی و ضلالت به سلامت بگذراند و ماهیت خوب و بد را به او بفهماند و او را به بهشت زمینی‌ یعنی‌ به آسودگی خیال، روح و فکر برساند، ولی‌ از اینجا به بعد، دیگر کاری از دست عقل ساخته نیست، زیرا که پای استدلالیان چوبین است، و اینجا دیگر کار، کار عشق و کار دل‌ یعنی‌ آن آینه شاهی‌ و مخزن گوهر اسرار است که عقل نامحرم را در آن راهی‌ نیست، این همان راز نهفته‌ای است که ما عالیترین وصف آن را از دهان حافظ خودمان شنیده ایم.

در ازل پرتوی حسنت ز تجلی‌ دم زد .... عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

عقل می‌خواست کزان شعله چراغ افرزد .... برق غیرت بدرخشید وجهان برهم زد

مدعی خواست که آید به تماشاگه راز.... دست غیب آمد و بر سینهٔ‌‌ نامحرم زد

شش سرود آخر برزخ را دانته به شرح عبور گردونه‌ای فروزان و زنان و مردان مختلف این بهشت زمینی‌ اختصاص میدهد، و از نظر سمبولیک ، این قسمت قویترین قسمت تمامی کمدی الهی بشمار میرود، این گردونه که به دست شیری بالدار، مظهر مسیح، رانده میشود، نماینده آیین مسیح و تحولات تاریخی آن است.

بعد از آن دانته به وسیلهٔ فرشته‌ای که نگهبان بهشت است ، کفی از آب جوی فراموشی و جویبار خاطره مینوشد و آنگاه به همراه بئاتریس یعنی‌ با نیروی ایمان و خلوص، رهسپار افلاک یا همان بهشت آسمانی میشود، که بهشت زمینی‌ فقط پیش درامد آن است.
دانته دوزخ را طبق نظریه اخلاق ارسطو و برزخ را طبق نظریه عشق افلاطون طبقه بندی کرده است، طبقه بندی افلاطونی برزخ هم ساده‌تر و هم مطلوبتر از دوزخ میباشد.

برزخ یک ابداع ایرانی‌ و مانوی است، از وجود برزخ یعنی‌ جای بین بهشت و دوزخ، نه در دین اسلام و نه در دین مسیحیت و نه حتی در تورات، سخنی گفته نشده است و به آن اشاره نشده است. و فقط بعدها یعنی‌ در قرون ۵ و ۶ میلادی، روحانیون مسیحی‌ به این فکر افتادند که برزخ را در بین این دو جهان قرار دهند و این نظر به دو جهت پیدا شد، یکی‌ الزامی معنوی، و دیگری نظریه‌ای که از جانب یک آیین غیر مسیحی‌ یعنی‌ آیین ایرانی‌ مانوی به این روحانیون عرضه شده بود. الزام معنوی برای این بود که قبل از اینکه روحانیون مسیحی‌ اینچنین فاسد بشوند و واقعا به اصول دین مسیح معتقد بودند از اینکه اختیار آمرزش و بخشش و همچنین اختیار محکوم کردن روح افراد گناهکار مسیحی‌ به دست ایشان سپرده شده است و دارای این قدرت هستند که با قضاوت در اعمال و رفتار افراد، ارواح آنها را به وسیلهٔ روح القدس بهشتی‌ یا دوزخی کنند، مسئولیت شدیدی احساس میکردند، زیرا هر خطای در این باره برای آنها به قیمت و منزله عذاب وجدان و لعنت ابدی تمام میشد، به همین خاطر احادیث مختلف بزرگان و آیین پیش از مسیح را تعبیر و تفسیر کردند و به وجود برزخی قائل شدند که ارواح باید در آن کفاره ببینند و تدریجاً از آلایش گناهان پاک شوند تا بعد شایستگی صعود به آسمان و ملکوت را پیدا کنند، وجود چنین برزخی راه گریز و مفری برای اینان بود، زیرا به این وسیله هم گناهکارن بی‌جهت آمرزیده نمیشدند و عذابی شایسته گناه خود میدیدند و هم این عذاب صورتی‌ جاودانی و قطعی یعنی‌ صورت محکومیت جبران ناپذیر و عذاب دوزخیان را نداشت و کسانی‌ که به تحمّل آن محکوم میشدند، امید آن را داشتند که دیر یا زود بخشایش الهی نسیب آنان شود و راه آمرزش و ملکوت را به رویشان بگشاید. در قرن ششم میلادی، پاپ گریگریوس کبیر، رسما به وجود برزخ فتوا داد، و آنرا جز دنیای بعد از مرگ دانست، و از آن زمان بود که این اعتقاد به صورت یکی‌ از اصل دین کاتولیک درامد و به دین مسیح راه یافت.

ولی‌ عامل اصلی‌ و اساسی‌ در پیدایش برزخ در آیین کاتولیک یک اعتقاد مذهبی‌ ایرانی یعنی‌ عقیده مانوی بود، اصولأ آیین عقاید یهود و مسیح از عقاید ایرانیان ناشی‌ شده است. و از آن جمله است اعتقاد به شیطان، بهشت ، جهنم، رستاخیز و ٔپل صراط، و غیره، تقریبا همه این اصول اول وارد آیین یهود و بعد به صورت کاملتر وارد دین مسیح شده است، (در این مورد به تحقیقات استاد پور داود در کتاب اوستا مراجعه شود)

دین مانی کاملترین دین دنیاست و اروپایها ۵۰۰ سال این دین را سرکوب کردند تا توانستند از رشد آن جلوگیری کنند.