‏نمایش پست‌ها با برچسب بزرگان ایران. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب بزرگان ایران. نمایش همه پست‌ها

۹.۱۱.۹۶

به یاد صادق ترین انسان که رسالتش هدایت مردم زمان خود و آینده بود


رسالت انسانهای خردمند كه در واقع مناديان عشق و چاووشان كعبه آزادی و انسانیتند، ابلاغ همين دعوت است كه جامعه انسانی را از مرگ و نیستی به زنده گی و حيات، از غم بشادی، از ترس و خوف به امن و امنیت، از پراکندهگی و پریشانی و كثرت بجمع و وحدت، از تنازع بصلح ومحبت، از ظلمت بنور، از هجران بوصال و از اهریمن به اهورا فرا میخوانند. دقیقا برعکس آنچه که دین و خرافات و نگهداران حماقت و جهالت، مردمان را به آنها تشویق و راهنمایی میکنند.
یاد و نام -بزرگ مرد تاریخ معاصر ایران- صادق هدایت -جاودان و گرامی باد.



۲.۶.۹۶

حمیرا



حمیرا یکی‌ از خوانندگان بینظیر میهنمان است که با تار‌های صوتی و حنجره‌ای بسیار قوی، و صدایی کمیاب که هر ۲۰۰ سال شاید یکی‌ با این کیفیت صدا متولد شود، در عین حال با امواج مخملی و آرامش بخش، دلنشین و دل‌انگیز که مانند امواج دریا خیال برانگیز است، سالهاست بی‌ ادعا و متین برای ایرانیها میخواند، و آنچنان عزیز و ارزشمندست که آدمی‌ دمادم در این نگرانیست که مبادا گوشه چشمی به او بخورد.

از کودکی با صدای حمیرا که از ضبط صوت پدرم بگوش می‌رسید با موسیقی ایرانی‌ آشنا شدم، موسیقی دلنشین ایرانی‌ را با صدای او بدیگران معرفی‌ کردم، در غم و اندوه و شادی و نشاط با صدای او لحظه‌ها را طی‌ کردم، با صدای او آرمیدم، خوردم، رقصیدم، گریستم، خواندم و خاطرات را ثبت کردم. و این حکایت تنها من نیست، حکایت ملتیست که حمیرا را از صمیم قلب میستاید و دوست دارد.

بااین چند خط ناچیز ولی‌ با تمام وجود از این بانوی ارزشمند، هنرمند و بسیار زیبای ایران، بخاطر بودنش و هنرش و آنچه که برای ملت ایران انجام داده، سپاسگزارم و از او قدردانی‌ میکنم.



مجموعه کامل برنامه های گلهای رنگارنگ با صدای بانو حمیرا

پروانه امیرافشاری که بیشتر با نام هنری حمیرا شناخته می‌شود، خواننده سرشناس زن ایرانی است. وی در زمینه موسیقی تلفیقی و موسیقی سنتی فعالیت دارد. صدای او از دسته صداهای سوپرانو با گسترهٔ شش دانگ می‌باشد.
پروانه امیرافشاری در سال ۱۳۲۳ در شهر تهران بدنیا آمد. وی از خانوادهٔ بانفوذ و سرشناس امیرافشاری است. پدر حمیرا مالک ۱۵۰ قریه و روستا در منطقهٔ شمال غرب ایران بود. از همان دوران کودکی حمیرا، خانهٔ آنها به افتخار افراد بانفوذ حکومتی، شاهد مراسم بزرگ با حضور هنرمندان نامیِ آن زمان، مانند قمرالملوک وزیری، روح‌انگیز، بنان، ملوک ضرابی و بسیاری دیگر بود که همین انگیزهٔ اولیهٔ دختر خانواده برای روی آوردن به آواز شد. حمیرا، بدور از چشم پدر و با تشویق همسر روشن‌فکر و تازه از آلمان بازگشتهٔ خود، با نام‌نویسی در آزمون صدا در شورای رادیوی آن زمان، باعث حیرت و تحسین اعضای شورا شد و پس از آن تحت آموزش علی تجویدی و ملوک ضرابی قرار گرفت. وی دو سال بعد در ۱۸سالگی به یک خوانندهٔ تمام‌عیار تبدیل شد.
صدای حمیراسوپرانو است. او، شش دانگ کامل صدا را داراست. صدای ایشان قابلیت از ابتدا تا اوج را دارد که از کمیاب‌ترین نوع صداها می‌‌باشد. تحریرهای آوازی وی کاملاً واضح و زیبا و پر قدرت ادا می‌شود. با تکیه بر نظر اساتید فن، حمیرا توانست با ارائهٔ اثری به نام «صبرم عطا کن»، سبک تازه‌ای را در موسیقی سنتی ایران در موسیقی کلاسیکِ دههٔ ۴۰ خورشیدی پایه‌گذاری کند و طراوت و تازگی بیشتری بموسیقی سنتی ایران ببخشد.

در همان سن آوازی را در دستگاه سه‌گاه با آهنگسازی علی تجویدی و شعری از بیژن ترقی به نام «صبرم عطا کن» را اجرا کرد که در کتاب ترانه‌های ماندگار این اثر به ثبت رسیده است. وی به علت مخالفت پدر با نام مستعار حمیرا فعالیت خود را آغاز کرد اما پدرش صدای دختر خود را می‌شناسد و چون آوازه‌خوان بودن دخترش را دور از شان خانوادگی خود می‌بیند، همه صفحات موجود در بازار تهران را خریداری کرده و در خانه خود انبار می‌کند. وهمین علت باعث کمیابی صفحات صدای حمیرا در آن زمان می‌شود.

بعد یک سال درطی یک سفر اروپایی که برای پدر حمیرا پیش می‌آید حمیرا که از حمایت مادر خود برخوردار بود به کار خود ادامه می‌دهد. دومین اثر مشترک حمیرا، تجویدی و ترقی ترانه‌ای به نام «سرگردان» در گوشهٔ موالیان از گوشه‌های مهجور دستگاه همایون است. «پشیمانم» بعداً ساخته شد که به‌دلیل مدولاسیون زیبایی که از همایون به سه‌گاه تغییر مقام می‌دهد و بازمی‌گردد باعث تحول عظیمی در موسیقی سنتی ایرانی می‌شود. منبع پدر وی با آگاهی از اثر جدید دختر خود وی را از خانه طرد و از ارث محروم می‌کند. بعد از آن وی مدتی را در خانه پسرعمویش که همسر وی هما میرافشار ترانه سرای معروف بود به سر برد تا آنکه با استاد پرویز یاحقی ازدواج می‌کند.

