‏نمایش پست‌ها با برچسب آمریکا. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب آمریکا. نمایش همه پست‌ها

۱۴.۱۲.۰۰

پا روی دم سگ نگذار، جنگ اوکراین

 
تو چون خود كنى اختر خويش را بد 
مدار از فلك چشم نيك اخترى را
 
به بهانه جنگ اوكراين 
 
در سال ١٩٩٧ و پس از جنگ بوسنی كه در سال ١٩٩٥ رخ داد،(١) فيلمى بنام "پا رو دم سگ نگذار"( بپارسى آنرا بنام سگ را بجنبان ترجمه كرده اند ‏Wag the Dog ) در هاليود ساخته شد كه در واقع يك طنز سیاسی آمریکایی بود كه آنرا برى لوینسون كارگردانى كرده و داستین هافمن و رابرت دنیرو در آن نقش آفرينى كردند. 
 
این فیلمنامه مربوط به یک دكتر علوم سياسى (شارلاتان سياسى) و يك تهیه کننده هالیوود است که به اتفاق جنگی تخيلى و ساختگى را در آلبانی طراحى می كنند تا ذهن رای دهندگان را از رسوایی جنسی ریاست جمهوری آمريكا منحرف سازند. دو هفته مانده به انتخابات رياست جمهورى، رئیس‌جمهور (آمريكا) متهم به ایجاد مزاحمت برای یک دختر كارآموز در کاخ سفید می‌شود. مشاور رئیس‌جمهور، براى دور نگه داشتن رسانه‌ها از این موضوع، از یک مشاور سیاسی (دنیرو) که متخصص حل کردن چنین مشکلاتی است، کمک می‌طلبد. او پیشنهاد می‌کند دربارهٔ یک موضوع حیاتی که بهیچوجه واقعیت ندارد( مانند جنگ وحشتناكى كه امروزه تبليغش ميشود ) فيلمى ساخته شود. او به یک تهیه کننده هالیوودی بنام استنلى (هافمن) سفارش می‌دهد تا فيلمى مهيج و ‌میهن‌ پرستانه و تبلیغاتی در زمینه جنگی در آلبانی بسازد.
 
تهيه كننده هم گروهی فيلمساز ‌حرفه‌ای را گردهم می‌آورد و صحنه ها و تصاوير و فيلمهاى دلخراش را از اين جنگ ساختگى خلق كرده و بصورت مستقیم از استودیوی هالیوود روی کانال ‏CNN پخش می‌كند. 
 
 یکماه پس از افشاء رسوایی كلينتون و لوینسکی و بمبگذاری جنايتكارانه کارخانه دارویی الشفا در سودان توسط دولت کلینتون در آگوست ١٩٩٨ ، رسانه ها شروع به مقایسه بین اين فیلم و واقعیت کردند. و شروع جنگ جنايتكارانه آمريكا در بالكان از طرف دولت كلينتون را براى سرپوش نهادن بر روى رسوايى جنسى كلينتون و مونيكا لوىنسكى ناميدند. این مقایسه همچنین در دسامبر سال ١٩٩٨ هنگامی که دولت در جریان محاکمه استیضاح کلینتون بر سر رسوایی لوینسکی ، بمباران در عراق را آغاز كرد يكبار ديگر صورت گرفت. بار دیگر در بهار سال ١٩٩٩ هنگامی که دولت آمريكا در جنگ کوزوو مداخله کرد و یک بمباران تمام عيار را علیه یوگسلاوی انجام داد( که بطور تصادفی با آلبانی همسایه است ) انجام شد.
 
 آنچه كه مرا بياد اين فيلم انداخت خواندن اين خبر بود كه شان پن فیلمساز آمریکایی را فرستاده اند تا برای استدیوهای وایس مستندی از جنگ ⁧‫اوکراین‬⁩ بسازد! جنگى كه بلافاصله پس از اعلام خاتمه پندمى كرونا آغاز گشته و رسانه هاى بقول ترامپ دروغپرداز غربى را پر از تصاوير و فيلمهاىى از جنگ به اصطلاح اوكراين كرده كه در گذشته و از فجايع ديگرى كه در ديگر نقاط دنيا رخ داده تهيه شده است. 
 
در فيلم پا روى دم سگ نگذار در يكى از صحنه ها شخصى از كارگردان( داستين هافمن) كه مشغول تهيه فيلم از زن جوان سراپا خونين و مجروحى است كه نوزادى را در بغل دارد، و افتان و خيزان ميرود، ميپرسد: چگونه ميتوان مطمئن بود كه مردم اين صحنه را باور كنند؟ كارگردان ميگويد: نه كسى در اين جنگ بوده نه كسى آز آن برگشته و نه كسى آلبانى را ديده، مردم از كجا بدانند كه اين صحنه واقعى نيست و فيلمه! 
براستى كدام ابلهى ميتواند پس از اينهمه دروغى كه به مردم دنيا گفته شده، باز هم به آنچه كه از دستگاه اهريمنى سرمايه دارى به بيرون ميخزد اعتماد كرده و باورمند باشد؟! 
از جملات قصار خمينى كه شاگرد اين دستگاه اهريمنى بود اينست كه ميگفت: جنگ از موهبات الهيست! و درواقع راست ميگفت كه جنگ براى ظالمان واقعا موهبت اهريمنيست و طبق معمول هميشگى از اهداف بوجود آوردن اين جنگ ساختگى توسط اهريمن ٢٠ سر ميتوان به نكات زير اشاره كرد: 
 
- پول پول پول، همانطورى كه سناريو كرونا ميليارد ها پول را راهى چاه ويل سرمايه دارى كرد ( چاه طمعى كه هرگز پر شدنى نيست) انتظار ميرود، جنگ ساختگى هم بانى انباشت ميلياردها در جيب ستمكاران روزگار شود. 
 
- كنترل و اداره دنيا و انحصار قدرت و درنتيجه آقايى براى مردم دنيا از طرف موجوداتى كه درطول تاريخ حقيران روزگار بودند و امروزه هم جز پليدى و پلشتى در جايگاه ديگرى راه ندارند. 
 
- كوچاندن اجبارى(بجبر جنگ) قومى خاص از مكانى بمكان ديگر. 
 
و اهداف پوچ و ننگين ديگر ( مانند اينكه كوها كه از ثروتهاى واقعى زمينند را با خاك همطراز ميكند تا طلاى آنرا بدست آورند سپس همان طلا را دوباره در خاك پنهان ميكنند!) 
 

۱۷.۸.۹۹

ما خودمان رئيس جمهور انتخاب ميكنيم ما تو دهن ملت ميزنيم


 
آنچه جورج فلويد و كرونا نتوانستند ١٠٠ ميليون راى تقلبى توانستن كرد !
 
 ما خودمان رئيس جمهور انتخاب ميكنيم ما تو دهن ملت ميزنيم ...... اين اراجيف را ما از حنجره چركين و نفرت انگيز نوكر جنايتكارغربيها درنخستين روزهاى فتنه ١٣٥٧ شنيديم. فتنه اى كه منجر به اشغال ايران توسط بيگانگان شد و يكى از هزاران دستاورد شوم آن كشتار و هولاكاست دهها باره ايرانيان كه از جنگ جهانى اول بنا نهاده شده بود تا به امروز شد. ولى شايد كمتر كسى تصور ميكرد كه اين جملات قصار خمينى لعنتى را دوباره و آنهم در مهد و مركز دموكراسى! (فرض محال كه محال نيست، ما هم فرض را بر اين ميگذاريم كه شيادان راستگو شدند و ايالات متحده واقعا مهد آزادى است) بشنويم و ببينيم. 
 
مردى كه در مبارزات انتخاباتيش بجز فاميل و دوستان و خبرنگاران كس ديگرى رغبت شنيدن هذيانات خواب آلود و بيسر و ته اش را نداشت بر مرد ديگرى كه هرجا پا ميگذاشت آمريكاييها براى ديدنش سر و دست ميشكستند، پيروز شده و به كمك ١٠٠ ميليون راى نوشته شده در زيرزمينهاى مخوف و تنگ و تاريك شهرى در چين كه از طرف اروپاييها بطور ويژه سفارش داده شده بود، به كاخ كسرى و يا خانه سپيد راه یافت و تو دهان ملت زد. 
 
ابتدا سناريو جنايتكارانه كشتن يك مرد رنگين پوست توسط يك پليس بيرنگ و نفرت انگيز درست در جلوى دوربين نيمه حرفه اى ، آمريكا را بشورش واداشت، ساختمانهاى زيادى تخريب و به آتش كشيده شد و مردم تحريك شده، زدندو شكستند و فرياد كشيدند و عده اى هم با برنامه و يا جوگير غارت كردند. و مدتى جنايتكاران تاختند ولى چندى بعد اوضاع از حدت خود فروكش كرد و عده زيادى بخانه هاى خود بازگشتند. جنايتكاران اروپايى كه از روز ورود ترامپ سر رشته ها را -يكى يكى -در حال از دست دادن ميديدند، اينبار با كمك چينيها ، سناريو پندمى را راه انداختند و كشورهاى زيادى را بدروغ و يا با ويروسهاى آزمايشگاهى آلودند.
 
