‏نمایش پست‌ها با برچسب ویژه نوروز ۱۳۹۶. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب ویژه نوروز ۱۳۹۶. نمایش همه پست‌ها

۲۱.۱.۹۶

ايرانيم


من كه با دين عرب آميخته ام 

كيش و آيين را به تازى باخته ام
من كه زرتشت كهن را داده ام 

جاى آن قرآن تازى ديده ام
من كجا ايرانيم؟
من كه نامم نام تازى گشته است

گه غلام اين و گه آن گشته است
ميروم مشهد بپا بوس رضا

گرچه فردوسى همانجا خفته است
من كجا ايرانيم ؟
من كه تاج شاهيم چون رفته است 

جاى آن عمامه بر سر رفته است
من كه جشنم جاى نوروز و سده 

عيد فطر و عيد قربان گشته است
من كجا ايرانيم ؟
من كه بر گوشم چو روحم خسته است

زاهدى بانگ اذان را گفته است
بر سر هفت سين من هر نوبهار 

جاى شهنامه چو تازينامه است
من كجا ايرانيم ؟
من كه از دستم زبانم رفته است

آن شكر شيرين نباتم رفته است
من كه از پارسى به فارسى تن دهم 

چون عرب با واژه ام بيگانه است
من كجا ايرانيم ؟
من كه قلبم با عزا پر گشته است

با غم بيگانه دل آغشته است
من كه با اشك و غم و سينه زنى

شور و شادى از برم گم گشته است
من كجا ايرانيم ؟
من كه خرمدين ز يادم رفته است 

مهر ميهن از روانم رفته است
گرچه از بانگ خروس تابانگ شب 

حلق من الله اكبر گفته است
من كجا ايرانيم ؟
من كجا ايرانيم تا فتنه است 

خاك ميهن در كف بيگانه است
من كجا ايرانيم تا ميهنم

اينچنين بى يار و ياور گشته است
من كجا ايرانيم ؟



۱۴.۱.۹۶

برون افتاده راز گل ز پرده


قضا را بود فصل نوبهاران
زابر نوبهاری ژاله باران

نسیم صبحدم در مشکباری
معطر جان زباد نوبهاری

هزاران مرغ هرسو نغمه پرداز
جهان پر صیت مرغان خوش آواز

بسوسن ازهوا شبنم فتاده
شده هربرگ تیغی آب داده

عروس گل نقاب از رخ گشوده
رخ از زنگار گون برقع نموده

صبا برغنچه کسوت پاره کرده
برون افتاده راز گل زپرده

بنفشه هرنفس درمشک ریزی
صبا هرجا شده درمشک بیزی

تو گفتی زال شاخ مشک بید است
که او درکودکی مویش سفید است

عیان چون پای مرغابی زهرسوی
نهال سرخ بیدی برلب جوی

زباران بهاری سبزه خرم
دماغ غنچه و گل‌تر زشبنم

بنفشه زان درآب انداخت قلاب
که ماهی‌ بد زعکس بید درآب

بتارک نارون را زان سپر بود
که ازسنگ تگرگش بیم سر بود

بسوی ارغوان چون دیده بگشاد
شکوفه برزمین ازخنده افتاد

بلی بی‌خنده آنکس چون نشیند
که برهندوی گلگون جامه بیند

زشاخ سبز گر گل شد گرانبار
عیان قوس قزح را سد نمودار

دهد تا آب تیغ کوهساران
نمد آورد میغ نوبهاران

دمیده سبزه هرسو ازدل سنگ
نهان گردیده تیغ کوه در زنگ

درخت گل ز فیض باد نوروز
برنگ سبزه خرگاهیست گلدوز

نهال بید شد در پوستین گم
درخت یاسمین پوشید قاقم

بعزم جشن زد شاه جوانبخت
بروی سبزه چون گل زر نشان تخت.

وحشی بافقی





۱۳.۱.۹۶

در امتداد نوروز


امیدوارم با جمع کردن هفت سین نوروزی تان:

- شاهنامه اش غیرتتان گردد،
- آینه‌اش روشنایی زندگیتان،
- سکه اش برکت عمرتان،
- سبزه‌اش طراوت و شادابی دلتان،
- ماهی‌اش شوق ادامه زندگیتان،
- سیرش تندرستی تان،
- سیب‌اش توحید تان،
- سمنویش برکت سفره تان،
- و سمبل‌اش قدرت باروری تان و با ۱۰ تا بچه ریز و درشت بزنید بدشت و صحرا، بخورید و بخندید و برقصید و شاد باشید که تنها ابلیس است که نعمت خدا را می‌خورد و شیون و زاری می‌کند و بگور و گورستان و مرده متوسل میشود.

سیزده بدر پرخنده (فرخنده) و شاد باد.



