‏نمایش پست‌ها با برچسب دانمارک‌. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب دانمارک‌. نمایش همه پست‌ها

۲۳.۱۱.۹۸

چرا احمق کند کاری که باز آرد پشیمانی


آزادی چیست؟

براستی معنای آزادی چیست؟ احتمالا قضیه را میبایست برعکس ثابت کرد. یعنی‌ ابتدا میباید "آزاد نبودن" را شرح داد.

وقتی‌ کسی‌ خطا و یا جنایتی مرتکب میشود، او را گرفته و در پشت میله‌های زندان نگاه میدارند، تا آزادی زندگی‌ کردن را از او بگیرند. تا دیگر نتواند به دلخوه خود روزگار بگذراند. مثلا وقتی‌ ایرانیان در سال ۱۳۵۷ از روی ندانم کاری، در مورد خودشان جنایت انجام دادند، دچار فتنه ۵۷ شده و در قفس اسیر گشته و ۴۱ سال است که با اعمال شاقه روزگار میگذارنند. و در زندانی که زندانبانانشان دشمنان خونین آنها هستند، دلشان خوش است که زنده ا‌ند.
ایرانیان آزاد نیستند که به دلخواه خود از سرزمینشان لذت ببرند. زندانیانی هستند که مال و جانشان دست اجانب گرفتار آمده و بیگانگان هر بلایی که دلشان بخواهد بر سر آنان میاورند. این اسارت آنچنان وقیحانه و بیشرمانه اعمال میشود که گاهی‌ دل دشمن هم بحال ایرانیان کباب میگردد.

ولی‌ در مناطقی از دنیا، در برخی‌ از جوامع، گفته میشود که آزادی‌های فردی موجود است و آحاد آن جامعه میتوانند مطابق میل و سلیقه خود فکر کرده و عقیده داشته، سخن گفته و به طریق طبیعی ابراز وجود کرده (بنویسند، نقاشی کنند، بخوانند، بازیگری کنند، مجسمه سازی کنند، هنرمندی کنند، تظاهرات براه بیندازند و الاخر.) و روزگار خود را سپری کنند.

و گفته میشود که در این جوامع برای اینکه بحقوق فردی تک تک آحاد جامعه تعرضی نشود، قوانینی‌ قرار داده شده که بر طبق آنها، افراد میبایستی عمل کرده و بدین ترتیب حقوق مدنی و آزادی‌های فردی محترم داشته شود.

در جوامعی هم بجز قوانین از پیش نوشته شده، قوانین نانوشته‌ای هم موجود است که گاهی‌ افراد آن جامعه آنها را پیش از قوانین نوشته شده، رعایت میکنند. مثلا در قانون نوشته نشده که فرزندان میبایستی احترام پدر و مادر خود را داشته باشند و به آنها رسیدگی کنند، ولی‌ افراد اینگونه جوامع به قانون نانوشته "مراقبت از والدین"، آنچنان پایبندند که گاهی‌ آنها را آورده و در کنار خود روزگار میگذراند.

و یا مثلا در قانون نیست که اگر همسایه تو عزادار است، تو نمیتوانی‌ عروسی‌ براه اندازی. ولی‌ یک قانون نانوشته میگوید که انسانیت و شرف آدمی‌، اجازه نمیدهد که نسبت به غم دیگران آنچنان بی‌ اعتنا و بیخیال باشی‌که همزمان ارکستر آورده و خوشگلا باید برقصند، برپا کنی‌.

بطور خلاصه آدما چون در کنار هم زندگی‌ میکنند، چه بخواهند و چه نخواهند، با یکدیگر روبرو میگردند، چشم در چشم هم میشوند، با هم رفت و آمد دارند، بشین و بخور و بخواب و بقول سعدی کبیر، در گرمابه و گلستان و سفر و حضر در کنار یکدیگرند، و باز بقول فروخی

تا تو اندر حضری من بحضر پیش توام
تا تو اندر سفری با تو من اندر سفرم .

در نتیجه نمیتوان در یک جامعه انسانی‌ و در سطحی گسترده تر در دنیایی با ۷ میلیارد آدم که از طروق متفاوت با یکدیگر ملاقات و برخورد دارند، داد و ستد میکنند، میجنگند، المپیک و مسابقات هنری جهانی‌ راه میندازند، حتی ملکه‌ زیبائی انتخاب میکنند، بطور کلی‌ در این دهکده جهانی‌ نمیتوان دم از آزادی مطلق زد. نمی‌شود برای همسایه‌ای که داغدار است، جک تعریف کرد و گفت: ناپلئون را میشناسی؟ آخرش مرد، هیتلر را چی‌؟ اونم مرد، بابای توام که.....

مفهوم آزادی در دنیای کنونی، توحش اخلاقی‌ و غار نشینی کرواتی نیست، همانگونه که رعایت حال آدما، گذاشتن از آزادی خود نیست. 

وقتی‌ کشوری که درحال جنگ با ویروس خطرناکی است و صد‌ها تن از افراد خود را از دست داده و داغدار است و هنوز هم افراد اینجا و آنچه مانند برگ به زمین افتاده و میمیرند، نمی‌شود با او مزاح کرد، چه برسد که برایش جک هم بسازی! و بعد دست جلو را هم بگیری و بگویی من در خانه خودم آزادم که بدون رعایت حال تو، به تو بخندم! و تو چه حقی‌ داری که بمن بگویی که من چکنم و چه نکنم!

و این اتفاقی است که متاسفانه در هفته‌های گذشته در رابطه با دانمارک و چین افتاد. یک روزنامه دانمارکی با کشیدن نقش ویروس بجای ستاره بر روی پرچم چین در خبری اعلام کرد که چین دچار ویروس خطرناکی شده است. سفارت چین به اینکار اعتراض نموده و آنرا بیشرمانه و خبیثانه و بدون رعایت و اصول تربیت و خالی‌ از شئونات انسانی‌ نامید و خواستار عذرخواهی مدیر روزنامه از ملت چین گشت. مدیر روزنامه نه تنها عذر خواهی را رد کرد، بلکه مدعی شد که چین بدلیل قدرتمندی، در صدد دخالت در ارزش‌های دانمارکی شده و پایِ را بیش از گلیم خویش دراز نموده و در آزادی بیان کشور دانمارک دخالت بیجا کرده است.

اینکه در دانمارک آزادی بیان وجود دارد و یا خیر و آیا شامل همگان میشود، و یا فقط دانمارکی‌ها و دوستانشان از چنین حقی‌ برخوردارند و وقتی‌ پایِ دیگران در میان باشد، چه کشکی چه پشمی، بماند، 

ولی‌ پرسش اینجاست که آیا در این دهکده جهانی‌ میتوان با کشوری داد و ستد میلیاردی داشت، روزانه به خانه یکدیگر سفر کرده و حظ برد، در میادین ورزشی با یکدگر پنچه افکند، تبادل علم و تکنولوژی نمود و دیگر برخورد‌های انسانی‌ و جهانی‌ داشت و سپس بیخیال از غم آنها، درست در لحظاتی حساس، به غرور ملی‌ آنان اینچنین تاخت و تاز نمود و توهین کرد؟ و اسمش را آزادی بیان گذاشت؟ 
خوب نتیجه این میشود که یک میلیارد و نیم انسان را از خود بیزار نموده و آنها هم به تلافی پرچم و یا غرور ملی‌ دانمارکی را به زیر میکشند. و اگر دانمارکی‌ها چینی‌‌ها را میشناختند، میدانستند که کینه یک چینی‌ از شتر چیزی که کم ندارد، هیچ، یک چینی‌ توهین به همه چیز را تحمل می‌کند بجز اینکه غرورش را جریحه دار کنند. و پرسش نهایی اینکه اصولا از اینکار چه حاصلی بدست میاید، حتی اگر قبول کنیم که به تحریک اربابان، این عمل صورت گرفته باشد. و در انتها اینکه چرا احمق کند کاری که باز آرد پشیمانی؟


۲۶.۷.۹۸

پروردگار مشق ظالم را بظالم واگذار میکند



در زبان مادر و یا زبان پارسی مثلی‌ است که میگوید: "دست بالای دست بسیار است". این جمله ارزشمند، به این نکته اشاره و تاکید دارد که: گرفتم ز تو ناتوان تر بسی‌ است، توانا تر از تو هم آخر کسی‌ است. و اینکه مزن بر سر ناتوان دست زور، که روزی بیفتی به پایش چو مور. و به آدمیان سفارش می‌کند و میگوید که هیچکس تاکنون نتوانسته بزند و در برود، چرا که اگر با انگشت به درب کسی‌ تلنگر زدی، با لگد به در و پیکرت میکوبند.
و آدما اگر فقط بهمین یک جمله ساده و با ارزش اعتقاد داشتند، هیچگاه دنیا به سراشیبی نیستی‌، مانند امروز، نمی‌‌افتاد. و با اینکه اکثرا میدانند که آنچنان گرم است بازار مکافات عمل، که دیده گر بینا بود، هر روز، روز محشر است، با اینحال بدلیل ضعف و نارسایی‌های مغزئ، نژادی که گاها در نزد گروه‌های مختلف دیده میشود.(۱)
و بدلیل فقر معنا و فرهنگ نزد افراد و ندانستن حکمت پارسی، و با تصور اینکه هرکس بهر طریقی زد و برد، زرنگ روزگار است، میکنند آنچه نباید کرد.

این مقدمه را نوشتم، تا بیک مثل زنده و واقعی‌ در همین مورد بپردازم تا نه آن کسانی‌ که خود را بخواب زده ا‌ند، چرا که اینان میدانند، بلکه برای آن گروه بیهمه‌چیزِ ، بخواب رفته ، که احمقانه میپندارند، بیدارند، برهان قاطع دیگری در اثبات نظریه " دست بالای دست بسیار است" داده باشم.

نزدیک به ۳۰ سال است که دانمارکی جماعت در هر بخشی که هست( از قاضی و وکیل و دکتر و پرستار و معلم و دایه کودک و پلیس و و و گرفته تا راننده اتوبوس و فروشنده و و و ) همه و همه، تمامی هم و غمش را گذاشته و انرژیش را صرف میکند تا جماعتی از مردم غریب و از وطن و سرزمین مادری دورافتاده، و همه چیز از دست داده(مال، خانه، جان، عزیز و و و) را که دانمارکیها آنان را پناهنده و خارجی‌ مینامند، و بیدلیل از آنان نفرت دارند، و خودِ همین دانمارکی‌ها باعث و بانی‌ دربدری‌ آنان هستند، را آزرده، چزانده، تحقیر کرده و از نظر روحی‌ و جسمی‌ تخریب کند.

