‏نمایش پست‌ها با برچسب ویژه نوروز سال ١٣٩٣. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب ویژه نوروز سال ١٣٩٣. نمایش همه پست‌ها

۱۳.۱.۹۳

ساقی گل و سبزه بس طربناک شده است ... سیزده بدر در تهران


جامه نوروز را به تن‌ کنید..... سیزده بدر شاد و پیروز باد


برایت یك بغل گندم، دلی خشنود از مردم
برایت یك بغل مریم،‌ كه مست از او شوی هر دم
برایت قدرت آرش،‌ كه دشمن را زنی آتش
برایت سفره‌ای ساده،‌ قشنگ و پاك و آماده
برایت یك غزل احساس،‌ دوبیتی‌های عطر یاس... .
... برایت هر چه خوبی هست،‌ صمیمانه آرزو كردم.







سیزده بدر جشن طبیعت ایرانی‌‌ها نشانگر علم و فرهنگ بالای نیاکان ماست. علمی‌ که به طبیعت احترام میگذارد و در جهت آن و برای حفظ آن عمل می‌کند و فرهنگی‌ که شادی را در طبیعت می‌بیند و به آن می‌پیوندد.


سیزده بدر سال دگر آخوند بدر


به کوری چشم آخوندا، این دشمنان دیرینه‌ شادی و انسانیّت و خدا، امیدوارم با جمع کردن هفت سین نوروزی تان:

- شاهنامه اش غیرتتان گردد ، 

- آینه‌اش روشنایی زندگیتان
- سکه اش برکت عمرتان، 
- سبزه‌اش طراوت و شادابی دلتان
- ماهی‌اش شوق ادامه زندگیتان ،

- سیرش تندرستی تان،
- سیب‌اش توحید تان، 
- سمنویش برکت سفره تان
- و سمبل‌اش قدرت باروری تان و با ۱۰ تا بچه ریز و درشت بزنید به دشت و صحرا، بخورید و بخندید و برقصید و شاد باشید که تنها ابلیس است که نعمت خدا را می‌خورد و شیون و زاری می‌کند و به گور و گورستان و مرده متوسل میشود.

سیزده بدر فرخنده و شاد باد.



سیزده بدر روز پیوستن انسان ها با طبیعت و لذت بردن از خلقت پروردگار و سپاس او به خاطر سالی‌ نو بر تمامی هم میهنان گرامی‌ شاد و فرخنده باد


آهای سیزدتون بدر
آخونداتون در به در
رفقاتون گل به سر
گرفتاریاتون زود بدر
خوشیهاتون هزار برابر.

۱۲.۱.۹۳

نوروز پیروز


بهار آمد و خواهم که تا در این هنگام
سرود گویم و با گل گذارم این ایام
ز روی یار ربایم به مهربانی بوس
ز دست دوست ستانم به شادمانی جام.






۱۰.۱.۹۳

گر خر نفس شود لایق جولان چه شود


ور بگیرد ز بهاران و ز نوروز رخت
همه عالم گل و اشکوفه و ریحان چه شود
آب حیوان که نهفته‌ست و در آن تاریکیست
پر شود شهر و کهستان و بیابان چه شود
ور بپوشند و بیابند یکی خلعت نو
این غلامان و ضعیفان ز تو سلطان چه شود
ور سواره تو برانی سوی میدان آیی
تا شود گوشه هر سینه چو میدان چه شود
دل ما هست پریشان تن تیره شده جمع
صاف اگر جمع شود تیره پریشان چه شود
به ترازو کم از آنیم که مه با ما نیست
بهر ما گر برود ماه به میزان چه شود
چون عزیر و خر او را به دمی جان بخشید
گر خر نفس شود لایق جولان چه شود
بر سر کوی غمت جان مرا صومعه ایست
گر نباشد قدمش بر که لبنان چه شود
هین خمش باش و بیندیش از آن جان غیور
جمع شو گر نبود حرف پریشان چه شود.