درست يكسال پيش از انتخابات رياست جمهورى آمريكا، پندمى بيمارى كرونا در امپراتورى رسانه اى اروپا بوقوع پيوست و آمريكا و آمريكاييها را كه چار نعل بطرف تمدن طلايى ميتاختند با سر زمين زد، ولى ترامپ از پا ننشست و بكار ادامه داد و با وجود نارضايتهايى كه رخ داده بود سكان را رها نكرده و كشتى طوفانزده را همچنان هدايت ميكرد. جانيان اينبار بجان خود او تاختند، اينهم گذشت و ترامپ جانبدر برده و جان سخت ميرفت تا براى بار دوم و براحتى و با اكثريت آرا پيروز شود كه به بهانه جلوگيرى از بيمارى كرونا و بيتوجه به واكسن روسى كرونا كه روسها طبق معمول كه واكسن ميسازند، آنرا ساخته بودند، طرح انتخابات و رايگيرى توسط نامه و پست داده شدو سپس تصويب و به اجرا درآمد. و بگفته اى ١٠٠ ميليون راى ساختگى به صندوقها ريخته شد و آمريكايى كه در ديگر كشورها در انتخابات ملتها دخالت كرده و عوامل خود را با تقلب سر كار ميآورد- همه عمر- ديديم كه چگونه تقلب آمريكايى را در خود آمريكا دربر گرفت. 
 
و او كه دماغش را بالا گرفته و ميگفت، چگونه ايرانيان نميتوانند كشورشان را پس بگيرند، خود با وجود داشتن رهبر بر سر كار و تمامى امكانات مالى و كارى، نتوانست كشورش را پس بگيرد و در نتيجه ميرود تا يك اوباماى ديگر را كه جلو دوربين تا كمر دولا شده و دستان عبدلله عربستان را بوسيد، تحويل بگيرد، 
 
و صد رحمت به او كه اين بنده خدا آنچنان پريشانحال است كه تخمين زده ميشود تا يكى دو سال آينده بر اثر بيمارى آلزايمر بدرود حيات گفته و يك اوباماى زن جايش نشسته و بكام اروپا و كمپانى حكمراند و بديگر كشورها در روز روشن تجاوز كرده و ملتهاى بيگناه را درگير جنگ و كشتار و ويرانى و دربدرى و فقر و نيستى نموده و درعوض جايزه صلح نوبل بگيرد!

۱۹.۷.۹۹

همچنین میرو که زیبا میروی

 

اگر ۷ میلییارد انسان زنده روی زمین، از کودک و نوجوان و جوان و میانسال و کهنسال، هرکدام به تنهایی دو خط کوکأیین استنشاق کنند، در مجموع ۵۰ تن کوکأیین مصرف میشود، و این مقدار به تنهایی میزان مصرف یکماه، بله یکماه، مصرف کوکأیین مردمی است که در استانهای همپیمان آمریکا زندگی میکنند. برای خردمند همین یک اشاره بس است تا بداند خداوندش بکجا میرود، و چه اشارهای از گفتار سعدی کبیر شیرینتر:
 کس بدین شوخی و رعنایی نرفت 
خود چنینی یا بعمدا میروی 
روی پنهان دارد از مردم پری 
 تو پری روی آشکارا میروی 
گر تماشا می‌کنی در خود نگر 
 یا به خوشتر زین تماشا میروی 
 مینوازی بنده را یا میکشی 
 مینشینی یکنفس یا میروی 
اندرونم با تو میآید ولیک 
 تاکجا دیگر به یغما میروی 
 جان نخواهد بردن از تو هیچ دل 
 شهر بگرفتی بصحرا میروی 
گرچه آرام از دل ما میرود 
همچنین میرو که زیبا میروی.

۱۷.۱.۹۹

ما ماجرای رفتگان را داستان دیدیم


آیا گمان کردیم
تنها گنهکارانِ پیش ازما
مشمول آیات بلا بودند؟
تنها ثمود و عاد
از فرط بدکاری بزاری مبتلا بودند؟
بار گناه رفتگان آیا
سنگینتر ازما بود؟
یا خون ما رنگینتر از آنان؟

ما ماجرای رفتگان را داستان دیدیم
ما سنگ باران عقوبت را
اوهام عهد باستان دیدیم
اما خدا با خرده ویروسی
ناگه بترسی سایه گستر مبتلامان کرد
در چنگ کابوسی
از مرگ هم بدتر، رهامان کرد

شاید توانستیم
از چنگ این ویروس بگریزیم
شاید بکام مرگ بشتابیم
اما خدا را شکر دانستیم
چون ذره، ناچیزیم
در دره های کهکشان، چون کرم شب تابیم.

افشین علا


Frank Sinatra - New York, New York.

۲۷.۱۰.۹۸

مگر اینکه اهورامزدای ایران به داد ایرانیان برسد


ای اراذل جهنمی دیگر بس است، ۴۰ سال مادی و معنوی، چاپیدید و غارت کردید،
کشتار کردید، ویران ساختید، دزدیدید، شکنجه کردید، تجاوز کردید، جوانان را کشتید، 
بسه دیگه، بس کنید،‌ ای از هرچی‌ ابلیس پلیدتر بس کنید.
 

مگر اینکه اهورا مزدای ایران شر اهریمن خبیث را از سر ملت تحت ستم و ظلم غربی‌های بغایت روانی‌ و وحشی و نوکران جهنمی آنان، کم کند، و به این اشغالگری ناجوانمردانه و وحشیانه پایان دهد، واگرنه این ملت در چنگال بد اهریمنی اسیر شده و ابلیس خبیث بد تاری بدور این ملت پیچانده.

۱۹.۱۰.۹۸

بازی با جان و مال ملت ایران ادامه دارد


سیرکی که در چند روز گذشته با طراحی‌ غربی و با عملکرد تروریست‌ها و نوکران و جیره خواران آنان، گروه جنایتکاری بنام جمهوری اسلامی، راه افتاده، مانند ۴۰ سال گذشته، بمنظور و با هدف کشتار هرچه بیشتر ملت ایران همچنان ادامه دارد. و اینبار هم مانند هزاران بار گذشته و آزموده شده، ایرانیها میمیرند و مالشان بباد فنا میرود تا هدف غربی‌ها که تنها و تنها، ادامه و ثبات اشغالگری در ایران است, تحقق پذیرفته و در ضمن جایگاه نوکران خود که روی هرچی‌ تروریست مخوف و جنایتکار است را سپید کرده ا‌ند، در برابر ملت بجان و جنون رسیده ایران، هم تحکیم یافته و تائید و بزرگ نمایی شده باشد .
ملتی که ۴۰ سال است زیر بار جهل و جنون و جنایت قد خمیده و ایستادگی نتوانست کرد.


۸.۸.۹۸

کشته شدن بغدادی و برکسیت


دو پدیده سیاسی که آنچنان تکراری و مسخره گشته که اینروزها، باعث اسهال و استفراغ جهانیان شده،

یک: کشته شدن هزاران باره ابوبکر بغدادی معاون(۱) گروه تروریستی دأعش است و

دو: بیرون رفت و یا اخراج انگلیس از پیمان و یا اتحادیه اروپا است که از بس طول کشیده، کار انگلیسی‌‌ها را هم از التماس به شکرخواری کشانده و هم موجب تفریح جهانیان گشته که با ساخت جوک‌ها و کشیدن کاریکاتور‌های گوناگون و استهزاء آنان ، کار را از تمسخر به ته لجن افتضاح رسانده است.

کشته شدن بغدادی:
در پنجم ژوئیهٔ ۲۰۱۴ توسط فیلم کوتاهی ساخته هالیوود - گل روی مردم جهان از طریق امپراطوری رسانه‌ای و فاسد غربی، به سیمای جنایتکارانه شخصی‌ که او را ابوبکر بغدادی مینامیدند، آشنا گشت.

ویدئویی که بغدادی را در حال سخنرانی در مسجد نور موصل برای عده‌ای نمازگزار نشان می‌داد که باشکوه و جبروت و با بدست داشتن ساعت مارک رولکس از پلکان منبر بالا رفته و سپس با صدائی رسا و بروشنی کریستال، مانند پیغمبری اولوالعزم ( که هیبتش احتمالا باعث حسادت خود پیغمبر اسلام شده و تن آن بینوایِ بیسوادِ زن ذلیل را در خاک لرزانده است) از خلافت اسلامی با مردم سخن میگفت.
او در این ویدئو، طی خطبه‌ای به مسلمانان حکم کرد که از وی اطاعت کنند و گفت: «من ولی امر شما هستم؛ از من پیروی کنید».