۲۲.۶.۹۵

ز هریک قطره‌ای، بحری روان است



 خیام کبیر میفرماید: ذرات (اتم‌ها و مولکول ها) و در حجمی بزرگتر، ماده و انرژی‌، از بین رفتنی نیستند و تنها از صورتی‌ بصورتی‌ دیگر درآمده و همه چیز تکرار میشود. این قانون که یکی‌ از قوانین فیزیک خیام است، ابتدا با نام قوانین خیام_نیوتن( مقالات علمی‌ خیام در زمینه‌های ریاضی‌ و جبر ، فیزیک، ستاره شناسی‌ و فیزک اتمی‌ ابتدا توسط دانمارکی‌ها به زبان دانمارکی ترجمه شده بود، سپس توسط نیوتون و کپلر از دانمارکی به انگلیسی‌ ترجمه گشت و پس از مدتی‌ بنام آنان زده شد و مترجم هر کتاب ایرانی‌ شد دانشمند و صاحب همان مقالات و دانش!) خوانده شده و پس از اینکه یک ایرانی‌ هم پیدا نشد که به این موضوع اعتراض کند، با بیشرمی تمام نام خیام پاک گشته و به کودکان ایرانی‌، با نام قوانین نیوتن معرفی‌ و جأ انداخته شد. گم شدن و مخدوش شدن هویت ایرانی‌ مربوط به امروز و دیروز نیست، ۳۰۰ سال است که در چرخه‌ای اهریمنی، کوچکتر و کوچکتر شده و امروزه بجای رسیده که اگر نام ایرانی‌ را فریاد بزنید یک تن‌ هم برنمیگردد.

اینکه شکل ظاهری هر ذره بنیادی گرد و دوار است، هم اثبات نظر خیام کبیر است و نشان از آن دارد که همه چیز وقتی‌ به پایان می‌رسد، دوباره آغاز میگردد، و مرگ مانند زمین که زمانی‌ توسط غربی‌ها تصور میشد که صاف است و هر که بجز این میگفت، او را گرفته و پس از شکنجه‌های هولناک، او را میسوزاندند، در واقع خطی‌ و صاف و پایان نیست، بلکه نقطه‌ای در یک دایره است که مرتب تکرار میشود و میتواند آغاز یک گردش دیگر باشد.

در حالی‌ که ایرانیان هزاران سال پیش به دانش اتم و کهکشان‌ها و دیگر مطالب رسیده بودند، ایرانیان حاضر را وادار میکنند بگویند دانش آنان از غربی هاست! دانستن حقایق علمی‌ آنچنان نزد ایرانیان آشنا بود که حتی شعرا هم در آثار خود از این حقایق نام می‌بردند. دانش هسته‌ای و آگاهی‌ بقدرت اتم را در ابیات شعرا و دانشمندان باستان ایران بخوانید:

از زبان هاتف اصفهانی:
دل هر ذره را که بشکافی
آفتابیش در میان بینی

از مضیق جهات درگذری
وسعت ملک لامکان بینی.


از زبان عطار:
همه عالم خروش و جوش از آن است
که معشوقی چنین پیدا، نهان است

ز هریک ذره، خورشیدی مهیاست
ز هریک قطره‌ای، بحری روان است

اگر یک ذره را دل برشکافی
ببینی تا که اندر وی چه جان است

از آن اجسام پیوسته است درهم
که هر ذره بدیگر مهربان است

اگر جمله بدانی هیچ دانی
که این جمله نشان از بی‌نشان است

دلی را کش از آنجا نیست قوتی
میان اهل دل دستار خوان است

دل عطار تا شد غرق این راه
همه پنهانیش عین عیان است


از زبان فیض کاشانی:
آنکه پنهانست از چشم کسان پیداست کیست
در دل هر ذره خورشید نهان پیداست کیست

آنکه زو پیداست هر پیدا و هر پیدائی
باز در پیدا و پیدائی نهان پیداست کیست

ظاهر باطن نما و باطن ظاهر نما
در عیان پیدا و در پنهان عیان پیداست کیست.


از زبان محمد بلخی ملقب به خداوندگار و یا مولانا
اندر دل هر ذره تابان شده خورشیدی
در باطن هر قطره صد جوی روان‌ای جان

خاموش که آن لقمه هر بسته دهان خاید
تا لقمه نیندازی بربند دهان‌ای جان.


كمتر ازذرّه نی پست مشو عشق بورز
تابخلوتگه خورشیدرسی چرخ زنان
حافظ

باضعیفان هر كه گرمی كرد عالمگیر شد
ذرّه پرور باش تا خورشید تابانت كند
میر ظلّی تبریزی


سربه جای ذرّه میرقصددراین نخجیر گاه
تیغ بازی های آن خورشید طلعت راببین
صائب تبریزی

چون ذرّه میدوند بهر گوشه عاشقان
شاید به آفتاب جهانتاب بر خورند
صائب تبریزی

بی وجود حق ز خود آثار هستی یافتن
ذرّه ناچیز بیخورشید پیدا كردن است
صائب تبریزی


چو آفتاب بهر ذرّه ای نگاه اند
از چو ابر سایة رحمت بهر گیاه انداز
صائب تبریزی

زیان عقل در اوصاف عشق كوتاه است
وگرنه ذرّه به خورشید رهنمون باشد
صائب تبریزی


تو آفتاب و من آن ذرّه ام ز پرتو مهرت
كه از دریچه در آیم گرم ز كوچه برانی
اوحدی مراغه ای

چون رود خروشان شو و چون كوه مقاوم
ذرّات وجود تو نه چون ذرّه كاه است
نواب صفا

دل هر ذرّه را كه بشكافی آفتابیش در میان بینی
هاتف اصفهانی

بی پرتو رخسار تو پیدا نتوان شد
بی مهر تو چون ذرّه هویدا نتوان شد
شمس مغربی


من به سرچشمه خورشیدنه خودبردم راه
ذرّه ای بودم و مهر تو مرا بالا برد
علامه طباطبائی

ذرّه ام امّا زفیض داغ هستی سوز عشق
روشنی بخش زمین وآسمان گردیدهام.
صائب تبریزی




۲۳.۵.۹۵

شب تیره تنها برفتم ز پیش , همه نام جستم نه آرام خویش


پهلوان ایران زمین کیانوش رستمی با بلند کردن وزنه ۱۷۹ کیلوگرم یک ضرب و ۲۱۷ کیلوگرم دو ضرب ركورد جهان و المپيك را شکست و مدال طلای این دوره از مسابقات المپیک ۲۰۱۶ برزیل و قهرمانی جهان را از آن‌ خود کرد.

بامداد روز شنبه ۲۳ مرداد ماه ۱۳۹۵ خورشیدی برابر با ۱۳ اوت ۲۰۱۶ پهلوان کیانوش رستمی در المپیک برزیل با قدرت قهرمانی خود را بر دل‌ تاریخ نوشت.
رستم ایران مردیست خود ساخته که بدون مربی‌ و پشتیبانی در کمال متانت و بی‌ ادعایی خود را تا قهرمانی دنیا بالا کشیده و با وجودی که دو روزی نیست در برزیل است و پس از سفری طولانی‌ و بدون استراحت و تمرین ، مرد و مردانه مانند دیگر ورزشکاران ایرانی‌ شرکت کننده در المپیک با پول جیب خود و با وجود همه کارشکنی‌ها و حقکشی‌ها و بی‌عدالتی‌ها و نابرابری‌ها در یک نبرد بین اهریمنان و ایرانیان، موفق شد در جایگاهی‌ که شایسته همه ورزشکاران ایران است، بایستد و در حالی‌ که نام ایران را بر لب جاری میساخت و همه وجودش ایران میگفت شادمانه و معصومانه و زیبا بخندد و این شادی و غرور را به ملت ایران منتقل کند.