مولانا




۹.۱.۹۳

گفتم انده مبر که بازآید .....روز نوروز و لاله و ریحان.... نوروزتان پیروز باد


مهر فرمان ایزدی بر لب
نفس در بند و دیو در زندان
تا دگر روزه با جهان آید
بس بگردد به گونه گونه جهان
بلبلی زار زار می‌نالید
بر فراق بهار وقت خزان
گفتم انده مبر که بازآید
روز نوروز و لاله و ریحان
گفت ترسم بقا وفا نکند
ورنه هر سال گل دمد بستان
روز بسیار و عید خواهد بود
تیر ماه و بهار و تابستان
تا که در منزل حیات بود
سال دیگر که در غریبستان
خاک چندان از آدمی بخورد
که شود خاک و آدمی یکسان
هردم از روزگار ما جزویست
که گذر می‌کند چو برق یمان
کوه اگر جزو جزو برگیرند
متلاشی شود به دور زمان
تاقیامت که دیگر آب حیات
بازگردد به جوی رفته روان
یارب آن دم که دم فرو بندد
ملک الموت واقف شیطان
کار جان پیش اهل دل سهلست
تو نگه دار جوهر ایمان.

صاحب سخن گیتی‌، سعدی شیراز






۸.۱.۹۳

برق نوروزی گر آتش می‌زند در شاخسار ..... ور گل افشان می‌کند در بوستان آسوده‌ایم...... نوروز پیروز


ما به روی دوستان از بوستان آسوده‌ایم
گر بهار آید وگر باد خزان آسوده‌ایم
سروبالایی که مقصودست اگر حاصل شود
سرو اگر هرگز نباشد در جهان آسوده‌ایم
گر به صحرا دیگران از بهر عشرت می‌روند
ما به خلوت با تو ای آرام جان آسوده‌ایم
هر چه از دنیا و عقبی راحت و آسایشست
گر تو با ما خوش درآیی ما از آن آسوده‌ایم
برق نوروزی گر آتش می‌زند در شاخسار
ور گل افشان می‌کند در بوستان آسوده‌ایم
باغبان را گو اگر در گلستان آلاله‌ایست
دیگری را ده که ما با دلستان آسوده‌ایم
گر سیاست می‌کند سلطان و قاضی حاکمند
ور ملامت می‌کند پیر و جوان آسوده‌ایم
موج اگر کشتی برآرد تا به اوج آفتاب
یا به قعر اندربرد ما بر کران آسوده‌ایم
رنج‌ها بردیم و آسایش نبود اندر جهان
ترک آسایش گرفتیم این زمان آسوده‌ایم
سعدیا سرمایه داران از خلل ترسند و ما
گر برآید بانگ دزد از کاروان آسوده‌ایم.

شیرین سخن گیتی‌، سعدی شیراز



۷.۱.۹۳

زمستانست و بی برگی بیا ای باد نوروزم.... نوروز پیروز


من اندر خود نمی‌یابم که روی از دوست برتابم
بدار ای دوست دست از من که طاقت رفت و پایابم

تنم فرسود و عقلم رفت و عشقم همچنان باقی
و گر جانم دریغ آید نه مشتاقم که کذابم

بیا ای لعبت ساقی نگویم چند پیمانه
که گر جیحون بپیمایی نخواهی یافت سیرابم

مرا روی تو محرابست در شهر مسلمانان
و گر جنگ مغل باشد نگردانی ز محرابم

مرا از دنیی و عقبی همینم بود و دیگر نه
که پیش از رفتن از دنیا دمی با دوست دریابم

سر از بیچارگی گفتم نهم شوریده در عالم
دگر ره پای می‌بندد وفای عهد اصحابم

نگفتی بی‌وفا یارا که دلداری کنی ما را
الا ار دست می‌گیری بیا کز سر گذشت آبم

زمستانست و بی برگی بیا ای باد نوروزم
بیابانست و تاریکی بیا ای قرص مهتابم

حیات سعدی آن باشد که بر خاک درت میرد
دری دیگر نمی‌دانم مکن محروم از این بابم.


