‏نمایش پست‌ها با برچسب نوشتار. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب نوشتار. نمایش همه پست‌ها

۱۸.۷.۹۸

قوای وحشی شیطانه لعنت


این سناریو ۴۰ ساله ساخت غرب و اسراییل که هر زمان امریکایی‌ها تصمیم به ترک خاورمیانه میگیرند، آنها را دستپاچه کرده و در نتیجه وادار میسازد تا زنجیر نوکران ترک و عرب خود را باز کرده و آنان را بجون مردم بیگناه و بیدفاع انداخته و وادار به کشتار‌های هولناک از مردم منطقه- ترجیحا کرد ها، افغان‌ها و کلا ایرانی‌ تبار ها- کنند، آنچنان تکراری، کهنه و نفرت انگیز گشته که دیگر شنیدن آن دل و روده را بالا میاورد. 

 آمریکایی‌ها که هرچی‌ نفت و گاز در خلیج پارس بوده را به یغما برده، مصرف و یا ذخیره کرده و دیگر چیزی باقی‌ نمانده است، تصمیم به پس انداز منابع مالی‌ خود گرفته و در نتیجه قرار است که نیرو‌های اشغالگر و متجاوز و جنایتکار خود را از ایران بزرگ بیرون بکشند. و اروپایی‌ها را در منطقه تنها بگذارند. 

این خبر تلخ، بد و دردناک برای اروپایی‌های روانی‌ ضعیف که توسط چند پیر زن مکارِ رذلِ یار ابلیس و تعدادی منحرف جنسی‌(همجنسباز و بچه آزار)اداره میشوند ، آنچنان رنج آور است که آنها را از ترسِ تنهایی به تکاپو انداخته و در نتیجه و طبق معمولِ همیشگی، تروریست‌هایِ بیرحم عرب و ترکِ خر و شبکه تروریسیتی بنام ترکیهِ جنایتکارِ وحشی را جلو انداخته تا روستا‌ها و مردم بینوا و بیدفاعِ کرد را زیر آتش مرگبار گرفته و با کشتار آنها، و در نتیجه با رساندن این پیام که اگر پشت آنها خالی‌ شود، دنیا به آتش کشیده میشود، آمریکایی‌ها را از تصمیم خود باز دارند . و مانند چند بار گذشته آمریکایی‌ها همچنان در منطقه مانده و با بشقاب‌های جاسوسی، خبرچین و فضول خود، تروریست‌های اروپایی را که منطقه و مردم آنجا را به اسارت گرفته و هم میبرند و هم میکشند و هم ویران میسازند را زیر بال و پر خود بگیرد و از حرامزاده‌هایی‌ که نه تنها منابع مادی و گنج‌های مردم را میبرند، بلکه هویت آسیای مرکزی و یا ایران بزرگ را هم دزدیده و بنام خود زده و پز آنرا به مردم دنیا میدهند، را مانند ۴۰ ساله گذشته حمایت کند. 

در چند روز گذشته ده‌ها روستای کرد نشین دیگر و مردم بی‌ دفاع، زنان و کودکان و سالخوردهگان که جرمشان کرد بودن، و ثروتمند بودن سرزمین‌هایشان است، و یک قرن است که نسلکشی و محو سازی قومی میشوند، دوباره و دوباره زیر بمباران‌های جنایتکاران اروپایی و نوکر وحشی خود ترکِ حیوان قرار گرفته و کشتار و آواره میشوند. و اروپایی کثیفِ نفرت انگیز با پخش گسترده اخبار این جنایت، بقول خود، امریکایی‌ها را زیر فشار قرار میدهد. بیخبر از اینکه امریکایی‌ها مطابق همیشه تنها به پول فکر میکنند، و اگر قرار است که "اروپایی بمعنای واقعی‌ حرامزاده "(۱) بحضور غیر قانونی و جنایتکارانه خود در منطقه ادامه دهد، میبایستی سر کیسه را شل کرده و میلیارد‌ها پولِ "حق حساب" امریکایی‌ها را بپردازد. و کشتن صد‌ها هزار کرد و آواره ساختن میلیون‌ها مردم بیگناه، مانند ۴۰ سال گذشته، هیچگاه در نزد امریکایی‌ها پشیزی اهمیت نداشته و ندارد. 

پس‌‌ ای جانوران هولناک ابلیس منش،‌ ای اروپایی جنایتکارِ تروریست پرورِ دزدِ قاتل، دست در جیب کرده و پول‌هایی‌ را که با جنایت ، دزدی، قتل و غارت بیگناهان، جمع کرده‌اید را بکار گیرید، و دست از کشتار کرد‌ها بردارید تا بیش از این به جهنم واقعی‌ دچار نگشته اید. چرا که کشتار کرد‌ها دیگر علاج حضور متجاوزانه شما نیست. 

۱۰.۷.۹۷

سگ بر آن آدمی شرف دارد که چو خر دیده بر علف دارد


دستان سگ ترا در ناتوان‌ترین لحظات، نگاهدارند،
پاهای سگ ترا در طولانی‌ترین راه‌ها و تا ناکجا آباد‌ها همراهند،
چشمان سگ ترا در زشترین نگاهت، مهربانند،
قلب سگ ترا در بیرحم‌ترین اعمالت، میبخشد،
عشق یعنی‌ این.


سگ بر آن آدمی شرف دارد
کو دل دوستان بیازارد

این سخن را حقیقتی باید
تا معانی بدل فرود آید


آدمی با تو دست در مطعوم
سگ ز بیرون آستان محروم

حیف باشد که سگ وفا دارد
و آدمی دشمنی روا دارد.


۱۰.۲.۹۷

که جان دارد و جان شیرین خوشست


همه: تو تنهایی.
یکی‌: تنها نیستم، خدا را دارم.
همه: چه مرد باخدا و باایمانی!
یکی‌: دخترم را دارم.
همه: چه پدر شایسته ای!
یکی‌: سگم را دارم.
همه: چه انسان مهربانی!
یکی‌: عنکبوتی که بگوشه سقف اتاقم چسبیده و مرا نگاه میکند، را دارم.
همه: ها؟ مریضی مگر؟ آقا یکی‌ زنگ بزنه به بخش روان درمانی! بیان آقا را با ژاکت سپید و آستین دراز ببرند!

مشکل اصلی‌ اکثر مردم دنیا اینست که برخی‌ موجودات زنده را اصولا بحساب نیاورده و هیچ حق و حقوقی برای آنان قائل نیستند. مثلا اکثر آدما، حیواناتی مانند گوسپند، مرغ و خروس و جوجه، گاو و خوک و ماهی‌ و و و را تنها بچشم خوراک دیده و بعنوان موجوداتی که مانند دیگر جانداران دارای احساس و شعور و زندگی‌ هستند، قبول ندارند. و در نتیجه از کشتن و کشته شدن آنان نه تنها خم به ابرو نمیاورند، نه تنها بیتفاوتند، بلکه در بیشتر مواقع، حتی زمانی‌ که ایستاده و شاهد سربریدن آنها هستند، به گوشت تازه و کباب و خوراک اندیشیده و بانشاط میشوند!

اکثر آدما مگس و پشه و مورچه و عنکبوت و امثالهم را هیچ شمرده و از آنان بیزارند. بود و نبود سگ و گربه، کوبیدن سر مار، شکار آهو و گوزن، با تیر زدن گنجشک‌ها و تو آب جوش انداختن قورباغه‌ها و زدن انواع و اقسام ویروس‌ها و میکرب‌ها به موش‌ها و خرگوش‌ها و زیر پا له کردن سوسک ها، ریختن بنزین و به آتش کشیدن لانه مورچه ها و و... برای اکثر آدما امری عادی و جز قوانین ثابت و همیشگی‌ است.

و اگر کسی‌ پیدا شود و بگوید که چرا در قفس هیچ کسی‌ کلاغ نیست و یا من با عنکبوتی که به سقف اتاقم چسبیده، رفیقم! بچشم مجنون و قاطی به او مینگرند.

اکثر مردم آنچنان احمقانه می‌‌اندیشند و خود را برحق میشمارند که آدمی‌ آرزو میکرد، سگ بدنیا آمده بود.

۹.۲.۹۷

مغز و خواب


پیش از خواندن مطلب زیر، توجه خوانندگان گرامی‌ را به این نکته جلب می‌کنم که مطالبی‌ که در مورد همه پدیده‌ها بازگو میگردد، عمومیت ندارد و در مورد همه چیز وهمه کس صادق نیست. اکثر مطالب علمی‌! (بجز آنچه که توسط دانشمندان ایرانی‌ کشف، اختراع و گفته شده است و بطور کلی‌ بجز علم پارسی که امروزه دنیا براساس آن بنیانگذاری شده است) تماماً جنبه تئوری و تاحد زیادی حدس و گمان را دارست. (۱)

مغز و خواب:

زمانی‌ که مغز سرِ آدمی‌، پیکر او را از حرکت باز میدارد و آدمی‌ به اصطلاح بخواب میرود، مغز باشدت و سرعت فوق‌العاده‌ای شروع بکار کرده و هرآنچه که آدمی‌ درطی‌ روز دیده، شنیده، لمس کرده، حس کرده، بوییده و بطور کلی‌ و به اصطلاح تجربه کرده است را در مخزن و حافظهِ خود دسته بندی کرده، نمره گذاری کرده و با روشی‌ شگفت انگیز آنها را بایگانی میکند. مدت زمانی‌ که مغز برای بایگانی تجربیات روزانه آدمی‌ صرف میکند کاملا بستگی بمیزان این تجربیات دارد و هرچه دریافتهای آدمی‌ درطی‌ روز بیشتر باشد، طبیعتا مدت زمان بایگانی هم بیشتر طول میکشد. ولی‌ بطور معمول کارِ بایگانی که توسط مغز انجام می‌گیرد از ۲ تا ۴ ساعت طول میکشد. که البته این میزان با ضریب اختلاف چند درصد در مورد افراد گوناگون، متغیر است.

در زمان دسته بندی و کار بایگانی توسط مغز در زمان خواب، میزان بسیار زیادی انرژی مصرف میشود و این انرژی را مغز از انرژی که در عضلات بدن ذخیره شده، می‌گیرد. و این میزان انرژی آنچنان زیاد است که آدمی‌  بمیزان یک تا یک کیلو و نیم از وزن خود را در طول تنها ۲ تا ۴ ساعت از دست میدهد.

پس ازآنکه مغز کارش تمام میشود، بدن بمرحله بازیافت انرژی رفته و مغز میزان زیادی از انرژی که مصرف کرده است را از خون گرفته و به عضلات برمیگرداند. مدت زمان اینکار هم از ۲ تا ۴ ساعت میباشد. در نتیجه برای اینکه بدن آدمی‌ بتواند روزمره خود را بخوبی و بطور طبیعی بگذراند، نیاز به خوابیدن در مدت زمان ۶ تا ۸ ساعت دارد.