رستم ایران شب زیبایی را مانند ظاهر زیبا و با شکوهش، برای ملت ستم دیده و رنج کشیده ایران ساخت و مانند لیلا رجبی، زهرا نعمتی، مجتبی‌ عابدینی، احسان روزبهانی مشت زن شایسته ایران که بناحق از دور مسابقات کنار گذاشته شد. مشت زنی‌ که مدال طلا و کمربند طلایی مسابقات مشت زنی‌ ستارگان جهان را در کوله بار خود دارد و در صوفیه بلغارستان شگفتی آفرید و دنیا را متعجب ساخت ، زنان تیرانداز، تیم ملی‌ والیبال ایران، تیم قایق رانی‌ ایران، تیم‌ دوچرخه سواری‌ و دو میدانی ایران، وزنه برداران و کشتی گیران دلاور ایران، جودوکاران و تیم‌ ملی‌ رزمی ایران، و همه و همه باعث سرافرازی و افتخار ملت ایران شدند.

پس ازاین بگذار متجاوزان و اشغالگران و زالو صفتانی که از شش جهت خون این ملت را میخورند و دیگرانی که از صدقه سر این ملت و مملکت شکمشان سیر است و زنده اند ، دزدان بیشرم و شغالان و سگان هار و گرگان گرسنه و کرکس‌های لاشه خور بریزند و از دق و بغض و حسادت و کینه ، با هر چه در توان دارند، مانند ۳۷ سال گذشته، ابلیس وار بر این ملت بتازند.

و برای آلوده کردن این معصومیت ، خباثت نهادینه شدهشان را برای بار میلیونیم نشان دهند، مارا چه غم که دلدار اینجاست، که خدا اینجاست.

تا وقتی‌ خدا با ماست، ملت‌های راستین و کهن و فهمیده به احترام ما کلاه از سر برمیدارند و به یاری ایزد بر قلب‌ها و در پنهانی‌‌ترین زوایای احساسی‌ آنان، حکومت می‌کنیم. تا وقتی‌ خدا با ماست، ما و کاروان ورزشکاران ایران (که حتی اجازه، امکان و فرصت نیافتند همگی‌ با هم سفر کنند و حتی از پلستینی بی‌ وطن هم غریب تر و گسسته تر در این مسابقات شرکت کردند، چرا که در چنگال ابلیس‌های دزد و فواحش تاریخ اسیرند،) را چه باک از نامردمی نامردان؟ 

مال ملت و ورزشکاران ما را بخورید ما گرامیتر می‌شویم.

فیلم را بدون صدا دیدم تا چندش آور‌ترین گزارش را از گلوی چرکین جمهوری کثیف اسلامی نشنیده باشم



۱۶.۳.۹۵

داستان سفر و زندگی‌ آدمی‌ از نظر محمد بلخی ملقب به خداوندگار



مولانا سفر و داستان زندگی‌ آدمی‌ را بدین ترتیب نقاشی می‌کند:

از جمادی مُردم و نامی شدم
وز نما مُردم به‌حیوان سرزدم

مُردم از حیوانی و آدم شدم
پس چه ترسم؟ کی ز مردن کم شدم؟

جملهٔ دیگر بمیرم از بشر
تا برآرم از ملائک بال و پر

وز ملک هم بایدم جستن ز جو
کل شیء هالک الا وجهه

بار دیگر از ملک پران شوم
آنچه اندر وهم ناید آن شوم

پس عدم گردم عدم چو ارغنون
گویدم انا الیه راجعون.
محمد بلخی

سفر اول: از جمادی مٔردم و نامی‌ شدم
اول یک جسم خشک و بیجان بودم، مثل دانه گیاه، مثل دانهٔ گندم، سپس رشد کردم، این جسم بیجان که جماد هست، در خاک رشد و نمو می‌کند و به گیاه تبدیل میشود ، (از جمادی مٔردم و نامی‌ شدم) ، لازمه زندگی‌ دیگر ابتدا مردن است،
ای کسی‌ که خواهان زندگی‌ دوباره هستی‌، نخست مرگ را تجربه کن.

پاسخ به پرسشِ : آیا مرگ پایان همه چیز است؟ نه از مرگ دیگر بار زندگی‌ از سر گرفته میشود.

وقتی‌ دانه‌ای بیجان و خشک و جماد می‌میرد تبدیل به گیاهی‌ جاندار میشود ، پس اگر از یک دانهٔ بیجان، جانداری به نام گیاه متولد میشود ، هیچ جای تعجب نیست که از مرگی بزرگتر، زندگی‌ پیچیده‌‌تری شکل گیرد.

نتیجه اول: برخاستن از مرگ، از چیزی خشک و بیجان به موجودی جاندار که میتواند رشد و نمو کند ،

سئوال : آیا مرگ نوعی تکامل است؟ آیا از مرگ می‌توان به هستی‌ و حیات باز گشت؟ پاسخ: یک دانه بیجان بکار، پاسخت در سفر یک دانه نهفته است.

سفر دوم: و ز نما مٔردم به حیوان سر زدم

سپس از گیاه به حیوان تبدیل شدم، (همان فرضیه‌ای که به داروین نسبت میدهند را مولانا صد‌ها سال پیش از او به صورت شعر و نظم سروده است ،تبدیل گیاه به حیوان)

مرگ دوم: رسیدن به مرحله کاملتر از مرحله گیاهی‌ به مرحلهٔ حیوانی‌ (و ز نما مٔردم به حیوان سر زدم، از صورت نباتی به حیوانی‌ رسیدم)
نتیجه: از مرگ یکبار دیگر، و این بار از مرگ گیاه، جانداری پیچیدهتر بوجود آمده و هستی‌ می‌پذیرد!


مٔردم از حیوانی‌ و آدم شدم .... پس چه ترسم؟ کی‌ ز مردن کم شدم؟؟

از مرحلهٔ حیوانی‌ که مٔردم، بصورت آدم متولّد شدم (باز هم فرضیه تکامل)،

این مرحله هم از نظر علم زیست شناسی‌ و هم از نظر فلسفی‌ دریائی سخن دارد. چرخه زیست را توضیح میدهد، و از نظر فلسفی‌ و معنا نیز، پیروزی و گذشت از دیو‌های درون و هفت پلیدی: دروغ، حسادت، خشم، حرص و آز، خسّت، شکمبارگی، نفس پرستی‌ و در مجموع تعدی به سه کس، خود، دیگری، خدا و به دو گونه: به مال و به نفس. و این آدمیت نیست... و گذاشتن از این مرحله که همه چیز غریزی است به مرحله کنترل و آقایی بر خود و رسیدن به آدمیّت. مردم از حیوانی‌ و آدم شدم.... از غریزه به کنترل بر نفس رسیدم.