حکیم بزرگوار ایران زمین ، سعدی شیراز



۶.۱.۹۳

خوشا تفرج نوروز خاصه در ایران.... نوروز پیروز


رها نمی‌کند ایام در کنار منش
که داد خود بستانم به بوسه از دهنش

همان کمند بگیرم که صید خاطر خلق
بدان همی‌کند و درکشم به خویشتنش

ولیک دست نیارم زدن در آن سر زلف
که مبلغی دل خلقست زیر هر شکنش

غلام قامت آن لعبتم که بر قد او
بریده‌اند لطافت چو جامه بر بدنش

ز رنگ و بوی تو ای سروقد سیم اندام
برفت رونق نسرین باغ و نسترنش

یکی به حکم نظر پای در گلستان نه
که پایمال کنی ارغوان و یاسمنش

خوشا تفرج نوروز خاصه در شیراز
که برکند دل مرد مسافر از وطنش

عزیز مصر چمن شد جمال یوسف گل
صبا به شهر درآورد بوی پیرهنش

شگفت نیست گر از غیرت تو بر گلزار
بگرید ابر و بخندد شکوفه بر چمنش

در این روش که تویی گر به مرده برگذری
عجب نباشد اگر نعره آید از کفنش

نماند فتنه در ایام شاه جز سعدی
که بر جمال تو فتنه‌ست و خلق بر سخنش.

حکیم والا جایگاه صاحب سخن ایران زمین، سعدی شیراز



۵.۱.۹۳

جشن نوروز و دکتر حسابی


در زمان تدریس در دانشگاه پرینستون دکتر حسابی تصمیم می گیرند سفره ی هفت سینی برای انیشتین و جمعی از بزرگترین دانشمندان دنیا از جمله "بور"، "فرمی"، "شوریندگر" و "دیراگ" و دیگر استادان دانشگاه بچینند و ایشان را برای سال نو دعوت کنند. آقای دکتر خودشان کارتهای دعوت را طراحی می کنند و حاشیه ی آن را با گل‌های نیلوفر که زیر ستون‌های تخت جمشید هست تزئین می کنند و منشا و مفهوم این گلها را هم توضیح می دهند. چون می دانستند وقتی ریشه مشخص شود برای طرف مقابل دلدادگی ایجاد می کند. دکتر می گفت: " برای همه کارت دعوت فرستادم و چون می دانستم انیشتین بدون ویالونش جایی نمی رود تاکید کردم که سازش را هم با خود بیاورد. همه سر وقت آمدند اما انیشتین ۲۰دقیقه دیرتر آمد و گفت چون خواهرم را خیلی دوست دارم خواستم او هم جشن سال نو ایرانیان را ببیند. من فورا یک شمع به شمع‌های روشن اضافه کردم و برای انیشتین توضیح دادم که ما در آغاز سال نو به تعداد اعضای خانواده شمع روشن می کنیم و این شمع را هم برای خواهر شما اضافه کردم. به هر حال بعد از یک سری صحبت‌های عمومی انیشتین از من خواست که با دمیدن و خاموش کردن شمع‌ها جشن را شروع کنم. من در پاسخ او گفتم : ایرانی‌ها در طول تمدن ۱۰هزار ساله‌شان حرمت نور و روشنایی را نگه داشته اند و از آن پاسداری کرده اند. برای ما ایرانی‌ها شمع نماد زندگیست و ما معتقدیم که زندگی در دست خداست و تنها او می تواند این شعله را خاموش کند یا روشن نگه دارد."

آقای دکتر می خواست اتصال به این تمدن را حفظ کند و می گفت بعدها انیشتین به من گفت: " وقتی برمی گشتیم به خواهرم گفتم حالا می فهمم معنی یک تمدن ۱۰هزارساله چیست. ما برای کریسمس به جنگل می رویم درخت قطع می کنیم و بعد با گلهای مصنوعی آن را زینت می دهیم اما وقتی از جشن سال نو ایرانی‌ها برمی گردیم همه درختها سبزند و در کنار خیابان گل و سبزه روییده است."

۴.۱.۹۳

بوسه‌ای بر کنار ساغر نه..... پس بگردان شراب شهدآمیز... نوروز پیروز


ساقی سیمتن چه خسبی خیز
آب شادی بر آتش غم ریز

بوسه‌ای بر کنار ساغر نه
پس بگردان شراب شهدآمیز

کابر آزاد و باد نوروزی
درفشان می‌کنند و عنبربیز

جهد کردیم تا نیالاید
به خرابات دامن پرهیز

دست بالای عشق زور آورد
معرفت را نماند جای ستیز

گفتم ای عقل زورمند چرا
برگرفتی ز عشق راه گریز

گفت اگر گربه شیر نر گردد
نکند با پلنگ دندان تیز

شاهدان می‌کنند خانه زهد
مطربان می‌زنند راه حجاز

توبه را تلخ می‌کند در حلق
یار شیرین زبان شورانگیز

سعدیا هر دمت که دست دهد
به سر زلف دوستان آویز

دشمنان را به حال خود بگذار
تا قیامت کنند و رستاخیز.