اما چه اتفاقی میافتد وقتی‌ که این "برنامه طبیعی پیکر آدمی‌" دچار اختلال شده و به اصطلاح آدمی‌ بیخواب و یا پر خواب میگردد؟

۱- اگر آدمی‌ کمتر از ۲ تا ۳ ساعت بخوابد و مغز کار بایگانی را انجام نداده و یا نیمه تمام بگذارد، آنچه که در مغز رخ میدهد یک فاجعه برای درک و شعور و عملکرد طبیعی مغز و بدن است. در این حالت انرژی آزاد شده (ولی‌ مصرف نگشته) توسط مغز، بدن آدمی‌ را تبدیل به یک ماشین می‌کند. تا جایی‌ که بدن صاحب قدرت زیادی گشته و میتواند ساعت‌ها کار سخت را بدون اینکه آخ بگوید انجام دهد. در اینحالت آدمی‌ تنها احتیاج بمصرف انرژی دارد و جز فعالیت بدنی کار دیگری از او برنمیاید. مغز برای حفاظت خود موادی را بر روی سطح خود ترشح می‌کند، این مواد مغز را از آسیب در امان میدارد ولی‌ نتیجتا موجب سرگیجه، سردرد، سر گرانی، گیجی و ماتی، دیدن اشتباه (در بسیاری موارد دیدن اشباح )، و بطور کلی‌ ضعف در عملکرد ۷ حس آدمی‌ دارد. (۲)

ادامه روند بیخوابی آدمی‌ را از پا درآورده و تبدیل به یک زامبی میسازد که بجز عملکرد‌های ضروری برای "زنده ماندن بدن"، عملکرد دیگری از او برنمیاید. مغز کنترل و آقایی خود را تاحد زیادی از دست میدهد و احتمال اینکه هرگونه واکنش و کنش حساب نشده‌ای از او سر بزند، میرود. در اینحالت آدمی‌ چیزی‌هایی‌ میشنود و یا میبیند که وجود خارجی‌ نداشته ولی‌ برای خود شخص کاملا واقعی‌ ا‌ند. آدمی‌ در اینحالت از هرگونه احساس- در بسیاری از موارد، حتی احساس درد، تهی گشته و کاملا بیتفاوت میگردد. لازم بذکر است که بیخوابی دراین حد، یک چالش برای دنیای مصنوعی و پولی‌ امروزی است.

۲- اگر آدمی‌ تنها ۳ تا ۴ ساعت در شبانه روز بخوابد، احتمال اینکه عملِ بایگانی و مرتب سازی دریافت ها، که مهمترین عمل مغز است، از طرف مغز پایان یافته باشد زیاد است. ولی‌ مرحله بعدی که بازیافت انرژی بدن است انجام نمی‌‌گیرد. در این حالت آدمی‌ بشدت خسته و بی‌ حوصله و ناتوان است و تنها میل به دراز کشیدن و نشستن و کار فکری دارد. هرگونه حرکت جسمانی‌ او را بشدت ناراحت و عصبی می‌کند. و بطور کلی‌ آدمی‌ بی‌ دلیل ناراحت و غمگین است. این مورد هم گریبانگیر بسیاری در دنیای امروزی است.

۳- اگر آدمی‌ بیش از میزان ساعتی‌ که نیاز دارد بخوابد، با خیار، سیب زمینی‌، بادمجان و بطور کلی‌ زندگی‌ گیاهی‌ در یک طول موج قرار می‌گیرد. همه چیز را با نگاهی‌ میبیند که برای دیگران عجیب، مسخره و خنده دار است. و متعجب است که چرا دیگران با او فرق دارند، و طبق معمول و بر اساس خودپسندی آدمی‌ که ویژگی‌ اکثریت قریب به اتفاق بشر است، خود را بری و دیگران را صاحب عیب میبیند. این مورد هم مشکلات اجتماعی و تندرستی مخصوص و ویژه خود را داراست.

۴.۲.۹۷

فاجعه محیط زیست در ایران به دلیل استخراج بیرویه نفت و گاز توسط اشغالگران غربی


 بما آموختند:

- هر چه کنی‌ بخود کنی‌، گر همه نیک و بد کنی‌،
- خیام کبیر در قوانین فیزیکی‌ که پیش از این بنام خیام و مترجم مقالات فیزیکی‌ او نیوتون خوانده میشد و امروزه با وقاحت نام کبیر خیام را پاک کرده و به نام نیوتون بخورد مردم دادند، میفرماید: برای هر کنشی، واکنشی است مساوی و برخلاف جهت آن. مثلا مشتی که بدیوار کوبیده میشود، دیوار هم همان ضربه را بمشت میکوبد، و براستی کسی‌ این قانون را میفهمد که به دیوار ضربه زده باشد،

- از هر دست که بدهی‌، از همان دست میگیری،
- این جهان کوه است و فعل ما ندا، سوی ما آید نداها را صدا ،
- مزن بر سرِ ناتوان دست زور، که روزی بیفتی به پایش چو مور،
- تواناتر از تو هم آخر کسی‌ است،
- گر چه دیوار افکند سایه دراز، از گردد سوی او آن سایه باز،
- ازمکافات عمل غافل مشو، گندم از گندم بروید جو زجو،
- نردبان این جهان ماومنیست، عاقبت این نردبان افتادنیست
- لاجرم هرکه بالاترنشست، استخوانش سختتر خواهد شکست،
و و و

تمامی تمدن ایرانی‌ بعنوان اولین تمدن بشری براساس همین منطق استوار است و تمامی تاریخ موجودیت و تاریخ ادبیات و تاریخ اجتماعی بشر ایرانی‌ مملو و پر است از نکاتی‌ که بهمین یک امر ساده اشاره و سفارش دارد. و اینکه نتایج هر نیت یا پنداری که داشته باشیم، هرچه بگوییم، هر کرداری انجام دهیم، کسی‌ ببیند یا نبیند، کسی‌ شاهد باشد یا نباشد، بخودمان برمیگردد یک واقعیت اثبات گشته و یک تجربه بشری است.

و برای اینکه یک مثال زنده در جهت اثبات "هر چه کنی‌ بخود کنی‌" را در آخر اضافه کنم، بواقعیت تلخی‌ که این روز‌ها دردسر اصلی‌ چپاولگران و جنایتکاران است، اشاره می‌کنم.

همگی میدانیم که در این عصر، کره زمین دستخوش تغییرات آب و هوایی بسیار غم انگیزی است. از برف سرخ در عربستان گرفته تا گرمای کویری در شمال اروپا همگی نشان از یک مشکل و چالش جدی دارد. مشکلی‌ که هر روز بطور مضاعف بزرگ میشود. این مشکل از زمان اشغال ایران در فتنه ۵۷ بطور نگران کننده‌ای شروع شده و میرود تا به یک فاجعه در چند دهه دیگر منجر شود. ( پیش از این اروپا و آمریکا دچار مشکل نتایج سوخت ذغال سنگ بود که بیماری‌های همگیری مانند سل را در این سرزمین‌ها به امری عادی تبدیل ساخته بود. امروزه سل جای خود را به سرطان داده است که بیماری مردمی و عادی میباشد.)

چرا و چگونه تغییرات آب و هوایی جدی شد؟

پس از اشغال ایران توسط غرب در بهمن ماه سال ۱۳۵۷ خورشیدی و ۱۹۷۹ میلادی، غربی‌ها که از گرسنگی و ورشکستگی بکلی از خود بیخود شده و آن یک ذره خرد و شعور را هم که احتمالا داشتند (در این مورد جای شک است ولی‌ حالا...) بطورکلی‌ از دست داده بودند، با انداختن خرطوم‌های مرگبار خود بر روی منابع نفتی‌ و گازی دریای خزر و خلیج پارس، این منابع را شبانه روز با تمام توان و قوا مکیده و به سرزمین‌های خود بردند و در آنجا ماشین‌های تولیدی خوراک و کشاورزی مصنوعی و دیگر مایحتاج تولیدی از نفت، از پوشاک گرفته تا ابزار و آلات و و و ... را تختِ گاز براه انداخته و دریای نفتی‌ که زیر ایران بود را بطور کلی‌ به غرب منتقل ساختند. و شاد از این چپاول، با این منطق که منابع دنیا به مردم دنیا تعلق دارد و نه کسانی‌ که روی آن نشسته ا‌ند، با بیوجدانی راحت، و به پاس این چپاول و دزدی و برای تداوم جنایت، تا آنجا هم که توانستند ایرانی‌ کشی راه انداخته و ایران ویرانی پیشه ساختند.

و اما بشنوید از روی دیگر سکه، و آنجایی که برمیگردد به قسم دوم یعنی‌ "بخود کنی‌".

مصرف دریای نفت و گاز ایران در حجمی بزرگ و بی‌ رویه در اروپا و آمریکا و کشور‌های وابسته مانند چین و کره جنوبی و ترکیه و مالزی و افریقای جنوبی و کانادا و استرلیا و و و ... و تبعات و نتایج و پیامدهای ناشی از سوخت منابع طبیعی انرژی، امروزه این سرزمین‌ها را آنچنان آلوده است که نه آب، نه خاک و نه هوای سالم بجا گذاشته و روز بروز هم بر آلودهگی افزوده میشود. هوای آلوده مرتبا در این سرزمین‌ها تولید گشته و گاز‌های ناشی‌ از سوخت نفت و گاز، که به نام گاز‌های گلخانه‌ای شناخته میشوند، که مهمترین این گازهای آلاینده شامل دی‌اكسیدكربن، مونواكسید كربن، متان، كربن‌های آلی فرار VOC، اكسیدهای نیتروژن، اكسیدهای گوگرد و سولفید هیدروژن می‌باشند کم کم در جو زمین انبار گشته و میرود که بصورت ابری ضخیم اطراف کره زمین را بپوشاند.

چپاولگری‌های مربوط به استخراج و استفاده بیرویه دریای نفت ایران، علاوه بر آثار گوناگون انسانی ( از انفجار بیماری‌های روحی‌ گرفته تا انواع مختلف سرطان‌های کشنده )، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی:

اثرات جبران ناپذیری بر جو، آبزیان، جانوران خشكی و بطوركلی محیط زیست كره زمین برجای گذاشته است. و این همان برگشت صدا از نداهاست.

حفاری و استخراج نفت و عملیات چپاول در هر فاز، از ابتدای شروع چپاول، آثار نامطلوب و غیرقابل پیشگیری برای ملت ایران و سلامت جسمی‌ و روحی‌ ایرانیان داشته و پیامدها و آثار نامطلوب استفاده از این منابع بصورت سیستماتیك در تمامی کره زمین انتشار خواهد یافت.

برای دانستن بیشتر در باره فاجعه محیط زیست ایران و آثار مخرب ناشی‌ از استخراج بیرویه دریای نفت و گاز ایران توسط چپاولگران جنایتکار بربر غربی، توجه علاقمندان را بنوشتار زیر که در اینترنت آمده است جلب می‌کنم.


آثار جوی:
بمنظور بررسی آثار حاصل از اكتشاف و استخراج، ضروری است كه منابع و ماهیت انتشار آلاینده‌ها و سهم آنها در آثار جوی مورد بررسی قرار گیرند. منابع اصلی انتشار آلاینده‌ها در صنایع نفت و گاز عبارتند از:


- گازهای حاصل از تهویه، پالایش و سوزاندن گاز اضافی
- فرآیندهای احتراقی از قبیل موتورهای دیزل و توربین‌های گازی
- گازهای فرار حاصل از عملیات بارگیری و ذخیره‌سازی و یا اتلاف از تجهیزات
- انتشار ذرات هوابرد ناشی از برهم خوردن خاك حین ساخت و ساز و حركت وسایل نقلیه
- ذرات حاصل از سایر منابع مانند تست چاه

گازهای آلاینده مهم شامل دی‌اكسیدكربن، مونواكسید كربن، متان، كربن‌های آلی فرار VOC، اكسیدهای نیتروژن، اكسیدهای گوگرد و سولفید هیدروژن می‌باشند.