هرکجا هستم، باشم، آسمان مال منست, پنجره، فکر، هوا، عشق، زمین مال منست



من به آغاز زمین نزدیکم
نبض گل‌ها را می‌گیرم
آشنا هستم با، سرنوشت تر آب ، عادت سبز درخت
روح من در جهت تازه اشیا جاری است
روح من کم سال است
روح من گاهی از شوق، سرفه‌اش می‌گیرد
روح من بیکار است
قطره‌های باران را، درز آجرها را، می‌شمارد
روح من گاهی، مثل یک سنگ سر راه حقیقت دارد
من ندیدم دو صنوبر را با هم دشمن
من ندیدم بیدی، سایه‌اش را بفروشد به زمین
رایگان می‌بخشد، نارون شاخه خود را به کلاغ
هر کجا برگی هست، شور من می‌شکفد
بوته خشخاشی، شست و شو داده مرا در سَیَلان بودن
مثل بال حشره وزن سحر را می‌دانم
مثل یک گلدان می‌دهم گوش به موسیقی روییدن
مثل زنبیل پر از میوه تب تند رسیدن دارم
مثل یک میکده در مرز کسالت هستم
مثل یک ساختمان لب دریا نگرانم به کشش‌های بلند ابدی
تا بخواهی خورشید، تا بخواهی پیوند، تا بخواهی تکثیر
من به سیبی خشنودم
و به بوییدن یک بوته بابونه
من به یک آینه، یک بستگی پاک قناعت دارم
من نمی‌خندم اگر بادکنک می‌ترکد
و نمی‌خندم اگر فلسفه‌ای ، ماه را نصف کند
من صدای پر بلدرچین را می‌شناسم،
رنگ‌های شکم هوبره را، اثر پای بزکوهی را
خوب می‌دانم ریواس کجا می‌روید،
سار کی می‌آید، کبک کی می‌خواند، باز کی می‌میرد،
زندگی رسم خوشایندی است
زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ،
پرشی دارد اندازه عشق
زندگی چیزی نیست، که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود
زندگی‌ جذبه دستی است که می‌چیند
زندگی نوبر انجیر سیاه، در دهان گس تابستان است
زندگی بعد درخت است به چشم حشره
زندگی تجربه شب پره در تاریکی است
زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد
زندگی سوت قطاری است که در خواب پلی می‌پیچد
زندگی دیدن یک باغچه از شیشه مسدود هواپیماست
خبر رفتن موشک به فضا،
لمس تنهایی «ماه»،
فکر بوییدن گل در کره‌ای دیگر
زندگی شستن یک بشقاب است
زندگی یافتن سکه دهشاهی در جوی خیابان است
زندگی «مجذور» آینه است
زندگی گل به «توان» ابدیت،
زندگی «ضرب» زمین در ضربان دل ما،
زندگی «هندسه» ساده و یکسان نفسهاست
هر کجا هستم، باشم،
آسمان مال من است
پنجره، فکر، هوا، عشق، زمین مال من است
چه اهمیت دارد
گاه اگر می‌رویند
قارچ‌های غربت؟
:::::::::::::::
سهراب سپهری



سیزده بدر بر تمامی هم میهنان گرامیم شاد و پرخنده ( فرخنده ) باد


سیزده بدر روز شادی و پایکوبی، رقص و خنده، روز همنشینی با طبیعت، روزی که پایان جشن‌های نوروزی محسوب میشود، روز پیوستن با طبیعت و گرامی‌ داشت شروع افرینش دوباره، روزی که ایرانیان سند مالکیت زمین، دانش کهکشان شناسی‌، دانش فهم طبیعت، دانش زندگی‌ اجتماعی و شریک شدن در جشن و شادی، فرهنگ خوردن و آشامیدن، فرهنگ ازدواج و تشکیل خانواده، فرهنگ احترام به ناشناخته ها، فرهنگ جشن گرفتن، فرهنگ ساده زیستی‌ و پیوند با کره زمین و با طبیعت را به دنیا ارائه داده و دانش چگونگی‌ همزیستی‌ آدمی‌ را به مردم دنیا منتقل کردند .
خجسته روز ۱۳ فروردین و جشن ۱۳بدر بر ملت شریف ایران که قدمتی به درازای آفرینش آدم و حوا دارد، گرامی‌، فرخنده و شاد باد.

سیزدهم سبز در سبز


....چو گفتی نیمروز مجلس افروز
خرد بی‌خود بدی تا نیمه روز

چو بانگ سبز در سبزش شنیدی
ز باغ زرد سبزه بر دمیدی....

۷.۱.۹۶

نوروز پیروز


نوروز شد و بنفشه از خاک دمید
بر روی جمیلان چمن نیل کشید

کس را بسخن نمی‌گذارد بلبل
در باغ مگر غنچه برویش خندید.