صاحب سخن ، سعدی شیراز





۳.۱.۹۳

نوروز باستانی در امپراتوری ایران

آمد بهار خرم و آمد رسول یار
مستیم و عاشقیم و خماریم و بی قرار
گویی قیامت است که برکرد سر زخاک
پوسیدگان بهمن و دی مردگان پار
تخمی که مرده بود کنون یافت زندگی
رازی که خاک داشت کنون گشت آشکار

نوروز است، نوروز و روز وصال ماهی قرمز و سیر و سکه و سمنو و سنجد و سبزه و سرکه و سماق و تخم ‌مرغ‌ های رنگی و سنبل در سفره هفت ‌سین، و در پیشگاه آینه و قرآن نزدیک است. در فرهنگ و سنن هر قوم و ملتی روزهایی وجود دارد كه ریشه در تاریخ و فرهنگ آن قوم داشته و جلوه ‌ای از باور های مرسوم در میان آنان است كه البته هر یک به شیوه‌ ای سنتی و برگرفته از آداب و سنن پیشینیان خود این روزها را گرامی داشته و جشن می‌گیرند. بی‌شک یكی از این روز ها آغاز سال نو است كه از شایع‌ ترین آیین ‌های جهانی به شمار می‌ رود و كمتر تمدنی را خواهیم یافت که از آن تهی باشد.

نوروز و جشن‌ های سال نو نزد ما ایرانیان از اصالت و فرهنگ عمیقی برخوردار است و همان‌ طور که می‌ دانیم هم‌ زمانی آن با حیات هستی و جان گرفتن مجدد زمین در فصل زیبای بهار موجب تمایز این جشن در میان اعیاد سال نوی اقوام و ملل مختلف گردیده است و به حق می ‌توان گفت که این آیین باستانی، فراتر از تجدید خاطره یك تمدن، و حتی حلقه پیوند گذشته، حال و آینده است. نوروز در میان ۲۵ میلیون از حدود ۴۰ قومیت در روسیه، به شكلی جذاب و با آداب و سنن متفاوت كه ریشه در تاریخ هر یك از آن ها دارد، جشن گرفته می ‌شود.

نوروز كه خاستگاه آن ایران باستان بوده با توجه به تاثیر فراوان و عمیق فرهنگ ایران بر كشور ها و ملل منطقه به ویژه مناطق آسیای مركزی و قفقاز، جایگاه ویژه‌ ای در میان این ملت‌ ها یافته و بدین ترتیب تقریباً از یك هزار سال پیش به روسیه راه یافته است. نوروز چه در میان اقوام بومی ساكن روسیه همچون لزگی‌ ها، آوار ها، اوستیایی‌ ها و چه اقوام همچون تاجیك‌ ها، افغان‌ ها، قرقیز ها، ازبك‌ ها، آذری‌ ها و قزاق‌ ها به صورت گسترده جشن گرفته می ‌شود.

توجه به برگزاری منظم و باشكوه جشن نوروز در سال‌ های پس از فروپاشی شوروی سابق چشمگیر بوده و در ایام نوروز مراسم ویژه جشن و شادی به صورت دسته جمعی برگزار می‌ كنند. بدین منوال نوروز كه زمانی در حكومت شوروی مورد تعقیب و تحقیر قرار داشت، در زمان استقلال رواج و رونق تازه‌ ای پیدا كرد و با اهداف استقلال هماهنگ شد و از لحاظ مضامین و پیام‌ های انسانی باز هم غنای بیشتری یافت. در ادامه مروری خواهیم داشت بر چگونگی برپایی این جشن باستانی در این کشور ها که نشان‌ دهنده ایستایی تمدن کهن و تاریخ باستانی ایران زمین است. 





► نوروز در ازبکستان

مردم ازبكستان هر سال نوروز را به عنوان یكی از عمده ‌ترین جشن ‌های ازبكستان گرامی می‌ دارند. نوروز را در این كشور به شكل‌ ها و در ابعاد متفاوت جشن می ‌گیرند و بیشتر آن ‌ها نوروز را بدرقه فصل زمستان و پیشواز فصل بهار می‌ دانند. این جشن از قرون گذشته تا كنون در شهرهایی مانند بخارا، سمرقند، خوارزم و شهر خوقند (شهر‌های جدا شده از ایران در زمان قاجار‌های دست نشانده انگلیس )با شكوه و شوكت خاصی برگزار شده كه آثار آن را در لا به‌ لای صفحات تاریخ می‌ توان مرور كرد.