حجم مواد انتشار یافته در جو و آثار آن به ماهیت فرآیند بستگی دارد. البته انتشار آلاینده‌ها در فعالیت‌های اكتشافی معمولا كم در نظر گرفته می‌شود اما در حین استخراج، با توجه به فعالیت‌هایی كه انجام می‌پذیرد میزان انتشار بیشتر است. سوزاندن گاز اضافی در استخراج، عمده‌ترین منبع انتشار آلاینده‌ها در جو می‌باشد؛ بویژه در جایی كه زیرساخت‌های لازم یا بازار مناسب برای مصرف آن در دسترس نمی‌باشد. البته در صورت عملی بودن، گاز اضافی فرآوری شده و به عنوان فرآورده جانبی توزیع می‌شود. بنابراین، با توسعه یكپارچه و بازاریابی مناسب، سوزاندن گاز به شدت كاهش می‌یابد. سوزاندن گاز اضافی، تهویه و احتراق از منابع اصلی انتشار دی‌اكسیدكربن و مونواكسیدكربن در فرآیند هستند. منابع تولید كننده سایر آلاینده‌ها نیز می‌بایست درنظر گرفته و كنترل شوند. مثلا كنترل متان ایجاد شده از تهویه فرآیند و در حجم كمتر از نشت تجهیزات و سوزاندن گاز.

تاثیر بر آبزیان:

منابع عمده ایجاد آب‌های آلوده حاصل از عملیات اكتشاف و استخراج عبارتند از:

- آب حاصل از چاه
- سیالات حفاری، كنده‌ها و مواد شیمیایی آماده‌سازی چاه
- آب فرآیندی، شستشو و فاضلاب
- فاضلاب‌های بهداشتی محل كمپ
- ریختن و نشت مواد شیمیایی
- آب مورد استفاده به عنوان خنك كننده

حجم ضایعات تولیدی بستگی به مرحله فرآیندهای اكتشاف و استخراج دارد، بطوریكه طی فعالیت‌های لرزه‌نگاری حجم آلودگی‌ها در كمترین میزان خود بوده و عمدتا به فعالیت‌های داخل كمپ و یا مخازن مورد استفاده مربوط می‌باشد. در حین حفاری عمده پسماندها مربوط به سیالات حفاری و بریده‌ها می‌باشند؛ در حالیكه در حین استخراج عمده پسماند مربوط به آب تولید شده از چاه می‌باشد.

نوع و سمیت مواد شیمیایی مورد استفاده در اكتشاف و استخراج، در منابع مختلف موجود می‌باشد. البته مشخص شده كه در حین حفاری، سیالات حفاری پایه آبی كمترین اثرات را بر محیط زیست می‌گذارند. مهمترین مواد تشكیل دهنده سیالات پایه آبی، خاك رس و بنتونیت می‌باشند كه از نظر شیمیایی بی‌اثر و غیرسمی هستند؛ بعلاوه برخی از عناصر آن نیز زیست‌فروپاش می‌باشند و سایر اجزای آن نیز به دلیل رقیق شدن با آب، سمیت بسیار كمی پیدا می‌كنند. فلزات سنگین موجود در گل نیز (Pb, Zn, Cd, Ba) كم می‌باشد زیرا فلزات در مواد معدنی موجود در گل پیوند خورده و دسترسی زیستی به آنها محدود می‌شود، اما سیالات پایه روغنی و كنده‌های روغنی اثر سمیت بالایی دارند.

تخلیه گل‌های پایه آبی و كنده‌ها در اقیانوس و دریاها موجب خفگی ارگانیزم‌های دریایی تا فاصله حدود 25 متری از محل تخلیه می‌گردد و بر روی بعضی از گونه‌های مختلف تا 100 متر فاصله از محل تخلیه موثر می‌باشد. اما گل‌ها و كنده‌های پایه روغنی با افزایش غلظت هیدروكربن در آب، بر موجودات دریایی تاثیر می‌گذارند كه دامنه اثر آن می‌تواند تا شعاع 800 متری از محل تخلیه وجود داشته باشد. اثر گل‌ها و كنده‌های پایه آبی بر طبیعت، اغلب موقتی می‌باشد. البته برای گل‌ها و كنده‌های پایه روغنی حد آستانه مجاز تعریف می‌شود كه برای انواع مختلف متفاوت است. امروزه سعی بر این است كه با افزایش قابلیت‌های گل‌های سنتتیك و توسعه آنها، رفته رفته گل‌های پایه روغنی را بوسیله آنها جایگزین كنند.

بخش عمده پسماندها، آب تولید شده از چاه می‌باشد. برخی دیگر از عناصر موجود در پسماند شامل مقادیر مختلف نمك‌های غیرآلی، فلزات سنگین، ذرات جامد، مواد شیمیایی تولید شده، هیدروكربن‌ها، بنزن، DHA و گاهی نیز مواد NORM1 می‌باشند.

اثرات زیست‌محیطی پسماندهای ورودی به آبهای غیرآزاد بستگی زیادی به مقادیر پسماند، عناصر موجود در آن، مشخصات محیط دریافت كننده و حالت‌های پراكنش آن دارد. میزان اثرات از طریق ارزیابی زیست‌محیطی مشخص می‌شود. بنابراین، تخلیه پسماندها به آبهای محصور و همچنین منابع آبی با حجم كم نیازمند توجه و مراقبت‌های خاص می‌باشد.

البته حجم آب تولید شده از چاه به نوع استخراج (نفت یا گاز) و طول عمر عملیات بستگی دارد. مثلا در نواحی دریای شمال حدودا به میزان 2400 – 40000 m³/day در تاسیسات نفتی و 2 – 30 m³/day برای استخراج گاز می‌باشد. همچنین كنده‌های آبی در شروع استخراج از ناحیه كم هستند. اما به مرور زمان آب بیشتری از مخزن برداشتی تولید شده و ممكن است در انتهای ناحیه به 80% یا بیشتر هم برسد.

نشتی مواد شیمیایی و تخلیه فاضلاب محل اسكان نیز می‌توانند باعث آلودگی آب‌های سطحی یا سفره‌های زیرزمینی شوند. جلوگیری از این آلودگی‌ها بویژه زمانی كه از این منابع در مصارف خانگی استفاده می‌شود یا از آب ها به عنوان حوزه‌های ماهیگیری یا مناطق مهم اكولوژیكی بهره‌برداری می‌گردد اهمیت بسیار دارد. لازم به ذكر است در صورت ساخت نامناسب راه ها و محوطه كاری، تغییراتی در الگوهای آبگیر محلی و هیدرولوژی سطحی ایجاد می‌شود.

تاثیر در خشكی:

عملیات اكتشاف و استخراج می‌توانند بطور بالقوه آثاری را بر خاك داشته باشند كه از سه منبع عمده ایجاد می‌شوند:

- اختلاط و بهم خوردن فیزیكی خاك درنتیجه ساخت و ساز
- آلودگی‌های ناشی از سرریز و نشت و همینطور دفع زباله‌های جامد
- اثرات غیرمستقیم حاصل از ایجاد راه‌های جدید و تغییرات اجتماعی

آثار احتمالی در اثر طراحی و ساخت وساز نامناسب موجب فرسایش خاك می‌گردد. تا وقتیكه خاك به هم نخورده باشد و پوشش گیاهی آن حفظ شده باشد، یكپارچگی خود را حفظ می‌كند؛ اما در صورت حذف پوشش گیاهی و ظاهر شدن خاك، فرسایش آغاز می‌گردد. تغییر در شرایط و ویژگی‌های خاك می‌تواند اثرات گسترده‌ای بر روی هیدرولوژی سطحی در منطقه و الگوهای حوزه آبگیر، باتلاق‌های افزایش یافته و آسیب به زیستگاه‌ها، كاهش قابلیت محیط در حفظ پوشش گیاهی و گونه‌های جانوری داشته باشد.

بعلاوه، برداشتن پوشش گیاهی می‌تواند مشكلات اكولوژیكی ثانویه به وجود آورد. بویژه در مواقعی كه بسیاری از مواد مغذی در گیاهان منطقه مورد نظر وجود داشته باشد (مثل جنگل‌های بارانی حاره‌ای)، یا جایی‌كه حتی همان تعداد كم درختان موجود برای بقای حیات وحش حیاتی است (مانند درختان ساوانا) یا در مناطقی كه احیاء و بازیابی طبیعی به كندی صورت می‌گیرد (مانند اكوسیستم‌های قطبی و بیابانی). به علاوه آماده‌سازی محل عملیات، می‌تواند افراد بومی را به برداشت بیشتر پوشش گیاهی در تامین نیازها و خواسته‌های خود ترغیب كند.

دفن زباله‌ها و ریختن آنها در گودال‌هایی نزدیك محل حفاری یا استخراج، روشی رایج برای دفع زباله‌ها بوده است. بنابراین در صورت تراوش و آب‌شویی این مواد، با عبور آلودگی‌ها از میان خاك به آن آسیب وارد می‌كنند و به علاوه به منابع آب (سطحی و زیرزمینی) نیز آسیب می‌زنند.

در گذشته كشاورزی و پراكنش در زمین یكی از عمده‌ترین راه‌های تصفیه زباله‌های نفتی، گل‌ها و كنده‌های پایه آبی بوده است. در حفاری یك نمونه چاه در عمق m 3000، حدود 600-300 تن گل استفاده و در حدود 1500-1000 تن كنده تولید می‌شود، استفاده از روش‌های ذكر شده می‌توانند خطرات زیادی را به دنبال داشته باشند. البته به شرط ارزیابی و در نظر گرفتن ملاحظات مربوطه می‌توان از آنها به عنوان یكی از گزینه‌ها در دفع و تصفیه مواد استفاده كرد. این ملاحظات عبارتند از نقشه‌برداری و تعیین هیدرولوژی منطقه، شناسایی تركیبات شیمیایی موجود در زباله‌های حاصله و تركیب حاصل از اختلاط خاك با این مواد.


آثار اكوسیستمی:

جوامع گیاهی و جانوری در اثر تغییراتی كه در محیط اطراف و محل زیست آنها ایجاد می‌شود و همچنین تغییر ویژگی‌های آب، هوا و خاك و ایجاد اختلالات ناشی از سر و صدا و نورهای مزاحم و ... تحت تاثیر قرار گرفته و آسیب می‌بینند. این تغییرات مستقیما بر روی اكولوژی تاثیرگذار می‌باشند؛ مثلا تغییرات در زیستگاه‌ها، محل تأمین غذا و مواد مغذی، مناطق رشد و تولید مثل جانوران، مسیر كوچ و جابجایی حیوانات، آسیب‌پذیری غیرمستقیم حیوانات شكارچی در نتیجه از بین رفتن چراگاه جانوران گیاهخوار كه خوراك این حیوانات می‌باشند.

تغییر كاربری زمین و برهم زدن خاك منطقه، باعث حذف پوشش گیاهی شده و اثرات ثانویه آن از قبیل فرسایش و ایجاد شنزارها و لجنزارها به یكپارچگی اكوسیستم آسیب وارد می‌كنند و می‌توانند تعادل موجود از نظر مواد مغذی و فعالیت میكروبی را بر هم بزنند. در صورت كنترل نامناسب، در بلندمدت موجب از بین رفتن زیستگاه‌ها و كاهش جمعیت و انقراض گونه‌های جانوری و گیاهی شده و در نتیجه چرخه حیات طبیعی دستخوش تغییر می‌شود. بعلاوه تغییرات اكولوژیكی بر جمعیت بومی منطقه و زندگی سنتی آنها نیز اثر گذاشته و به آنها آسیب وارد می‌كند.

یشامدهای اضطراری بالقوه:

در طرح ریزی و برنامه‌ریزی عملیات لرزه‌نگاری، حفاری یا استخراج نحوه برخورد و تعامل با پیشامدهای اضطراری بالقوه كه افراد، محیط‌زیست و تاسیسات را تهدید می‌كند باید مشخص شود. البته با وجود برنامه‌ریزی و طراحی مناسب و اجرای روش‌های كنترلی صحیح و آموزش پرسنل، پیشامدهای ذیل احتمال وقوع خواهند داشت:


- ریختن سوخت، نفت، گاز، مواد شیمیایی و مواد خطرناك
- فوران چاه نفت یا گاز
- حریق (در تاسیسات و محیط اطراف)
- نواقص و از كار افتادن غیرمنتظره تجهیزات
- سوانح طبیعی و پیامدهای آن بر فعالیت‌ها
- خرابكاری عمدی

در طرح ریزی و برنامه‌ریزی پیشامدهای اضطراری بالقوه، ریسك، میزان آن، ماهیت و پیامدهای احتمالی آنها و سناریوهای گوناگون می‌بایست مورد بررسی قرار گیرند.


