‏نمایش پست‌ها با برچسب عطار نیشابوری. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب عطار نیشابوری. نمایش همه پست‌ها

۱۸.۱.۰۱

هفت شهر خودشناسی عطار


هفت شهر عشق یا هفت وادی عطار درواقع مراحل پرداختن شخص بخودشناسی است که آدمی جهت رسیدن به خدا و معنا باید آنها را طی کند. هفت شهر عشق و یا هفت وادی را حکیم عالیقدر ایران زمین عطار نیشابوری که شرافت زمین از آن اوست، در کتاب زیبای خویش «پرندگان منطق و یا منطق‌ الطیر» اینگونه بیان می‌کند:
 گفت ما را هفت وادی در ره است 
چون گذشتی هفت وادی، درگه است
 هست وادی طلب آغاز کار 
وادی عشق است از آن پس، بیکنار
پس سیم وادی است آن معرفت 
پس چهارم وادی استغناء صفت
هست پنجم وادی توحید پاک 
پس ششم وادی حیرت صعب‌ ناک
هفتمین، وادی فقر است و فنا 
بعد از این روی روش نبود ترا
درکشش افتی، روش گم گرددت
گر بود یکقطره قلزم گرددت.

وادی اول طلب: (خدا را جستجو کردن و او را خواندن، اولین گام نهادن هدف است و هدف میبایست پیدا کردن او باشد. چگونه؟ تنها راه رسیدن به خدا و باز یافتن او، راه راستیست و بس. پرهیز از پلیدیها، از حسد، حرص، دروغ، ظلم، خست، تنبلی، غرور بیجا، نفرت، کینه و و و دوری جستن از پلیدیها تا آنجا که قدرت و توان آدمی اجازه میدهد. چگونه؟ از ضعیفترین نقطه ضعف خود آغازیدن، مثلا اگر غیبت کردن است، از اینجا شروع کردن و بهیچوجه اجازه غیبتگویی به کسی را در حضور خود ندادند، و سپس پرهیز از دروغگویی را پیش گرفتن که مهمترین است و یا سخن براستی گفتن و یا سکوت کردن.)
چون فرو آیی به وادی طلب  
پیشت آید هر زمانی صد تعب
چون نماند هیچ معلومت بدست  
دل بباید پاک کرد از هرچه هست
چون دل تو پاک گردد از صفات  
تافتن گیرد ز حضرت نور ذات
چون شود آن نور بر دل آشکار  
در دل تو یک طلب گردد هزار.

 وادی دوم عشق: (به طبیعت، کوه، دریا، جنگل صحرا، دشت، بیابان، جانداران و آدمیان و بطور کلی با هرآنچه مخلوق خداست با محبت بودن و به آن احترام گذاشتن.  و یا بقول سعدی کبیر: به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازوست، عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازوست.)  
بعد ازین، وادی عشق آید پدید
غرق آتش شد، کسی کانجا رسید
کس درین وادی بجز آتش مباد 
وانک آتش نیست، عیشش خوش مباد
عاشق آن باشد که چون آتش بود  
گرم‌رو، سوزنده و سرکش بود
گر ترا آن چشم غیبی باز شد
با تو ذرات جهان هم‌راز شد
ور بچشم عقل بگشایی نظر  
عشق را هرگز نبینی پا و سر
مرد کارافتاده باید عشق را
مردم آزاده باید عشق را

۱۶.۱.۰۱

در صفت چنگ دف نی بربط از عطّار




ایران نه تنها بعنوان سرزمین مادر موسیقی، و فرهنگ هزاران ساله موسیقی از هزاران سال پیش از فارابی و خیام که الفبا و یا نت موسیقی را نوشتند تا امروز و هزاران سال پس از امروز، و نه تنها بعنوان تنها کشوری در دنیا که دستگاههای موسیقی ویژهای را داراست، بلکه بعنوان روح موسیقی نیز از طرف آگاهان به ثبت رسیده است. بدین معنا که موسیقی در تک تک سلولهای ایرانی جایگیر شده و ازآن بالاتر با ژن او درآمیخته است. به گوشه کوچکی از سخنان حکیم عالیقدر ایران عطار در رابطه با توصیف برخی از آلات مادر، موسیقی نگاه میکنیم.