درحالیکه دولت دست راستی‌ که چه عرض کنم، بیشتر نژاد پرست‌هایی‌ را میماندند که سالهاست تعریف‌شان را در حزب نازی آلمان زمان جنگ جهانی‌ دوم ، بمردم داده و در تاریخ ثبت کرده ا‌ند(۲)
و نخست وزیر پیشین دانمارک (۳) با کارگزاران دولت بغایت بیشرم و خلافکارش، مرتبا نشسته و با کمک بهترین تحلیلگران و نقشه کش‌های خود، یک طرح جدید برای آزار بیش از پیش یک عده بینوای خارجی‌ میدادند(۴) و بهترین حسابرس‌های خود را میگماردند تا حساب یک قران و دوزار این تیرهروز‌ها را رسیده و تا آنجا که امکانش بود، آنها را از نظر اقتصادی چلانده و آن چندرغازی را که میگیرند از دستشان دراورده و در تنگنای بیش از پیش بگذارند، و با افتخار و برای بدست آوردن دل کثیری از روانی‌‌هایی‌ که خود را آدم می‌‌انگارند (با وجودی که برای روی دو پا راه رفتن میبایستی هزاران قرص رنگ وارنگ بالا بندازند) هر روز آمده و از رادیو و تلویزیون خبر دیگری از رذالت‌های خود، نسبت به این مردم را میدادند، و باعث شادی جماعت طرفدارشان میگشتند،

وقتیکه دولت فاشیست دانمارک بجای پرداختن به امور واقعی‌ و مشکلات بیشمار کشور -مشغول شکنجه مالی‌ مردم اسیر و بینوای پناهنده بود و مثل دزدان سرگردنه چشم به جواهرات و اموال آنان داشت و آنها را بزور از آنان میگرفت(کاری که به نازی‌ها نسبت میدهند که در مورد یهودیان انجام میداده است) و با شعار اینکه داریم از دانمارک حفاظت می‌کنیم!!! اعمال بیشرمانه‌شان را توجیه میکردند،
همزمان میلیون‌ها از داراییشان از خزانه دولت دزدیده شده و در راه خوشگذرانی‌ امریکاییها در راه خروج از کشور و یا توسط یکی‌ از کارمندان خلافکار خودشان راهی‌ افریقای جنوبی بود.
چگونه؟
چندی پیش رسانه‌های دانمارک بمردم خبر دادند که میلیارد‌ها دلار پول از خزانه دولت دانمارک ، توسط شیادانی که در آمریکا و انگلیس و فرانسه نشسته ا‌ند، دزدیده شده است. و دانمارکی باهوش سال‌ها توسط این افراد بروشی‌ بسیار ساده چاپیده شده، بدون اینکه خودش خبر داشته باشد. و تازه خبردار هم نمیشد اگر بین سوئد و آمریکا شکرآب نشده بود و سوئدی‌ها یواشکی بجبران خفتی که از امریکایی‌ها دیده بودند، راپرت آنرا به دانمارکی‌ها نمیدادند، حکایت همچنان باقی‌ بود و احتمالا این چاپیدن و غارت ننگین همچنان ادامه میداشت و هم اکنون که دارم اینها را مینویسم، همچنان پول‌های خزانه دولت و پول مالیات ملت دانمارک در آمریکا و دیگر جاها، بصرف باد و باده میرفت و عیش و نوش میشد.

و این تنها یک دزدیی مالی‌ نیست و نبوده، این یک ننگ و آبرو ریزی و رسوایی جهانی‌ برای دولتی است که آنچنان بیعرضه و ناتوان است که چند شیاد معمولی‌ توانستند بمدت طولانی و در طی‌ سالها سرش را گل مالیده و بور کنند و این دولت خبردار نشده است(و خبر دار هم نمی‌شد اگر سوئدی‌ها فضولی نکرده بودند.) و این دولت و ملت در نزد جهانیان از ترک پالاندار، احمق تر جلوه کرده و همان‌هایی‌ که عده‌ای بینوا را تحقیر میکردند و حقشان را به ناحق میدزدیدند، و دنبال یک قران آنان بودند، میلیارد‌ها از دست داده و دچار چنین خسران و تحقیر جهانی‌ گشتند. یعنی‌ از هر دست که بدهی‌ از دیگر دست بازستانی.

از پاورقی‌های بامزه این رسوایی که از بس ابلهانه است بیک فیلمِ خنده دار و کمدی میماند تا یک جریان اتفاق افتاده واقعی‌، میتوان گفت که چون شیادی کاملا قانونی‌ و با سؤ استفاده از یکی‌ از قوانین ناقص دانمارک صورت گرفته است، در نتیجه دولت دانمارک برای بدست آوردن میلیارد‌ها پولش چاره‌ای جز التماس به شیادان نداشته و خنده دار اینکه شیادان هم گفته ا‌ند که پول دزدیده شده را با احتساب و کم کرد هزینه‌های دزدی و شیادی به دانمارک برمیگردانند! مثل اینکه از دزدی که دستگیر شده بخواهی پول دزدی را برگرداند و دزد بگوید، هزینه‌های دزدی، مثل خرید طناب و نردبان و اره آهن بر و پول تاکسی تا محل دزدی و و و را کم می‌کنم و باقی‌ پول را پس میدهم. و امروزه دولت دانمارک میتواند مبلغِ ناچیزی از پول‌های دزدی را پس گیرد چرا که هزینه‌های شیادی و دزدی امریکایی‌ها بسیار بالاست! خدای جهانیان کار ظالم را به ظالم واگذار می‌کند.



.......................................
(۱) از گروه‌هایی‌ که نژادن دچار مغزئ معیوب هستند، میتوان، ترکها، اعراب، قبایل بغایت وحشی و بربر انگل ساکسون، گل و ویکینگ را نام برد که این وحشی‌ها متاسفانه امروزه بر دنیا غالبند. چرا؟ چون دست در دست هم دادند بمهر و با توحشی زنجیر گسیخته، باورنکردنی و مهارنشدنی‌، دنیا را ویران و خراب کردند .


(۲) همین تاریخ جنگ جهانی‌ دوم را آنچنان تحریف کرده و بدروغ نوشته و همه چیز را واژگون نشان داده و قتلعام‌های خود را بپای قربانی‌ها نوشته و خود را قربانی نشان دادهند که آدمی‌ از حیرت خشک میشود. عکس‌هایی‌ را دیدم که متاسفانه نتوانستم آنها را بدست آورده و در اینجا بگذارم. عکس‌هایی‌ که میشد در آنها دید که چگونه سربازان انگلیسی‌ با بولدوزر انبوهی از اجساد ایرانی‌ تبار‌هایی‌ را که بر اثر شکنجه بیشتر شبیه اسکلت بودند، را به درون گودال‌های عمیق ریخته و گروه گروه آنها را خاک میکردند.

و کلا برای توحش، حرامزادگی و جنایتکاری غربی‌ها هیچ احتیاج به مدرک و عکس و تاریخ نیست، همین الان در همین قرن ۲۱ شاهد نسلکشی‌های متعدد از آفریقایی ها، لاتین تبار ها، کرد‌ها هستیم که توسط غربی‌ها براحتی‌ و مثل آب خوردن صورت میگیرد. فقط نیم میلیون راواندایی را فرانسوی‌ها ظرف یک هفته کشتار کردند. ۱۰۰۰۰ مرد مسلمان بوسنی را ظرف نیم ساعت و میلیون‌ها کرد ظرف ده سال محو سازی قومی و نسلکشی شده ا‌ند.


(۳) نخست وزیر پیشین دانمارک بعنوان یکی‌ از بنیانگذاران گروه تروریستی طالبان شناخته میشود. گروه تروریستی طالبان که در سال ۱۹۸۰ توسط غرب ساخته شد از تروریست‌های عربستان تشکیل شده که بعنوان افغانی، در خراسان بزرگ مردم افغان را کشتار و مثله میکنند، درست مانند آخوند‌های اجنبی دست نشانده غرب که بعنوان ایرانی‌ و دولت ایران، سالیانه هزاران جوان بیگناه ایرانی‌ را با بهانه و بی‌ بهانه، با جرثقیل اعدام میکنند و ۴۰ سال است هرچه که بود و نبود ملت ایران است را به اروپا و آمریکا و ترک و عرب واگذاشته و به اینهم راضی‌ نبوده تمامی آثار باستانی و هویت ملت ایران را غارت، نابود و طبیعت بینظیر ایران را بکلی فنا ساختند.

(۴) خارجیها و یا مردمی از سومالی، سوریه، ایران و و و که دانمارکی جماعت امروزه هر چه دارد از صدقه سر سرزمین‌های نفتخیز و ثروتمند همین خارجی‌‌ها دارد، و به قیمت دربدری و بدبختی این مردم است که امروزه جایی‌ به نام دانمارک وجود دارد، و اگر سربازان دانمارکی در لباس سربازان لشگر متجاوز، جنایتکار و اهریمنی ناتو به کشور‌های خاور میانه و شمال آفریقا حمله نکرده و مردم آنجا را کشتار و قتلعام نمی‌کردند و مالشان را غارت نمی‌کردند، و یا چرا بیراه رویم و سرچشمه را ندید بگیریم اگر بطور کلی‌ در ایران فتنه ۵۷ و یا انقلاب اسلامی نشده بود، امروزه دانمارکی هم وجود نداشت و این کشور از زور فقر و پریشانی از همپاچیده و پریش شده بود و مردمش خود بعنوان خارجی‌ در کشور‌های دیگر بسر میبردند. جماعت نمک نشناس صغیر و حقیر و فقیر.

۲۹.۶.۹۸

ای مام دنیا


خوب بسلامتی نفتِ خلیج پارس هم به پایان رسید و کفگیر خرطوم وار غربی‌های پلید ابلیس منش پس از ۴۰ سال ، به کف چاه‌های نفت ملت ایران خورد و یک جهان- از کشور‌های جنایتکار و تروریست پرور اروپایی و امریکای شمالی گرفته تا شرق آسیا و روسیه و عرب و ترک وحشی- از گرسنگی و پریشانی و از هم پاچیدگی نجات یافتند. 

و صدقه سر ملت ایران و به یومن کشتار بیرحمانه جوانان ایران و ویرانی ایران بزرگ، که همه اینها را میبایستی مدیون فرانسه و انگلیس و اروپایی‌ها بطور کلی‌ بود، به روزگار پلید خود ادامه داده و میدهند. 

به ته کشیده شدن نفت ایران نتایج غم انگیزی برای مردم دنیا و آیندهگان در بر دارد.

و از کمترین نتایج هولناک نبود نفت و گاز ایران، میتوان از بروز و شدت گرفتن و تحمیل توحش و نامردمی ، بیش از پیش، از طرف غرب به جهانیان، و کمبود انرژی در کشور‌هایی‌ که تا ساخت نان و آب‌شان هم به نفت و گاز و مشتقات آن وابستگی و اعتیاد شدید دارد، نام برد. و مردم دنیا اولین ضربه را در بخش صنعت هواپیماسازی و شرکتهای مسافربری خواهند دید. چرا که هنوز انرژی که بتواند جای بنزین هواپیما را بگیرد ساخته نشده و هنوز موتور‌هایی‌ که میتوانند هواپیما را از زمین بکنند ، بشدت به نفت ایران وابسته هستند.