هرچند تصاویری که پس از آن در اینترنت از بغدادی پخش شد، و او را مشغول فحشا با یک فاحشه ترک ،نشان داد، همه تلاش هالیوود و یا صنعت فیلمسازی انگلیسی‌، را پنبه کرد. ولی‌ بهرحال آنها تمامی هم خود را بکار بردند تا پیغمبری جدید برای احمقها بسازند و تصویرش را در ماه نشان دهند.

این شخص که یکی‌ از تروریست‌های کار کشته و بسیار بیرحم سازمان‌های اطلاعاتی‌ غربی است، و مستقیما از دیکتاتور ترکا دستور می‌گیرد، و اصالتا ترک است ولی‌ با نهادن یک" ال" به اول اسم جعلی و کثیفش او را عرب تبار معرفی‌ و جا انداختند، و یک بیوگرافی جعلی هم برایش ساختند (طبق معمول که برای همه نوکرانشان میسازند) در طی‌ سال‌های ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۹ در آسیای میانه و شمال آفریقا در کشور های، عراق، سوریه، لیبی و افغانستان مشغول کشتار مردم عادی, سوزاندن شهر‌ها و تخریب آثار باستانی پارسی، و غارت و چپاول اموال این سرزمین‌های ثروتمند و فرستادن این غارتگری‌ها به اروپا و آمریکا بود. و هر زمان بین اروپایی‌ها با آمریکا بر سر تقسیم غنائم اختلاف افتاده و بحث میشد، به یکباره بغدادی از راه رسیده و در منطقه‌ای که تحت کنترل امریکایی‌ها بود، بمبی منفجر ساخته و یا گروهی از مردم کشاورز و دامدار و بینوای غیر نظامی را مثله کرده و یا سر میبرید.

و آمریکایی‌ها هم به تلافی آن منطقه‌ای را که گفته میشد بغدادی در آن عملیات انجام داده و یا لانه کرده است، با بمب‌های سوزان و راکت‌های فسفری میزدند، و پدر صاحب سرزمین و بازماندهگان و "از زیر چنگِ جنایتکار بغدادی در رفتگان" را در آورده و سپس در رسانه‌ها اعلام میگشت که بغدادی را کشته ا‌ند و تصاویری از یک جسد متعفن که گفته میشد متعلق به بغدادی است در سطح گسترده پخش میگشت. و این ماجرا ظرف ۱۰ سال همچنان ادامه داشت تا جایی‌ که ابتدا موجب خنده و تمسخر گشته و سپس ایجاد انزجار و نفرت نمود. البته ناگفته نماند که چند باری این ملعون زخمی شد که بلافاصله با هلیکوپتر‌های کبری انگلیسی‌ به ترکیه رسانده شده و در بیمارستان‌های آنجا بستری گشت، و تحت درمان بهترین دکتر‌های غربی واقع گشت و پس از معالجه دوباره به میدان کشتار مردم بیدفاع باز گشت.

بالاخره هر دو طرف از این بازی خسته شده و به تازگی امریکایی‌ها دوباره بغدادی را کشتند و کار را خاتمه یافته اعلام نمودند.(۲) تا باز دوبار کی‌ این جنایتکار زنده شده و عملیات انجام دهد.(۳)سناریو تکراری و مسخره‌ای که با آن دیگر شاگرد و نوکر خود، اسامه بن لادن بازی کردند، و آخر سر هم معلوم نگشت آن ملعون واقعا در پاکستان کشته شد(۴) و یا بیک جزیره خوش آب و هوا منتقل گشته و دوران با شکوه بازنشستگیش با ۷۲ حوری آغاز گشت.
 



برکسیت:
پدیده سیاسی و تکراری و چندش آور دیگری که نه تنها باعث تمسخر بلکه باعث نفرت و دلبهمزنی گشته، روند خروج انگلیسی‌‌ها از پیمان اروپا و یا به اصطلاح برکسیت است. و این خروج نزدیک به ۸ سال است که کش داده شده و حکایت همچنان باقیست. و انگلیسی‌‌ها ابتدا با تهدید، سپس با مکر، پس از آن با التماس، و اکنون با گریه و زاری، هنوز به این اتحادیه چسبیدند و تو گویی جدا شدنی هم نیستند، چرا که بتازگی صحبت از همه پرسی‌ جدید بمیان آمده است!

داستان چیست و پرسش اینجاست که اصولا چرا انگلیسی‌ ها به اتحادیه اروپا که خود یکی‌ از پایه گذاران آن بودند، پشت کرده و اخراج شدند.

در یک نگاه گذرا به پس از تاریخ شروع و آغاز جنایت غرب نسبت به دنیا، یعنی‌ پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و پس از هجوم وحشیانه لشگر اهریمنی ناتو به خاورمیانه و شمال آفریقا- بی‌ رودرواسی و غیر قانونی- و پس از جنایات بیشمار برعلیه بشریت، و پس از برخاستن غرب از خاک ذلت، آنچنان ثروتی به غرب سرازیر شد که یکشبه راه صد ساله طی‌ شد. و گستاخی که نتیجه پرواری بی‌ دردِ سر و باد آورده است گریبان غرب را گرفت. انگلیسی‌‌ها هم از همه گستاختر، شروع به نشان دادن ذات جنایتکارشان بطور آشکار کردند.

- پس از افشای پولشوییهای مدت دار و گسترده برای کارتل‌های مواد مخدر توسط بانک ملی‌ انگلیس در روز روشن، 

- پس از ساخت اردوگاه‌های پرورش تروریست در کردستان اشغالی (در حاشیه شهر استانبول ) و پرورش تروریست‌ها از میان ترک‌ها و اعراب و فلسطینی‌ها در روز روشن،

- پس از جنایت گسترده در افغانستان، از جمله فرستادن ثروتمندان برای کشتار افغان‌ها برای تفریح و دراوردن میلیون‌ها پوند از این راه، 
- پس از کشتار گسترده یمنی‌ها توسط خلبان‌های انگلیسی‌ که زیر پرچم عربستان صورت میگرفت و می‌گیرد در روز روشن،

- پس از اینکه دولت انگلیس یک گروه از بیماران سادیستی را لباس سربازی به تن‌ کرده و به عراق فرستاده و جنایاتی مرتکب شد که در تاریخ بینظیر است، 

- و محکومیت هزاران باره از طرف دادگاه‌های جهانی‌ (که البته احکام آنها کیلویی مفت هم گرونه) و جنایت علیه بشریت، و و و

هیچکدام از اینها، موقعیت انگلیس یا یکی‌ از سه بازوی مثلث ابلیس را در اتحادیه اروپا متزلزل نکرد که هیچ، آنرا تقویت هم ساخت. 


ولی‌ بمحض اینکه انگلیسی‌‌ها از پرداخت حق عضویت به این اتحادیه طفره رفته و به بهانه اینکه ما خودمان این اتحادیه را ساختیم، و بهمین دلیل، عضویت در این پیمان برای ما رایگان است و چه پولی‌ و چه کشکی و چه پرداختی, 
دیگر اعضای پیمان اروپا که برای دو زار، مادر به بازار میبرند، بشدت بهشان برخورد و به انگلیسی‌‌ها مهلت دادند تا این پول را بپردازد و هشدار دادند که اگر اینکار را نکند، منجر به اخراجش از اتحادیه میشود. انگلیسی‌‌ها که از صدقه سر ملت ایران و غارت نفت و گاز دریای مازندران و خلیج پارس و هزاران جنایت و غارت دیگر در گوشه و کنار دنیا، به آنچنان ثروتی دست یافتند که کارشان تنها نشستن در بار‌ها و استادیوم‌ها و تماشای فوتبال شده، با تمسخر به این هشدار نگاه کرده و آنرا بهیچ گرفتند. و احمقانه تصور کردند میتوانند به تنهایی‌ و بدون آویزون شدن به اروپا به روند کثیف موجودیتشان ادامه دهند. غافل از اینکه این قصه سر دراز دارد.