نتیجه می‌گیرد، پس:
چرا باید از مرگ ترسید؟ من از مردن کم نمیشوم ، بلکه بر عکس، هر بار که می‌میرم به موجودی کاملتر و بهتر تبدیل میشوم و دوباره متولّد میشوم.

تنها آنکس که نداند و نداند از مرگ میهراسد.

سفر سوم:
جمله‌ای دیگر بمیرم از بشر .... تا برآرم از ملائک بال و پر،

سپس مولانا میفرماید:

۲۶.۲.۹۵

انتخاب خانم مریم میرزاخانی ریاضیدان کشورمان به عضویت آکادمی ملی علوم آمریکا


خانم مریم میرزاخانی ریاضیدان کشورمان به عضویت آکادمی ملی علوم امریکا انتخاب شد. او اولین زنی است که به چنین مقامی می‌رسد. پیش از این خانم میرزاخانی مدال فیلدز را از آن خود کرده بود که برترین جایزه در عرصه ریاضی بشمار می‌رود.

خانم مریم میرزاخانی، دانش‌آموخته دانشگاه صنعتی شریف است که بعد از رفتن به آمریکا و ادامه تحصیلات در سن ۳۱ سالگی صاحب کرسی استادی دانشگاه استنفورد شد.

او از دانش‌آموختگان دبیرستان فرزانگان تهران است که در سال‌های ۱۹۹۴ (هنگ‌کنگ) و ۱۹۹۵ (کانادا) برنده مدال طلا در المپیاد جهانی ریاضی شد. او پس از اخذ کارشناسی ارشد در رشته ریاضی از دانشگاه شریف برای ادامه تحصیل به دانشگاه هاروارد رفت. خانم مریم میرزاخانی یکی‌ از بازماندگان سانحهٔ سقوط اتوبوس نخبگان ریاضی‌ ایران که از المپیاد جهانی‌ ریاضی‌ برمیگشتند است که زنده مانده و سپس به آمریکا سفر کرده است. در سانحهٔ سقوط اتوبوس حامل ده‌ها جوان ممتاز و نخبه ریاضی‌ ایرانی‌ به دره که بر اساس طرح و نقشه اخونی‌های جنایتکار حاکم بر ایران و وزارت اطلاعات ترکیه صورت گرفت، ده‌ها جوان نابغه و نخبه ایرانی‌ که با مدال‌های طلا از المپیاد جهانی‌ فیزیک و ریاضی‌ برمیگشتند، کشته شدند و تنها ۴ تن‌ زنده ماندند که اینک هر ۴ تن‌ در آمریکا بسر برده و دارای جایگاه‌های رفیع علمی‌ میباشند. و این یکی‌ از هزاران خیانتی است که وجود کثیف آخوند به ایران و ایرانی‌ روا داشته است.

از خانم مریم میرزاخانی به عنوان یکی از ده “ذهنِ نابغه جوان” برگزیده سال ۲۰۰۵ از سوی نشریه پاپیولار ساینس در آمریکا و ذهن برتر در رشته ریاضیات تجلیل شده است. او پیش از آن‌که از شهریور ۱۳۸۷ برای تدریس به دانشگاه استنفورد در کالیفرنیا آمریکا نقل مکان کند در دانشگاه پرینستون آمریکا مشغول تدریس بوده است.

انتخاب اعضای جدید آکادمی ملی علوم آمریکا توسط اعضای فعلی آن و بر مبنای دستاوردهای برجسته و پیوسته در تحقیقات بدیع انجام می‌گیرد. این اعضا به عنوان «مشاور ملی» در علوم مهندسی و پزشکی شناخته می‌شوند. اعضای سابق این آکادمی دانشمندانی از جمله آلبرت اینشتین، توماس ادیسون و الکساندر گراهام بل هستند.

خانم مریم میرزاخانی یکی از ۸۴ عضو جدید و ۲۱ عضو پیوسته خارجی آکادمی ملی علوم آمریکاست که امسال به عضویت در این سازمان غیر انتفاعی انتخاب شده است. وی در ماه آوریل سال آینده در واشنگتن به طور رسمی معرفی می‌شود.

صاحب جایزه فیلدز:

خانم میرزاخانی در دوران تحصیل در دبیرستان فرزانگان تهران، برنده مدال طلای المپیاد جهانی ریاضی در سال‌های ۱۹۹۴ (هنگ‌کنگ) و ۱۹۹۵ (کانادا) شد و در این سال به عنوان نخستین دانش‌آموز ایرانی حائز نمره کامل شد. او نخستین دختری بود که به تیم المپیاد ریاضی ایران راه یافت و نخستین دختری بود که در المپیاد ریاضی ایران طلا گرفت.
دکتر میرزاخانی در سال ۱۹۹۹ کارشناسی خود را در رشته ریاضی از دانشگاه صنعتی شریف و دکترای خود را در سال ۲۰۰۴ از دانشگاه هاروارد دریافت کرد.

وی دو بار نیز برنده المپیادهای جهانی ریاضی بوده است. او بخاطر تحقیقاتش در زمینه دینامیک و هندسه سطوح ریمانی و فضاهای مدولی آن مورد تقدیر قرار گرفته است.

نام خانم مریم میرزاخانی سال ۲۰۱۴ بیش از همه در محافل علمی جهان مطرح شد. او در این سال به عنوان اولین زن دنیا برنده مدال فیلدز٬ معتبرترین جایزه جهانی در رشته ریاضی شد.

منبع: سایت صدای مردم


۲۵.۲.۹۵

شیر زن کشورمان پروانه کاظمی بر فراز هیمالیا


پروانه کاظمی کوه‌نورد کشورمان با موفقیت توانست پنجمین کوه مرتفع جهان را فتح کند. وی نخستین زن ایرانی است که به “ماکالو چین” صعود کرده است. این کوه در منطقه هیمالیای خومبو قرار دارد و با ارتفاع ۸۴۶۳ متر پس از اورست، کی ۲، کانچن چونگا و لوتسه به عنوان پنجمین کوه مرتفع جهان شناخته می‌شود.
یادآوری میشود دلاور شیر زن کشورمان خانم پروانه کاظمی رکورد دار کوهنوردی زنان جهان و اولین زن کوهنورد ایرانی است که به چهار قله بلند دنیا صعود کرده است.
با عرض شادباش خدمت این بانوی سرافراز و بلند پرواز کشورمان برای ایشان پیروزی‌های شگفت انگیز بیشتری را در آینده از ایزد یکتا خواستارم.

منبع: سایت صدای مردم




۳۰.۸.۹۴

استاد رحیم معینی‌کرمانشاهی


استاد رحیم معینی‌کرمانشاهی (زادهٔ ۱۵ بهمن ۱۳۰۱ در کرمانشاه - درگذشته ۲۶ آبان ۱۳۹۴ در تهران) که چند روز پیش در سن ۹۰ سالگی در بیمارستان جم تهران از دنیا رفت، یکی از نوابغ و برجسته‌ترین ترانه‌سرایان ایران بود که آثار هنری ماندگار بسیاری از خود بیادگار گذاشته است.