غربی‌ها از چندین سال پیش به اینطرف، در حال آماده سازی برای مقابله با این کمبود غیرقابل جبران هستند. از ساخت موتور‌های برقی و سلول‌های خورشیدی و بادبادک‌های احمقانه‌ای که دانمارکی‌ها به تقلید از آسیاب‌های بادی ساخت پارس‌ها ساخته ا‌ند و بخورد مردم دنیا دادند(۱) گرفته تا شستشو -تا آخرین سلول مخ- مردم خود.


و مطابق معمول دروغ‌های نفرت انگیزی را بخورد آنان میدهند. و واویلا کره زمین سر داده و تظاهرات حمایت از کره زمین را در سطح جهان براه انداخته و انگار نه انگار که خود آنان بودند که ۴۰ سال است با سوزاندن یک اقیانوس نفت و گاز خلیج پارس و دریای مازندران ، میلیارد‌ها تن دی اکسید کربن و دیگر گاز‌های خطرناک را در جو زمین رها ساخته و سلامت کره زمین را بخطر انداخته و فجایع محیط زیستی‌ را ببار اورده ا‌ند.(۲)

از یکطرف تاسیسات استخراج نفت خلیج پارس را که به عرب‌ها نسبت میدهند، را زده و با اینکار و مطابق معمول با یک تیر چند نشان میزنند. از یک طرف مقادیر زیادی پول گرفته تا تاسیساتی که دیگر بدرد نمیخورند را دوباره بازسازی کنند، از طرفی‌ دیگر، نوکران آخوندِ عرب تباری را که بر سر مردم ایران سوار ساخته ا‌ند، وامیدارند تا ادعای آنان را مبنی با زدن این تاسیسات بطور غیر رسمی‌ برسمیت شناخته تا بلکه از این رهگذر، بتوانند ایرانی‌ کشی بیشتری راه انداخته و بیش از پیش ایران را به ویرانی بکشانند.

و در ضمن گران شدن بنزین و مشتقات نفت در غرب را هم بگردن این حادثه و ایرانی‌‌ها انداخته و خون آنان را در نزد مردم خود و جهان مباح ساخته و بیش از پیش ، خاک تو چشم مردم خود بپاچند.

خوب گیرم که خلق را به فریبی، فریفتید ، با دست انتقام طبیعت چه می‌کنید؟ گیرم که اول ما مردیم، پرسش اینجاست که شما تا چند سال دوام میاورید و تا کجا شکنجه میشوید.


۲۰.۵.۹۸

میان بمبگذاری‌های کپنهاک تا بمبگذاری‌های بغداد ، تفاوت از زمین تا آسمانست


 پس از اینکه حالیمون ساختند که دو دسته تروریست وجود دارد و این جمأعت وحشی و بیرحم و آدمخوار بدو دسته خوب و یا خودی و تروریست بد و غیر خودی، تقسیم میشوند، بتازگی چشممان را هم به بمبگذاری‌های ملیح و بمبگذاری‌های هولناک روشن ساختند.

جریان از آنجا شروع شد که رئیس جمهور استان‌های همپیمان شمال قاره آمریکا، شخص بامزه‌ای بنام ترامپ که اروپایی‌ها بظاهر بخونش تشنه هستند، در یک مصاحبه سرپایی و پرسشگری خبرنگار میکرفونی، از دهان صاف شده ش پرید و نسنجیده، گفت که پس از سفر به لهستان احتمالا به دانمارک هم سفر خواهد کرد. همه غافلگیر شدند و دانمارکی‌ها بیشتر از همه شوکه!

فردای این تپه تازه رنگی‌، وزارت امور خارجه آمریکا برای پوشاندن و ماله کشی‌ روی این افتضاح سیاسی پیش آمده اعلام کرد که در اواخر ماه اوت، رئیس جمهور ترامپ به دانمارک سفر خواهد کرد.(۱)

دانمارکیها ‌ای بر پدرت لعنت گویان، شروع به آبپاچی و نظافت و راست و ریست کردن قضایا کردند. تمامی دستگاه‌های اطلاعاتی‌ و امنیتی به یکباره درحال آماده باش مطلق ، درآمده و تمامی مسیر‌ها و مکانهایی‌ که ترامپ میبایستی از آنجا گذر کند، پاکسازی امنیتی گشته و خلاصه جنب و جوش عجیبی‌ بین حفاظتی‌ها برقرار شد چرا که زمان کوتاه بود و کار خطیر. 


اما چندیست که بمبگذاری‌هایی‌ در جلو ساختمان‌های دولتی و پلیس، در کپنهاگ پایتخت دانمارک صورت گرفته که خوشبختانه خسارات‌ جانی که هیچ و مالی‌ آنهم بسیار ناچیز بوده است . این بمب‌ها تنها شیشه چندین پنجره را در کنار درب ورودی ساختمان پلیس یکی‌ از محلات خارجی‌ نشین کپنهاگ شکسته و به درب ورودی دیگر ساختمان دولتی هم کمی‌ تا قسمتی‌ زخم وارد کرده است. برخی‌ معتقدند که این بمبگذاری‌ها بمناسبت سفر ترامپ صورت گرفته و بیشتر برای اعتراض به این امر است. چرا که بمبگذاری‌ها در ساعاتی از شبانه روز صورت گرفته که خیابان‌ها خلوت و مردمی در حال رفت و آمد نبوده ا‌ند. و قدرت بمب‌ها هم آنچنان نبوده که شعاع وسیع را دربر بگیرد.

و مثلا مانند بمب گذاری‌هایی‌ که در افغانستان، بغداد و یا بین کرد‌های سوریه صورت می‌گیرد نیست که در آنجا‌ها معمولا وقتی‌ بمبی منفجر میشود، همان درجا ۵۰ تن پودر شده، ۱۲۰ تن کشته، ۲۳۰ تن در کما، ۵۰۰ تن از نخاع به پائین فلج، ۳۴۰ تن یکی‌ از دست و یا پایشان پریده، ۱۵۰۰ تن زخمهای سرپایی و نزدیک به ۲۵۰۰ تن هم در شوک فرو رفته و دچار بیماری روحی‌ و روانی‌ میشوند. 



بقول ایرج میرزا:
خـــال مهــرویان ســیاه ودانــــه فــلفــــــل ســیاه
هـــردو جانســـوزند امــا ایــن کجـــا وآن کجــــا!




۱۰.۷.۹۷

زندگی‌ من, کیم لارسن خواننده مردمی دانمارک به ابدیت پیوست, Kim Larsen


زندگی‌ من
روزگار من
تلخ و شیرین
همینی است که هست
کمی‌ نیکی‌ و نان و شراب
تمام آن چیزهایی‌ است که احتیاج دارم
تمام مال دنیا مال شما
برای من هیچ مالی‌ مهم نیست

وسوسه‌های تو
پای مرا از گلیم خود درازتر نمیکند
نه با ترس نه با تهدید
نمیتوانی‌ مرا بهر سؤ بکشانی
چرا که من هنوز امیدوارم

هنگامی که کودکان
شکسته و شکست خورده
از جنگ بخانه برمیگردند و
زنی‌ که با صدائی گرم و توانا
برایشان آواز میخواند (میگرید)
من روحی‌ هستم که پشت درب
میگرید و برای گریه خود دلیلی‌ نمیابد
ناراحت نشو، من به دیدن زشتی‌ها عادت دارم.



KIm Larsen & Kjukken - This Is My Life (Officiel Live-video)



۳۱.۲.۹۷

ملکه‌ای که یک ملت است


یکی‌ از خصلت‌های مثبتی را که میشود از فرهنگ دانمارکی آموخت، برگزاری جشن‌ها و رخداد‌های مهم به سادگی‌ آب روان است. مثلا دانمارکی‌ها زمانی‌ که قرار است سالروز تولد ولیعهد خود را جشن بگیرند، در خیابان‌ها مسابقه دو ماراتون برگزار میکنند. زن و مرد و پیر و جوان به مناسبت تولد ولیعهد خود در خیابان‌ها میدوند، میخندند، و بدین ترتیب شور و هیجان و شادی محکم، عمیق و زیبائی را در رگ‌های ملت روان میسازند. و در تمام طول برگزاری مسابقه در شهر‌های بزرگ، ولیعهد دانمارک نیز بدون محافظ و بگیر و ببند (محافضین هم با لباس ورزشی لابلای جمعیت میدوند ) با آنها میدود. چنین روز مهمی‌ در تقویم ملت دانمارک به عقده گشایی "تاریخ نداشته" و نشان دادن "دزدی‌های خود از دیگر ملت ها"، و پز دادن با "نیاکان دیگران"، صرف نمیشود، بلکه به سادگی‌ِ یک برگ درخت، تنها و تنها، به شادی و انسجام بیش از پیش ملت اختصاص داده میشود.
ملکه‌ی دانمارک پیش از اینکه یک ملکه باشد -و با وجودی که لباس ملکه به تن او واقعا برازنده است- یک انسان به تمام معنا است. این زن آنچنان بی‌ آلایش است که زمانی‌ که شوهرش بدرود حیات گفت، با گیسوان سپید از پشت بسته شده و پیراهنی ساده به رنگ سیاه که قامت بلند او را تا زانو پوشانده بود و کفش‌های تخت مشکی‌، از خانه بیرون آمده و با مردمی که در کنار درب کاخ او اجتماع کرده بودند، خوش و بش کرده و از آنها برای گلهایی که بمناسبتِ آن روز در کنار درب کاخ گذاشته بودند، تشکر کرد. دیدن این صحنه آنچنان تاثیرِ بسزایی داشت که زمانی‌ که ملکه به کاخ خود برگشت، چشم‌های تماشاگران با غمی نمناک پوشانده شده بود.
در آن لحظه با خود اندیشیدم، اگر قلم من توانایی داشت تمام ستاره‌ها را به آسمان ملتی میبخشیدم که ملکه یکی‌ از آنهاست.


بله یکی‌ از خصلت‌های مثبت فرهنگ دانمارکی "سادگی‌ در عین توانایی" است.