سال نو و اول بهار است


سال نو و اول بهارست
پای گل و لاله در نگارست

والای شقایق است دررنگ
پیراهن غنچه نیم کارست

آن شعله که لاله نام دارد
در سنگ هنوز چون شرارست

پستان شکوفه است پر شیر
نوباوهٔ باغ شیرخوارست

برگ از سر شاخه تازه جسته
گویا که مگر زبان مارست

این فرش زمردی ببینید
کش ازنخ سبزه پود وتارست

ای پرده نشین گل بهاری
مرغ چمنت در انتظارست

این وزن ترانه می‌سراید
مرغی که مقیم شاخسارست
کای تازه بهار عالم افروز
هر روز تو عید باد و نوروز


بخت تو بهار بی خزان باد
عالم ز تو رشگ بوستان باد

۶.۱.۹۶

نوروز پیروز



بهار و گل طرب‌انگیز گشت و توبه‌شکن
بشادی رخ گـــل، بیخ غــــم زدل برکن
رسیــــد باد صبا، غنچــــــــه در هــــــواداری
ز خــــود برون شــد و بر خود دریـــد پیراهن
طـــریق صدق بیامـــــوز از آب صــــــافی دل
بــــــراستی طلب آزادگی ز ســـــرو چمن
ز دستبــــرد صبا گــــــرد گــــل کــــلاله نگـــــــر
شکنـــج گیسوی سنبل ببین بروی سمن
عروس غنچه رسید از حرم بطالع سعد
به عینه دل و دین می‌برد بوجه حسن
سفیـــــــــــر بلبل شوریده و نفیر هزار
بری وصل گـــل آمد برون زبیت حـــزن
حدیث صحبت خوبان و جام باده بگو
بقول حافظ و فتوای پیر صاحب فن.

حافظ

۵.۱.۹۶

نوروز پیروز


صبا به تهنیت پیر می فروش آمد
که موسم طرب و عیش و ناز و نوش آمد
هوا مسیح نفس گشت و خاک نافه‌گشای
درخت سبـــز شــــد و مرغ در خـــــــــروش آمد
تنــــــور لاله چنان بــــــرفــــــروخت باد بهـــــــار
که غنچه غرق عرق گشت و گل بجوش آمد
بگوش هوش نیوش از من و بعشرت کوش
کــه این سخن، سحر از هاتفم بگوش آمد
چه جای صحبت نامحرم است مجلس انس
سر پیاله بپوشان که خرقه‌پوش آمد.

حافظ

۴.۱.۹۶

در اوج آسمان خورشید رخشان


سپیده‌دم نسیمی روح پرور
وزید و کرد گیتی را معنبر

تو پنداری ز فروردین و خرداد
بباغ و راغ، بد پیغام آور

برخسار و بتن، مشاطه کردار
عروسان چمن را بست زیور

گرفت از پای بند سرو و شمشاد
سترد از چهره گرد بید و عرعر

زگوهر ریزی ابر بهاری
بسیط خاک شد پر لؤلؤ تر

مبارکباد گویان در فکندند
درختان را بتارگ سبز چادر

نماند اندر چمن یک شاخ کانرا
نپوشاندند رنگین حله دربر

ز بس بشکفت گوناگون شکوفه
هوا گردید مشکین و معطر

بسی شد بر فراز شاخساران
زمرد، همسر یاقوت احمر

بتن پوشید گل استبرق سرخ
بسر بنهاد نرگس افسر زر

بهاری لعبتان آراسته چهر
بکردار پریرویان کشمر

چمن با سوسن و ریحان منقش
زمین چون صحف انگلیون مصور

در اوج آسمان خورشید رخشان
گهی پیدا و دیگر گه مضمر

فلک از پست رائیها مبرا
جهان ز الوده کاریها مطهر.....

پروین اعتصامی

نوروز پیروز


۳.۱.۹۶

نوروز پیروز





چرا ایرانیان بر سر سفره هفت سین تخم مرغ رنگی قرار میدهند؟


برای اینکه موجودی هستی پذیرد بطور طبیعی نیاز به تخم و بذر دارد و چون در دنیا موجودات متفاوتی وجود دارند، در نتیجه تخم های متفاوتی هم وجود دارد. رنگ کردن تخم مرغ و بر سر سفره هفت سین قرار دادن آن، نمادی است که ضمن اعتراف به این آگاهی به هستی تمام موجودات و انواع آنها نیز احترام گذاشته و به آدمی یادآوری میکند که هستی اش چگونه و از کجا نشات میگیرد و تفاوت ظاهری آنان ( در اینجا گوناگونی رنگ های تخم مرغ ) در اصل آنان که همان تخم است و برای تمام موجودات روی کره زمین یکسان میباشد، دگرگونی و تفاوتی ایجاد نکرده و امتیازی محسوب نمیگردد.