استاد معینی کرمانشاهی در سال ۱۳۰۱ در کرمانشاه متولد شد. پدرش کریم معینی، ملقب به سالارمعظم، از فرماندهان نظامی حکومت رضاشاه بود که مدتی به حکومت پارس منصوب شد.

معینی، از نوجوانی به شعر و نقاشی علاقه داشت و نقاشی‌ها و سروده‌هایش در نشریات محلی کرمانشاه منتشر می شد. سابقۀ کار ادبی او به سال‌های دهه بیست می رسد. معینی در سال‌های پیش از کودتای بیست و هشت مرداد یعنی در فاصلۀ بین ۱۳۲۸ تا ۱۳۳۲ مدیریت روزنامۀ محلی «سلحشوران غرب» را به عهده داشت.
اما شهرت کرمانشاهی به خاطر تابلوهای نقاشی یا فعالیت روزنامه نگاری او نیست بلکه به خاطر خلاقیت و استعداد درخشان او در ترانه سرایی است. او ترانه سرایی را از اوایل دهۀ ۱۳۳۰ با کار در رادیو تهران آغاز کرد. اهمیت کار معینی کرمانشاهی، وارد کردن مضامین تازه و تأکید بر تصویرسازی در ترانه سرایی بود. ارتباط با نقاشی دیدی تصویری به او داده بود که در اشعار و ترانه‌های او از جمله منظومۀ اختر و منوچهر که در چهار تابلو سروده، نیز منعکس است. یکی از آثار نقاشی مشهور او تابلویی است که از مسیح کشیده است.

استاد معینی کرمانشاهی با موسیقی دانان و آهنگسازان برجسته‌ای مثل علی تجویدی، جواد لشگری، پرویز یاحقی و همایون خرم همکاری کرد و ترانه‌ها و تصنیف‌های زیادی ساخت که با صدای خوانندگان پرآوازه‌ای مثل مرضیه، دلکش، پوران، حمیرا، پروین، نادرگلچین، عماد رام و داریوش اقبالی اجرا شد.





۲۳.۷.۹۴

موسیقی در اشعار بزرگان

ه

قطره ای از اقیانوس بیکران ادبیات ایران که از موسیقی میگوید:

مولانا و بربط:

چون بربط شد مومن در ناله و در زاری
بربط ز کجا نالد بی‌زخمه زخم آور

خو کرد دل بربط نشکیبد از آن زخمه
اندر قدم مطرب میمالد رو و سر

جانی که فسانه داند این را
او را همگی فسانه دیدم

نالنده و بیخبر ز نالش
چون بربط و چون چغانه دیدم

بلبل رسد بربط زنان وان فاخته کوکوکنان
مرغان دیگر مطرب بخت جوان بخت جوان

مطرب ناهید بربط مینواخت
هر چه میگفت آن چنان آمد بلی

‌ای لولی بربط زن تو مست تری یا من
‌ای پیش چو تو مستی افسون من افسانه

بس جره‌ها در جو زند بس بربط شش تو زند
بس با شهان پهلو زند سرهنگ ما سرهنگ ما

۱۸.۱۰.۹۳

خانم مارشا مهران نویسنده ایرانی‌ رمان پر فروش "آش انار" در خانه‌اش در یکی‌ از دهات‌های ایرلند به قتل رسید و خبرش هم تنها در روزنامه محلی چاپ شد!


کشتار و ترور خاموش ایرانیان در مراکز ترور، تروریست پرور، و مغز متفکر ترور در دنیا ، یعنی‌ اروپا همچنان ادامه دارد.....!

پس از فتنه ۵۷، و پراکندن ایرانیان از کشورشان، کشتار دانشمندان ، هنرمندان، نویسندگان و نوابغ ایرانی‌ در داخل و خارج از کشور به کمک ‌اروپایی‌ها آنچنان گرم شد و گرم است تو گویی هیچ گاه از حرارت نخواهد افتاد.

چندی پیش در سکوت خبری خانم مارشا مهران نویسنده نخبه ایرانی‌-الاصل رمان پر فروش "آش انار" Pomegranate Soup براساس تجربیات یک ایرانی‌ در ایرلند، در ۳۶ سالگی درگذشت. جسد تنهای او در خانه‌اش در روستای دورافتاده لیکنوی در ساحل غربی ایرلند پیدا شد. مدیر املاک در بازرسی‌های پلیس اظهار کرده است در تماسی که با مارشا داشته وی گفته است در چند هفته اخیر دچار حالت تهوع بوده است! ( یک نویسنده نخبه به یک دلّال خانه از اوضاع و احوال شخصی‌ و خصوصی و بیماریش می‌گوید !! اگر ایشان حالش تا این حد بد بوده چرا به پزشک مراجعه نکرده است؟) به گزارش پلیس، مهران یک هفته پیش از کشف جسدش از دنیا رفته بود. ( یعنی‌ این زن آنچنان تنها بوده که یک هفته جسدش در خانه مانده و هیچ کس خبردار نشده !) دلیل مرگ او هنوز روشن نیست اما همسر سابق ایرلندی او می‌گوید او مدتها بیمار بود و مدتی‌ نیز هنگام نوشتن کتاب تغذیه خوبی‌ نداشت و فقط بستنی و شکلات میخورد. گفته میشود مهران به مشروبات الکلی نیز علاقه فراوان داشت. ( همیشه در این جور موارد ، مقتول یک ایرادی داشته، یا معتاد بوده یا الکلی !)




خبرگزاری‌های وابسته به جمهوری کثیف فلسطینی عربی‌ آخوندی می‌نویسند:

مارشا مهران که در سال ۱۳۵۶ در تهران به دنیا آمد پس از انقلاب به همراه خانواده خود که بهائی بودند! ( "که بهائی بودند"! 
به خیال احمقانه و ابلهانه نویسنده به عنوان یک نکته منفی‌ به مطلب اضافه شده، تا اثر قتل این زن جوان هنرمند و نخبه را کمرنگ کند! مرگ بر آخوند جنایت کار و دستمال چی‌‌های خبر نویس اش ) ابتدا به آرژانتین و سپس آمریکا مهاجرت کرد. در سن چهارده سالگی با جدایی والدینش به همراه مادر به استرالیا رفت و در جوانی دوباره به امریکا بازگشت. او در نیویورک در یک بار (فروش مشروبات الکلی) باهمسر ایرلندیش آشنا شد ( "در یک بار آشنا شد" یعنی‌ تائید اینکه ایشان الکلی بوده! طرز نوشتن این سایت‌های کثیف، به آدمی‌ حال تهوع میده، بوی اسپرم ریخته شده روی نعلین دم در مسجد پارک شده اینها ، دلم بهم زنه ) و پس از ازدواج برای زندگی به ایرلند رفت (که البته این ازدواج منجر به طلاق شد ( یک نکته منفی‌ دیگر برای توجیه کردن قتل و قاتل کثیف مسلمان نوکر غرب )). در مقاله سال ۲۰۰۵ تایمز مارشا درباره زندگی چند فرهنگی خود چنین می نویسد: زمانی که مردم از من می پرسند که اهل کجا هستم، در پاسخ می گویم، من ایرانیم، و به ایرانی‌ بودنم افتخار می‌کنم به زبان انگلیسی می نویسم، به اسپانیایی نفرین می کنم ! و بعد از مصرف مقداری مشروب مانند ایرلندی‌ها می رقصم. ( در تمامی این نوشتار سعی‌ شده این نخبه و نویسنده ارزشمند ایرانی‌، به عنوان یک فرد الکلی مفلوک دربدر زندگی‌ باخته معرفی‌ شود تا از عظمت فاجعه قتل یک بیگناه در گوشه‌ای از این دنیا کاسته شود، وجدان نداشته خود این جانی‌ها هم وقتی‌ کسی‌ را اینچنین بی‌پناه گیر آورده و بیرحمانه میکشند، معذب میشود.)

