‏نمایش پست‌ها با برچسب پفیوز‌های خودفرخته، بی‌ وطن همیشه حاضر در صحنه سیاسی ایران. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب پفیوز‌های خودفرخته، بی‌ وطن همیشه حاضر در صحنه سیاسی ایران. نمایش همه پست‌ها

۲۴.۱۲.۹۱

پفیوز‌های خودفرخته و بی‌ وطن همیشه حاضر در صحنه سیاسی ایران


از خمینی بابت ددمنشیها و آدمخواریهایش نمیبایستی دلخور بود. چرا که مأمور بود و معذور، چرا که از همان ابتدا که گفت هیچ احساسی‌ از برگشت به ایران ندارد، از ۱۵ خردا تا به ۲۲ بهمن دائما در نوشتارها و سخنرانیهایش صریحا و بی‌رودربایستی میگفت که چه بلایی سر بهائیان، زنان، دگراندیشان و ایرانی‌‌ها میآورد. ما میدانستیم که او اسلام انقلابی خود را اسلام بی‌رحمی و کشتار میداند، ولی‌ مردم عادی و حتی تحصیل کردگان غیر سیاسی نخواستند این را ببینند.

صحبت خمینی، عملکرد و اهدافش نیست، صحبت بر سر کسانی است که ادعا دارند انقلابشان "دزدیده" شده است.

حزب توده که برای جری کردن ملت کلاس قرآن و سینه زنی میگذاشت، گرچه دین را افیون توده میدانست، این حق را از خود سلب کرده که بگوید"انقلاب را ازما دزدیدند".
حزب توده که صادق خلخالی را به پاس "خدماتش" به انقلاب، ( اعدام بیش از ۶۰۰ تن‌ از بهترین ایرانی‌‌ها فقط در ظرف یک ماه) به عنوان نامزد ریاست جمهوری پیشنهاد میکند، نباید دم از دفاع از حقوق بشر بزند. و اگر این حزب چپ، صادق خلخالی را از طرف خود نماینده مجلس معرفی میکند، نباید از اسلامی شدند ایران گله کند.

وقتی "فرخ نگهدار" نوکر و ثنا گوی آخوند و رئیس سازمان کمونیستی چریکهای فدایی خلق به خمینی لقب "امام" میدهد و میگوید: ما همه هیچ بودیم و خمینی به سزا امام بود" نباید جایی در صفوف اپوزیسیون خارجی و اتحادیه جمهوری خواهان داشته باشد.

وقتی آقای سازگارا در نوفل شاتو پشت خمینی نماز میخواند، حق گفتگو در مورد دمکراسی در ایران را ندارد.

وقتی چریکهای فدایی خلق، مشتی دزد و راهزن به نام سپاه پاسداران را تعلیمات چریکی میدهند و در روزنامه خود میخواهند که"سپاه پاسداران باید به سلاح سنگین مسلح شود" چه انتقادی از عملکرد مسلحانه پاسداران علیه ملت ایران دارند؟
شخصی‌ مانند ابوالحسن به اصطلاح بنی‌ صدر، که از بس دست خمینی را بوسیده بود، روی لبهایش کبره بسته بود، امروز حق زنده بودن به عنوان یک انسان را ندارد و اگر کمی‌ غیرت در وجود ناوجودش بود، تا به حال هزاران بار خودش را از شرم کشته بود.

نوکران خجالتی انگلیس، که در لوای دلسوزی برای جامعه از هم پاشیده ایرانی‌، منافع دولت فخیمه انگلیس را دنبال میکنند، و با تحریف تاریخ ایران سعی‌ در از بین بردن واقعیات گذشته این مردم دارند، کسانی‌ مانند مشیری، امینی و معلوم الحال‌هایی‌ از این دست.


تمامی اینان موی خمینی را لای قرآن پیدا میکردند و عکس او را در ماه میدیدند با اینکه دین را افیون توده‌ها میدانستند. تمامی اینان با دروغ و افتراهای نامناسب مردم را جری میکردند. آخر این فریبکاران کی از اعمال خود شرم میکنند؟
در ضمن شغل این دلقکان سیاسی چیست؟ پول خود را جهت امرار معاش از کجا درمیآورند؟ واژه "کار" را چگونه معنی میکنند؟

راستی انقلاب را چگونه میتوان دزدید؟ داخل توبره‌ای انداخت و از دیوار پایین پرید؟ چه کسی به ایشان کمک کرد؟

و در آخر اینکه: این دلقکان و پفیوز‌های سیاسی همیشه حاضر در صحنه سیاست اصولا چقدر صلاحیت دارند که شخصیتی را انتقاد کنند که ایرانیان را به اتحاد و توافق نظر علیه ملایان دعوت میکند؟

اقتباس از مقاله‌ا‌ی در سایت آنتی پانترک