برای کوتاه کردن این قصه دراز کسالت آور همین جمله که این روند خروج منجر به استعفای ۴ نخست وزیر، ده‌ها وزیر، ترور پنهانی‌ ده‌ها کارگزار، میلیون‌ها خسارت، بی‌ آبروی و رسوایی جهانی‌، مورد تمسخر و ننگین شدن انگلیسی‌‌ها در سطح بین‌المللی گشته و انگلیسی‌‌ها درگیر از هم پاچیدگی داخلی‌ در همه سطوح، شده و ایرلندی‌ها و اسکاتلندی‌ها خواستار جدایی از این جرثومه فساد گشته ا‌ند.(۵) ده‌ها بار نخست وزیران انگلیس به اتحادیه اروپا التماس کرده ا‌ند که به آنها فرصت داده شود تا از مردمشان بخواهند که بیایند و بگویند: "آقا غلط کردیم" ، و اتحادیه قبول کرده و به آنها فرصت داده تا انگلیسی‌‌ها رسما بگویند غلط کردیم و پول را با بهره‌اش بپردازند. و نخست وزیر آمده با مجلس نمایندگان درمیان گذشته نمایندگان مانند گاوان و خران بار بردار، موااااا کشان مخالفت کردند. دوبار نخست وزیر خودش را باریک کرده و به اتحادیه اروپا برای یک فرصت دیگر التماس کرده و دوباره اتحادیه فرصت داده و اینبار منجر به عوض شدن نخست وزیر شده و دوباره روز از نو و التماس از نو از طرف نخست وزیر نو. و این داستان آنچنان تکراری و مسخره شده که دیگر از خنده و تمسخر گذشته وقتی‌ کلمه برکسیت بمیان می‌ آید گروه زیادی همان درجا بالا میاورند.


۲۶.۷.۹۸

پروردگار مشق ظالم را بظالم واگذار میکند



در زبان مادر و یا زبان پارسی مثلی‌ است که میگوید: "دست بالای دست بسیار است". این جمله ارزشمند، به این نکته اشاره و تاکید دارد که: گرفتم ز تو ناتوان تر بسی‌ است، توانا تر از تو هم آخر کسی‌ است. و اینکه مزن بر سر ناتوان دست زور، که روزی بیفتی به پایش چو مور. و به آدمیان سفارش می‌کند و میگوید که هیچکس تاکنون نتوانسته بزند و در برود، چرا که اگر با انگشت به درب کسی‌ تلنگر زدی، با لگد به در و پیکرت میکوبند.
و آدما اگر فقط بهمین یک جمله ساده و با ارزش اعتقاد داشتند، هیچگاه دنیا به سراشیبی نیستی‌، مانند امروز، نمی‌‌افتاد. و با اینکه اکثرا میدانند که آنچنان گرم است بازار مکافات عمل، که دیده گر بینا بود، هر روز، روز محشر است، با اینحال بدلیل ضعف و نارسایی‌های مغزئ، نژادی که گاها در نزد گروه‌های مختلف دیده میشود.(۱)
و بدلیل فقر معنا و فرهنگ نزد افراد و ندانستن حکمت پارسی، و با تصور اینکه هرکس بهر طریقی زد و برد، زرنگ روزگار است، میکنند آنچه نباید کرد.

این مقدمه را نوشتم، تا بیک مثل زنده و واقعی‌ در همین مورد بپردازم تا نه آن کسانی‌ که خود را بخواب زده ا‌ند، چرا که اینان میدانند، بلکه برای آن گروه بیهمه‌چیزِ ، بخواب رفته ، که احمقانه میپندارند، بیدارند، برهان قاطع دیگری در اثبات نظریه " دست بالای دست بسیار است" داده باشم.

نزدیک به ۳۰ سال است که دانمارکی جماعت در هر بخشی که هست( از قاضی و وکیل و دکتر و پرستار و معلم و دایه کودک و پلیس و و و گرفته تا راننده اتوبوس و فروشنده و و و ) همه و همه، تمامی هم و غمش را گذاشته و انرژیش را صرف میکند تا جماعتی از مردم غریب و از وطن و سرزمین مادری دورافتاده، و همه چیز از دست داده(مال، خانه، جان، عزیز و و و) را که دانمارکیها آنان را پناهنده و خارجی‌ مینامند، و بیدلیل از آنان نفرت دارند، و خودِ همین دانمارکی‌ها باعث و بانی‌ دربدری‌ آنان هستند، را آزرده، چزانده، تحقیر کرده و از نظر روحی‌ و جسمی‌ تخریب کند.

درحالیکه دولت دست راستی‌ که چه عرض کنم، بیشتر نژاد پرست‌هایی‌ را میماندند که سالهاست تعریف‌شان را در حزب نازی آلمان زمان جنگ جهانی‌ دوم ، بمردم داده و در تاریخ ثبت کرده ا‌ند(۲)
و نخست وزیر پیشین دانمارک (۳) با کارگزاران دولت بغایت بیشرم و خلافکارش، مرتبا نشسته و با کمک بهترین تحلیلگران و نقشه کش‌های خود، یک طرح جدید برای آزار بیش از پیش یک عده بینوای خارجی‌ میدادند(۴) و بهترین حسابرس‌های خود را میگماردند تا حساب یک قران و دوزار این تیرهروز‌ها را رسیده و تا آنجا که امکانش بود، آنها را از نظر اقتصادی چلانده و آن چندرغازی را که میگیرند از دستشان دراورده و در تنگنای بیش از پیش بگذارند، و با افتخار و برای بدست آوردن دل کثیری از روانی‌‌هایی‌ که خود را آدم می‌‌انگارند (با وجودی که برای روی دو پا راه رفتن میبایستی هزاران قرص رنگ وارنگ بالا بندازند) هر روز آمده و از رادیو و تلویزیون خبر دیگری از رذالت‌های خود، نسبت به این مردم را میدادند، و باعث شادی جماعت طرفدارشان میگشتند،

وقتیکه دولت فاشیست دانمارک بجای پرداختن به امور واقعی‌ و مشکلات بیشمار کشور -مشغول شکنجه مالی‌ مردم اسیر و بینوای پناهنده بود و مثل دزدان سرگردنه چشم به جواهرات و اموال آنان داشت و آنها را بزور از آنان میگرفت(کاری که به نازی‌ها نسبت میدهند که در مورد یهودیان انجام میداده است) و با شعار اینکه داریم از دانمارک حفاظت می‌کنیم!!! اعمال بیشرمانه‌شان را توجیه میکردند،
همزمان میلیون‌ها از داراییشان از خزانه دولت دزدیده شده و در راه خوشگذرانی‌ امریکاییها در راه خروج از کشور و یا توسط یکی‌ از کارمندان خلافکار خودشان راهی‌ افریقای جنوبی بود.
چگونه؟
چندی پیش رسانه‌های دانمارک بمردم خبر دادند که میلیارد‌ها دلار پول از خزانه دولت دانمارک ، توسط شیادانی که در آمریکا و انگلیس و فرانسه نشسته ا‌ند، دزدیده شده است. و دانمارکی باهوش سال‌ها توسط این افراد بروشی‌ بسیار ساده چاپیده شده، بدون اینکه خودش خبر داشته باشد. و تازه خبردار هم نمیشد اگر بین سوئد و آمریکا شکرآب نشده بود و سوئدی‌ها یواشکی بجبران خفتی که از امریکایی‌ها دیده بودند، راپرت آنرا به دانمارکی‌ها نمیدادند، حکایت همچنان باقی‌ بود و احتمالا این چاپیدن و غارت ننگین همچنان ادامه میداشت و هم اکنون که دارم اینها را مینویسم، همچنان پول‌های خزانه دولت و پول مالیات ملت دانمارک در آمریکا و دیگر جاها، بصرف باد و باده میرفت و عیش و نوش میشد.

و این تنها یک دزدیی مالی‌ نیست و نبوده، این یک ننگ و آبرو ریزی و رسوایی جهانی‌ برای دولتی است که آنچنان بیعرضه و ناتوان است که چند شیاد معمولی‌ توانستند بمدت طولانی و در طی‌ سالها سرش را گل مالیده و بور کنند و این دولت خبردار نشده است(و خبر دار هم نمی‌شد اگر سوئدی‌ها فضولی نکرده بودند.) و این دولت و ملت در نزد جهانیان از ترک پالاندار، احمق تر جلوه کرده و همان‌هایی‌ که عده‌ای بینوا را تحقیر میکردند و حقشان را به ناحق میدزدیدند، و دنبال یک قران آنان بودند، میلیارد‌ها از دست داده و دچار چنین خسران و تحقیر جهانی‌ گشتند. یعنی‌ از هر دست که بدهی‌ از دیگر دست بازستانی.

از پاورقی‌های بامزه این رسوایی که از بس ابلهانه است بیک فیلمِ خنده دار و کمدی میماند تا یک جریان اتفاق افتاده واقعی‌، میتوان گفت که چون شیادی کاملا قانونی‌ و با سؤ استفاده از یکی‌ از قوانین ناقص دانمارک صورت گرفته است، در نتیجه دولت دانمارک برای بدست آوردن میلیارد‌ها پولش چاره‌ای جز التماس به شیادان نداشته و خنده دار اینکه شیادان هم گفته ا‌ند که پول دزدیده شده را با احتساب و کم کرد هزینه‌های دزدی و شیادی به دانمارک برمیگردانند! مثل اینکه از دزدی که دستگیر شده بخواهی پول دزدی را برگرداند و دزد بگوید، هزینه‌های دزدی، مثل خرید طناب و نردبان و اره آهن بر و پول تاکسی تا محل دزدی و و و را کم می‌کنم و باقی‌ پول را پس میدهم. و امروزه دولت دانمارک میتواند مبلغِ ناچیزی از پول‌های دزدی را پس گیرد چرا که هزینه‌های شیادی و دزدی امریکایی‌ها بسیار بالاست! خدای جهانیان کار ظالم را به ظالم واگذار می‌کند.