۱.۲.۹۷

سخن چند گوییم چندین دراز



کسانی‌ که با بازی پوکر آشنا هستند، میدانند که این بازی را میتوان به دو صورت انجام داد. بازیکنان یا با کارتهایی‌ که دراختیارشان است پوکر را بازی میکنند یا با تکیه برشانس و اقبال. کسانی‌ که با کارت پوکر بازی میکنند با اینکه درصورت برد پول کمتری بدست میاورند ولی‌ احتمال باختشان خیلی‌ کمتر از کسانی‌ است که با شانس بازی میکنند.
مثلا در بازی پوکر وقتی‌ بازیکن در وحله اول دو تا آس می‌گیرد، کسی‌ که با شانس بازی می‌کند بخیال اینکه دست بالا را دارد، همه دار و ندار خود را روی میز گذاشته و بی‌خیال سه کارت بعدی "ال این" می‌کند. در اینحالت یا پول خود را چند برابر کرده- و یا همه- را میبازد. درحالیکه کسی‌ که با کارت بازی می‌کند، میداند که احتمال اینکه رقیب با یک دو آمده و دو تا دوِ دیگر هم بگیرد و دو تا آس او در مقابل یک دو ببازد و احتمالات دیگر هم هست. در نتیجه با احتیاط جلو میرود.

در زندگی‌ هم دقیقا همین ماجرا و داستان برقرار است. کسانی‌ هستند که با آنچه که در دست و در اختیار دارند، روزگار میگذرانند.
این افراد:
-اهل جایی‌ هستند و همانجا هم تا آخر عمر میمانند. (یکی‌ از مهمترین فاکتور‌های آرامش و امنیت در تمامی طول زندگی‌ فرد رعایت همین امر ساده است.)

-روزگارشان بد نیست، تکه نانی دارند که آنان را از احتیاج بدیگری باز میدارد و بهمان هم راضی‌ و قانع هستند. خرده هوشی دارند که باعث میشود، خوب و بد را از هم تمیز دهند و در نتیجه نه گول میخورند و نه گول میزنند و درست بهمین دلیل هم سرشان براحتی‌ بروی بالش قرار گرفته و شب‌ها مثل سنگ میخوابند. ( یکی‌ دیگر از فاکتور‌های خوشبختی‌ همین خواب راحت است که اکثرا از فکر راحت سرچشمه می‌گیرد.)

- سر سوزن ذوقی دارند که باعث میشود تا زندگیشان کسل کننده و یکنواخت نباشد و درنتیجه شادی و هیجان هم وارد ماجرا گردد. (فاکتور بعدی برای خوشبختی.)

- پدر مادر و دوستانی دارند که از نظر آنان از برگ درخت سبز تر و از آب روان سادهترند و بهمین دلیل هم بشدت دوست داشتنی و مورد اعتماد‌ند. ( یکی‌ از مهمترین دلایلی که فرد احساس امنیت و آرامش و در نتیجه راحتی‌ و شادی می‌کند، اطرافیانی هستند که دوستشان دارد و دوستش دارند.)

و ایمان، پرنسیپ، الگو و روش انسانی‌ و خدایی كه در نزدیكی‌شان است، بروی دوش‌هایشان نشسته و با آنها همه جا همراه است.
خدایی که لای شب بوهای ایوانشان و یا پای كاج بلند همسایه است.
خدایی که روی قانون طبیعت خدایی می‌کند و نه بروی ذهن بیمار، ناقص و مسخره آدمی‌.

این افراد با اینکه احتمالا- و بطور حتم کمبود‌ها و نواقص و آرزو‌های بباد رفته و ناکامی‌های اجباری و نرسیدن‌ها و نارسایی‌هایی‌ در زندگی‌ دارند، ولی‌ روزگارشان بد نیست. نقششان را بازی می‌کند، رسالتشان را به انجام میرسانند و برطبق قرارداد از صحنه خارج میشوند.

اما کسانی‌ هم هستند که با شانس باز میکنند. این افراد را هرچه بهشان بدهی‌، کمشان است و بدنبال بدست آوردن بیشتر هستند. هیچ چیزی آنان را راضی‌ و خوشحال نمیسازد. همیشه یک چیزی کم دارند. آنچه که خود دارند را نمیبینند و همیشه چشمشان به داشته‌های دیگران است. داشته‌هایشان بی‌ اهمیت و ناچیز جلوه می‌کند، درحالیکه مرغ همسایه برایشان غاز است. بهمین دلیل مرتبا درحال سرکوفتن به اینجا و آنجا هستند. و وقتی‌ یکجا شانس آورده و جفت آس میاورند همه چیزشان را بر روی میز میریزند، و بی‌خیال از اینکه با هستیشان قمار میکنند، میزنند زندگی‌ چندین ساله‌شان را بهم میریزند.
این تیره روزی و ناکامی همیشگی‌ و نرسیدن‌های ابدی، آنچنان تلخی‌ باخود بهمراه دارد که همه هستی‌ آدمی‌ را تحت شعأع خود قرار میدهد.

چاره چیست؟

دو نوع تفکر وجود دارد:

- آن تفکری که میگوید، زندگی‌ آدمی‌ از پیش تعین شده و سرنوشت را نمیشود از سر نوشت. و همینی است که هست. و ناچار و جبر و ناگزیر را درمان نیست. و آدمی‌ تقاص عملکرد عمر پیشین و عملکرد عمر کنونی خود را پس میدهد.

-و آن باوری که میفرماید: از هرجا که جلو ضرر را بگیری منفعت است و آدمی‌ به همت اراده و خواست خود، تواناست. و نامیدی مطلق مانند دیگر مطلق ها، وجود خارجی‌ ندارد. و میشود چشم‌ها را شست و جور دیگر دید. و اصولا عمر آدمی‌ در واقع شانس دیگری است برای جبران اشتباهات گذشته.

من چی‌ فکر می‌کنم؟
بنظر من نه اولی‌ را میتوان چشم بسته رد کرد، و نه به دومی‌ میتوان امید کامل داشت.
از نظر من آدمی‌ هیچ یاد نگرفته و هیچ هم یاد نخواهد گرفت.

۲۶.۱.۹۷

ما آرزوی خوشبختی مردم دنیا را داریم ولی‌ شما جز مردم دنیا نیستید!




آنچه که در پائین می‌‌آید شرح لحظه‌ای کوتاه از تاریخ معاصر ایران بزرگ است و هدفش ثبت تاریخ واقعی‌ است. آدمبرفی میداند که اکثر ایرانی‌‌ها مطالب زیر را بخوبی میدانند، و هدفش تکرار مکرارات نیست. انگیزه نوشتار زیر، پیشی گرفتن است و اینکه پیش از اینکه غربی جنایتکار تاریخ برای آیندگان ایرانی‌ بنویسد، لازم است که ما بعنوان ایرانی‌ وظیفه خود را در قبال آیندگان انجام داده و حقیقت را برای آنان بازگو کرده و ثبت کنیم تا آنها مانند ما به بیراهی و گمراهی و در نتیجه فلاکت و تیرهروزی دچار نگردند.


داعش و جمهوری آخوندی اسلامی در ایران:
وقتی‌ از مردم سوریه و عراق نظرشان را راجع به تجربه‌ای که با گروه تروریستی داعش داشته ا‌ند، جویا شوی، خواهند گفت که داعش درست شبیه همان حکومتی است که در ایران است. و آنها نمیدانند که در واقع داعش نسبت به مردمی که بر آنها حکومت میکرد بسیار مهربانتر از رژیم خونخوار و جنایتکار آخوند‌های دست نشانده انگلیسی‌ و فرانسه در ایران است.

ولی‌ آنچه که مردم این دو سرزمین را متقاعد ساخته که داعشی‌ها همان حکومت آخوند‌های جمهوری اسلامی در ایران هستند اینستکه این دو شباهت‌های رفتاری بسیاری با یکدیگر دارند.

- داعشی‌ها هم مانند رژیم آخوندی هرجا که پا گذاشتند ضمن نابود سازی آثار بجا مانده امپراطوری پارس ها(حتی به کلیسا‌ها هم رحم نکرده و آنها را که در سابق کاخ‌های پارسی بودند تنها بهمین گناه منفجر ساختند.) نسبت بمردمی که تبار ایرانی‌ داشتند دقیقا مانند آخوند‌های دست نشانده خونخوار و بیرحم رفتار و مانند آنها جنایت کرده وایرانی‌ تبار‌ها را گروهی کشتار کردند و نسبت به آنانی که احمقانه گمان میکردند از نژاد عرب یا ترکند با محبت و احترام برخورد کردند، دقیقا مانند رژیم دست نشانده جمهوری اسلامی در ایران.

- داعشی‌ها هم مانند آخوند‌های جنایتکار اسلامی در ایران، برای تضعیف جامعه و از کار انداختن پویایی در بین مردم، هرجا که پا گذاشتند، نیمی از جمیت یعنی‌ زنان را تحت عنوان خدا و دین زندانی ساخته و از صحنه جامعه دور ساختند و بدین ترتیب تکامل طبیعی جامعه که فقط و فقط از پیوند زن و مرد در همه زمینه ها، در کار، در علم، در سازندگی، در بقا و و و بوجود میاید، را از هم گسسته و بدین گونه جامعه بیمار و مفلوک و عقبمانده را جا انداخته و استوار ساختند. چرا که غربی‌ها بخوبی میدانند، جامعه بدون همکاری زن، همان کارایی و بازدهی را دارد که یک انسانی‌ که از نیم تنه فلج شده، دارد.

- داعشی‌ها هم مانند آخوند‌های اسلامی تمامی ثروت‌های منطقه را راهی‌ کشور‌های غربی، ترک و عرب‌ها نمودند.

تفاوتی که بین رژیم دست نشانده آخوندی و داعشی‌ها وجود دارد اینست که مردم تکلیفشان با داعشی‌ها مشخص و معلوم است و میدانند که داعشی‌ها گروهی مسلمان متعصب و مذهبی‌‌های افراطی هستند که از نظر عقیدتی پیرو حکومت مرتجع و عقبمانده عربستان و وهابی‌ها هستند و از نظر اعمال و هدف، گروهیند که از سازمان‌های اطلاعاتی غربی بویژه انگلیسی‌ و فرانسوی دستور میگیرند و اهداف و دستورات آنان را پیش میبرند، درحالیکه آخوند‌های جنایتکار حاکم در ایران اهریمنانی هستند که همان ایدئولوژی و اهداف داعشی‌ها را داشته و مانند آنان برای اعمال خود از سازمان‌های اطلاعاتی‌ اسراییل و غربی دستور میگیرند، ولی‌ در لباس ایرانی‌ و دوست وارد شده و در لباس ایرانی‌ و خداپرستی ایرانی‌(شیعه) جنایت میکنند.

اهریمنی که نزدیک به ۴۰ سال است که مانند سرطان بجان ایران افتاده و ریشه دوانده و این باقیمانده امپراطوری جهان شمول را در چنگال خود فشرده و در حال نابودی کامل آن است.
چرا؟ به دو دلیل مادی و معنوی. ایران کشور مادر و پهناور و کهنسالی است که سرشار از مواد اولیه و ثروت‌های طبیعی است که همین عامل از ۲۰۰ سال پیش به اینطرف بجای رفاه، موجب تیرهروزی مردم آن گشته است، چراکه قبایل بغایت بدوی و بربر‌ها مانند حیوانات گرسنه در اطراف خوراک لذیذ از اطراف آن دور شدنی نیستند.
از نظر معنوی هم ایران مبدا و منبع فرهنگ و هنر و دانش و ادبیات و تمدن بشری است و هر قبیلهٔ وحشی و بدوی با سرقت گوشه‌ای از این سرچشمه تمدن، برای خود مدنیت و افتخار جمع کرده و می‌کند و برای اینکه دزدی‌های خود را پنهان سازد، چاره را در نابودی سرچشمه میبیند.