اولین رمان او به نام "آش انار" در سال ۲۰۰۵ میلادی به چاپ رسید. این رمان داستان ۳ خواهر ایرانیست که پس از فتنه ۵۷ ناچار به ترک ایران شده‌اند، تا یک مشت تروریست فلسطینی که تفنگ بدوش دنبال ایرانی‌‌ها می‌گشتند ، آنان را نکشند، و سرانجام در شهر کوچکی در غرب ایرلند ساکن می شوند. مارشا در این کتاب از تجربیات زندگی خود و خانواده‌اش و مجموعه‌ای از دستور غذاهای ایرانی استفاده کرده است. او در مصاحبه‌ای با تایمز ایرلند در ارتباط با این کتاب گفته است: من می خواستم که یک داستان شاد بنویسم، چیزی که برای خواننده نشاط آور باشد( این زن آنچنان احساس رضایت و نشاط در خود می‌کرده که میخواسته این حس زیبا را به دیگران نیز انتقال دهد، دارای چنین روح زیبایی بوده) می خواستم کتابی باشد که مرا خوشحال کند، غذا این احساس را در من برمی انگیزد. زمانی که برای کسی آشپزی می کنیم، عشق و اعتماد خود را به او نشان می دهیم و این کاملا یک احساس ایرانیست. رمان "آش انار" به ۱۵ زبان و در ۲۰ کشور به چاپ رسیده است. از دیگر آثار او "گلاب و نان سودا" و "کافه بابیلونیا" را می توان نام برد. همچنین قرار است در سال جاری میلادی دو رمان دیگر او به نام‌های «باران پسته» و «مدرسه تاچر» به چاپ برسند.

یادآوری میشود، اکثر نویسندگان و سیاستمداران ایرانی‌ که به اروپا مهاجرت کرده‌اند، مانند صادق هدایت در اروپا و در اوج شکوفائی کاریشان توسط ماموران امنیتی اروپا به قتل رسیدند.

۱۴.۱۰.۹۳

استاد نقاش ایرانی‌ از آذربایجان استاد میرزا قدیم ایروانی


نگاره‌ای از استاد نقاش ایرانی‌ از آذربایجان میرزا قدیم ایروانی بنام رستم زال. این نگاره در سالِ ۱۸۵۰ میلادی کشیده شده و قبلاً در قصرِ سَردار خان در شهر ایروان بدیوار آویخته شده بوده است اما گرجستانیها زمانیکه به ایروان حمله می‌‌کنند؛ قصر را ویران کرده و اموالِ آنرا بهمراهِ این تابلو با خود می‌‌بَرند. این اثرِ برجسته در حالِ حاضر در موزهٔ شهر تِفلیس (پایتخت جمهوری گرجستان) است و نشان دهندهٔ رستم زال نام آورترین چهرهٔ اسطوره‌ای در شاهنامه اثر حکیم ابوالقاسم فردوسی و مهّم‌ترین چهرهٔ اسطوره‌ای ادبیات فارسی است.

۶.۱۰.۹۳

خانم پردیس ثابتی ، دانشمند و نخبهٔ کشورمان در فهرست چهره‌های برگزیده سال ٢٠١۴


مجله تایم در آخرین انتخاب ٢٠١۴ خود از چهره‌های برتر جهان، فهرستی از تلاشگران و محققان فعال در کنترل و تحقیق درباره بیماری ابولا تهیه کرد که در جمع ٢٢ نفره در این فهرست، نام پروفسور ایرانی‌ خانم پردیس ثابتی به عنوان محقق و استاد ایرانی ثبت شده است.

به گزارش اعتماد، پروفسور پردیس ثابتی، فارغ التحصیل دکترای پزشکی از دانشگاه هاروارد، ژنتیکدان پزشکی است که با طراحی الگوریتمی موفق به نمایش اثرات ژنتیک بر پیشرفت بیماری شده است. وی هم اکنون دانشیار دانشگاه هاروارد است و سرپرستی گروه محققان برای خواندن ژنوم انسان و تمام کروموزوم‌های موجود در ویروس ابولا را بر عهده دارد.

این بانوی ٤٠ ساله کشورمان هم اکنون ساکن ماساچوست امریکا است و اخیرا به عنوان یکی از ۱۰۰ چهره نابغه جهان از سوی گروه بین المللی Creators Synectics معرفی شده ، در سال ٢٠٠٧ نیز از سوی شبکه خبری سین به عنوان «یکی از ۸ نابغه عصر نوین» معرفی شد.

نشریه نیویورکر هم در بخشی از گزارش خود درباره تحقیقات علمی دانشمندان برای مبارزه با ویروس ابولا، به فعالیت‌های پروفسور ثابتی به عنوان یک دانشمند امریکایی ایرانی تبار پرداخته علاوه بر آنکه او همچنین در مسیر تحقیقات خود در زمینه بررسی ژنوم مالاریا، موفق به دریافت بودجه تحقیقاتی ٢ میلیون دلاری از بنیاد بیل و ملیندا گیتس ( Gates Foundation Grant ) شده است.

پروفسور ثابتی سومین زن در تاریخ حیات دانشگاه هاروارد است که با معدل ۱۰۰ و مدارج کامل از مدرسه پزشکی این دانشگاه فارغ التحصیل شده است. جالب اینکه وی در موسیقی نیز فعالیت دارد و به علت تمرکز بر تحقیقاتی که بر ابولا انجام داده انتشار چهارمین آلبوم او با تاخیر مواجه شده است. با انتخاب پروفسور پردیس ثابتی از سوی مجله تایم، فهرست ایرانیانی که طی ٨٧ سال گذشته به عنوان شخصیت سال مجله تایم معرفی شده اند به سه تن‌ رسید.

۲۹.۸.۹۳

خانم فریناز کوشانفر دانشمند و نخبه دیگری از کشورمان که افتخار آفرین است.



