‏نمایش پست‌ها با برچسب حسین منصور حلاج. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب حسین منصور حلاج. نمایش همه پست‌ها

۳۰.۴.۹۸

حسین منصور حلاج


The Passion of al-Hallaj By Louis Massignon

لویی ماسینیون نویسنده فرانسوی کتاب "حلاج کیست" میباشد که در اصل یکی‌ از عوامل جاسوسی و سیاست‌های سلطه گرانه، بروش موذیانه، فرانسوی است که گروه‌های ماسیون را اختراع کرده است. او را تحت عنوان شرق‌شناس و اسلام‌شناس فرانسوی و محقق تاریخ بخوردملت ایران داده ا‌ند. 

درواقع میتوان او را یکی‌ از تئوریسین‌ها و سازندگان روش غیر بشری و انسانی‌، بنام دین اسلام دانست. کار او در دورانی که اروپایی‌ها و امریکایی ‌ها از گرسنگی بخود میپیچیدند، -دهه‌های ۵۰ تا ۸۰- بزرگ کردن روش ضد بشر و انسانی اسلام بود تا بدین ترتیب ملت ما و دیگر کشور‌های جدا شده از ایران را در کمال عقبماندگی و حماقت فرو برند. 

 او در قضیهٔ جدا سازی الجزایر، از امپراطوری ایران به آنجا رفته و از گروه کوچکی که بتازگی مسلمان شده بودند، حمایت کرده و با کمک ارتش متجاوز و جنایتکار فرانسه، این گروه کوچک را به تروریست‌های وحشی مبدل ساخته تا در مقابل الجزایری‌ها مبارز برضد متجاوزین فرانسوی و دگردیسی زوری آنها از الجزایری به مسلمان، ایستاده و آنان را دأعش وار از دم تیغ گذراندند. 

این جنایتکار و تروریست پرور فرانسوی همچنین از جمله استادان! علی شریعتی در دانشگاه سوربن پاریس بود که آن بازیخورده را شستشوی مغزی داده تا بعد‌ها بعنوان عاملی برای احمقسازی نسل جوان آنزمان, همراه با خمینی راهی‌ ایران کرده و پایه‌های فتنه ۵۷ در ایران را بریزند. و ثروتمند‌ترین کشور دنیا را براحتی‌ تحت اشغال خود در آورده و آنرا چپاول کنند. و مردمش را از دم تیغ بگذرانند بدون اینکه یک قطره خون از دماغ یک سرباز غربی جاری شود.

 یکی از معروفترین آثار او قوس زندگی منصور حلاج است که در ظاهر به سیر زندگی و افکار و علایق حسین منصور حلاج پرداخته‌است و نقطه‌نظرات بزرگان و دانشمندان عالم بشریت و ایران چون عطار را در مورد حلاج به تفضیل مورد بحث و پژوهش قرار داده‌است. در تمامی کتاب، تمامی سعی‌ این ملعون خرج این شده است که از حلاج یک چهره غیر ایرانی‌ بسازد. بهمین سبب تمامی اسامی به عربی‌ برگردانده شده و جای جای کتاب از آیات قرآنی آورده شده تا از این قهرمان راه آزادی و دانشمند فرهیخته و هنرمند و موسیقیدان و ترانه ساز و نابغه ایرانی‌ که جانش را برای ایران نهاد، یک چهره عربی‌ مسلمانِ مشوش و تا حدی دیوانه بسازند. این کار را با تمامی دانشمندان، فلاسفه و قهرمانان ایرانی‌ کرده ا‌ند.
بعنوان یک ایرانی‌ میبایستی در نوشته‌های این ملعون بشدت شک داشته و آنها را با دید تردید و پرسشگرانه نگریست.

آنکه برای خدا و در راه خدا زندگی‌ می‌کند.
 