نکته انحرافی در همه این جریان این است که آخوند‌های جمهوری اسلامی را در عراق و سوریه جلو داعشی‌ها گذاشتند تا جنگی خانمان سوز را بمردم منطقه تحمیل کرده و ماشین کشتار و چپاول را راه انداخته باشند. بدین ترتیب یک مسابقه، یک بازی، یک قمار و یا هرچه که نامش نهید، براه انداخته که نتیجه‌اش همواره برد و پیروزی برای غرب و اسراییل است. چرا که از هرطرف که کشته شود بسود غرب و اسراییل و هر طرف که برنده شود، بهره‌اش را باز هم غرب میبرد و هدف که چپاول و ویرانی ایران بزرگ است به انجام رسیده، توجه‌ها از جنایات غرب منحرف شده و رفاه و خوشی‌ و خوشبختی‌ و پیشرفت متوجه یک طرف یعنی‌ غرب و اسراییل گشته و گور پدر اینوری‌ها که اصولا از نظر آنها آدم نیستند.

این داستان تا نابودی کامل منطقه ادامه خواهد یافت. پس از آن بسراغ دیگر جاها رفته و با همین فرمان جلو رفته و در آخر تنها وحشی‌ها باقی‌ خواهند ماند. و تازه در این زمان است که آنچنان جنگ و کشتار و بربریتی بر دنیا حاکم خواهد شد که نمونه‌اش در تمامی طول تاریخ بوجود آمدن کره زمین دیده و شنیده نشده است.



۱۹.۱۱.۹۶

دنیای امروزی ما


هرچه معنویات* آدمی‌ در او رشد می‌کند، نیاز او به مادیات کمتر میشود- تاجایی‌ که احتیاج بخورد و خوراک و خواب و سکس و دیگر سر و سور و سات روزمره آدمِ طبیعی، در او کمرنگ شده و آدمی خود را نسبت به آنان وارسته می‌بیند.
بزرگ شدن معنویات میتواند ناشی‌ از بزرگ یا کوچک شدن قسمت‌هایی‌ از مغز باشد که عوالم طبیعی را در آدمی‌ کنترل کرده و ساخت روزمرگی را بطور فیزیولوژی برای آدمی‌ در دستور کار خود دارند. و بجای آنچه که ما در رفتار و کردار آدمی‌ طبیعی می‌دانیم، عوالمی مانند- بی‌خبری- محو و مات- مسحوری و مستی را، تحت تاثیر:
-تربیت فجیع در دوران کودکی
-مواد مخدر
-و اثرات ناشی‌ از خوراکی‌های مصنوعی و آشغال تولیدی کارخانجات ساخت غرب را، ناشی‌ شوند.
در اینحال آدمی‌ به اصطلاح در خود فرو رفته و تبدیل بموجودی بی‌ احساس، نچسب، چندش آور، خشن، بیرحم، بی‌تفاوت، بی‌‌غیرت، رذل، نفرت انگیز و بطور کلی‌ دیو شده و باعث رنج خود و اطرافیانش میشود.
و براستی که دنیای امروزی ما دچار چنین بلیه و ناگواری است.

*منظور از معنویات در اینجا، دنیای داخلی‌ آدمی‌ است. و منظور آن معنایی که در ادراک عموم و همگان میباشد(عوالم روحانی و انسانی‌) نیست. و درنتیجه این معنویات لزوما جنبه مثبت ندارند.


۱۴.۱۱.۹۶

اگر زدن و دررفتن نتیجه دلخواه داشت, آدمی‌ هم مانند حیوانات تاریخ نداشت



تاریخ سه صد سال اخیر بشر پر است از جنگ‌ها و تلخی‌‌ها و ناکامی‌ها که همگی‌ ناشی‌ از این تفکر اشتباه بربر‌ها بوده که دنیا جنگل است و حقیقت از دهان توپ بیرون میاید. و آدمی‌ دو گونه است، یا گرگ است و یا بره! درحالیکه اگر به تاریخ اجتماعی سه صد سال اخیر بشر نیک بنگری خواهی دید که:

-آنان که حقیقت را نمی‌بینند، نمیشنوند و نمیدانند، گمراهند. و نتیجه زندگی‌ در گمراهی تلخی‌ و حسرت است.

-آنانی‌ که حقیقت را میدانند و منکر آنند ، بینوا و تیره روزند. و نتیجه تیره روزی، خشم و نفرت و سر به دیوار کوبیدن است.
-آنها که حقیقت را دانستهِ واژگون نموده و به مردم قبولانده اند، مرده گانند و خود نمیدانند و جسم آنها پیش از رفتن بگور، قبرِ قلب و ذات مرده آنهاست. همان ابلیسی که از بهشت- و یا همان رحمت و لطف خدا محروم مانده است. 

چنین کسانی‌ اگر سیر یا گرسنه، دارا یا ندار، زشت یا زیبا، پیروز یا ناکام، و بطور کلی‌ در هر حالتی‌ باشند از زندگی‌ بیزار و سیر و ناامیدند. ارواحی تشنه که تنها با دیدن هولناکترینِ پلیدی‌ها لبخند میزنند. نسل بوجود آمده از آنها هم این ارث را پیش خواهند برد. اینها حکم همان کرم‌های فاضلاب را دارند که وقتی‌ همه چیز را خوردند، شروع بخوردن یکدیگر میکنند، و آخرین بازمانده از گرسنگی می‌میرد.



۱۳.۱۱.۹۶

دیگ به دیگ میگه



یکی‌ از هزاران انگی‌ که به برخی‌ از ایرانیان مخالف دستگاه جهل و جنون و جنایت حکومت جمهوری ابلیس اسلامی، زده شده، دادن نسبت "بیخدایی و یا شیطان پرستی‌" به آنهاست. من نمیدانم این ادعا تاچه حد درست و یا نادرست است. و راستش نمیخواهم که بدانم، چرا که به اعتقاد من، اصولا دین و آیین و چگونگی‌ جهان بینی‌ آدما نه تنها ربطی‌ بمن و ما و دیگران ندارد، بلکه بعنوان یک داشته و حق اولیه و پایه‌ای، برای هرآدمی‌ میبایستی از طرف دیگران محترم شمرده شود. آدمی‌ میتواند سنگ پرست باشد، میتواند ٔبت پرست، طبیعت پرست و حتی خود پرست باشد- انتخاب اوست- و تا زمانی‌ که برای قبولاندن اعتقادات خود بدیگران فشار نیاورده و تلاش مذبوحانه نمیکند، آزاد است. و در ضمن فکر نمیکنم تمامی این پرستش ها، بیشتر از الله پرستی، مرده پرستی و یا امامزاده پرستی‌ شرم آور باشد.و یا آویزان شدن به قبر کسی‌،که از یکطرف در واقعی‌ بودن داستانشان بشدت تردید وجود دارد چرا که هیچ اثری از آثار‌شان درمیان نیست،

(مثلا: آثار باستانی ۱۰ هزار ساله زندگی‌ ایرانیان که در شهر سوخته بدست آمده، نشان میدهد که مردمی عادی در این منطقه فیلم میساختند و مغز جراحی میکردند و چشم مصنوعی میساختند و موسیقی مینواختند و و و--- ولی‌ قدرت خدا از پیغمبرش و فرزندانش و نوادهگانش که در ۱۰۰۰ سال پیش میزیستند، حتی یک تیکه پارچه بدست نیامده است! پیدا کنید احمق‌ها را- هرچند بعد از خواندن این مطلب احتمالا فردا، اعراب سعودی که با پول نفت خلیج پارس از خزیدن نجات پیدا کرده‌اند، با پرداخت مبالغی هنگفت به سازمان‌های اطلاعاتی‌ غربی، یهو از گوشه‌‌ای از یونان یک پیرا‌هن از زیر خاک بیرون میکشند که معلوم میکند که مال محمد بوده و احتمالأ خدیجه با دست‌های کوچک خود آنرا وصله کرده است! )

و یا اگر بپذیریم که وجود داشته اند، احتمالأ گروهی از داعش بدتر و یا در بهترین حالت داعش گونه زمانی‌ بسیار کوتاه در عرصه جامعه بشری رخ داده و پس از جنایات " مو به تن‌ سیخ کن" و ایجاد جنگ و جنایت و کشتار و سر بریدن ها، و با شمشیر سر شکافتن‌ها و با سم بخورد شکم پرستان دادن‌ها و بخاطر یک وجب زمین، پهلویِ زن حامله را شکستن تا جایی‌ که سقط جنین نموده و درحالیکه شوهر بی‌‌غیرت پهلوانش از ترس جان در پستو خود را پنهان نموده بوده و بخاطر مال و زن، پشت گلوی نوزاد پنهان شدن تا تیر به تو نخورد و و و - سال‌ها پیش مرده و عاقبت به شر شده اند،

و نام حسن و حسین و نقی‌ و تقی‌ و یه مشت اره و اوره و شمسی‌ کوره را بجای نام شریف خداوند آوردن و از آنها مدد جستن، و برای ایزد یکتا، شریک قائل شدن و از آنها طلب یاری کردن- گناهی کمتر از پرستش ابلیس داشته باشد- که بگمان من - رزیلانتر و پلید تر است، چرا که حداقل شیطان فرشته‌ای از فرشتگان خداوند بود که اتفاقا بخاطر عشق بخدا و یکتاپرستی‌ حاضر نشد در مقابل موجود دیگری بجز خدا سر تعظیم فرود آورد،

( همین که در قرآن مقام انسان را در حد خدا بالا برده تا جایی‌ که فرشتگان میبایستی در مقابلش ‌خم شوند خودش کفر است!)

تا این امام‌های جانی، مفت خور، دزد، پلید و آدمکش که میهن ما را ویران کردند، هم میهنان ما را کشتند، سوزاندند، به ذلّت بردند، و هنوز نکبت وجودشان از سرزمین نجیب ما پاک نشده و از قدم نامبارک و شومشان این مملکت صد‌ سال است که در آتش و حماقت میسوزد و مردمانش کشته میشوند و در انحراف و عقب ماندگی، رنج میکشند.

تو گویی، کسی‌ که نشان غلامی و عبودیّت این دأعشیان امام را بدوش می‌کشد، و شبانه روز بشرک و بت پرستی و مرده پرستی‌ مشغول است میتواند بدیگری ایراد شیطان پرستی بگیرد‌.



