‏نمایش پست‌ها با برچسب تو که مهر علی من دلته، نفت ملی سی چنته؟. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب تو که مهر علی من دلته، نفت ملی سی چنته؟. نمایش همه پست‌ها

۲۳.۹.۹۱

تو که مهر علی من دلته، نفت ملی سی چنته؟


در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت ماموران و مستشاران انگلیس با توطئه و نفوذ در طبقات مختلف جامعه ایران در پی شکست نهضت بودند.
از این میان سرهنگ جیکاک (Jacock) با سوء استفاده از احساسات مذهبی ایلات و عشایر بختیاری که از سوی شرکت نفت ایران و انگلیس برای حفاظت از خطوط انتقال نفت و تاسیسات شرکت استخدام شده بودند ترفند جالب توجه ای را به کار برده بود.
سرهنگ جیکاک مامور سازمان امنیت خارجی بریتانیا موسوم به MI6 که پس از پایان جنگ جهانی دوم به استخدام شرکت نفت ایران و انگلیس در آمده بود با فراگیری گویش بختیاری و ایجاد دوستی و ارتباط با عشایر و خوانین بختیاری در کشاکش نهضت ملی شدن صنعت نفت "این شعر را به گویش بختیاری برای آنان طرح نموده بود:
«تو که مهر علی من دلته، نفت ملی سی چنته؟»
در اثر چنین ترفندی بعضی از عشایر ساده دل و نا آگاه بختیاری زندگی خود را رها کرده و با تشکیل دستجات متعدد و درست کردن پرچم و علم های گوناگون، علی علی گویان به امام زاده ها رفتند و طلب عفو کردند که آن سال به همین خاطر به «سال طلوعی» یا «سروش» مشهور گردید"

ظاهراً که نام جیكاك برای مردم مناطق نفت خیز جنوب و خصوصاً مردم مسجدسلیمانی ها و عشایر بختیاری نامی آشناست . نامی كه به نمادی در نیرنگ و حیله گری آنهم از نوع انگلیسی تبدیل شده و حتی امروز نیز معمولاً به كسانی كه به نیرنگ و مكر و حیله و البته سیاستمداری از نوع خاص كلمه مشهورند لقب جیكاك می دهند !

جیكاك در راه جلوگیری از ملی شدن صنعت نفت تمام تلاش خود را بكار برد. او علاوه بر تشویق بختیاری ها به بی توجهی به ملی شدن صنعت نفت، كوشش نمود تا در كار هیئت خلع ید از شركت نفت ایران و انگلیس خلل ایجاد نماید. به گفته ی حسین مكی به هنگام عزیمت هیئت خلع ید به آبادان، جیكاك تصمیم گرفت عده ای را تحریك كند تا اتومبیل اعضای هیئت را از روی پل بهمن شیر به داخل رودخانه بیندازد اما این توطئه ناكام ماند. سرانجام دولت ایران كه به كارشكنی و اخلال جیكاك در امر ملی شدن صنعت نفت پی برده بود وی را از ایران اخراج نمود.

حكایتهای زیادی از حضور سرهنگ جیكاك كه بعدها به "مستر جیكاك" و در اواخر حضورش در ایران به "سیدجیكاك" معروف شد نقل می شود كه در زیر چندتاشون را میارم:

1- جیكاك در اوایل حضورش در شركت نفت ایران و انگلیس به عنوان سرپرست یك دكل حفاری مشغول به كار شد. یكروز یكی از كارگران محلی از بالای دكل به زمین افتاد و درجا مرد. افراد محلی كه از فوت فامیلشان به شدت عصبانی بودند و جیكاك را مسئول این واقعه می دانستند بسوی او حمله كردند. جیكاك كه مرگ را در یك قدمی خود میدید ناگهان به سمت دكل حفاری حمله ور شد و شروع كردن به زدن دكل با مشت و لگد. مردم محلی كه شگفت زده بودند ناگهان ایستادند جیكاك كه مردد شدن مردم را دید و فهمید انگار نقشه اش گرفته شروع كردن با سر كوبیدن به دكل و فحش دادن كه " نامرد تو برادرم را از گرفتی" و از این گونه صحبتها... نقل می كنند كه چند دقیقه بعد مردم دوباره به سمت جیكاك دویدند ولی اینبار نه برای زدن و انتقام گرفتن بلكه برای دلداری دادن به او و جلوگیری كردن از كوبیدن سرش به دكل!

2- از دیگر حكایات جیكاك عصای معروف است كه با آن معجزه می كرد و وقتی آنرا به بدن كسی می زد به آن شوك عجیبی منتقل می شد! جیكاك مدعی بود عصای او بهترین وسیله برای تشخیص حلال زاده بودن افراد است و با همین شگرد بسیاری از كسانی را كه به دلیل مختلف می خواست از وجهه اجتماعی و قدرت بیندازد ، تخریب می كرد ! بعد ها فاش شد كه در عصای معجزه آسای مستر جیكاك جز یك پیل خشك الكتریكی و یك مدار ضعیف انتقال برق هیچ چیز وجود نداشته و جریان ضعیف برق باعث انتقال شوك الكتریكی به افراد نگون بختی می شده كه مستر جیكاك هنگام تماس عصا با آنها ، دكمه وصل جریان را فشار می داده !!

3- در مجلسی او حاضران را دروغگو معرفی می كرد و هنگامی كه قرار بر اثبات شد، كبریتی روشن كرد و گفت: هر كس راست بگوید این كبریت ریشش را نمی سوزاند. اول كبریت را به ریش خود گرفت كه نسوخت سپس ریش تمام افراد ساده لوح حاضر را سوزاند . به آنها قبولاند كه دروغ گفته اند و البته بعد ها مشخص شد كه ریش او مصنوعی و نسوز بود .

4- اقدام بعدی جیكاك پوشیدن لباس روحانیت و عمامه گزاری وی بود! جیكاك مجلس وعظ و منبر برپا میكرد و آخرش هم روضه امام حسین میخواند و وسط روضه موقعی كه همه داغ می شدند ناگهان عمامه خود را به درون آتشی كه وسط مجلس بود پرتاب میكرد! از بند قبل علاقه جیكاك به پارچه نسوز را بیاد دارید . عمامه نمیسوخت و جیكاك آنرا به عنوان معجزه خود بیان میكرد و ادعای سید بودن میكرد! در ضمن او هیچكس را هم به سیدی قبول نداشت چون عمامه آنها در آتش میسوخت! از اینجا بود كه او به "سید جیكاك" معروف شد..

منبع: وبلاگ معمای مردان رقصان