.......................................
(۱) از گروه‌هایی‌ که نژادن دچار مغزئ معیوب هستند، میتوان، ترکها، اعراب، قبایل بغایت وحشی و بربر انگل ساکسون، گل و ویکینگ را نام برد که این وحشی‌ها متاسفانه امروزه بر دنیا غالبند. چرا؟ چون دست در دست هم دادند بمهر و با توحشی زنجیر گسیخته، باورنکردنی و مهارنشدنی‌، دنیا را ویران و خراب کردند .


(۲) همین تاریخ جنگ جهانی‌ دوم را آنچنان تحریف کرده و بدروغ نوشته و همه چیز را واژگون نشان داده و قتلعام‌های خود را بپای قربانی‌ها نوشته و خود را قربانی نشان دادهند که آدمی‌ از حیرت خشک میشود. عکس‌هایی‌ را دیدم که متاسفانه نتوانستم آنها را بدست آورده و در اینجا بگذارم. عکس‌هایی‌ که میشد در آنها دید که چگونه سربازان انگلیسی‌ با بولدوزر انبوهی از اجساد ایرانی‌ تبار‌هایی‌ را که بر اثر شکنجه بیشتر شبیه اسکلت بودند، را به درون گودال‌های عمیق ریخته و گروه گروه آنها را خاک میکردند.

و کلا برای توحش، حرامزادگی و جنایتکاری غربی‌ها هیچ احتیاج به مدرک و عکس و تاریخ نیست، همین الان در همین قرن ۲۱ شاهد نسلکشی‌های متعدد از آفریقایی ها، لاتین تبار ها، کرد‌ها هستیم که توسط غربی‌ها براحتی‌ و مثل آب خوردن صورت میگیرد. فقط نیم میلیون راواندایی را فرانسوی‌ها ظرف یک هفته کشتار کردند. ۱۰۰۰۰ مرد مسلمان بوسنی را ظرف نیم ساعت و میلیون‌ها کرد ظرف ده سال محو سازی قومی و نسلکشی شده ا‌ند.


(۳) نخست وزیر پیشین دانمارک بعنوان یکی‌ از بنیانگذاران گروه تروریستی طالبان شناخته میشود. گروه تروریستی طالبان که در سال ۱۹۸۰ توسط غرب ساخته شد از تروریست‌های عربستان تشکیل شده که بعنوان افغانی، در خراسان بزرگ مردم افغان را کشتار و مثله میکنند، درست مانند آخوند‌های اجنبی دست نشانده غرب که بعنوان ایرانی‌ و دولت ایران، سالیانه هزاران جوان بیگناه ایرانی‌ را با بهانه و بی‌ بهانه، با جرثقیل اعدام میکنند و ۴۰ سال است هرچه که بود و نبود ملت ایران است را به اروپا و آمریکا و ترک و عرب واگذاشته و به اینهم راضی‌ نبوده تمامی آثار باستانی و هویت ملت ایران را غارت، نابود و طبیعت بینظیر ایران را بکلی فنا ساختند.

(۴) خارجیها و یا مردمی از سومالی، سوریه، ایران و و و که دانمارکی جماعت امروزه هر چه دارد از صدقه سر سرزمین‌های نفتخیز و ثروتمند همین خارجی‌‌ها دارد، و به قیمت دربدری و بدبختی این مردم است که امروزه جایی‌ به نام دانمارک وجود دارد، و اگر سربازان دانمارکی در لباس سربازان لشگر متجاوز، جنایتکار و اهریمنی ناتو به کشور‌های خاور میانه و شمال آفریقا حمله نکرده و مردم آنجا را کشتار و قتلعام نمی‌کردند و مالشان را غارت نمی‌کردند، و یا چرا بیراه رویم و سرچشمه را ندید بگیریم اگر بطور کلی‌ در ایران فتنه ۵۷ و یا انقلاب اسلامی نشده بود، امروزه دانمارکی هم وجود نداشت و این کشور از زور فقر و پریشانی از همپاچیده و پریش شده بود و مردمش خود بعنوان خارجی‌ در کشور‌های دیگر بسر میبردند. جماعت نمک نشناس صغیر و حقیر و فقیر.

۲۵.۷.۹۸

نامه‌ تاریخی‌ ترامپ به رئیس تروریست‌های دأعش




پس از نامه‌ نگاریهای تاریخی‌ِ گاندی وچارلی چاپلین به عزیزانشان، اینروز‌ها شاهد نوشته شدن یک نامه‌ تاریخی‌ دیگر، اینبار توسط آقای دنیا به رئیس شبکه تروریستی دأعش، رجب قاتل عردوغان میباشیم.

این نامه در تاریخ ۹ اکتبر سال ۲۰۱۹ و درست در روزی که ترکِ وحشیِ جنایتکارِ تروریستِ نوکرِ فرانسه و انگلیس، زنجیر پاره کرده، بیرحمانه و ددمنشان اقدام به یک حمله بزرگ وحشیانه در شمال شرقی سوریه کرده و صد‌ها تن کودک و زن و پیر و جوانِ کرد و ایرانی‌ تبار را زیر بمباران گرفت، ارسال شده است..

رئیس جمهور آمریکا دونالد ترامپ دراین نامه‌ به رجب قاتل عردوغان رئیس شبکه تروریستی و جنایتکار ترکی‌ که اینروز‌ها بدستور فرانسه و انگلیس، بشدت مشغول نسلکشی کرد‌ها (برای بار صدم) در منطقه میباشد، با لحنی بسیار تهدید آمیز، محکم و قاطع و انسانی‌ چنین مینویسد:

امیدوارم که مسئولیت کشتار و قصابی هزاران تن را برعهده نگیری و بجنایت ادامه ندهی، چراکه درغیراینصورت منهم مسئولیت نابودی اقتصاد ترکی را برعهده خواهم گرفت.

ترامپ ادامه میدهد: من همهِ تلاشم را درجهت حل تعدادی از مشکلات تو انجام دادهام و به دیپلماسی اعتقاد دارم. کرد‌هایِ (انسان برعکس توِ حیوان)، خواستار صلح و آرامش هستند و با نوشتن نامه‌ای بمن اینرا تاکید کرده‌اند که اگر بخواهی کپی آنرا برایت میفرستم. بجای جنایت تن به مذاکره بده.

رئیس جمهور آمریكا با لحنی بسیار مستقیم به دیکتاتور ترکا هشدار میدهد كه اگر دست از جنایت و تجاوز به یک کشور مستقل و همسایه برندارد و با روش انسانی‌ و مذاکره بمشکلات خاتمه ندهد، تاریخ بسختى در مورد او قضاوت خواهد کرد و او را بعنوان یک جنایتکار شیطانی برسمیت خواهد شناخت و ثبت خواهد کرد.(۱)

سپس در انتها، پرزیدنت ترامپ، رجب قاتل را یک احمق بیشعور نامیده و از او میخواهد که بیش ازاین یک "ترک خر" نباشد.

یادآوری میشود که وقتی‌ غربیها با تمام تجهیزات و امکانات نظامیشان و با بکارگیری ترکهای بغایت وحشی و درنده و بربر و جنایتکار که شکم زنان حامله کرد را با چاقو ازهم میدریدند، نتوانستند به کرد‌ها غلبه کنند، مطابق معمول همیشگی‌ با مکاری و حرامزادگی ذاتیشان، وارد معرکه شدند و از دربِ دوستی‌ و گفتگو با کرد‌ها درآمده و آنانرا فریفته وگروههایی‌ از آنانرا تشکیل دادند و خود نقش رهبری و همکاری با کرد‌ها را بعهده گرفتند و جنبش واقعی‌ کرد و یا پ.ک.ک ، را ازهم پاچیده و رهبران آنرا در اروپا و دیگر مناطق دنیا، یافته و ترور و کشتار کرده و عوامل خود را بجای آنها قرار دادند. و بدین ترتیب کرد‌ها را کنترل کرده و خیالشان راحت شد. یکی‌ از این گروه‌ها SDF نامیده شده و توسط فردی بنام مظلوم عبدی که با امریکایی‌ها همکاری میکند، رهبری میشود که ترکا با ادعای اینکه این فرد با حزب کارگران کردستان پ.ک.ک، پیوند دارد، او را تروریست معرفی کرده و به این بهانه کودکان و زنان کرد را تکه پاره میکنند و ازهم میدرند. و اروپایی‌های جنایتکارِ بربر، برای نوکرشان هورا میکشند و با لذت شاهد جنایات او در روز روشن هستند و با افتخار او را پرزیدنت مینامند و از او در همه زمینه‌ها از مالی‌ و جانی و تبلیغاتی و و و حمایت مینمایند.