۷.۱۱.۹۶

ریاکاران از دید استادان زبان پارسی



از بوستان و گلستان فرهنگ پربار، کهن، وگرامی زبان پارسی از زمان آغازین پیدایش آدمی و نخستین آدم-کیومرث- و پس ازآن در طولای سده های متوالی، بیش از ده هزار سال - اندیشمندان و آموزگاران فریهخته ودانشمندان علوم انسانی و طبیعی ایران - برای نمایاندن چاه از راه، برای دانستن خوشبختی واقعی ازغیرواقعی برای تمیز حق ازباطل، برای راهنمایی آدمی به نیک بختی -کمرهمت بسته اند و دست به روشنگریهای بی مرز وبند و بدون سانسور درتمامی شؤن اجتماعی زده اند، میوه های تلخ وشیرینی چیده وچشیده اند وپخته را ازخام در روشنی خرد ناب به تجربه گرفته اند،
ساده لوحان را هوشیاری بخشوده ،یزدان پاک را از الله ، دیندار درست را از ریاکاران ومتظاهران سودجوو بی عمل که دین را روپوش اعمال وآله ناجایز بهره کشی از عوام ساخته و دریک پیمان نامقدس باستمگاران، در برآوردن اهداف ومنافع مشترک سالوسانه و ریاکارانه ، زورگویان جابر را مهار از دهن گرفته وبی آزرم جولان داده اند تامردمان را دمار از تن کشندوسیطره حاکمیت جابران را داعش گونه تحقق بخشند وبرای سودجویی ناجایزخود مردم فریبانه چتر خواهشات نفسانی وغیرانسانی خودرابرآوارهای شریعت بنانموده اند تا بامصداق مثل یک تیر و دوفاخته ازیکسو -دین فروشی ازسوی دیگر-خودرا در انظار عوام زاهد ومتقی معرفی نموده -و از شرکت وهدایت در هیچ ظلمی نبوده که درتبانی باحاکمان خون آشام- برضدمردم -پرهیز ورزیده باشند.

۶.۱۱.۹۶

بهشت چپاول گشته


هربار که بربرهای قاتل - دزد- تروریست - جنایتکار و بیمار روانی غربی به ایران حمله کردند و ایران را به نابودی کشاندند تاریخ جدید برای ایران نوشته و به کمک نوکران مزدور خود بویژه- آخوند ها و تعدادی هنرمند و روشنفکر دروغین و تیپا خورده - بخورد ایرانی ها داده اند. پس از حمله وحشیانه غربیها به ایران در زمان جنگ جهانی اول و کشتار بیش از ۲۰ میلیون ایرانی و آوارگی هزاران ایرانی دیگر و به آتش کشیدن تمامی شهر ها و چپاول و غارت تمامی داشته ها و نداشته ها - ایرانی تمامی تاریخش را فراموش کرده و به او گفته اند که جز اسلام چیز دیگری وجود نداشته است. پس از حمله وحشیانه غربی ها به ایران در زمان جنگ جهانی دوم و کشتار بیش از ۱۰ میلیون ایرانی و آوارگی دو میلیون ایرانی و ویرانی و غارت و چپاول آنچه که باقیمانده بود- ایرانی ها تمامی تاریخ باشکوه و امپراتوری خود را فراموش کرده و به او گفته اند که جز ذلت - فقر- عقبماندگی چیزه دیگری برای او وجود نداشته است. پس از حمله وحشیانه غربی ها در فتنه ۵۷ به ایران و کشتار بیش از دو میلیون ایرانی چه توسط تیرباران ها و ادام ها چه در جنگ ساختگی و تحمیلی عراق و آوارگی بیش از ۵ میلیون دیگر و قتل و غارت تتمه دارایی های ایران- ایرانی ها تمامی تاریخ سازندگی دوران پهلوی را فراموش کرده و به او گفته اند که جز دیکتاتوری و سرسپردگی به بیگانگان چیز دیگری برای او وجود نداشته است. امروز هم میگویند ایران کشوری خشک و صحرایی عقیم است! چرا؟ چون ۴۰ سال است که کنار هر کوه و رشته کوه های زاگروس و البرز صدها کارخانه سیمان سازی ساخته اند و تولیداتش را برای آبادانی کشور های همسایه و کشور های دور صادر میکنند. همچنین برای ساخت صدها سد و دیوار در داخل و در کنار مرز های ایران - این کارخانجات سیمان سازی شبانه روز در حال کار و تلاشند. در نتیجه کارشان که تمام شود از ایران جز صحرایی خشک و عقیم چیز دیگری باقی نخواهد ماند. بعد خواهند گفت ما که سال هاست داریم میگوییم ایران چیزی جز صحرایی خشک و عقیم نیست!

۱۴.۱۰.۹۶

هیچ چیزی ارزش "فکر آزاد" را ندارد, باید برای بدست آوردن آن بهر قیمتی جنگید



آزادی امری بیرونی نیست که داده شود یا گرفته شود. اگر آزادی در نهاد شخص نهفته نباشد و جا نداشته باشد، آدمی‌ همیشه اسیر است، و فرقی‌ نمیکند در کجای دنیا باشد، و تحت چه شرایطی باشد، امروز اینجا فردا آنجا.
اگر آدمی‌ بشعور چگونه زندگی‌ کردن نرسیده باشد، همیشه در نکبت و آلودگی غوطه میخورد. یک مثال ساده این است که وقتی‌ کسی‌ در محلی نچندان مرفع و ویران زندگی‌ می‌کند، اگر خود آستین بالا نزند و در نظافت و زیبا سازی و رفاه محل زندگیش، برای خود و فرزندان خود تلاش نکند، و منتظر شود که دیگری آمده و کاری برای او انجام دهد، این فرد شعور زندگی‌ کردن را ندارد. و فرقی‌ نمیکند که در کجای دنیا باشد. برای این فرد هر کاری انجام دهی‌، مانند انداختن سنگ در چاه ویل است، هیچ نتیجه‌ای ندارد. محلش را آباد کنی‌، خود گوشه‌ای را پیدا کرده تا دور از منظر دیگران آنجا بشاشد. یا راه میرود و ته سیگار خود را در آنجا پرت می‌کند، یا تف می‌اندازد و الا آخر. ( در برخی‌ از این فیلم‌هایی‌ که از ایران میاید، محله‌های‌ خاکی و گرد آلودی را میبینم که میشود با یک کیسه کوچک تخم چمن خاکروب‌ها و یا مکان‌هایی‌ که کودکان در آنجا بازی میکنند را حداقل دستی‌ کشید، یعنی‌ اگر من آنجا بودم و در آن محل زندگی‌ می‌کردم، یک کیسه تخم چمن می‌خریدم و در پاییز و زمستان در سراسر خرابات میپاچیدم، بهار همه جا سبز میشد. شما که میدانید حکومت ایرانی‌ نیست و کاری برای شما نمیکند، چرا شما به فکر کودکان تان نیستید و برای رفاه حداقلی آنان کاری انجام نمی‌دهید؟)
در مورد بدست آوردن آزادی و رهایی از چنگال اسارت هم همینطور است. اگر شخص به این نتیجه نرسیده باشد که آنچه از او گرفته‌اند یک جنایت در حق اوست و باید برای رفع آن "خود" آستین بالا بزند، و مانند مورچه‌ها این وظیفه را تنها و تنها مختص خود بداند و بدیگران کاری نداشته باشد که همراهند و یا نیستند، خود با تمام توان برای احقاق حق خود بکوشد،
اگر آدمی‌ به این شعور نرسیده باشد،
فرقی‌ نمیکند که آزاد باشد و یا در اسارت، همواره در عقبماندگی است و همواره چیزی کم دارد. و در نتیجه او را میتوان فریفت و به امید آب بسراب رساند و از زیر چنگال اربابی بزیر پایِ اربایی دیگر کشاند.

امروز هم این را دیگر هر کودکی میداند که آن زمانی‌ که ایران تبدیل به زمینی‌ خشک و سوخته گردد، همین آخوند‌های بیگانه و دشمن ایران و ایرانی‌ و ماموران اجانب، کشور را رها کرده و ملت را در کام اهریمن جا گذاشته و بیکبار خود ناپدید میگردند.

امروز هم عده زیادی از آنان سیر از چپاول، اینک که کشور‌های خود را آباد کرده‌اند، و حساب‌های بانکی‌ آنان دیگر جا برای بیشتر اندوختن ندارد، بفکر رها کردن و رفتن افتاده‌اند. پس طناب‌ها را رها ساخته اند، ولی‌ همانطوری که وقتی‌ پایِ فیل را از روزگار کودکی بدرختی ببندی تا نتواند تکان بخورد، و اسارت را بدرونش بکشانی، در روزگار میانسالی‌ حتی اگر طناب پایش باز باشد، از جایی‌ که او را قرار دادن تکان نخواهد خورد، ملتی هم که ۴۰ سال زیر یوغ اسارت گردن خمیده است، با شک برهایی از طناب‌ها می‌نگرد و بسختی آنرا باور می‌کند. از طرفی‌ هم کفتار‌ها و شغال‌ها منتظر به احتضار افتادن ملتی سرکوب گشته و حقارت دیده و در فقر معنوی و مادی غرق گشته، میباشند تا بریزند و این پیکر نیمه جان را از هم بدرند.

از طرف دیگر هم از این واقعیت نیز نمیتوان گذشت که اعتراضاتی که ملت ایران در تقابل با ظلم و ستمی که به آنان روا داشته میشود، در سراسر ایران براه انداخته اند، اگر هیچ نتیجه دیگری هم که نداشته باشد در رشد فکری آنان بسیار تاثیرگذار است. هرچه از این پرده‌های عنکبوتی که دور افکار و تن‌ ایرانی‌‌ها پیچیده شده، پاره گردد به نفع آنان است. و به بلوغ فکری آنان کمک می‌کند. روزگاری هرچه ما جزّ میزدیم که آی مردم: اینها نتنها ایرانی‌ نیستند و بیگانه اند بلکه برای نابودی ایران و ایرانی‌ با شال سبز کمر بسته اند، افراد بسیاری خندیده و ما را متهم بدست اندرکاران تئوری توطئه می‌دانستند. امروز پس از سالها ذلّت کم کم بهمان نتیجه‌ای رسیدند که سالهاست از زبان ما میشنوند.

امروز هم باز تکرار می‌کنم و می‌گویم و تا زمانی‌ که ملت بمعنای واقعی‌ آن نرسیده است، سال‌ها خواهم گفت و تکرار خواهم کرد: آی‌ مردم تا زمانی‌ که به آزادی فکر و اندیشه نرسیده اید و بشعور لازم برای زندگی کردن درست دست نیافته اید، تا زمانی‌ که به این نتیجه نرسیدید که هیچکس برای رفع مشکلاتش نگاهش بدیگران نباید باشد، و منتظر دستی‌ از غیب نباید بماند، و تنها و تنها باید دست بزانوی خود گذاشته و بلند گردد، تا آن‌روز، هرچه کنید بهره ای که میخواهید از آن بدست نخواهید آورد . و این نه مطلب تازه‌ای است و نه واقعیتی است که تجربه نشده باشد، این یک جز تفکیک نایافته از زندگی‌ بشری است.

مگر اینکه معجزه‌ای مانند رضا شاه رخ دهد و ملت را از زمین گرم و حضیض ذلّت به اوج عّزت برساند، والاغیر.





۱۲.۱۰.۹۶

ملت نفرین شده


-اینکه دول ‌اروپایی خود را برای گرفتن پناهندهگان بیشتری آماده میکنند!
-اینکه دوباره تمامی شیاطین و ابلیس‌های ریز و درشت کریه منظر دست در دست هم داده اند بمهر!
-و دلسوزانی که برای یک قران روح خود را هزار بار میفروشند، در نقشِ دایه‌های نامهربانتر از اهریمن!
-و من فکر می‌کنم کی‌ هستم که بخواهم جلوی سرنوشت تلخ‌تر را بگیرم.
-و اصولا انتخاب بهتر چیست؟ مرگ تدریجی‌ و یا مرگی که با شلیک گلوله به مغز و یا بریدن سر از گردن و یا پرت کردن از ساختمانی بلند، یا سینه دیوار گذاشتن و تیر باران و یا اعدام با طنابی که دور گردن محکوم محکم نشده و رنج مرگ را برای اعدامی ده برابر می‌کند، و یا مرگی که ضمن فرار پرخطر رخ میدهد، گرسنگی، تشنگی و یخ زدن در جنگل‌های سرد و تاریک.