تا ۳۰۰ سال پیش دو سوم جهان نوروز را به عنوان سال نو جشن می‌گرفتند..... مرگ بر انگلیس


نوروز، سنت دیرینه آغاز سال نو در امپراتوری ایران و دو سوم دنیا، دوباره و مطابق هر سال در ایران و کشورهای همسایه گرامی داشته شد.

جشنی که خصوصا پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بیش از پیش از سوی ساکنان آذربایجان، ازبکستان و تاجیکستان گرامی داشته می شود و همانگونه که نجات کیازیموف، کارگردان تئاتر می گوید سنتی چندهزارساله است که در فلات ایران همواره الهامی بوده است برای رویش و زایش دوباره مردمان این سرزمین.

منبع



۱.۱.۹۳

بیار ای باد نوروزی نسیم باغ پیروزی


بسا نفس خردمندان که در بند هوا ماند
در آن صورت که عشق آید خردمندی کجا ماند؟

قضای لازمست آن را که بر خورشید عشق آرد
که همچون ذره در مهرش گرفتار هوا ماند

تحمل چارهٔ عشقست اگر طاقت بری ور نی
که بار نازنین بردن به جور پادشا ماند

هوادار نکورویان نیندیشد ز بدگویان
بیا گر روی آن داری که طعنت در قفا ماند

اگر قارون فرود آید شبی در خیل مهرویان
چنان صیدش کنند امشب که فردا بینوا ماند

بیار ای باد نوروزی نسیم باغ پیروزی
که بوی عنبرآمیزش به بوی یار ما ماند

تو در لهو و تماشایی کجا بر من ببخشایی
نبخشاید مگر یاری که از یاری جدا ماند

جوابم گوی و ز جرم کن به هر تلخی که می‌خواهی
که دشنام از لب لعلت به شیرین‌تر دعا ماند

دری دیگر نمی‌دانم که روی از تو بگردانم
مخور زنهار بر جانم که دردم بی‌دوا ماند

ملامتگوی بیحاصل نداند درد سعدی را
مگر وقتی که در کویی به رویی مبتلا ماند

اگر بر هر سر کویی نشیند چون تو بت‌رویی
بجز قاضی نپندارم که نفسی پارسا ماند

جمال محفل و مجلس امام شرع رکن‌الدین
که دین از قوت رایش به عهد مصطفی ماند

کمال حسن تدبیرش چنان آراست عالم را
که تا دوران بود باقی برو حسن ثنا ماند

همه عالم دعا گویند و سعدی کمترین قائل
درین دولت که باقی باد تا دور بقا ماند.

حکیم سخنور ایران زمین , سعدی شیراز


۲۹.۱۲.۹۲

آغاز سال ١٣٩٣ خورشیدی بر تمامی هم میهنان و همه کسانی که ریشه در ایران کهن دارند, شاد باش و فرخنده باد... هر روزتان نوروز , نوروزتان پیروز



k

به جمشید بر گوهر افشاندند ....... مر آن روز را روز نو خواندند. فردوسی


ایرانیان خردمند رستاخیز بهار را که شگفت‌ترین رویداد جهان است
جشن نوروز گرفتند
و جامۀ نو پوشیدند
و اندیشه‌های نو در سر آوردند
که سردی‌ها و بی‌مهری‌ها را به پایان برند
و درهای آشتی و دوستی را به روی هم بگشایند
و به یکدیگر هدیه‌های زمینی و آسمانی ببخشند
و برای هم آرزوی نیکبختی و شادمانی کنند
نه تنها بگفتار نیک بلکه به کردار نیک
و تلاشی چابک
و گامی بلند
تا آن نیکبختی و شادمانی را از پندار به دیدار آورند
و آرزوهای نیک ایشان مژدۀ هدهد و نغمۀ داود گردد
و بانگ " دوستت دارم" در هوای شهر به اهتزاز آید:

مژده‌ای دل که دگر باد صبا باز آمد
هدهد خوش خبر از طرف سبا باز آمد
برکش‌ای مرغ سحر نغمۀ داودی باز
که سلیمان گل از باد هوا باز آمد.