۱۳.۸.۹۶

جنگ داخلی‌ در دانمارک‌


این روز‌ها یکی‌ از خطرناک‌ترین مکانهایی که در دانمارک‌ میتوان یافت، جایی‌ بنام گورستان مسلمانان است. (البته بجز جاده‌های این کشور که ماشین‌های سواری مرتباً از طرف تعدادی معلوم الحال ولی‌ نامعلوم هویه مورد حمله قرار می‌گیرند.). شما بعنوان یک بازدید کننده وقتی‌ وارد گورستان مسلمانان در دانمارک میشوی، تعداد زیادی پلیس امنیتی تا دندان مسلح به سلاح‌های سنگین را میبینی‌ که از طرف هلی‌کوپتر پلیس حمایت شده و توسط سگ‌های تربیت شده پشتیبانی میگردند. پس از این صحنه بسیار خشن، چشم شما به یک لشگر از مردان سیاه پوشِ ریشویِ مخوفِ خشمگین صورت می‌افتد که بیشتر شبیه تروریست‌های داعشی اند تا شهروندان عادی! منشأ تشکیل این تصویر خشن، خاکسپاری جوانی‌ تازه از دوران نوجوانی بیرون آمده است که توسط تیر کشته شده و اینک میروند تا بجای دانشگاه و یا حجله و یا کار و پیشرفت و لذت و و و او را زیر خروار‌ها خاک سرد بسپارند. این روز‌ها جنگ بین باند‌های نژاد پرست دانمارکی، باند‌های راکری خلاف کار، با باند‌های جوانان خارجی‌ تبار و غیر دانمارکی در اوج است. شبی‌ نیست که جوانی‌ خارجی‌ اینجا و آنجا با تیر از پا درنیاد و روز بعد به گورستان مسلمانان تشییع نشود. و تفاوتی هم ندارد که جز باند‌ها باشد و یا تنها یک جوان رهگذر که تنها به گناه غیر دانمارکی بودن و در گتو زندگی‌ کردن، کشته میشود. دانمارک‌ کشوری است که اگر چه بظاهر دولتمردان آن کت و شلوار بتن میکنند، ولی‌ در واقع توسط تعدادی زن کینه‌ای و مکار اداره میگردد، که از ۲۵ سال پیش به این طرف، بر اساس سیاست رسیدن به قدرت و فرصت طلبی و آپرتونیستی، کمر به نابودی مهاجران بسته‌اند. این زنان که جز نفرت و ایجاد کینه، کالای دیگری برای ارائه به جامعه در چنته ندارند، بر روی حماقت جمعی‌ سوار شده و آنقدر تاختند و موج سواری کردند و آنقدر کینه به جامعه دانمارکی تزریق کرده و در لایه‌های مختلف آن پاچیدند که امروزه این کینه ببار نشسته و اجساد جوانان خارجی‌ را بعنوان میوه به بازار این زنان مکار تقدیم می‌کند.

بطور معمول و برخلاف مردان، زنان عادت دارند که بدنبال اهدافی‌ (انتقامی) باشند که در زمانی‌ کوتاه به نتیجه دلخواه آنان برسد. اکثر زنان نمیدانند که در بسیاری از مواقع، رسیدن بهدف در کوتاهترین مدت، نتایج و بازدهی نامطلوب در دراز مدت خواهد داشت.(منطق این ادعا بحث مفصلیست که شاید یک روز در موردش نوشتم ولی‌ بطور اجمال اشاره میشود که: همه چیز در یک گردش ‌دورانی در حرکت است، از اتم‌ها گرفته تا کهکشان ها. این قاعده فیزیکی‌ شامل رفتار‌های اجتماعی هم میگردد. نتایج آنچه که ما میکاریم در سبد برداشت ما می‌نشیند و اگر در مورد آنچه که میکاریم درست و در مدت زمان لازم نیندیشیم، و خوشحال از برداشت خروار‌ها گندم با کمک کود‌های شیمیایی در مدت زمان کوتاه، از خوردن نان بدست آمده غرق لذت شویم، و از پیش ندانیم که خوردن چنین آرد گندم و نانی برای سلامتی ما مضر است و پس از دو سال ما را مبتلا به سرطان اثنی عشر خواهد کرد، و بصرف رسیدن بهدف در کوتاه مدت، به نتیجه مرگ بار در دراز مدت خواهیم رسید.) و دود این کامیابی (انتقام گیری) که امروزه آنان را ارضاع می‌کند، در دراز مدت تنها و تنها بچشم خود آنان خواهد رفت.

این دقیقا همان پدیده‌ای است که در دانمارک‌ رخ داده است. در ۲۵ سال پیش زنان مکار با سوءاستفاده از احساسات عوامِ از همه جا بیخبر و با نشر اکاذیب و زدن اتهام‌های نظیر اینکه: آی‌ مردم بهوش باشید و باخبر و آماده، چرا که این خارجی‌‌ها آمده‌اند که همه چیز ما را از ما بگیرند( و پنهان ساختن این "تنها حقیقت" که در واقع ما دانمارکی‌ها بودیم که رفتیم، سرباز فرستادیم و کشور اینها را ویران کردیم و همه چیزشان را از آنها گرفتیم و باعث آوارگی و دربدری آنان گشتیم و هر چه که امروزه داریم، و اگر از گرسنگی و بیچارگی از هم پاچیده نشدیم، از صدقه سر اینهاست! )، و شعار‌هایی‌ که شعور جمعی‌ را مخدوش میسازد، قدرت را بدست گرفته و با بکار گیری شبکه تلویزیونی بنام TV۲ و روز نامه‌های معلوم الحال، شبانهٔ روز در ۷ روز هفته، تبلیغات نفرت پراکنانه و ضدّ بشری را به جامعه تزریق کردند.

کار بسیار نیکو پیش میرفت. زنان مکار که بازو‌های اجرائی سیاست‌های مخرب غرب هستند، مرتباً پلکان ترقی‌ اجتماعی را بالا رفته و در راس کار قرار گرفته و بهمان میزان بر طبل تبلیغات ضدّ بشری و ضدّ خارجی‌ میکوبیدند. و اینجا و آنجا خارجی‌‌ها را علاوه بر ترور شخصیت و گرفتن کرامت انسانی‌ شان، آنها را تحت فشار روحی‌ و روانی‌ قرار داده و در گروه‌های شهروندان دست چندمی طبقه بندی کرده و گاهی‌ هم جوانی‌ از خارجی‌‌ها اینجا و آنجا کشته میشد. و بدین ترتیب جامعه تخلیه روانی‌ گشته و خشم خود را که ناشی‌ از همه چیز میشد، بجز خارجی‌ جماعت، بر سر گروهی انسان بی‌چاره غریب که تا خرخره در ناکامی فرو رفته بودند، و کمتر از ۲ درصد جامعه دانمارک‌ را تشکیل میدهند خالی‌ میکردند. در جوامع بین‌المللی هم ادعای انسان دوستی‌ و تمدن دانمارک‌ کون جامعه انسانی‌ را پاره کرده بود.

ادامه این ماجرا کار را بواکنشی که دراینگونه موارد بطور اتومات و طبیعی پیش می‌‌آید، کشاند. و خارجی‌‌ها هم بناچار شروع بساخت گروه‌های خود کرده و مقاومت نشان دادند. از اینجا به بعد دیگر ماجرا آن چیزی نبود که دانمارکی‌ها دوست داشته باشند. از اینجا به بعد احتمال خطر برای دانمارکی هم بوجود آمد. وزارت اطلاعات دانمارک‌ در همراهی با پلیس اروپا و آمریکا، در تدبیری دست پاچه گروه‌های نژاد پرست و رکر‌ها را در مقابل گروه‌های خارجی‌ قرار دادند. و بطور غیر مستقیم به مبارزه با گروه‌های خارجی‌ پرداختند.( در هر دو گروه تعداد زیادی از ماموران امنیتی وجود دارند که نقش چشم‌ها و گوش‌ها و اسب تروا را بازی میکنند و در سر بزنگاه ضربه را خواهند زد.) از طرفی‌ هم زنان مکار مرتباً در مجلس به اصطلاح قانونگذاری خارجی‌‌ها را تهدید به تصویب قانونی‌ میکنند که اگر دست از پا خطا کنند، آنان را بیرون خواهند کرد. با وجودی که برطبق قانون اتحادیه اروپا و جامعه جهانی‌، هیچ انسانی‌ را نمیتوان از مکانی که در آن بدنیا آمده بیرون کرد و اینکار غیر قانونی است.

و تهدیدی که زنان مکار و شاگردان خلف ابلیس دانمارکی، جوانان خارجی‌ را با آن میترسانند، درست برخلاف همان قانونی است که دلتمردان دانمارکی زیرش را امضأ کرده و خود را متعهد برعایت آن کرده اند. و تهدید این جوانان که اکثرا زیر ۲۵ سال سنّ داشته و در دانمارک‌ بدنیا آمده و جای دیگری را جز دانمارک‌ نمیشناسند ، در واقع نوعی خلاف کاری بین‌المللی است که از طرف سیستم دانمارک‌ اعمال میگردد. ولی‌ خوب اینکه آقا قانون را رعایت کن و آی‌ قانون زیر پا رفت، ضجّه زدن‌ها و سینه کوفتن‌های پیر زنان چیز سوخته را میمانند و کو گوش شنوا؟ امروزه آنچه که در دنیا می‌گذرد، دقیقا یک آنارشی است که مطابق با قوانین دهکده بربر‌ها عمل می‌کند.

و امروزه آنچه که در دانمارک‌ می‌گذرد جنگ نابرابری است که بین گروه‌ها و باند‌های متفاوت وجود دارد. هنوز کفه دانمارکی‌ها سنگینتر است و خارجی‌‌ها روزانه تلفات میدهند. پرسش اینجاست که تا کی‌ این کفه پایین خواهد نشست و آیا این رسیدن بهدف در کوتاه مدت، همین نتایج دلخواه را در دراز مدت هم دارد، و یا درآینده جامعه را مبتلا بسرطان اثنی عشر خواهد کرد؟





۸.۸.۹۶

پیتر مدسن ..... Peter Madsen


آیا پیتر مدسن دانمارکی قاتل خبرنگار سوئدی همان قاتل نیم تنه کلیولند آمریکا است؟
چندی پیش دراخبار دانمارک‌ از پیدا شدن نیم تنه زنی‌ که دست و پا و سر او بریده شده بود (شبیه نیم تنه کلیولند) فضای خبری دانمارک‌ را تحت شعاع خود قرار داد. داستان از آنجا شروع شد که یک دوچرخه‌سوار دانمارکی جسد بی‌سر و دست و پای زنی‌ را را روز دوشنبه (۲۱ اوت ) در ساحلی در ۳۹ کیلومتری جنوب غربی کپنهاگ پیدا کرد. پلیس کپنهاگ، پایتخت دانمارک پس از تحقیقات مبتنی‌ بر "دی‌ان‌ای" نیم تنه را متعلق به زنی‌ بنام کیم وال خبرنگار سوئدی معرفی‌ کرد.

در گزارشی که از طرف ینس مولر ینسن، بازپرس ارشد پرونده منتشر شد آمده است که نمونه دی‌ان‌ای برداشته شده از برس و مسواک خانم وال از خانه وی در سوئد با نمونه دی‌ان‌ای جسدی که در ساحل جنوب غربی کپنهاگ کشف شد، همخوانی دارد. همچنین در گزارش آمده که قطعات فلزی به تنه بی‌سر متصل شده تا از غرق شدن آن اطمینان خاطر حاصل شود.