-چه کسی‌ میتواند میان بد و بدتر انتخاب بهتر بکند؟

-من فقط غمینم و دستم بکاری نمیرود و چشم‌هایم را می‌بندم تا نبینم و تو ذهنم مرتبا این جمله تکرار میشود که پشت سر جهنم است و روبرو قتلگاه آدم.

لعنت به این سرنوشت شوم.



۵.۱۰.۹۶

کـاین بـاقی عـمر را بقا پیدا نیست



حکیم عالیقدر ایران زمین- خیام کبیر- که غربیها او را دانشمند دانشمندان و اعراب او را با لقب بحرالعلوم میشناسند, چراکه تمامی علوم امروزی نجوم, ریاضی (جبر , مثلثات, هندسه ) فیزیک و موسیقی که امروز نت هایش تدریس میشود, فلسفه و ادبیات و و و همه و همه از برکت وجود این مرد بزرگ است و البته ایرانی ها او را پیرمردی شراب خوار که همواره یک دستش بجام می و دست دیگرش بزلف یار است, میدانند! خیام کبیر میفرماید:

اکثر آدما زمان را یک خط صاف میدانند که از منهای بینهایت شروع شده و تا مثبت بینهایت ادامه دارد, بدون تغیر! تفاوت بین گذشته با حال و آینده یک توهم بیش نیست. دیروز, امروز و فردا به ترتیب رخ نمیدهد, بلکه بشکل دایره بیکدیگر بسته شده اند. همه چیز بهم وابسته است. آدمی سفر خود را از صفر شروع کرده, در نود درجه به اوج توانایی میرسد, در ۱۸۰ درجه یک بعدی است , در ۲۷۰ درجه زیر و بم روزگار و در ۳۶۰ درجه به اتمام و در عینحال به نقطه شروع میرسد.


در دایره‌ای که آمد و رفتن ماست
او را نه بدایت نه نهایت پیداست
کس می نزند دمی در این معنی راست
کاین آمدن از کجا و رفتن بکجاست.

جانا منو تو نمونه پرگاریم
سر گرچه دو کرده ایم یک تن داریم
بر نقطه روانیم کنون دایره وار
تا آخر کار سر بهم باز آریم.

ای بیخبران شکل مجسم هیچ است
ایــن طـارَم نـُه سپـهر ارقـم هـیچ است
خـوش بـاش کـه در نشیمن این گیتی
وابسته یک دمیم و آنهم هیچ است

ایـــن کـهنه رباط را که عـالم نـــام اســت
و آرامـگـه ابـلــق صــبـح و شـــام اســت
بزمی است که وامانده صد جمشید است
گوری است که خوابگاه صد بـهـرام است

امــروز تــرا دسـترس فـردا نـیسـت
و اندیشه فردات, بجز سودا نیست
ضایع مکن ایندم ار دلت بیدارست
کـاین بـاقی عـمر را بقا پیدا نیست.

آدم هایی را که امروز میکشید روزی خودتان بودید و سرزمین های که امروز ویران میکنید روزی جایگاه خودتان خواهد بود.
هر دشت که روزی لاله زاری بوده است
از سـرخی خـون شـهریـاری بوده است
هـر شـاخـه بـنفشه کز زمین می روید
خالی است که بر رخ نگاری بوده است.

۳.۱۰.۹۶

عیسی دمی کجاست که احیای ما کند


دو قرن حکومت مجانین بردنیا
کاری کرده که آدما 

دچار بودن و درگیر بودن را دوست دارند
دوست دارند در قفسهای پیدا و نامری باشند
دوست دارند احساس اسارت کنند
شکسته و تحقیر شده
چون آزادی بیشتر از بردهگی ترسناک است
و فراموش کرده اند که این زندگی نیست
تنها زنده بودن است
مثل تو خواب راه رفتن است
تلویزیون تماشا کردن, آشغال خوردن, اسیر جامعه مجازی بودن
و البته و بتازگی نگران هوایی که به ریه های خود میفرستند
کار کردن برای اینکه کس دیگری باشند
و خواستنی که ساحلی ندارد
و هیچکسی برای رهایی کاری نمیکند
و هیچکسی حتی تلاش برای نجات هم نمیکند
شاید دستی از غیب برون آمد
و یا شاید عیسی دمی احیای این جمع کرد
درغیر اینصورت
نوح ظهور خواهد کرد.

۱۸.۹.۹۶

نوار غزه .... Gaza Strip , باز نشر

همونطوری که در نقشه می‌شه دید، مساحتی به اندازهٔ یکی‌ از شهرستان های کوچک ایران که در
جنوب غربی اسرائیل قرار دارد، نوار غزه نامیده میشود که ۱،۳ میلیون پلستینی در
آن زندگی‌ میکنند و مرز بین این منطقه با اسرائیل به وسیلهٔ دیواری از هم جدا شده است.

نوار غزه یا باریکه غزه ناحیه‌ای است نوارگونه که در کنار دریای مدیترانه و در منطقه آسیای مرکزی قراردارد. نوار غزه از جنوب غربی با مصر و از شمال و شرق با اسرائیل هم‌مرز است. منطقه نوار غزه ۴۱ کیلومتر طول و در بخش‌هایی از ۶ تا ۱۲ کیلومتر عرض دارد. مساحت کلی نوار غزه، ۳۶۰ کیلومتر مربع است. نوار غزه نامش را از شهر غزه که بزرگ‌ترین شهر در منطقه نوار غزه‌است، می‌گیرد. حدود یک و نیم میلیون پلستینی در منطقه باریکهٔ غزه زندگی می‌کنند.


برای ممانعت از ورود پلستینی ‌های آنسوی
مرزهای اسرائیل ، دیواری را در مرزهای مجاور رشته کوه‌های گولان

 معروف به بلندی‌های جولان متعلق به سوریه(امروزه تحت کنترل اسرائیل است)
توسط دولت اسرائیل بنا شده است.
ارتفاع این دیوار ۸ متر است و به درازای ۴ کیلومتر در مرز اسرائیل با سوریه بویژه
در نزدیکی منطقه مجد شمس کشیده شده است.
تل‌آویو پیش از این نیز دیوارهایی را در مرزهای کرانه باختری و مرز مصر
احداث کرده است
اسرائیل پس از ساخت دیوار در مرزهای مصر و جنوب لبنان ، دیواری هم
در مرزهای اردن ساخته است. به دلایل امنیتی
پلستینی‌ها اجازه ندارند تا شعاع ۱،۵ کیلیومتر به این دیوار نزدیک شوند.

پس از شکست ارتش قاجار از اتحاد قبایل بشدت بربر و بیرحم و جنایتکار و عقبمانده مانند انگلساکسون، گل، عرب و ترک در طول جنگ جهانی اول، این مناطق مانند غرب ایران که امروز ترکیه نامیده میشود به اضافه افغانستان، پاکستان، سوریه، عراق، لبنان، امارات، عربستان، ۱۷ شهر قفقاز، نیمی از آذربایجان، ارمنستان، ترکمنستان و و و از پیکر ایران جدا گشته و بدست این قبایل افتاد. دولت‌های وقت ‌اروپایی(بجز آلمان که خود درگیر جنگ با همسایگان بود) در ۲۵ آوریل ۱۹۲۰ میلادی کنترل نوار غزه را بهمراه دیگر سرزمین‌های جدا شده از ایران برعهده گرفتند. و با تشکیل یک سیستم حکومتی تحت عنوان قیومیت انگلیس و فرانسه بر پلستین بکنترل نوار غزه و دیگر سرزمین‌های جدا شده از ایران پرداختند. غرب ایران بعنوان جایزه به ترکا و نواحی جنوبی به اعراب سپرده شد. و اداره سوریه، لبنان، عراق، افغانستان و هندوستان نیز به ‌اروپایی‌ها تعلق گرفت. اولین کاری که پس از جدا سازی انجام گرفت، زدودن آثار امپراتوری پارس‌ها از این سرزمین‌ها بود و زدودن زبان پارسی و جایگزینی آن با زبان عربی‌ بود. (همان کاری که امروزه با افغانستان کردند و امروزه زبان پشتو در حال جایگزینی زبان پارسی است.) پس از جنگ در سال ۱۹۴۸ میلادی و تأسیس کشور اسرائیل در بخشی از سرزمین‌های تحت قیومیت انگلیس، نوار غزه همچنان تحت اختیار مصر بود. پس از جنگ با ارتش مصر پیمان صلح موقت ۱۹۴۹ میان اسرائیل و مصر، اردن، سوریه و لبنان به امضا رسید که بنابر مفاد آن مرزهای اسرائیل و فلسطین مشخص شده و نوار غزه به پلستینی‌ها و همچنان تحت کنترل کشور مصر قرار گرفت. این عهدنامه تا آغاز جنگ شش روزه در سال ۱۹۶۷ و شکست اتحاد مصر و سوریه و لبنان، اعتبار داشت ولی‌ پس از آن، تحت اشغال نظامی نیروهای دفاعی اسرائیل درآمد. که البته شکست اتحاد مصر، سوریه و لبنان با کمک ارتش غرب ( انگلیس و فرانسه و آمریکا) صورت گرفت.
بیشتر پلستینی‌ها در طول جنگ در سال ۱۹۴۸ از اسرائیل فرار کرده اند. تا سال ۱۹۶۷ جمعیت نوار غزه شش برابر شد و از آنزمان این جمعیت همواره در حال رشد است. پس از فتنه ۵۷ و اشغال ایران توسط غربی‌ها که باز با کمک اعراب و ترک‌ها صورت گرفت، جمعیت پلستینی‌ها به یمن بیت‌المال ایرانی‌‌ها رشدی شگفت انگیز داشته است و از حدود ۱۵۰ هزار به نزدیک به دو میلیون نفر رسیده است. هر پلستینی‌ ماهیانه یارانه‌ای را از دولت جمهوری اسلامی اشغالگر دریافت کرده که برابر با حقوق یک ماه یک مهندس ایرانی‌ است. همچنین تمامی ساخت و ساز‌ها و مدرنیزه کردن نوار غزّه با پول مردم ایران صورت می‌گیرد. امروزه در این منطقه کوچک ده‌ها هتل ۵ ستاره ساخته شده که یکی‌ از آنها در ایران نیست! و در عوض پلستینی‌ها (زن و مرد) همه ساعات روز را در سایه نشسته، سیگار کشیده، چایی میخورند و بجان ملت ایران نفرین کرده و بد و بیراه می‌گویند و آنان را تف و لعنت میکنند. و آنچنان از ایرانی‌‌ها متنفرند که در جنگ تحمیلی عراق به ایران، داوطلبانه در جبهه‌های جنگ شرکت کرده و برای صدام حسین ایرانی‌ کشی میکردند. ۵ هزار از این نمک بحرام‌ها در جبهه توسط سربازان دلاور ایرانی‌ دستگیر و اسیر گشتند که دولت جمهوری خائن اسلامی آنان را با سلام و صلوات به نوار غزّه برگرداند. و از آنطرف مردم مخ شسته ایرانی‌، هرگاه دو تا پلستینی زخمی می‌شوند، بلافاصله در نقش فردین ظاهر شده، و در صف دادن خون می‌‌ایستند، و بجایش پلستینی‌ها می‌گویند که حاضرند از اسراییلی خون دریافت کنند ولی‌ دست ایرانی‌ به آنان نخورد. بی‌کاری و زندگی مفت‌خوری در این منطقه بوفور بچشم می‌خورد و دلایل این وضعیت بنرخ بسیار بالای تولد و حمایت مالی‌ جمهوری اسلامی اشغالگر ایران برمی‌گردد.
بیش از ۹۹ درصد از ساکنان نوار غزه را مسلمانان و حدود ۱ درصد از جمعیت این منطقه را اقلیت مسیحیان پلستینی تشکیل می‌دهند.