حسین منصور حلاج، در ۲۴۴ هجری در  تور از توابع بیضای فارس بدنیا آمد. او از عارفان و مبارزان بزرگ ایرانِ پس از کشته شدن نادر شاه، آخرین امپراطور دنیا و رویکار آمدن اجانبی بنام قجر هاست که بهمراه خود، مذهب و آیین بغایت عقبمانده و وحشی‌های انگل ساکسون، گل و ویکینگ‌ها را آورده و بملت متمدن ایران که آیین‌شان پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک و انسانیت بود، تحمیل کردند. 
حلاج برای مبارزه با این وحشی‌ها- ترک و عرب دست نشانده مثلث ابلیس، فرانسه، انگلیس و بعد‌ها آمریکا- راه افتاد و بملت باقیمانده از کشتار و جنایت، آیین کهن آنان را یادآوری کرد که اینبار هم وحشی‌ها او را گرفته و ابتدا با انواع و اقسام شکنجه ها، او را مثله کرده و سپس به دار آویخته و پس از آن برای عبرت دیگران بسر درِ دروازه شهر آویختند. و پلیدی و شیطان صفتی آنان با همه اینها هنوز ارضاع نشده، در آخر سر هم آنچه از پیکر مطهر این مرد بزرگ ایران، باقیمانده بود, سوزاندند.

اهل فارس او را زاهد، اهل خراسان مهر، اهل خوزستان حلاج اسرار، در بغداد مصطلم، در بصره مخبر, اهل هند مغیث و اهل چین او را معین می‌خواندند.

برای لقب او، «حلاج» آورده‌اند:
نیکو سخن می‌گفته و اسرار را حلاجی میکرده است. کتب و آثار علمی‌ و هنری این مرد بزرگ یا سوزانده و نابود گشته و یا نزد اجانب است.و آنچه که امروز به او منصوب است، یقین نیست و میبایستی در آن تعمق نمود.


عطار نیشابوری دانشمند بزرگ عالم بشریت که در دوران او میزیسته است در باره‌ حلّاج میگوید: آن شير بيشه تحقيق، آن شجاع صفدر صديق، آن غرقه دريای مواج، حسين منصور حلاج، کار او کاری عجب بود، واقعاً غرايب که خاص او را بود که هم در غايت سوز و اشتياق بود و در شدت لهب و فراق مست و بی‌قرار. شوريده روزگار بود وعاشق صادق و پاک باز وجد و جهدی عظيم داشت، و رياضتی و کرامتی عجب. عالی‌ همت و رفيع قدر بود و او را تصانيف ، شعر و موسیقی و ترانه‌های بسيار است به الفاظی زیبا در ظاهر و مشکل در حقايق و اسرار و معانی و محبت کامل. فصاحت و بلاغتی داشت که کس نداشت. و دقت نظری و فراستی داشت که کس را نبود. و اغلب مشايخ بزرگ در برابر او تعظیم کردند و گفتند او را در تصوف و دانش رقیبی نيست.





یاد داشت‌های من از کتاب:

۴.۱۱.۹۳

ندارم حاصل از گیتی به غیر از باده پیمایی


مرا تا كی ز هجرانت بسوزد جان به تنهایی
چه شد ای جان شیرینم كه یك ساعت نمیآیی

جهان شد تیره دور از تو بیا ای مونس جانم
كه چون خورشید عالم را به یك پرتو بیارایی

به رویت جان بر افشاندن ز من شاید كه مشتاقم
به غمزه بی دلان كشتن تو را زیبد كه زیبایی

چه بیم از آتش سوزان خیالت با من ار سازد
چه سود از روضه ی رضوان اگر دیدار بنمایی

نقاب شب به روی خود كشد خورشید از خجلت
تو ای ماه ملك سیما چو از رخ پرده بگشایی

شدم خاك وهنوز از جان هوای دوست می ورزم
ندارم حاصل از گیتی به غیر از باده پیمایی

به امید وصال او تسلی می دهم دل را
ولی تا وصل درمانم تو ای عمرم نمی پایی

چو آمد باده ی صافی چه جای زهد ای صوفی
چو باشد یار من ساقی كجا باشد شكیبایی

جنون عشق پوشیدن حسین اكنون نمی یارد
چو طاقت طاق شد دل را بر آرد سر به شیدایی.
فیلسوف شهیر ایران، حسین منصور حلاج