همچین خونی هم که در زیردریایی کشف شده، متعلق بخانم وال بوده وپلیس با اطمینان مدعی است که دست و پاها و سر خانم وال عمدا قطع شده‌ اند.

کیم وال، زن ۳۰ ساله سوئدی بود که بعنوان روزنامه‌نگار آزاد روزنامه‌های نیویورک تایمز، گاردین و ساوت چاینا مورنینگ پست کار میکرد و بشدت مخالف سیاست‌های جنایتکارانه بود. او درحال تحقیق درباره زیردریایی ناتیلوس و پیتر مدسن، سازنده این زیردریایی بود که در سال ۲۰۰۸ هزینه ساخت آن را سرمایه داران دانمارکی پرداخته بودند.



زیردریایی ۴۰ تنی با طول نزدیک به ۱۸ متر " یو سی ۳ ناتیلوس" ۹ سال پیش توسط مدسن ساخته شده و در آن زمان بزرگ‌ترین زیردریایی دست‌ساز بشمار می‌رفت.



کیم وال آخرین بار روز پنج‌شنبه ۱۰اوت ۲۰۱۷( ۱۹ مرداد ۱۳۹۶)، ساعت ۷ صبح بوقت محلی در جزیره «رفشال» در حالی دیده شد که با پیتر مادسن سوار زیردریایی " یو سی ۳ ناتیلوس" شد.

نامزد کیم وال ۳۰ ساله بامداد ۱۱ اوت پس از آن که کیم وال از سفری که با پیتر مدسن با زیردریایی ناتیلوس رفته بود، بخانه باز نگشت، موضوع را به پلیس خبر داد.

در ۱۱ اوت ۲۰۱۷ ساعاتی پس از آغاز حرکت زیردریایی "ناتیلوس"، ارتباط رادیویی با آن قطع شد. به پلیس گشت دریائی دانمارک‌ خبر رسید که زیر دریائی UC۳ Nautilus بهمراه مخترع آن پیتر مدسن ناپدید شده است. یک جستجوی عمده و گسترده با کمک هلیکوپترها و کشتی‌های نجات برای پیدا کردن زیردریائی و پیتر مدسن بسیج شدند. نیروی دریایی دانمارک عملیات جستجو را آغاز کرد و توانست این زیردریایی را در ۵۰ کیلومتری جنوب کپنهاگ پیدا کند. در همان روز هنگامی که زیردریایی پیدا شد، پیتر مدسن از آن خارج شد ولی‌ خود زیردریایی غرق شد.
پلیس دانمارک بر این باور است مدسن زیردریایی ۴۰ تنی با طول نزدیک به ۱۸ متر را عمدا غرق کرده است.
پس از اینکه مدسن را به اصطلاح نجات دادند در مصاحبه که از تلویزیون دانمارک‌ پخش شد از او پرسیدند آیا شخص دیگری هم در زیر دریائی با او بوده و او به صراحت گفت نه! و وی تنها در زیردریائی بوده است.

پس از پیدا شدن جسد نیم تنه کیم‌ وال، پیتر مدسن، ۴۶ ساله، ابتدا دست داشتن در قتل کیم‌ وال را رد کرده و گفته که او کیم وال ۳۰ ساله را پیش از غرق شدن قایق در کپنهاگ پیاده کرده و نمیداند چه بلایی سر او آمده است. پس از اینکه خونی که در زیر دریائی پیدا شده بود با دی ان آی‌ کیم‌ وال یکی از آب در آمد، مدسن اعتراف خود را تغییر داده و گفت که کیم‌ وال در حادثه‌ای در زیردریائی، و برخورد جسم سنگینی‌ بسرش، جانش را از دست داده. مدسن گفت که یکی از سرپوش‌های فلزی از دستش سرخورده و روی سر کیم وال افتاده است. و او از این مطلب دستپاچه شده و او را در دریا انداخته است. ولی‌ اصرار داشت که او جسد را تکه تکه نکرده است.

پلیس دانمارک‌ با همکاری پلیس سوئد شروع بجستجو برای پیدا کردن سر و دیگر قسمت‌های بدن کیم‌ وال نمودند. پس از دو ماه که از پیدا شدن نیم تنه کیم وال، می‌گذشت پلیس از پیدا شدن سر بریده این روزنامه نگار خبر داد.

بگزارش رسانه‌های خبری پلیس دانمارک روز شنبه (۷ اکتبر / ۱۵ مهر) سر بریده و و دو پای قطع‌شده‌ کیم وال، روزنامه‌نگار سوئدی را در کیسه‌ای که در قعر آب قرار داشته‌، پیدا کرده است.
بگفته‌ ینس مولر، رئیس پلیس کپنهاگ، درون این کیسه همچنین قطعات فلزی بوده تا سنگینی آن سبب فرو رفتن‌اش در آب شود.
بگفته آقای مولر کیسه دیگری هم پیدا شد که شامل لباس‌های خانم وال بوده است.
پس از پیدا شدن سر کیم‌ وال، نخستین ارزیابی‌های کارشناسان حاکی از آن بود که سر کیم وال و جمجمه او نشکسته است. و برعکس گفته مدسن علت مرگ شکستگی جمجمه نبوده است.
پلیس دانمارک در جستجو از کامپیوتر مدسن همچنین اعلام کرده که روی کامپیوتر مدسن ویدیوها و فیلم‌ها و عکس‌های هولناک از شکنجه، تجاوز وحشیانه و کشتن زنان پیدا کرده است.
پلیس همچنین گفته است که آلت تناسلی‌ کیم‌ وال مورد ضربات متعدد چاقو قرار گرفته که نشان میدهد وی تحت شکنجه جنسی‌ هم واقع شده است.


اعترافات ضد و نقیض مدسن بهمینجا خاتمه نیافته و بتازگی اعلام کرده که در اتفاقی که در زیردریایی افتاده ، او برای تعمیر قطعه ای به بالای زیر دریائی رفته و کیم‌ وال در زیر دریائی مانده. هنگامی که برمیگردد کیم‌ وال را می‌بیند که بر اثر گازی سمی خفه شده است. پس دستپاچه شده و شروع به قطعه قطعه کردن جسد کرده و آنها را در کیسهٔ ریخته و به دریا پرت می‌کند.

جلسات دادگاه مدسن پشت درهای بسته برگزار می‌شود اما بدرخواست مشترک وکیل مدافع و دادستان، بخشی از اظهارات پیتر مدسن در اختیارات رسانه‌ها قرار گرفته است.
مدسن در حال حاضر در بازداشت ب‌سر می‌برد و بقتل و تکه‌تکه‌کردن جسد مقتول متهم است.
بتینا هالد انگمارک، وکیل مدسن گفته است موکل او بی‌گناه است!

پلیس کشور‌های سوئد و نروژ و آلمان درخواست دی ان‌ای مدسن را از پلیس دانمارک‌ کرده اند، چرا که آنها نیز پرونده‌های حل نشده‌ای دارند که مشابه پرونده کیم‌ وال است. پلیس معتقد است که تکه تکه کردن جسد بدین ترتیب (مانند نیم تنه کیم‌ وال) نیاز به نیروی جسمانی بالا و تجربه و تخصص ویژه دارد و کار هر کسی‌ نیست.

همچنین در دهه ۸۰ میلادی یک جسد نیم تنه در آب‌های دانمارک‌ پیدا شده که هیچگاه قاتل آنرا نیافته اند. و مانند قاتل نیم تنه کیلولند آمریکا اجساد نیم تنه‌ای اینجا و آنجا کشف شده ولی‌ قاتل آنها پیدا نشده و احتمال اینکه کار مدسن باشد، میرود.


۱۴.۷.۹۶

خانه رنگارنگ لگو در دانمارک‌.... Denmark’s Lego House


پس از چهار سال کار بر روی معماری خانه لگو در دانمارک‌، سرانجام خانه رنگارنگ لگو در شهر زادگاهش، بیلوند، واقع در جزیره‌ اول دانمارک‌ (یولند) ساخته و آماده بهره برداری شد.

این ساختمان که توسط کمپانی ((Bjarke Ingels Group (BIG) شرکت کپنهاگ و نیویورک، طراحی‌ شده ، از ۲۱ عدد بلاک بزرگ و سفید ساخته شده است که هر کدام دارای یک سقف رنگارنگ است. این "مجموعه ۲۱ قسمتی‌" توسط یک آجر که بشکل یک تکه اصلی‌ و اولی‌ لگو، و دارای هشت چشم (پنجره ) است و از زیر ساختمان بچشم میخورد ، تکمیل میشود.

این ساختار رنگی به چهار بخش جداگانه تقسیم شده و هر بخش بازدیدکنندگان را تشویق می کند تا خلاقیت خود را در جنبه‌های مختلف یادگیری و بازی کشف کنند. بخش قرمز برای مهارت‌های خلاق، آبی از توانایی‌های شناختی ، سبز درگیر تعامل اجتماعی، و زرد شامل فعالیت هایی است که با احساسات در تماس است. علاوه بر این مناطق نیز سه رستوران، یک فروشگاه، یک میدان عمومی به وسعت ۶،۵۰۰ فوت مربع، و دو نمایشگاه نیز وجود دارد که آثار ساخته شده توسط طرفداران و بازدید کنندگان و آثار تاریخی لگو را نشان میدهد. دانمارک‌ دارای طراحان و محققان بسیار باهوش و ماهری است که در سراسر جهان بکار مشغول و در سطح بالا و پیشرفته فعالیت میکنند.


۲۰.۵.۹۶

شو مٔد لباس در دانمارک


مردم فرمایه‌ای که تا یک جعبه آبجو نخورند لبخند نمی‌زنند و زمانی‌ بطور طبیعی میخندند که در رابطه با آلت تناسلی زنان و مردان سخن گفته شود. مردم ابلیس صفتی که در درون نه به فرزندان و پدر و مادر خود رحم دارند نه بدیگران و در ظاهر پرچمدار عدالت اجتمایند!

ملتی که از بس در فقر و نکبت و بدبختی غوطه خورده، خدایش مادیات و پول است و حاضر است مادر خود را بخاطر آن بفروشد. و آنکه با مادر خود زنا کند، از هیچ پلیدی دیگری رویگردان نیست و سرمایه گذار واقعی‌ ترور و تروریست در دنیا است.

ملت آلت دستی‌ که هرجا احتیاج بکشتار آدمیان بیگناه باشد، هزار سربازی که دراختیار دارد باعجله روانه میسازند تا با دل‌ و جان برای جنایتکاران جهانی‌ بجنگند و اموال غارت شده را بخانه آورده و با آن خانه و یا مرکز خریدی بسازند و اسمش را پیشرفت بگذارد! و به پاس همین همدستی با جنایت و اهریمن گاهی‌ آنان را در سطح جهان مطرح ساخته و باوجودی که مصرف قرص‌های روانگردان و شادی آور، الکل و مواد مخدر در بین آنان رکورد جهانی‌ دارد و جز نفرات اول لیستند، آنان را شادترین ملت دنیا بنامد!