پس از ۳۸ سال تنش بین مردم منطقه با اسرائیلی‌ها ، سازمان‌های اطلاعاتی‌ غربی، دسته و گروه‌هایی‌ را بنام و عنوان حمایت از پلستینی و در عمل و در واقع نوکران خود اسرائیل ساختند. تروریستی بنام یاسر عرفات و گروه تروریستی حماس را میتوان از جمله این گروه‌ها نام برد. در سال ۲۰۰۶ حماس در انتخابات غزه پیروز شد. در ژوئن ۲۰۰۷ حماس کنترل کامل نوار غزه را بدست گرفت و جناج رقیب و معتدل تر! خود یعنی جنبش فتح را از قدرت کنار زد. اسرائیلی‌ها به این بهانه بسرعت محاصره خود بر غزه را تشدید کردند و حمل و نقل کالا و رفت و آمد مردم به این منطقه را محدودتر کردند. از زمان ساخت این گروه ها، پلستینی‌ها عملا تحت حاکمیت اسرائیل اند، و هرگونه تلاش برای رهایی از طرف هر گروه و دسته و فردی، ابتدا با نوکران اسراییلی درمیان گذاشته میشود و در نتیجه نتنها بجایی نمیرسد، بلکه در همان نطفه خاموش گشته و آنچنان درس عبرتی میگردد که اسرائیل را تا مدت ها از هرگونه حرکت مخالفی در امان میدارد. این گروه‌های تروریستی تنها در نوار غزّه بکار نمی‌آیند، بلکه دامنه استفاده از آنان بسیار وسیع تر است. آنها در واقع بازو‌های نظامی اسرائیل در منطقه میباشند.( کسانی‌ که به این نکته شک دارند، کارنامهٔ این گروه‌ها را بررسی کرده و هرجا یکی‌ از اعمالشان بجز سود و استفاده، مورد دیگری برای اسرائیل داشته اینجا بنویسند، من به تلافی این دفتر را برای همیشه خواهم بست.) اسرائیل بکمک همین گروه‌های بظاهر پلستینی و صد البته با کمک تروریست‌های داعشی ترک، (که هر زمانی‌ زیر یک رنگ و یک نام متفاوت ظهور میکنند و به هنرنمایی میپردازند) حاکمیت خود را برتمامی آسیای مرکزی و شمال آفریقا اعمال کرده است. نظام جمهوری کثیف اسلامی اشغالگر ایران، دولت‌های اخوانی مصر، ترکیه، قطر، اردن، تونس همگی‌ دست نشانده اسرائیل و غربند و بازیگران صحنه جنایت میباشند. و منظور از تمامی آنچه که شاهدش هستیم، تنها و تنها در جهت استیلای گروه مشخصی‌ است و کشتار و به بردگی کشاندن و چپاول ملت‌هایی‌ که از همه جا بیخبرند و دیگر هیچ.

۱۵.۹.۹۶

آب را بریزید آنجایی‌ که میسوزد


آنچه که امروز بنمایش درآمد و اورشلیم از طرف رئیس جمهوری آمریکا بعنوان پایتخت اسرائیل خوانده شد، تنها و تنها یک ژست سیاسی بچگانه و احمقانه بود که در مقابل شکست نشست صلح سوریه صورت گرفت. پس از اینکه کشور‌های منطقه نشان دادند که برای ایجاد صلح احتیاجی به باج دادن بیک همجنسباز فرانسوی و یا یک دلقک انگلیسی‌ که بطور حتم کودک آزار هم هست و یا یک قاتل سریالی امریکایی ندارند، برای مطرح ساختن دوباره غرب، نمایش احمقانه امروز یعنی‌ پایتخت خواندن اورشلیم توسط ترامپ انجام گرفت. یعنی‌ این ما هستیم که برای مردم دنیا تعیین تکلیف می‌کنیم!
این مطرح کردن و مهم جلوه دادن غرب، در زمانی‌ صورت می‌گیرد که دیگر حتی یک بچه هم برای غرب تره خرد نمیکند. و دست جنایتکاران غربی برای تمامی مردم دنیا باز شده و دیگر حنایشان رنگی‌ ندارد.

و صلح سوریه شکست فاجعه آمیزی برای غرب سالاری بود و نشان داد که میشود لشگر اهریمنی ناتو که شامل تمامی توان و توانایی و تکنولوژی آمریکا به اضافه تمامی توان و توانایی اروپا و نوکران تیپا خوردهشان، ژاپن، کره جنوبی ، ترکیه، عربستان و دیگر خودفرشان بود، را با تیپا بیرون انداخت. و در آخر هم توسط کشور‌های منطقه، ختم جنگ را برچید. از طرفی‌ هم کره شمالی و ماجرای موشک قاره پیمایش و زانو زدن امریکایی‌ها در مقابل چینی‌‌ها و و و ، این بی‌ وجهه ساختن غربی ها، آنچنان برای جنایتکاران غرب سنگین و غیر قابل هضم بود که در یک تلاش مذبوحانه - بخیال خود- آخرین برگ خود، یعنی‌ حمایت کامل از اسرائیل را زمین زدند. تو گوئی مردم درگیر از پیش نمیدانستند که دست امریکایی‌ها در پشت اسرائیل است. و آنچنان این کار را احمقانه و مسخره انجام دادند که آدمی‌ بیشتر خنده‌اش می‌گیرد تا متاسف شود. همانطوری که انتظار میرفت به پایان نزدیک و نزدیکتر می‌شویم.

اورشلیم پس از جنگ جهانی‌ دوم و در سال ۱۹۴۸ که ایران بزرگ بیش از پیش تجزیه شد، و مرز‌های اسرائیل بسته شده و کشور تازه‌ای تأسیس شد، در چنگ اسرائیلی هاست و این داستان ۷۰ ساله و قدیمی‌ است. و از سال ۱۹۶۷ رسما پایتخت معنوی اسرائیل اعلام شده و سالهاست که از طرف سنای آمریکا آنرا پایتخت اسرائیل شناخته اند. و اینکه ترامپ این شهر کهن را مال این یا آن بداند، هیچ تغییری در اصل ماجرا ندارد. و همانطوریکه گفته شد یک نمایش احمقانه است که بقول احمدی‌ نژاد بیشتر به این میماند که آب را جای دیگر ریختند.


 بهترین کاری که در این زمان می‌توان کرد، بی‌ اعتنایی مطلق به این نمایش مسخره است و تحت تاثیر جو سازی و هوچیگری و نمایشات کوچه بازاری نیفتادن است. و در عمل نشان دادن اینکه حرف، حرکت و عمل شما، پول سیاهی هم نمی‌ارزد و ارزش اینرا ندارد که حتی به آن نگاه هم انداخته شود. اینقدر از این کاغذ پاره‌ها بنویسید تا باز بقول احمدی‌نژاد بی‌تربیت .... شود.
باشد تا بدین ترتیب و برای یکبار دیگر، در دهان چرکین غرب کوبیده شود.

۹.۹.۹۶

اگر فقط برای یکبار میدانستی چه میخواهی


میفرمایند: نخست زن چسبیده به پهلوی چپ آدم بود. و درحالیکه دستهایش را بگردن او حلقه کرده بود و پاهایش دور کمر و شکم آدم قفل شده بود, همه جا او را در بهشت همراهی میکرد. چه روزگار خوشی داشتند. یکی بودند و خرسند. تا اینکه زن به آدم گفت که از زندگی وابسته خسته شده و آرزوی استقلال دارد. آدم ابتدا به زن خندید و آرزوی او را بیهوده نامید. ولی چون اصرار او را دید و چون دیگر دستهای زن دور گردنش حلقه نبود و در کنار پهلوی های او بیهوده تاب میخورد و پاهایش آویزان شده و هنگام راه رفتن او را میازرد , پس پیش ایزد جاودان رفته و با او ماجرا را در میان گذاشت و راهکار طلبید . خدا به آدم گفت: برای حال مشکلاتش به او خرد داده است. برو و از خرد خود استفاده کن. آدم به غاری وارد شد و خرد خود را بالای سنگی گذاشت و از او راه چاره را پرسید. راستی یادم رفت بگم که در همه این جاها, زن همچنان آویزان آدم بود و همراه او شاهد همه گفته ها و شنیده ها. خرد آدم به او گفت که اینکار مانند این است که عضوی از اعضایش را دستی دستی اره کرده و جدا سازد و با اینکار خود را ناقص کند. بنظر خرد اینکار اصولا درست نبود. آدم پذیرفت و خرد خود را برداشت و بکار روزانه خود مشغول شد. ولی خوب زن بیدی نبود که به باد خرد آدم بلرزد. پس شروع کرد بگاز گرفتن گوشت تن آدم. جنگ سختی بین آدم و زن درگرفت. بدن هایشان زخمی و مجروح گشت . خون از تن هردو میریخت. و جیغ زن گوشهای آدم را کر کرده بود. و دستهای زن جلو چشمهای آدم را میگرفت و بارها او را در چاله های سر راه میانداخت. و دیگر بلاها که زن سر دیگر اعضای حساس آدم آورد که اینجا جای گفتگو در مورد آنها نیست. خلاصه پس از مدتی آدم تسلیم گشت و با اره بجان آن قسمتی افتاد که زن را به پهلویش چسبانده بود. از آنروزی که زن بلاخره از پهلوی آدم جدا شد تا امروز نه آدم و نه زن دیگر هرگز روز خوش ندیدند. و مانند دو موجود ناقص همواره در حال زجر کشیدنند . زن بعدها پشیمان شده و بدنبال آدم آمده و درخواست کرد تا او را دوباره به پهلوی خود بچسباند. ولی دیگر دیر شده بود و با هیچ چسبی نمیشد ایندو را مثل روز اول بهم چسباند و کامل کرد . قرنهاست که زن و آدم بدنبال یکدیگرند تا خود را بهم بچسبانند و این حکایت همچنان ادامه دارد.



۷.۹.۹۶

آدمیت مرده بود گرچه آدم! زنده بود


اینرا دیگر هر کودک دبستانی هم میداند که فشردن دستهای یک جنایتکار بیوجدان از خدا بیخبر همراهی و تائید جنایت است. و نفرت انگیز تر از این شیادی نمیتوان یافت. حال تهوع به آدمی‌ دست میدهد. این مبارزه بین اهورا و اهریمن نیست، این یک مبارزه برای دستیابی به اهداف جنایتکارانه بین اهریمن با بدتر از اهریمن است. این اشک تمساح هم نیست، اشک شوق ابلیس است. و واقعیت این است که عده‌ای بنده خدا بجرم مسلمان بودن، در همه جای دنیا توسط دیگر مذاهب قتلعام میشوند، و با اینحال در همه جا هم مسلمان‌ها را تروریست مینامند! تو گویی برای مردم دنیا این یک عادت شده که مقتول را مقصر بنامند!
در ترکیه خانه شیعیان و کرد‌ها را در روز روشن علامت گذاری میکنند تا شبانهٔ بریزند و افراد خانه را قتل‌عام کنند. دولت شیعه جمهوری کثیف اسلامی اشغالگر ایران که پرچم حمایت از شیعیان دنیا را بر دوش گرفته، برای دست مریزاد به عاملان این جنایت نفت، گاز و برق ملت ایران را برایگان و مجانی‌ به ترک‌ها داده تا رهبر بیرحمترین و بربر‌ترین گروه‌های تروریستی جهان با دست باز بجنایت و کشتار ایرانی‌ تبار‌ها و شیعیان بپردازد. و از طرف دیگر فضای هوایی ایران را بروی جنایتکاران ترک باز گذاشته تا هرجا یک خانواده کرد دید‌ند، آنها را با هواپیماهای ارتش اهریمنی ناتو با موشک بزنند!
آنچنان پلیدی حاکم بر دنیاست که دیگر چاره‌ای بجز نابودی نسل بشر باقی‌ نمانده است.