۱۸.۷.۹۸

تنها راه مبارزه با پلیدی، پرهیز از پلیدی است



گاهی‌ آدما بجایی‌ میرسند که برای رهای از شر احساسات بسیار تلخِ ناشی‌ از افكار منفى ، شکست ها، ناکامی ها، خاطرات نفرت انگيز و و و، مواد مخدر و الكل استفاده ميكنند تا تلخی‌ ها، شکست‌ها و نامیدی‌ها را در ابرهاى ناشى از مخدرات، براى مدت كوتاهى پنهان ساخته و يا توسط امواج خروشان الكل بشويند. 

یکی‌ از هزاران ویژگی‌ پیچیده آدمی‌ اینستکه روش زندگی‌ و گذران روزگارش، بمرور زمان مدید، بروی ژن‌هایش اثر گذاشته و آنها را تحت تاثیر خود قرار میدهد.(۱) 

استفاده از الکل و مواد مخدر بمدت طولانی - چیزی نزدیک بصد سال - نسل‌های بشری را نسبت به اثرات آرام بخش آنها مصون نموده و مقاومت آدمی‌ را در مورد آنها بالا برده و بقولی‌ آدمی‌ در مقابل آنها واکسینه میکند. و روزى میرسد كه ديگر شراب هم آدمی‌ را حتى تا كنار بستر خواب نمیبرد. 

 در اينصورت تنها راه رهايى بشر از شر افکار و احساسات تلخ، همان راه مبارزه با زامبيها یعنی‌ زدن سر آنهاست. و این درست عاقبت و سرانجام و آينده مردم و جوامع غربيست، که دهه‌های متمادی است که از مواد مخدر و الکل بوفور استفاده کرده و میکنند و در نتیجه نسبت به اثرات مثبت آن مصون گشته ا‌ند. و وای بحال دیگر مردمان اگر خود را از زیر یوغ بندگی غربی‌ها نجات ندهند، که سرنوشتی بس شوم را در انتظار خواهند داشت.


قوای وحشی شیطانه لعنت


این سناریو ۴۰ ساله ساخت غرب و اسراییل که هر زمان امریکایی‌ها تصمیم به ترک خاورمیانه میگیرند، آنها را دستپاچه کرده و در نتیجه وادار میسازد تا زنجیر نوکران ترک و عرب خود را باز کرده و آنان را بجون مردم بیگناه و بیدفاع انداخته و وادار به کشتار‌های هولناک از مردم منطقه- ترجیحا کرد ها، افغان‌ها و کلا ایرانی‌ تبار ها- کنند، آنچنان تکراری، کهنه و نفرت انگیز گشته که دیگر شنیدن آن دل و روده را بالا میاورد. 

 آمریکایی‌ها که هرچی‌ نفت و گاز در خلیج پارس بوده را به یغما برده، مصرف و یا ذخیره کرده و دیگر چیزی باقی‌ نمانده است، تصمیم به پس انداز منابع مالی‌ خود گرفته و در نتیجه قرار است که نیرو‌های اشغالگر و متجاوز و جنایتکار خود را از ایران بزرگ بیرون بکشند. و اروپایی‌ها را در منطقه تنها بگذارند. 

این خبر تلخ، بد و دردناک برای اروپایی‌های روانی‌ ضعیف که توسط چند پیر زن مکارِ رذلِ یار ابلیس و تعدادی منحرف جنسی‌(همجنسباز و بچه آزار)اداره میشوند ، آنچنان رنج آور است که آنها را از ترسِ تنهایی به تکاپو انداخته و در نتیجه و طبق معمولِ همیشگی، تروریست‌هایِ بیرحم عرب و ترکِ خر و شبکه تروریسیتی بنام ترکیهِ جنایتکارِ وحشی را جلو انداخته تا روستا‌ها و مردم بینوا و بیدفاعِ کرد را زیر آتش مرگبار گرفته و با کشتار آنها، و در نتیجه با رساندن این پیام که اگر پشت آنها خالی‌ شود، دنیا به آتش کشیده میشود، آمریکایی‌ها را از تصمیم خود باز دارند . و مانند چند بار گذشته آمریکایی‌ها همچنان در منطقه مانده و با بشقاب‌های جاسوسی، خبرچین و فضول خود، تروریست‌های اروپایی را که منطقه و مردم آنجا را به اسارت گرفته و هم میبرند و هم میکشند و هم ویران میسازند را زیر بال و پر خود بگیرد و از حرامزاده‌هایی‌ که نه تنها منابع مادی و گنج‌های مردم را میبرند، بلکه هویت آسیای مرکزی و یا ایران بزرگ را هم دزدیده و بنام خود زده و پز آنرا به مردم دنیا میدهند، را مانند ۴۰ ساله گذشته حمایت کند. 

در چند روز گذشته ده‌ها روستای کرد نشین دیگر و مردم بی‌ دفاع، زنان و کودکان و سالخوردهگان که جرمشان کرد بودن، و ثروتمند بودن سرزمین‌هایشان است، و یک قرن است که نسلکشی و محو سازی قومی میشوند، دوباره و دوباره زیر بمباران‌های جنایتکاران اروپایی و نوکر وحشی خود ترکِ حیوان قرار گرفته و کشتار و آواره میشوند. و اروپایی کثیفِ نفرت انگیز با پخش گسترده اخبار این جنایت، بقول خود، امریکایی‌ها را زیر فشار قرار میدهد. بیخبر از اینکه امریکایی‌ها مطابق همیشه تنها به پول فکر میکنند، و اگر قرار است که "اروپایی بمعنای واقعی‌ حرامزاده "(۱) بحضور غیر قانونی و جنایتکارانه خود در منطقه ادامه دهد، میبایستی سر کیسه را شل کرده و میلیارد‌ها پولِ "حق حساب" امریکایی‌ها را بپردازد. و کشتن صد‌ها هزار کرد و آواره ساختن میلیون‌ها مردم بیگناه، مانند ۴۰ سال گذشته، هیچگاه در نزد امریکایی‌ها پشیزی اهمیت نداشته و ندارد. 

پس‌‌ ای جانوران هولناک ابلیس منش،‌ ای اروپایی جنایتکارِ تروریست پرورِ دزدِ قاتل، دست در جیب کرده و پول‌هایی‌ را که با جنایت ، دزدی، قتل و غارت بیگناهان، جمع کرده‌اید را بکار گیرید، و دست از کشتار کرد‌ها بردارید تا بیش از این به جهنم واقعی‌ دچار نگشته اید. چرا که کشتار کرد‌ها دیگر علاج حضور متجاوزانه شما نیست. 

۲۹.۶.۹۸

ای مام دنیا


خوب بسلامتی نفتِ خلیج پارس هم به پایان رسید و کفگیر خرطوم وار غربی‌های پلید ابلیس منش پس از ۴۰ سال ، به کف چاه‌های نفت ملت ایران خورد و یک جهان- از کشور‌های جنایتکار و تروریست پرور اروپایی و امریکای شمالی گرفته تا شرق آسیا و روسیه و عرب و ترک وحشی- از گرسنگی و پریشانی و از هم پاچیدگی نجات یافتند. 

و صدقه سر ملت ایران و به یومن کشتار بیرحمانه جوانان ایران و ویرانی ایران بزرگ، که همه اینها را میبایستی مدیون فرانسه و انگلیس و اروپایی‌ها بطور کلی‌ بود، به روزگار پلید خود ادامه داده و میدهند. 

به ته کشیده شدن نفت ایران نتایج غم انگیزی برای مردم دنیا و آیندهگان در بر دارد.

و از کمترین نتایج هولناک نبود نفت و گاز ایران، میتوان از بروز و شدت گرفتن و تحمیل توحش و نامردمی ، بیش از پیش، از طرف غرب به جهانیان، و کمبود انرژی در کشور‌هایی‌ که تا ساخت نان و آب‌شان هم به نفت و گاز و مشتقات آن وابستگی و اعتیاد شدید دارد، نام برد. و مردم دنیا اولین ضربه را در بخش صنعت هواپیماسازی و شرکتهای مسافربری خواهند دید. چرا که هنوز انرژی که بتواند جای بنزین هواپیما را بگیرد ساخته نشده و هنوز موتور‌هایی‌ که میتوانند هواپیما را از زمین بکنند ، بشدت به نفت ایران وابسته هستند.

غربی‌ها از چندین سال پیش به اینطرف، در حال آماده سازی برای مقابله با این کمبود غیرقابل جبران هستند. از ساخت موتور‌های برقی و سلول‌های خورشیدی و بادبادک‌های احمقانه‌ای که دانمارکی‌ها به تقلید از آسیاب‌های بادی ساخت پارس‌ها ساخته ا‌ند و بخورد مردم دنیا دادند(۱) گرفته تا شستشو -تا آخرین سلول مخ- مردم خود.