ملتی که پل ارتباط قاچاق مواد مخدر از کارخانجات هروئین سازی ترکیه بتمامی دنیای غربند و بحمل و نقل دریائی خود بدین ترتیب مباهات میورزد. 

ملتی که الیتشان از طرفی‌ راهی‌ بجز نوکرصفتی و زیرنشینی و ریزه خواری بفکرش نرسیده و در این راه تلاش همهجانبه کرده و از طرف دیگر آنچنان ناسیونالیسم را بمردم خود اماله میکند که روی گوجه فرنگی‌ و پنیر و کله پاچه خوکشان هم عکس پرچم چسبانده و آنرا ملی‌ مینامد! و

ملتی که عقده حقارتش را برسر مشتی پناهجوی سوری و افغانی خالی‌ میسازد و بدین ترتیب احساس بودن میکند. همان مردم سوری و افغانی و عراقی و لیبیایی و سومالی که سربازان خود را بسراغشان فرستاده و خود مسبب نابودی آنان است و همزمان ثروت‌های آنانرا به دانمارک‌ سرازیر میکند. پولشان و مالشان و ریشه‌ها و آثار باستانی و فرهنگ پیشرفته سوریه و عراق و افغانستان خوب است، خودشان را باید تو سرشان زد!

وقتی‌ تاریخ این چنین مردمی را مطالعه میکنی‌ میبینی‌ که در تمام طول موجودیتشان هرازگاهی‌ با نامردمی و ترور و تروریسم و کشتار به نیم جویی دست یافته و تا زانو برخاسته اند، ولی‌ دوباره آنچنان بزمین گرم خورده‌اند که تا قرنها در لجن پلکیده اند. و اینبار هم این یک قول است، نه پیشبینی‌ و نه بدبینی.





۱۱.۱.۹۶

نیست مردم هرکرا نقش و نگار مردم است

کپنهاگ پایتخت دانمارک‌
سوژه: راه آهن مرکزی سال ۱۹۸۰ در این سالها دانمارکی‌ها در فقر مطلق بسر می‌بردند

کاری از رالف گیبسون Ralph Gibson (متولد ژانویه ۱۶، ۱۹۳۹) عکاس آمریکایی
سوژه: لندن ۱۹۸۵

۸.۱۰.۹۵

ای آدم ها

آدمی‌ را در بستری از گلهای سرخ بخوابانی باز هم از تیغی که امکان دارد در گوشه‌ای پنهان مانده شده باشد، شکایت می‌کند!

این نتیجه داستان شاهزاده خانم و یک دانه نخود است که گفته میشود توسط هانس کریستین اندرسون دانمارکی نوشته شده است. نکته ظریفی‌ که این داستان دارد این است که هانس کریستین اندرسون دانمارکی این داستان را زمانی‌ نوشت که دانمارکی‌ها حتی نمیدانستند نخود یعنی‌ چه! در حال حاضر بیش از نیمی از دانمارکی‌ها نخود را نمیشناسند، و بیش از دو سوم آنان هرگز نخود را نچشیده اند. و دلیل آن هم این است که کلا بجز در مناطق جنوبی، نخود در هیچ کجای اروپا پرورش داده نشده و تا ۳۰ سال پیش اصلا در دانمارک‌ پیدا نمیشد. و اینکه چگونه دویست سال پیش نخود به عنوان یکی‌ از هنرپیشه‌های اصلی‌ سر از داستان نویسنده دانمارکی درمیاورد بسیار جای تعجب است. مگر اینکه به واقعیت چنگ بندازیم که می‌گوید: هر بیگانه و متجاوز و دزدی که کتب پارسی را ترجمه کرد، بعنوان پاداش نام خود را بجای نویسنده آن گذاشته و معروف شد. چرا که می‌دانست مردمش آنچنان ابلهند که هر چه بخوردشان بدهند، چشم بسته و نیندیشیده دربست می‌پذیرند.




بهترین کاریکاتور‌های استیو بل Steve Bell در سال ۲۰۱۶


۱۰.۷.۹۵

فقط گوسپند نیست که هیچ یک از اعضای آن دور ریخته نمیشود


بابررسی تاریخ تاسیس روزنامه (۱)، میتوان بااطمینان گفت که این ساخته تنها بهدف رساندن آگاهی‌، و دانستنیها و خواندن رخداد‌ها که اهداف نخستین و احتمالا تنها اهداف بوده، بسنده نکرده و یا شاید بهترباشد گفته شود، بسنده نشده! واین سازه برای اهداف دیگری هم استفاده شده و شاید بیشترهم استفاده شده.

برخی‌ ازاین موارد استفاده را میتوان بدین‌ترتیب نامبرد:

-پاک کردن شیشه پنجره‌ها بویژه هنگام نوروز،
- پیچیدن مواد خوراکی درآن، بویژه گوشت چرخ کرده!،
- بسته بندی ساخته‌های شیشه‌ای و پیچیدن چینی‌ و شکستنی‌ها هنگام اسباب کشی‌ وجابجایی،
- جلدکردن کتابها بویژه کتب درسی‌،
- سفره موقت،
- آتش روشن کردن،
- پرکردن سوراخهای اضافه،
- استفاده ازروزنامه‌ها بجای ظرف وبشقاب! این یکی‌ در انگلستان بسیار محبوب بوده وانگلیسی‌‌ها همیشه ازروزنامه‌ها بجای بشقاب بهره واستفاده کرده و خوراک ماهی‌ و سیب زمینی‌ سرخ شده درانگلیس، کلا با ظرف ویژه آن یعنی‌ روزنامه، معروف است. انگلیسی‌‌ها همچنین ازشیشه مربا وترشی بجای لیوان وظرف آشامیدن استفاده کرده و آنها را بجای دور ریختن که در ایران متداول بوده وهست، برسر سفره آورده ودرآنها آب وچای وقهوه ودیگر سیالات را مینوشیدند. اینکار دردهه اخیر ومدتی‌ هم درهالیوود مٔد شد وآنراکه درواقع مایه جک برای اذیت کردن انگلیسی‌‌ها بود، بشکل یک مٔد دوست داشتنی درآوردند،

- پاک کردن وجمع آوری آب ریخته شده، تشک خیس شده، و مواردی ازایندست،
- ازروزنامه‌ها همچنین بجای پرده، تابلو، کاغذ دیواری و و و استفاده شده واحتمالا استفاده میشود.

بجزاین مورد که در بالا اشاره شد، روزنامه‌ها درجاهای عجیب وغریب دیگرهم استفاده میشوند که دانستن همه آنها را برعهده خواننده‌ کنجکاو میگذارم.

۴.۴.۹۵

بیرون شدن مفتضحانه انگلیسی‌‌ها از پیمان اروپا و استعفای کامرون

بالاخره پیرزن عجوزه بطور رسمی‌ از پیمان اروپا بیرون انداخته شد!

پس از چند سال اصرار آنگلا مرکل صدر اعظم آلمان مبنی بر بیرون کردن جزیره کوچک بریتانیا و بویژه جرثمه فساد، انگلیس، از پیمان اروپا و پس از اینکه چند ماه پیش، انگلیسی‌‌ها در پشت در‌های بسته از این پیمان بیرون انداخته شدند، بنا بدرخواست انگلیسی‌‌ها قرار شد که این "بیرون شدن" بصورت آبرومندی صورت گیرد، و بهمین دلیل هم یک همه پرسی‌ نمایشی انجام گرفت و پسآر و نتیجه پیشبینی‌ شده و دانسته این همپرسی‌ یک "نه" به "ماندن در پیمان اروپا" بود. یعنی‌ همان بیرون رفت آبرمندانه! انگلیس از پیمان اروپا!!

بالاخره جزیره کوچک بریتانیا از پیمان اروپا جدا شده و انگلیسی‌‌ها بخاطر پشتیبانی از ترور و تروریسم، قاچاق مواد مخدر در سطح جهانی‌، لشگر کشی‌ به کشور‌های بی‌دفاع مانند یمن، لیبی‌، عراق و سوریه، و خرابکاری در کشور‌های آمریکای جنوبی بویژه برزیل، پشتیبانی از شبکه تروریستی ترکا و گروه‌های داعش و النصره و جیش الاسلام و ده‌ها گروه تروریستی دیگر، داغ زده شدند.

پس آر و نتیجه این بیرون رفت چیست؟

-۱ استعفای دوید کامرون نخست وزیر خوک باز انگلیس که امروز صبح صورت گرفت.

۲- سقوط دراماتیک و تراژیک پوند در بازار پولی‌ جهانی‌ که از صبح امروز تاریخی‌ بود.

۳- ورشکستگی بانک‌ها و سهام شرکت‌های انگلیسی‌ و شرکت‌های وابسته به انگلیس بود که تا حد زمین گرم خوردن از صبح امروز در بازار بورس شروع شده و بطوری که همگان را دستپاچه نموده از ارزش آنها کاسته شده است. بیشترین این شرکت‌های وابسته در ترکیه، دانمارک‌، استرالیا، نیوزلند، آفریقای جنوبی، هنگ‌‌کنگ و چین قرار دارند، که همگی‌ آنها ورشکست و بزیر کشیده خواهند شد.

۴- کمرنگ شدن و کنار گذشته شدن سیاست‌های مخرب و پلید انگلیسی‌‌ها در تصمیمات جهانی‌.

۵- تاثیر مستقیم بر انتخابات آمریکا و بیشتر شدن شانس پیروزی نماینده جمهوریخواهان این کشور.

و بسیار تاثیرات منفی‌ دیگری که در حال حاضر بخاطر شادی این جریان به آینده واگذار می‌کنم.

می‌رویم که در روز‌ها و ماه‌های آینده شاهد هیجان انگیز‌ترین سیلی‌‌هایی‌ باشیم که بگوش انگلیسی‌‌ها نواخته خواهد شد و این سیلی‌ها آنچنان زیادند که این مجرم تاریخی‌ و جهانی‌، این محارب با بشریت و کره زمین و این مفسد فی‌الارض را همانگونه که چند ماه است در سیل و آب فرو رفته در خود غرق خواهند کرد.



۲۶.۳.۹۵

بئوولف ......حماسه‌ای از دانمارک‌ - اسکاندیناوی ... Beowulf


بئوولف نخستین حماسه شناخته شدهٔ غربی از نویسنده‌ای ناشناس است! تاریخ‌نگاران نگارش آنرا ۸۰۰ تا ۱۰۰۰ سال پیش برآورد کرده‌اند. این رزمنامه که از سده نوزدهم به اینسو بنام بئوولف معروف شده است (و خدا میداند نام اصلی‌ آن چه بوده! از بس غربی‌های بیریشه تاریخ دزدی و ادبیات دزدی و تقلب کرده اند، هیچ چیزی سر جای خودش نیست!) به داستان نبردهای پهلوانی بنام بئوولف می‌پردازد که بر هیولایی بنام گرندل و پس از آن مادر گرندل پیروز می‌شود. این حماسه بزبان انگلیسی در دست است و کتاب بزبان اصلی‌ آن پنهان شده است.