فریناز کوشانفر ۱۵ سال پیش و پس از دریافت مدرک لیسانس الکترونیک از دانشگاه صنعتی شریف برای ادامه تحصیل به امریکا امده است با این همه یک ایرانی تمام عیار است این را از تی شرت طرح نیمانی‌اش که منقش به خط فارسی است، می توان فهمید.
او هشت سال پیش زمانی که سی سال بیشتر نداشت بر صندلی استادی دانشگاه رایس (یکی از مهم‌ترین دانشگاههای ایالت تگزاس) نشست. یک سال پس از شروع کارش به خاطر طراحی نوعی از میکروتراشه‌ها جایزه مخترع جوان سال دانشگاه‌ام آی تی (TR35) را ازآن خود کرد و سال ۲۰۱۱ به عنوان یکی از نخبگان علوم جدید و مهندسی از دست اوباما جایزه گرفت. این‌ها تنها جوایز، فریناز کوشانفر نیستند. فهرست جوایز و تشویق‌هایش آنقدر عریض و طویل است که خودش هم همه آنها را به یاد ندارد.
درطول مصاحبه حواسش جمع است که از کلمات انگلیسی استفاده نکند و موقع سفارش نوشیدنی بدون مکث چای را انتخاب می‌کند.

او دانش آموز مدرسه فرزانگان تهران متعلق به استعدادهای درخشان بوده و پس از گرفتن لیسانس از دانشگاه صنعتی شریف مقطع فوق لیسانس را دررشته برق و کامپیوتر در دانشگاه یو سی ال‌ای کالیفرنیا می گذراند و برای مقطع دکترا در همین رشته راهی برکلی می‌شود. در دانشگاه برکلی آنقدر واحد امار و ریاضیات برمی‌دارد که همزمان با گرفتن دکترا، فوق لیسانس امار و احتمال هم می‌گیرد. او می‌گوید: «هر چیزی که یاد می‌گیریم وفکر می‌کنیم به هیچ دردی نمی‌خورد یک روز به کارمان میاید. این را با همه وجود درک کرده‌ام و هر روز به خودم یاداوری می‌کنم که هرچیزی امروز یاد بگیرم، روزی به دردم می‌خورد.»




۱۸.۸.۹۳

بین ۷۰۰ شرکت کننده از سراسر دنیا، نخبه و مخترع جوان کشورمان، خانم سارا سرفرازی در نمایشگاه بین المللی اختراعات آلمان ، با کسب مقام سومی‌، افتخار دیگری آفرید.


مخترع نخبه و جوان کشورمان ، خانم سارا سر فرازی با اختراع بالش نجات خود در نمایشگاه بین المللی ابداعات و اختراعات آلمان موفق به کسب مقام سوم و دریافت مدال برنز شد.

به گزارش پلکان، خانم سارا سرفرازی جامی با کسب نشان برنز و لوح افتخار نمایشگاه بین‌المللی اختراعات، ایده‌ها و محصولات جدید نورنبرگ آلمان در سال ۲۰۱۴ توانست برای ملت ایران افتخار بیافریند.
این نمایشگاه از ۳۰ اکتبر تا ۲ نوامبر ۲۰۱۴( ۸ تا ۱۱ آبان ۱۳۹۳ ) در شهر نورنبرگ آلمان برگزار شده است ، در این نمایشگاه ۷۰۰ مخترع از ۳۰ کشور در سطح دنیا شرکت داشته اند .

خانم نابغه و مخترع کشورمان سارا سر فرازی در خصوص طرح ارائه شده خود در اين نمايشگاه فرمودند : با مشاهده افراد بیماری که دمای بدنشان به طور ناگهانی افزایش میافت و بر اثر تب زیاد در نیمه شب دچار تشنج می شدند به فکر اختراع وسیله‌ای افتادم تا قبل از بروز تب و تشنج هشدار دهد.

بالش نجات با قابلیت تعیین میزان دمای بدن بالشی است که در داخل آن سیستمی جهت اندازه گیری دمای بدن افراد تعبیه گردیده است تا در صورتی که دما بیش از حد مجاز افزایش یابد هشدار داده و دیگران را نسبت به این اتفاق مطلع نماید. همچنین این اختراع دارای نمایشگری است ، که دمای بدن را به طور مداوم نمایش می دهد.

در حالی‌ که زنان پر افتخار کشورمان، در خارج از مرز‌های کشور اشغال شده، افتخارت جهانی‌ می‌آفرینند، در اردبیل، یک منگول بیسواد آخوند زاده، به عنوان استاندار اردبیل، پیشنهاد محدودیت تحصیل برای دختران تا حد کلاس نهم را میدهد! تا به این ترتیب دختران زودتر شوهر کرده و خانه نشین شده و فقط نقش ابزار سکس مرد را داشته باشند!! مرگ بر آخوند که از هر طاعونی برای بشر بدتر است و ‌اروپایی‌ها این طاعون را به جان ایرانی‌‌ها انداخته‌اند، مرگ بر انگلیس.

۴.۸.۹۳

دوم آبان ماه سالروز درگذشت بانو مکرمه قنبری، نقاش نخبه و با استعداد کشورمان بود.... نام و یادش همیشه گرامی‌ و جاودان باد


بانوی هنرمند و با ارزش کشورمان که در سنین کهن سالی‌ رو به هنر و نقاشی آورده بود، علاوه بر کشورمان در دیگر کشور‌ها نیز شناخته و مورد تحسین قرار گرفته بود.

بانوی کهن سال کشورمان، خانم مکرمه قنبری با ۷۰ سال سنّ، یک بار دیگر ثابت کرد که هنر نزد ایرانیان است و بس، و فرقی‌ نمیکند که در چه سنّ و موقعیتی باشند، اگر فرصت پیدا کنند، شگفتی میافرینند.

چند سال پیش بانوی بزرگواری که ۷۰ بهار را گزارانده بود، از دل یکی از گمنام‌ترین روستاهای شمال کشور، دنیا را با نقش‌ها و رنگ‌هایش مجذوب خود کرد. حالا نقاشی‌های او علاوه بر ایران در کشورهای دیگر هم به نمایش گذاشته می‌شود و علاقه‌مندان خودش را دارد.

ماجرا از آنجا شروع شد که فرزندان «ننه مکرمه» گاو محبوب او را بدون اطلاع او فروختند، غمی که مدت‌ها در دل این زن هنرمند جا خوش کرده بود، باعث شد قلم به دست بگیرد و احساساتش را روی کاغذ پیاده کند. نخستین طرح او، شکلی از همان گاوی بود که از دست دادنش این بانوی هنرمند را بسیار غمگین کرده بود.

نقاشی‌های خانم مکرمه هر روز بیشتر می شد و او با تاثیر و الهام از خوشی‌ها و اندوه‌های زندگی اش، طرح‌های بیشتری می زد.

۲۱.۶.۹۳

علی‌ کریمی‌ تنها یک اسطوره فوتبال نیست که قربانی سیاست شده است، علی‌ کریمی‌ تنها یک انسان کامل نیست که چتر کمک و حمایتش بر سر جوانان و نوجوانان ایرانی‌ سالهاست باز است، علی‌ کریمی‌ تنها یک ستاره مطلق فوتبال جهان نیست که در عین گمنامی آماج تیر و زخم زبان دشمنان کشورش واقع شده است، علی‌ کریمی‌ تنها یک میهن پرست ایرانی‌ نیست که به همین جرم کنار گذاشته شده است، علی‌ کریمی‌ در کنار همه اینها یک پدر مهربان و خوش ذوق است که زیباترین نام‌ها را بر روی فرزندان گلش گذاشته است. قدم نو رسیده فرخنده باد، ستارهٔ همیشه روشن آسمان فوتبال جهان، هر چند کوردلان تو را نبینند.