و مطابق معمول دروغ‌های نفرت انگیزی را بخورد آنان میدهند. و واویلا کره زمین سر داده و تظاهرات حمایت از کره زمین را در سطح جهان براه انداخته و انگار نه انگار که خود آنان بودند که ۴۰ سال است با سوزاندن یک اقیانوس نفت و گاز خلیج پارس و دریای مازندران ، میلیارد‌ها تن دی اکسید کربن و دیگر گاز‌های خطرناک را در جو زمین رها ساخته و سلامت کره زمین را بخطر انداخته و فجایع محیط زیستی‌ را ببار اورده ا‌ند.(۲)

از یکطرف تاسیسات استخراج نفت خلیج پارس را که به عرب‌ها نسبت میدهند، را زده و با اینکار و مطابق معمول با یک تیر چند نشان میزنند. از یک طرف مقادیر زیادی پول گرفته تا تاسیساتی که دیگر بدرد نمیخورند را دوباره بازسازی کنند، از طرفی‌ دیگر، نوکران آخوندِ عرب تباری را که بر سر مردم ایران سوار ساخته ا‌ند، وامیدارند تا ادعای آنان را مبنی با زدن این تاسیسات بطور غیر رسمی‌ برسمیت شناخته تا بلکه از این رهگذر، بتوانند ایرانی‌ کشی بیشتری راه انداخته و بیش از پیش ایران را به ویرانی بکشانند.

و در ضمن گران شدن بنزین و مشتقات نفت در غرب را هم بگردن این حادثه و ایرانی‌‌ها انداخته و خون آنان را در نزد مردم خود و جهان مباح ساخته و بیش از پیش ، خاک تو چشم مردم خود بپاچند.

خوب گیرم که خلق را به فریبی، فریفتید ، با دست انتقام طبیعت چه می‌کنید؟ گیرم که اول ما مردیم، پرسش اینجاست که شما تا چند سال دوام میاورید و تا کجا شکنجه میشوید.


۱۱.۶.۹۸

روزی روزگاری در هالیوود



فیلم جدید کوئنتین تارانتینو فیلمساز امریکایی بنام "یکی‌ بود یکی‌ نبود در هالیوود"، مانند فیلم پیش از این او، بنام "۸ مرد خبیث"، پر از دیالوگ‌های کش دار، بی‌ محتوا و خسته کننده است و درست مانند فیلم پیشین او ۱۰-۱۵ دقیقه آخر فیلم، به کشت و کشتاری هولناک پرداخته شده و به پایان می‌رسد. همه چیز قدیمی است، زیرا از نظر سبک و سیاق تکراری و بطور کلی‌ محتوای فیلم بسیار آبکی‌ و مسخره است. و اگر بازی همیشه درخشان لئوناردو دی‌کاپریو از این فیلم حذف شود، فیلم به جایگاه صدم سقوط خواهد کرد. کسانی‌ که به دیدن فیلم‌های این فیلمساز علاقه دارند، بهرحال رفته و این فیلم را دیده و در نتیجه فیلم فروش خوبی‌ را داشته است. ولی‌ من مطمئنم که اکثر بینندگان با دلخوری و نارضایتی‌ سالن سینما را ترک کرده‌اند. جابجای فیلم سعی‌ شده تا با با تیکه پرانی‌ها و مسخره کردن کسانی‌ مانند چارلز منسن، نازی ها، هیپی ها، بروس لی و فیلم ساز‌ها و هنرپیشه‌های ایتالیایی، به فیلم چهره‌ای دوست داشتنی و دلچسب داده شود که این تلاش برای کسانی‌ که فیلم‌های دیگر کوئنتین تارانتینو را دیده باشند، بسیار تکراری و نچسب و بیمزه است. بطور کلی‌ یک فیلم مستهجن که فروش خود را مدیون سابقه سازنده خود است. 


once upon a time in hollywood

آنچه که در مورد این فیلم در اینترنت به پارسی نوشته شده است بشرح زیر است: 

۲۳.۵.۹۸

گیرم که خلق را به فریبی فریفتید

 
آنچنان پلیدیِ هولناکی بر جان جامعه غرب چنگ انداخته و اعضای این جوامع را متاثر ساخته که بسختی بتوان پدیده‌ای بنام انسان را در این جوامع تشخیص داد و یافت. و در نتیجه میبایستی در لغتنامه بشری بدنبال یافتن نام تازه برای گونه جدید بود. 
حتی ترکیبی‌ از مشخصات دیو و دد و خَنّاس هم در مورد این گونه صدق نکرده و آنان را تعریف نمیکند.
موجودات وحشتناکی که بجز مواد مخدأر و الکل و سکس، هیچ دیگر نمیشناسند. 


از مشخصات این گونه جدیدِ پدیدار شده ، اینستکه:

-این گروه هر چی‌ میخورند نچسب و ناخوشایند است و آنان را مریض تر می‌کند.
-میخوابند ولی‌ نه تنها احساس آرامش و استراحت نمیکنند، بلکه خواب هم یک نوع عذاب برای آنهاست و آنان را خسته تر می‌کند.
-حرف میزنند ولی‌ بجای نزدیکی‌ و همراهی، تولید انزجار، نفرت، بیزاری و کسالت می‌کند.
-هر کاری میکنند ، برایشان پشیمانی به دنبال دارد.
-کسی‌ به معنای واقعی‌ آنان را دوست ندارد. حتی گاهی پدر به آنان تجاوز کرده، مادر آنان را رها میسازد. خواهر و برادر بجز دشمنی و نفرت چیز دیگری برای ارائه ندارند.
- وجودشان حتی برای خود آنان نیز تحمل ناپذیر است.
- اکثر لحظات برای آنان غم، درد و دلشکستگی است. و برای حس نکردن، هر نوع موادی که مغز را از کار بیندازد، را با دل و جان خریدارند.
- و تنها خدایی که میشناسند، پول است و بس. 


این گونه هولناک بوجود آمده که روزگاری زیر مجموعه نوع بشر بود، آنچنان نفرت انگیز و دل بهمزن است که دوری از آنان و جوامع ساخت آنان، اکیدا توصیه میگردد. و ناآگاهان، ساده دلان و خوشباوران، بدانند و هوشیار باشند که تمامی تبلیغاتِ رنگی‌ که در مورد این گروه صورت می‌گیرد، دروغین، ساختگی، زهراگین، هدفمند و خالی‌ از محتواست.


این مقدمه کوتاه را برای این نوشتم تا آدمیانی که داستان زیر را میخوانند، از تعجب دچار ناامیدی از نوع بشر نشده و بدانند که این موجودات جز گونه انسانی‌ نیستند. 



انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نزدیک است و رقابتِ دو گروه از این موجودات پلید، بنام دمکرات‌ها و جمهوریخواه ها، سخت برپا است و این دو گروه بدنبال بدست آوری قدرت از هیچ پلیدی رویگردان نیستند. دمکرات‌ها اینجا و آنجا سناریو‌های تیر اندازی و کشتار راه می‌‌اندازند ( که البته ترجیحا تلاش میشود که کشتار‌های مهندسی‌ شده، در بین لاتین تبار‌ها و آفریقایی تبار‌ها صورت پذیرد! و هر چه از این گروه‌های رنگین کشته شوند به سود بی‌ رنگ‌های وحشی است.) و گناه این کشتار‌ها و تیر اندازی‌ها را بگردن گروه رقیب یعنی‌ جمهوریخواه و بویژه رئیس جمهور فعلی‌، ترامپ انداخته و بدین ترتیب ضمن پیش بردن اهداف خود، کشتن رنگین پوست ها، تقبیح آزادی اسلحه که توسط سرمایه داران موافق جبهه ترامپ تولید میگردد، دست جلو را هم گرفته و آرای لازم را برای خود کسب کنند. 


جمهوریخواه‌ها هم بیکار ننشسته و برای جلب رضایت نیم بیشتر جمعیت ساکن استانهای همپیمان شمال قاره آمریکا، یعنی‌ آفریقایی تبار ها، یک فاحشه، وا خوردهِ بیهمه چیز را بنام خواننده شاخه رپ، بکشور سوئد فرستاده و بهوای برگزاری کنسرت، سناریو کثیفی را راه میندازند، که خون را در تن آدمی‌ منجمد میسازد.  


داستان چیست؟

راکیم میرس ( Rakim Mayers) زادهٔ ۳ اکتبر ۱۹۸۸، معروف به اِیسَپ راکی ( ASAP Rocky ) خواننده رپ،اهل ایالات متحده و یکی‌ از فواحش دنیای هنر آمریکا است که توسط پائین تنه خود پله‌های شهرت و ثروت را صد تا یکی‌ طی‌ کرده و امروز در دنیای هنری آمریکا صاحب نام است . 