این نگاشته بن مایه والگوی بسیاری از حماسه‌های پس از خود شده‌است. نامورترین و امروزی‌ترین این نگاشته‌ها، کار سترگ «سه‌گانهٔ ارباب حلقه‌ها» است که نویسنده اصلی‌ آنهم مشخص نیست.

با اینکه این نگاشته بزبان انگلیسی است، اما بئوولف پهلوانی اسکاندیناویایی‌ تبار است. پیوستگی سه‌هزار بیت بئوولف نشان از آن دارد که همه نگاشته از آن یک نویسنده بوده‌است.

امراله ابجدیان در کتاب تاریخ ادبیات در مورد این حماسه می گوید: " اهمیت حماسه ی بئوولف در این است که تمام رسوم دنیای عصر قهرمانی بوسیله ی شاعر منعکس می شود. بیان ارزش های قهرمان، سخاوت شاهانه، وفاداری امیران، عطش کسب شهرت از راه شجاعت و بردباری، لاف و گزاف قبل و بعد از جنگ، افتخار به اصل و نسب و نظیر این ارزش ها همگی با ویژگی های حماسه هماهنگند. اگرچه شرح عجیب بئوولف با عجایب ادیسه متفاوت است و امتزاج عناصر ژرمنی آن را تا حدی تضعیف کرده، با این حال بئوولف قدیمی ترین حماسه به یک زبان تیوتونیک است که با بیان زمینه ی فرهنگی و اجتماعی عصر قهرمانی ملل ژرمان، بیانگر رسوم سنتی آن عصر است.



حماسه ی بئوولف در ۳۱۲۸ مصراع در قرن هشتم سروده شده و تنها نسخه ی موجود در قرن دهم نگاشته شده است. قهرمانان و صحنه های حماسه همگی اسکاندیناوی بوده و غیر از زبان هیچ چیز دیگرش انگلیسی نیست. حماسه شامل دو داستان مجزا از دلاوری های جوانی و پیری بئوولف است و شخصیت قهرمان داستان به این دو نیمه وحدت می بخشد."






۱۹.۳.۹۵

پرسشی چند از خردمندان!


هر روزه در اخبار داریم که:
- امریکایی‌ها با پیشرفته‌ترین سلاح‌های خود به گروه تروریستی ترکی‌ داعش حمله کرده و آنان را بمباران کردند و این خبر با عکس و فیلم و تشکیلات از عملیات نظامی امریکایی‌ها مزین است!
- انگلیس و فرانسه و دانمارک‌ با فرستادن جنگنده‌های پیشرفته مواضع داعش را در سوریه و عراق کوبیدند!
- روسیه با موشک و جنگنده‌های بینظیر و بمبفکن‌های پیشرفته ، پایگاه‌های نفتی‌ و نظامی و محل تجمع این گروه تروریستی را بمباران کرده و صد‌ها داعشی را بخاک و خون کشیدند!
- سردار سرلشگر ولگرد، رامبو جمهوری اسلامی، سلیمان قاسمی ترکه در عراق و سوریه مشغول هدایت عملیات ضّد داعشی است و داعشی‌ها مثل سگ از او می‌ترسند و هر جا او پا می‌گذرد ( البته با منقل و بافور زیر بغل) ، داعشی سوراخ موش را با قیمتی کلان میخرد!
- لشگر مردمی و دولتی عراق بر علیه داعش می‌جنگد
- ارتش سوریه شبانهٔ روز با داعشی‌ها می‌جنگد
- کرد‌ها با داعشی‌ها میجنگند
- سپاه پاسداران جمهوری اسلامی با داعشی‌ها می‌جنگد
و و و
پرسش اینجاست که چرا با وجودی که تقریبا تمامی دنیا هر روزه در حال کشتار و جنگ با داعشی‌ها هستند، ولی‌ هنوز این گروه تروریستی نه تنها از میان نرفته ، بلکه اینجا و آنجا هم اخباری از فتوحات و پیروزی‌های این گروه پخش میشود و گزارش‌های چگونگی‌ حکومت این گروه در پایتخت!‌های خود در سوریه و عراق نقل محفل اعراب است؟

چگونه است که این گروه از ارتش‌های اول دنیا، روس و آمریکا و ناتو و اروپا و اینجا و آنجا قویتر است و هیچ کدام از این‌ها نه به تنهایی و نه با همیاری نمیتوانند چهار تا پشمالو بیخاصیت زردِ مافنگی را پس از سال‌ها مبارزه از پا در آورند و ریشه‌شان را بسوزانند؟!! چگونه است که پوتین ارتش خود را از سوریه بیرون کشیده و می‌گوید که این گروه آنچنان ناچیز وکوچک و بی‌اهمیت بودند که ما خجالت کشیدیم که ارتش خود را به سوریه فرستادیم! ولی‌ میبینیم که برخلاف گفته پوتین این گروه هنوز در سوریه و عراق موجودند و مردم غیر نظامی را کشتار میکنند؟
چگونه است که ترکا هنوز به شمال سوریه لشگرکشی کرده و آنجا را میکوبند؟

پرسش دوم:
چگونه است که تقریبا همگی‌ مردم ایران بزرگ ( خاورمیانه) از مرز‌های چین گرفته، تا مصر و شمال آفریقا، تا مرز‌های بالکان و اوکراین همگی‌ و همگی‌ یکپارچه و هماهنگ بر این باورند که دشمن اصلی‌ آنان، ارتش ناتو و غربی‌ها هستند، ولی‌ میبینیم که همچنان دول دست نشاند غربی‌ها با کمک ناتو بر این منطقه حکومت مطلق داشته و به قتل و غارت مشغولند؟ آیا این چند میلیارد آدم ساکن در ایران بزرگ، همگی‌ مرده اند و توانایی نجات خود از زیر چنگال دشمن اصلی‌، ناتو و غرب را ندارند؟

پرسش سوم:
چگونه است که طرح و نقشه نسل‌کشی کرد ها، نخست با دستگیری و کشتار رهبران آنان در اروپا آغاز میگردد، سران و رهبران کرد‌ها در آلمان و هلند و دانمارک‌ دستگیر شده و به ترکا تحویل داده می‌شوند، در فرانسه به طرز فجیع به قتل میرسند، در انگلیس ناپدید می‌شوند ( احتمالا در بشکه‌های اسید فرو میروند) و در دیگر مناطق دنیا توسط کماندو‌های ویژه اسرائیلی دستگیر شده و به فاشیست‌های ترک و شبکه تروریستی ترکا تحویل داده می‌شوند، و سپس ارتش ناتو بجان مردم کرد افتاده و روزانه هزاران زن و کودک کرد توسط ترکا و ارتش ناتو بطرز بربرمنشانه و دد صفتانه، کشتار وحشیانه می‌شوند!

و از آن طرف شاهدیم که همگی‌ این دولت‌ها بر سر حقوق بشر با ترکا، به بازی، بگیر بگیر! چی‌ بگیرم؟ یک کلافه! میپردازند و مشغولند؟؟ و تازه دولت نازیست و وقیحِ آلمان را داریم که رفیق گرمابه و گلستان ترکاست، و هنرمندانه نسل‌کشی ۱۰۰ سال پیش و دیگر ترکا را تازه به رسمیت میشناسد! یعنی‌ چی‌؟ یعنی‌ محکوم هم نمیکند، بلکه می‌گوید، بله ترکا نسل‌کشی کردند و خوب کردن دیگه! چی‌ کنیم حالا؟ و ترکا مغبون شده!!! و ناراحت شده!!!!! و افسرده میگردند، و در نقش طلبکار ظاهر شده و نسل‌کشی که هم‌اکنون در حال انجامش هستند به فراموشی سپرده میشود!!!

چگونه است که اخبار بمبگذاری در استانبول بازتاب می‌یابد در حالی که اخبار کشتار کرد‌ها و ویرانی شهر‌های کردستان و با خاک یکسان شدن آنها، توسط ترکا و ارتش ناتو بطور کلی‌ پنهان میماند؟ چه کسی‌ این بمبگذاری‌ها را در استانبول انجام میدهد؟ چرا هر بار که یک شهر کردی با خاک یکسان میگردد، خبر انفجار یک بمب در استانبول پخش میگردد؟ چرا هر یک بمبگذاری بهانه‌ای میشود تا یک شهر کردی بطور کامل ویران شده و مردمش ناپدید گردند! و یا برعکس، هرگاه که ترک جانی با همکاری ناتو موفق می‌شوند یک شهر کردی را با کلیه مردمش از روی نقشه پاک کنند، یک خبر بمبگذاری مهندسی‌ شده، پخش میگردد!! این چه شیّادی و نامردمی است که در حق این ملت بیچاره کرد و صاحبان اصلی‌ این سرزمین پهناور، توسط غربی‌ها روا داشته میشود؟

و پرسش آخر اینکه آیا پوتین هم جز ناتو است و همه این بازی‌ها در واقع همان نمایش کریم شیره‌ای و عنترش است که تنها سرگرمی بینندگان را بهمراه دارد؟ چون نتیجه ۵ سال مبارزه با تروریسم غربی و سناریو‌های جنایتبار و مسخره‌ای نظیر بهار عربی‌، در منطقه ایران بزرگ ، هیچ چیزی بجز ویرانی و جنایت و چپاول برای مردم منطقه نداشته ولی‌ در عوض نتایج پر بار و چاق شدن و پیشرفت و رفاه روز افزون برای روسیه و امریکایی‌ها و ‌اروپایی ها، که تا پیش از فتنه ۵۷ در ایران، در ورشکستگی و فقر مطلق دست و پا میزدند و گوشت تن‌ یکدیگر را می‌خوردند، بهمراه داشته است!

۲۳.۲.۹۵

شرح دار

ارابه‌ای پارسی مربوط به ۴۰۰۰ سال پیش که در قرن ۱۹ توسط دانمارکی‌ها از ایران خارج شده، به دانمارک‌ برده شده و تا پیش از فتنه ۵۷ بنام ایرانیها به نمایش درآورده میشد

‌عقاب سوریه

یک زن نظامی ترک بهمراه همتای سوئدی خویش سال ۱۹۷۳

امریکایی‌ها جت‌های جنگنده در انبار مانده‌شان را به دانمارکی‌ها انداختند!