علی کریمی پس از دو پسر به نام های هاوش و هیرسا ، صاحب یک دختر شده که نام او را هیما گذاشته به معنای "بانوی عاشق".

او اولین عکس از این فرشتهٔ تازه بال از دست داده را در صفحه اینستاگرامش منتشر کرد. ضمن شادباش به علی‌ کریمی‌ ستاره فوتبال جهان، به مناسبت تولد فرزندش، آرزوی شادی، سعادت و نیکبختی را برای این نوگل تازه رسیده که هدیه‌ای ایزدی به اوست، دارم.

۱۴.۱۲.۹۲

هفت شهر عشق یا هفت وادی عطّار نشیابوری


هرچه تفسیر آبکی‌ و احمقانه در اینمورد تا کنون شنیدی فراموش کن.

عطار فیلسوف بزرگ گیتی‌ در منطق و الطیر میفرماید: سفر آدمی‌ از تولد تا مرگ هفت مرحله دارد، اگر از این مراحل گذاشتی زندگی‌ کرده‌ای و وقتی‌ به مرگ رسیدی میتوانی‌ بگویی زنده بوده ای، ورنه هر چه جان کند تنت، عمر حسابش کرده ای!

عطار درباره منطق الطیر خود می گوید:

اهل صورت غرق گفتار منند
اهل معنی مرد اسرار مننـد

این کتاب آرایش است ایام را
خاص را داده نصیب وعام را


اولین مرحله یا وادی، طلب نام دارد: حال حاضر، همین لحظه، یاد بگیر همین لحظه را طلب کنی‌ و از همین لحظه لذت ببری. دیروز مرده است، فردا نیستی‌، امروز زندگی‌ کن، امروز را طلب کن ....آدم‌ها تا کودک اند در این مرحله قرار دارند.
عطار میفرماید:
وادی اول: طلب
چون فرو آیی به وادی طلب
پیشت آید هر زمانی صد تعب
چون نماند هیچ معلومت به دست
دل بباید پاک کرد از هرچ هست
چون دل تو پاک گردد از صفات
تافتن گیرد ز حضرت نور ذات
چون شود آن نور بر دل آشکار
در دل تو یک طلب گردد هزار

۱۳.۱۲.۹۲

عنوان برترین مخترع زن جهان به یک شیر زن ایرانی‌ تعلق دارد.... درد و بلاش بخوره تو سر یک یک آخوندا


زهرا علیزاده ثانی پزشک فوق تخصص تصویربرداری قلب و عروق دانشگاه علوم پزشکی مشهد، عنوان برترین مخترع زن جهان در جشنواره بین المللی اختراعات ژنو در سال ۲۰۱۳ را از آن خود کرد.

۳۰.۱۱.۹۲

تندیس دانشمندان ایرانی‌ که سرآمد همه دانشمندان دنیا اند، در مقر سازمان ملل


دنیا هر چه دارد مدیون دانشمندان بزرگ ایرانی‌ است و به جایی‌ اینکه در کشور خودشان یعنی‌ ایران از آنان تقدیر شود و تندیس آنان به طور شایسته ساخته و به کودکان ایرانی‌ بیاموزند که انیشتن، گالیله، نیوتون و دیگر کسانی‌ که ادعایی در علم دارند کپی ناقصی از دانشمندان ایرانی‌ میباشند که علم آنان را ربوده و به نام خود ثبت کرده‌اند، به جای اینکه بیاموزند که سرمشق آنان کسانی‌ هستند که دنیا را تغییر داده‌اند، به جای سپاس از این بزرگان، اینچین در کشوری غربی کوچک ساخته شده و غریبانه به نمایش درآمدند...!


در محوطه مقر سازمان ملل در وین، یادبودی شامل تندیس مشاهیر و دانشمندان ایرانی ، خیام، ابن سینا، زکریای رازی‌ و بیرونی ساخته شده است.

و هزاران دانشمند دیگر ایرانی‌ مانند سنایی، شیخ بهائی، مجوسی، خوارزمی، نظامی، خواج نصیر طوسی، غزالی‌ ، جرجانی، قطب‌الدین شیرازی ، ابن رسته که دنیا علم جغرافیا را به او مدیون است و هزاران دانشمند و اندیشمند ایرانی‌ که علم آنان به نام دیگران ثبت شده است ، همچنان در کشور خودشان نیز گمنامند و نامی‌ از آنان برده نمیشود. و به جای آن تا دلت بخواد نام کپی برداران و ربایندگان علم آنان در سر و یاد بچه‌های ایرانی‌ ملکه شده است.








۲۸.۱۱.۹۲

صادق هدایت

این‌ها همه‌اش دوز و کلک و دسیسهٔ آن‌هایی است که همیشه خواسته‌اند این ملّت در حالت ماقبل تاریخی بماند تا از آب کره بگیرند...صادق هدایت

در شرح حال صادق هدایت می‌گویند:

"او فردی بذله گو، نکته سنج، حساس، طنزپرداز، سرزنده، پرتحرک، بخشنده و دست و دلباز ، میهن پرست و آزادی خواه با نبوغی وصف ناپذیر بوده‌ است."

 متاسفانه در مملکتی که ۲۰۰ سال در آن دشمن خانه داشته و دارد، دشمنی که هیچگاه جرات رو به رو شدن مستقیم را نداشته و مثل سگ از ناسیونالیسم ایرانی‌ هراسیده و به همین دلیل ... هم با آن بشدت مبارزه کرده و هم همواره از پشت خنجر زده است،
و این دشمن زبون مکار نسبت به نوابغ و ایرانی‌‌هایی‌ که دارای این گونه اوصاف باشند، بشدت حساس و کینه توز بوده و هست،

و عجیب نیست که هر چه نابغه بوده یا در روز روشن به تیر عوامل آخوند کشته شده (امیر کبیر، کسروی) و یا خودکشی شده ( هدایت) یا به تصادف و مرگی مرموز از میان برداشته شده ( فروغ فرخزاد) و یا بی‌ آبرو و مفتضح شده و در کنج تنهای دق کرده است ( مصدق).....
هیچ گاه یک شیر پاک خورده‌ای پیدا نشد بپرسد: چرا هر که خواست به این مملکت خدمت کند کشته و نابود شد، چرا هر چه نابغه و خردمند و اندیشمند در این مملکت ظهور کرده، در اوج کشته شده و کشته میشود؟؟ حتی از قهرمانان و مردان قوی پیکر این مرز و بوم هم نمی‌گذرند و آنان را در روز روشن در وسط خیابان قصابی میکنند!!

و البته برای کسانی‌ که می‌دانند و می‌اندیشند، دلیلش خیلی‌ واضح است، دشمن به مرکز خانه ما رخنه کرده و مثل دیو نشسته است و ۲۰۰ سال است که انواع و اقسام جنایت را در مورد ما انجام داده و میدهد.