 حافظ

یزدان شناسان این سرزمین رستاخیز بهار را نمایشی از رستاخیز بزرگ روز داوری دانسته
و آن را پیامبری شمردند
که بانسیم مسیحایی خویش
مژدۀ جاودانگی روح را به زمین دلهای افسرده می رساند:

آمد بهار خرم و آمد رسول یار
مستیم و عاشقیم وخماریم و بی‌قرار
‌ای چشم و‌ای چراغ روان شو به سوی باغ
مگذار شاهدان چمن را در انتظار
گل از پی قدوم تو در گلشن آمده است
خار از پی لقای تو گشته است خوش عذار. 

مولانا

روزی بدین بایستگی و جشنی به این شایستگی در جهان کجاست
که طراوت جسم و جان در اوست
و همه مردمان را به سبزه و صحرا و گلگشت و تماشا فرا می خواند
و نقل و شربت و شیرینی آن با شراب و شمع و شاهد شیخ محمود شبستری در هم آمیخته
و باد صبای آن عمو نوروز است
که همه پیرزنان و پیرمردان فرسوده زمان را جوان می کند
تا دست در دست مولانا نهند
و بخوانند و دست افشانی کنند که :

روز نو و شام نو ، باغ نو و دام نو
هر نفس اندیشه نو، نو خوشی و نو غناست
چیست نشانی آنک هست جهانی دگر
نو شدن حال‌ها رفتن این کهنه هاست .

مولانا

در این روز ایرانیان همه از پروردگار خویش می خواهند
تا حال ایشان را به نیکوترین احوال بگرداند
و حالی خوشتر از این چیست که آدمی
به مقام عشق و دوستی
و خوش خویی و راستی
و مبارک کردن زندگی
به داد و دهش
و محبت و بخشش
و پخش مروارید امید
و شهد و شکر شادی
نایل شود
چنین مردمی هستند ایرانیان خردمند
که آوازه خردمندیشان در داستان مغان خردمند آمده است
همان مغان سه گانه
که پادشاه اقلیم نیکویی بودند
و برای مسیحای عشق هدیه‌های هوشمندانه بردند
و نقاشان نادره باختر نقش زیبای ایشان را بر دفتر ارژنگ خویش به نمایش آوردند
ایشان چون جمشید بر تخت جواهرنشان داد و بخشش نشستند
و دیوان و ددان زشتی و بیداد را در پای خواری و زاری افکندند
و باغ فردوس را از آسمان به زمین آوردند و گفتند :
اگر فردوس بر روی زمین است
همین است و همین است و همین است.

هر روزتان نوروز باد –حسین الهی قمشه ای




نارنج و بنفشه بر طبق نه ..... منقل بگذار در شبستان .... نوروز پیروز و فرخنده باد


برخیز که می‌رود زمستان
بگشای در سرای بستان
نارنج و بنفشه بر طبق نه
منقل بگذار در شبستان
وین پرده بگوی تا به یک بار
زحمت ببرد ز پیش ایوان
برخیز که باد صبح نوروز
در باغچه می‌کند گل افشان
خاموشی بلبلان مشتاق
در موسم گل ندارد امکان
آواز دهل نهان نماند
در زیر گلیم و عشق پنهان
بوی گل بامداد نوروز
و آواز خوش هزاردستان
بس جامه فروختست و دستار
بس خانه که سوختست و دکان
ما را سر دوست بر کنارست
آنک سر دشمنان و سندان
چشمی که به دوست برکند دوست
بر هم ننهد ز تیرباران
سعدی چو به میوه می‌رسد دست
سهلست جفای بوستانبان.

صاحب سخن گیتی سعدی شیراز



پیام شاد باش نوروزی باراک اوباما به ملت بزرگ ایران

باراک اوباما رئیس جمهور امریکا و بانوی اول امریکا میشل اوباما شاد باش های نوروزی خود را تقدیم ملت بزرگ ایران کردند. در این پیام رئیس جمهور امریکا خطاب به ملت ایران گفت : ایالات متحده در پیگیری حقوق جهانیشان در کنار آنها ایستاده است و در پی آینده‌ای با ارتباط عمیقتر میان دو ملت ایران و امریکا است .