۵۷ میلیارد دلار برای ۲۷ (فعلا ۱۸ عدد) عدد جنگنده اف -۳۵ که تنها به درد بمباران کشور‌های فقیر و مردم غیر نظامی می‌خورد از طرف دانمارک‌ با خوشحالی و شادی و مبارکی از آمریکا خریده شد، اونوقت میگویند چرا به ما میگویند دانمارکی فلان! چرا؟

چون هر بچهِ تازه بالغی هم میداند که امروزه جنگنده‌ها دیگر نقش موثری در ایجاد امنیت نه در داخل و نه در خارج ندارند. چرا که تا زمانی‌ که میشود از موشک برای حمله و از ضّد هوایی‌های مانند اس‌ ۳۰۰ و دیگر اس‌‌ها برای امنیت هوایی در داخل استفاده کرد، خرید جنگنده‌های از این دست عملا بی‌ استفاده است. مگر اینکه خرید این جنگنده‌ها از طرف دانمارکی ها، به آنان که همواره سربازان از جان گذشته و وفادار ناتو هستند و در تمامی جنایات این ارتش اهریمنی نقش اصلی‌ و فعال داشته اند، مانند گذشته در جهت حمله به افغانستان و سوریه و عراق و نیجر و لیبی‌ و یمن و دیگر کشور‌های بدون ارتش و صاحب، و کشتار مردم بیگناه و غیر نظامی این کشور ها، که با طرح و نقشه آقایشان انگلیس و آمریکا میباشد، کمک کرده و یاری دهد! که در این صورت قابل فهم است که دانمارکی‌ها بخواهند از این رهگذر مانند ۳۷ سال گذشته، شکم خود را سیر نموده و کشور داری کنند. وگرنه بر خلاف ادعایی که کرده‌اند و خرید احمقانه این جنگنده‌های روی دست آمریکا مانده را که حتی اعراب‌ها هم دیگر خریدارش نیستند، به دفاع در مقابل روس‌ها نسبت داده اند، تنها دانمارکی‌های ساده دل مخ مرده را میفریبد.

و سئوالی که مطرح است این میباشد که قرار است چه اتفاقی در آینه رخ دهد که دو طرف روس و امریکایی به شدت مشغول آرایش نظامی خود در دنیا هستند؟ به دو خبر زیر که اسپوتنیک می‌نویسد توجه نمائید:
پل جونز، سفیر آمریکا در ورشو اعلام کرد روز جمعه ساخت پایگاه دفاع موشکی آمریکا در منطقه ردزیکوو لهستان آغاز می شود.
به گزارش "ریا نووستی"، سفیر آمریکا در برنامه رادیوی لهستان با اعلام این موضوع خاطر نشان کرد: "این پایگاه تهدیدی برای روسیه ایجاد نمی کند، هدف ار راه اندازی این پایگاه دفاع در برابر خطرات احتمالی ناشی از خاور میانه است". (کدام خطر؟؟ در خاور میانه که منظورشان همان ایران بزرگ است کدامین سر مانده که بتواند سرداری کند؟ همه یا مردن، یا فرارین، یا فلج روحی‌ یا جسمی‌ اند و یا نوکر و مزدورند! کدام خطر میتواند غربی‌های جنایتکار کثیف روانی‌ آدمکش کره زمین نابود کن را تهدید کند؟؟)
جونز با اشاره به این که صحبت در باره ساخت پایگاه‌های آمریکایی در رومانی و لهستان طی چندین سال گذشته بین آمریکا و روسیه انجام شده بود، افزود: "روس‌ها بخوبی می دانند که این یک اقدام صرفا دفاعی است"!!!

در خبری دیگر داریم:
کار استقرار سامانه‌های سپر موشکی ائتلاف آتلانتیک شمالی در پایگاه نظامی دوسلو در رومانی آغاز شد. این مطلب را شبکه تلویزیونی سی ان ان گزارش داده است.

خبرگزاری "ریا نووستی" یادآور می شود که پایگاه نامبرده در سال ۱۹۵۲ توسط کارشناسان شوروی ساخته شده و نظامیان رومانی از آن استفاده می کردند.

مقامات ناتو و پنتاگون قصد دارند کار استقرار سامانه‌های سپر موشکی خود در رومانی را تا آخر سال ۲۰۱۶ به پایان برسانند.

در نظر است دومین طرح از این نوع در سال ۲۰۱۸ در لهستان افتتاح شود!!

 
در کشور‌های اروپای شرقی‌ سخن از ساخت پایگاه‌های پرتاب موشک و سپر‌های ضّد موشکی است، آنوقت دانمارکی‌ها برای دفاع از خود! ( معلوم نیست در مقابل کی‌!) ۲۷ فروند جنگنده می‌خرند که سپر‌های موشکی میتوانند ظرف زمان کوتاهی همگی‌ آنان را پودر کنند!

این دو خبر همزمان با خرید ۱۸ فروند جنگنده اف ۳۵ امریکای از طرف دانمارک‌، تفکر برانگیز است.
من شیری هستم که نگران سکوت موریانه هام.

۸.۲.۹۵

فرش‌ها قربانیان تازه غربی ها!



فرش دستبافت ایران مربوط به قرن ۱۶ میلادی که در قرن ۱۹ از ایران به دانمارک‌ منتقل شده و در موزه سلطنتی این کشور نگاه داری میشد، چند روز پیش به دستور ارباب به موزه‌ای در آمریکا منتقل گشت.

این فرش‌ها که با جدیت تمام از گوشه و کنار جهان جمع آوری میشوند، پس از تابلو‌های نقاشان ایرانی‌، و پس از نابودی تمامی آثار و اسناد باستانی امپراتوری پارس‌ها که چه در شکل و قالب ساخت و ساز‌های شگفت انگیز، و چه در موزه‌ها در عراق و سوریه و لیبی‌ و لبنان و یمن و ترکیه و پاکستان و افغانستان و تونس و مصر و و وجود داشته و اینک یا چپاول گشته و یا با خاک یکسان گشته اند، مدارک غیر قابل انکاری میباشند که ثابت می‌کند که نه رومی وجود داشته و نه یونانی و نه تاریخ مسخره‌ای که در مورد این دو گفته میشود، و انگلیس و فرانسه تاریخ قرون ۱۴، ۱۵، ۱۶، ۱۷ و تا اواسط قرن ۱۸ ایران را دزدیده و تا آنجا که امکان داشته به عنوان تاریخ خود و هر چه را هم که نتوانسته به عنوان تاریخ یونان و روم به خورد دنیا داده‌اند.

و به همین دلیل هم تمامی آثار و نشانه‌های امپراتوری پارس ها، و اینک فرش ها، از دسترس دور و بشدت در جمع آوری آنان جدیت میشود و از گوشه‌ و کنار موزه‌ها جمع آوری گشته و پنهان میگردند. این جماعت مشتی دزد بیشرمند که از گذشته نکبت بار خود بشدت ننگ‌ دارند، کسانی‌ که تا قرن ۱۸ میلادی ( همین تاریخ ساختن را هم از ایرانی‌‌ها یاد گرفته‌اند و بدروغ تاریخ ۲۰۰۰ سال ساخته‌اند ) حتی توانایی بافت یک تکه پارچه را نداشته و سر یک گونی‌ را سوراخ کرده و به تن‌ میکردند، و آنچنان وحشی و پلشت بودند که همانجا که می‌خوردند، میخوابیدند، و همان جا هم قضای حاجت کرده و آنچنان به بیماری‌های طاعون و جذام و سل و سیاه زخم و وبا و غیر عادت کرده و آنها را جزئ از زندگانی‌ آدمیان میپنداشتند، که سالم بودن برایشان غیر طبیعی مینمود. اینان که حتی توانایی ساخت چاقو را نداشته و با سنگ یکدیگر را می‌کشتند و یا میسوزاندند، و سنگسار رسم و سنت دیرین اینان است، و تازه وقتی‌ که به چاقو دست یافتند، بریدن سر شد جز افتخاراتشان! دم از شوالیه و شوالیه بازی و شمشیر جواهر نشان که در امپراتوری صفوی رایج بود میزنند!!و آنرا به خود نسبت میدهند!

 
این پفیوز‌های فرومایه بی‌مقدار که جز دزدی و تقلید از گوشه‌ کنار دنیا هنر دیگری نداشته و مکاری را هنر و هوش مینامند، و وقتی‌ عکسی‌ از دربار مسخره خود منتشر میکنند تا پزی داده و خود را گنده کنند، درواقع همه مردم را بخنده میاندازند تا جایی‌ که راجع به آن جوک میسازند چرا که دیگر بر همگان آشکار است که تک تک قطعات آن از یک جایی‌ از دنیا و از یک ملتی دزدیده شده و اینان چیزی از خود ندارند!

 
اینان که آنچنان غرق در بی‌خبری و نادانی‌ و حماقت بودند که جهل و خرافات لباس تنشان بود، ( امروزه هم تعداد جادوگران ملکه! انگلیس از تعداد پزشگان او بیشتر است ) و هرکرا که سخنی منطقی‌ میگفت، او را گرفته و به عنوان جادوگر میسوزاندند و یا در آب خفه میکردند! ( رجوع شود به تاریخ قرن ۱۸ و ۱۹ و تا سال ۱۹۷۹اینان که تنها تاریخ داشته‌شان است و پیش از آن جز حیوانات وحشی بودند و نه آدمیان ) از ساخت ساعت و کشتی‌ و نقشه جهان و اطلس کره زمین که همگی‌ را از ایران چپاول کردند، سخن گفته و تاریخ پر شکوه امپراتوری پارس‌ها را دزدیده، به نام خود زده و هنوز که هنوزه هر چه در ایران و در ترکیه که سرزمین جدا شده از ایران است و تا ۱۱۶ سال پیش به ایران تعلق داشت، و دیگر کشور‌هایی‌ که جز امپراتوری پارس‌ها بودند، پیدا میکنند با بیشرمی و وقاحت به روم و یونان و خود نسبت میدهند!

ما ایرانیها بدلیل نداشتن یک حکومت ایرانی‌، ۳۷ سال است که قربانی دزدی‌های بیشرمانه ثروت‌های مادی و معنوی خود هستیم و تنها دلخوشیمان این است که این جماعت با رندی احمقانه، تنها خود و کودکان و آیندگان خود را مانند حمار تحمیق میکنند. و نسل‌های آنان هیچگاه پدران واقعی‌ خود را نخواهند شناخت. و این تا زمانی‌ است که علم آیندگان آنچنان پیشرفت کرده باشد که هر آدمِ معمولی‌ هم بتواند از روی ذرات به تاریخ موجودیت و اصالت هر جسمی‌ پی‌ برده و آن را دقیقا مشخص کند، و در این صورت و آن زمان است که این بیچارگان به حماقت چندین قرن خود پی‌ خواهند برد و شرمگینتر از نیرنگ پدران بی‌شرم خود خواهند شد.

جدیداً به پژوهش در مورد طراحی‌ فرش ایرانی‌ پرداخته و طبق معمول ژاپنی‌ها را جلو انداخته اند. و میرویم که از این پس شاهد نشر و انتشار این دروغ از امپراتوری کثیف و شیّاد رسانه‌ای غربی باشیم که اصلا فرش بافی‌ یک هنر فرانسوی بوده که به ایران منتقل شده!!!