۲۴.۱۱.۹۳

گر ترا باید که این سر پی بری


روز و شب چون غافلی از روز و شب
کی کنی از سر روز و شب طرب

روی او چون پرتو افکند اینت روز
زلف او چون سایه انداخت اینت شب

گه کند این پرتو آن سایه نهان
گه کند این سایه آن پرتو طلب

صد هزاران محو در اثبات هست
صد هزار اثبات در محو ای عجب

چون تو در اثبات اول مانده‌ای
مانده‌ای از ننگ خود سردرکنب

تا نمیری و نگردی زنده باز
صد هزاران بار هستی بی ادب

هر که او جایی فرود آمد همی
هست او را مرددون‌همت لقب

چون ز پرده اوفتادی می‌شتاب
تا ابد هرگز مزن دم بی‌طلب

طالب آن باشد که جانش هر نفس
تشنه‌تر باشد ولیکن بی سبب

نه سبب نه علتش باشد پدید
نه بود از خود نه از غیرش نسب

چون نباشد او صفت چون باشدش
خود همه اوست اینت کاری بوالعجب

گر تو را باید که این سر پی بری
خویش را از سلب او سازی سلب

بر کنار گنج ماندی خاک بیز
در میان بحر ماندی خشک لب

چون رطب آمد غرض از استخوان
استخوان تا چند خائی بی رطب

هین شراب صرف درکش مردوار
پس دو عالم پر کن از شور و شعب

مست جاویدان شو و فانی بباش
تا شوی جاوید آزاد از تعب

چون تو آزاد آیی از ننگ وجود
راستت آن وقت گیرد حکم چپ

از دم آن کس که این می نوش کرد
دوزخ سوزنده را بگرفت تب

همچو عطار این شراب صاف عشق
نوش کن از دست ساقی عجم.

عطار نیشابوری


۱۴.۱۲.۹۲

هفت شهر عشق یا هفت وادی عطّار نشیابوری


هرچه تفسیر آبکی‌ و احمقانه در اینمورد تا کنون شنیدی فراموش کن.

عطار فیلسوف بزرگ گیتی‌ در منطق و الطیر میفرماید: سفر آدمی‌ از تولد تا مرگ هفت مرحله دارد، اگر از این مراحل گذاشتی زندگی‌ کرده‌ای و وقتی‌ به مرگ رسیدی میتوانی‌ بگویی زنده بوده ای، ورنه هر چه جان کند تنت، عمر حسابش کرده ای!

عطار درباره منطق الطیر خود می گوید:

اهل صورت غرق گفتار منند
اهل معنی مرد اسرار مننـد

این کتاب آرایش است ایام را
خاص را داده نصیب وعام را


اولین مرحله یا وادی، طلب نام دارد: حال حاضر، همین لحظه، یاد بگیر همین لحظه را طلب کنی‌ و از همین لحظه لذت ببری. دیروز مرده است، فردا نیستی‌، امروز زندگی‌ کن، امروز را طلب کن ....آدم‌ها تا کودک اند در این مرحله قرار دارند.
عطار میفرماید:
وادی اول: طلب
چون فرو آیی به وادی طلب
پیشت آید هر زمانی صد تعب
چون نماند هیچ معلومت به دست
دل بباید پاک کرد از هرچ هست
چون دل تو پاک گردد از صفات
تافتن گیرد ز حضرت نور ذات
چون شود آن نور بر دل آشکار
در دل تو یک طلب گردد هزار

۲۲.۴.۹۱

پرچم ایران: زندگی‌، پاکی، عشق...... هدیه مغان




سه تن‌ از مغان زرتشتی برای دیدار عیسی مسیح حرکت میکنند، و برای عیسی مسیح سه هدیه میبرند، سه سنگ قیمتی، سه جواهر یکی‌ مروارید، به رنگ سپید یعنی‌ رنگ پاکی ، دیگری یاقوت، رنگ قرمز که رنگ عشق است، و زمرد که سبز و رنگ حیات و زندگی‌ ایست. پرچم ایران با سه رنگ سبز، سپید و قرمز به معنای ، زندگی‌، پاکی و عشق است.

رمزی از رموز منطق الطیر عطّار، این داستان در ادبیات اروپا با عنوان هدیه مغان شناخته میشود.

 علم ستاره شناسی ایرانی‌ها در دنیای باستان، معروف است، در زمانی‌ که مریم مقدس به زمان زایمان نزدیک می‌شده است، ستاره شناسان ایرانی‌، طلوع یک ستاره و یا یک پیغمبر را رصد میکنند و سه پادشاه ایرانی‌ به راه می‌افتند و در زمانی‌ که مسیح به دنیا میاید بر بالای سر او ظاهر میشوند و به نوزاد مریم سه هدیه میدهند، یک جواهر زمرد به رنگ سبز به نشانهٔ زندگی‌، یک مروارید به رنگ سپید به نشانهٔ پاکی و یک یاقوت به رنگ سرخ به نشانهٔ عشق.