 این شخص که اگر قرار بود بطور طبیعی جلو رود اکنون جز خوانندگان دست صدم آمریکا میبود در جولای ۲۰۱۹ میلادی، همراه با محافظان پت و پهن و ۴۰۰ کیلویی خود بجرم حمله و نزاع با پسر ۱۸ ساله ی ضعیف جثه و کوچکی بنام مصطفی جعفری پناهنده افغانی که از ایران به سوئد آمده بود در استکهلم سوئد دستگیر شد.


اسپ عصبی- راکیم- بهمراه سه نفر دیگر ابتدا گوشی مصطفی جعفری را از او گرفته ( هرچه پسر بچه از آنان درخواست برگشت آنرا کرده، بینتیجه بود) و سپس مصطفی جعفری را بزمین انداخته و او را زیر کتک به توده‌ی گوشت تبدیل ساختند .
مصطفی جعفری بدلیل شکستگی قفسه سینه، پنچر شدن ریه ها، پارگی طحال، از دست دادن یک کلیه، شکستگی بازو و دنده ها، شکستگی سر و صورت و دماغ، و جراحت ناشی‌ از کشیده شدن بطری شیشه ی که امریکایی‌های وحشی شکسته و به بدنش کشیدند، در بیمارستان در بخش ویژه و مرگ، بستری گشت.

ویدئو‌هایی‌ که مردم از این صحنه وحشیانه تهیه کرده بودند، با همان سرعتی که در اینترنت پخش گشت، با همان سرعت هم پاک گشته و تنها ویدئو مهندسی‌ شده ی که امریکایی وحشی از صحنه توحش تهیه ساخته بود در تمامی‌ اینترنت آپلود شد. پس از آن ماموران حفاظتی امریکایی که ۷۰ درصد از کاربران فعال و محبوب شبکه‌های اجتماعی را تشکیل میدهند، دست بکار شده و ضمن بدنام ساختن مصطفی جعفری، چهره ی فرشته گونه از اسب عصبی ساخته و او را طلبکار هم نمودند.

در تاریخ ۲۰ جولای دونالد ترامپ راکی وار وارد صحنه گشته و دستور داد تا سوئدی‌ها این جنایتکار را آزاد کنند ودر توییتی اعلام کرد که در این مورد با کانیه وست ( همسر کیم کارداشیان ) صحبت کرده و با نخست وزیر سوئد تلفنی صحبت کرده که شخصا وثیقه راکیم را پرداخت کند.
همچنین ترامپ در توییت دیگری در تاریخ ۲۵ جولای اعلام کرد که : آزادی اسپ را به او برگردانید .
جاستین بیبر یکی‌ دیگر از پروژه‌های هنری!! و خوانندگی امریکایی، برای آزادی راکیم در وبسایت خود شروع بجمع آوری امضا کرد.

روزنامه نیویرک تایمز هم به سیستم قضایی سوئد خط داده و در خبری اعلام کرد که احتمالا راکیم یا بر اساس درامد روزانه خود جریمه خواهد شد و یا باید ۲ سال حبس را تحمل کرد.

و در آخر سوئدیها هم بهمه این قرشمال بازیها، واکنش نشان داده و امروز این جنایتکار را آزاد کرده و تنها گفته ا‌ند که به مصطفی جعفری یک پولی‌ چیزی داده تا دهانش - اگر زنده ماند- بسته شود!

این یعنی‌ نمایش پلیدی و یعنی‌ خاک بر سر هر چی‌ اروپایی ذلیل. 



این سناریو کثیف که برای محبوب ساختن ترامپ در بین آفریقایی تبار‌های آمریکا تهیه شده بود، به چندین مرحله از فضاحت تقسیم میگردد که بعلت بیحوصلگی فهرست وار مینویسم:

- اولا انتخاب یک پسر بچه افغانی- ایرانی‌ بعنوان قربانی، که نه دولتی در حمایت خود دارد، نه خانواه ی که بتواند کار ساز باشد، و نه پولی‌ و نه یاری و یاوری ، یکی‌ از کثیف‌ترین و پلید‌ترین اعمالی است که می‌توان انجام داد. و آینه تمام نمای پستی و حقارت و ذلیلی و زبونی و ترس آمریکایی معتاد، زرد و ذلیل و ضعیف و بی‌ خایه است.

- ترامپ میدانست که دستگاه قضایی سوئد و کلا غرب ظاهرا مستقل کار کرده و نمیتوان در آن اعمال فشار کرد، و با اینحال از نخست وزیر سوئد میخواهد که این خلافکار جنایتکار را، صرفنظر از جنایتی که در روز روشن و در جلو دید همگان انجام داده، آزاد سازد! چرا؟ چون همانطوری که روسای جمهور پیش از او- وقیحانه- سر خر را پائین انداخته و به کشور‌هایی‌ که عملا اشغال کرده‌اند مانند افغانستان و عراق، سر زده، وارد شده و به دلخواه میروند و میایند، و این کشور‌ها را ملک طلق خود میدانند، 



خود او هم بی‌ اعتنا و بیخیال اینکه از طرف دانمارکی‌ها دعوت شده باشد و یا اصلا نظر آنان را پرسیده باشد، به این کشور سفر می‌کند، و آنجا را مال خود میداند و بدین ترتیب و عملا نشان میدهد که هیچ احترامی برای دانمارکی‌ها قائل نیست، 


به سوئدی‌ها هم میگوید که این اوست که بالای قانون آنان نشسته و رای میدهد. و حرف او و امریکایی مهمتر از سوئد و جٔد و آبادش میباشد. و چرا سوئدی‌ها تن به این خفت دادند؟

در مقاله پیشین تحت عنوان -بین بمبگذاری‌های کپنهاگ با بمب گذاری‌های بغداد، تفاوت از زمین تا آسمان است- نوشتم که در جلو اداره مالیات کپنهاگ پایتخت دانمارک بمبگذاری شد که اگر به خود دانمارکی‌ها بود تا ابد نمیتوانستند بمبگذار را پیدا و دستگیر کنند، چون کار بشدت حرفه ی بود. ولی‌ دیروز بطور تعجب آمیزی، پلیس دانمارک اعلام کرد که بمبگذاران دو نفر سوئدی هستند که یکی‌ از ایشان دستگیر و دیگری در حال فرار است. پرسش اینجاست که چه کسی‌ اینرا به دانمارکی‌ها گفته؟ چرا وقتی‌ دولت سوئد به ترامپ گفت که نمی‌تواند در امر آزاد سازی وحشی امریکایی دخالت کند، بلافاصله وزارت اطلاعات آمریکا ، نام بمبگذار را جلو سوئدی‌ها گذاشته و آبروی‌شان را جلو همسایه شان، دانمارک، بردند؟ و شاید احتمالا تهدید کردند که در صورتیکه بحرف ترامپ گوش ندهند، دیگر عملیات تروریستی‌شان را نیز لو خواهند داد! 


 بهرحال این سناریو هیچ ندارد، بجز ننگ و رسوایی و پستی و ابلیس منشی غربی‌ها که برای یکبار دیگر خودش را به دید مردم دنیا کشاند.

۲۰.۵.۹۸

میان بمبگذاری‌های کپنهاک تا بمبگذاری‌های بغداد ، تفاوت از زمین تا آسمانست


 پس از اینکه حالیمون ساختند که دو دسته تروریست وجود دارد و این جمأعت وحشی و بیرحم و آدمخوار بدو دسته خوب و یا خودی و تروریست بد و غیر خودی، تقسیم میشوند، بتازگی چشممان را هم به بمبگذاری‌های ملیح و بمبگذاری‌های هولناک روشن ساختند.

جریان از آنجا شروع شد که رئیس جمهور استان‌های همپیمان شمال قاره آمریکا، شخص بامزه‌ای بنام ترامپ که اروپایی‌ها بظاهر بخونش تشنه هستند، در یک مصاحبه سرپایی و پرسشگری خبرنگار میکرفونی، از دهان صاف شده ش پرید و نسنجیده، گفت که پس از سفر به لهستان احتمالا به دانمارک هم سفر خواهد کرد. همه غافلگیر شدند و دانمارکی‌ها بیشتر از همه شوکه!

فردای این تپه تازه رنگی‌، وزارت امور خارجه آمریکا برای پوشاندن و ماله کشی‌ روی این افتضاح سیاسی پیش آمده اعلام کرد که در اواخر ماه اوت، رئیس جمهور ترامپ به دانمارک سفر خواهد کرد.(۱)

دانمارکیها ‌ای بر پدرت لعنت گویان، شروع به آبپاچی و نظافت و راست و ریست کردن قضایا کردند. تمامی دستگاه‌های اطلاعاتی‌ و امنیتی به یکباره درحال آماده باش مطلق ، درآمده و تمامی مسیر‌ها و مکانهایی‌ که ترامپ میبایستی از آنجا گذر کند، پاکسازی امنیتی گشته و خلاصه جنب و جوش عجیبی‌ بین حفاظتی‌ها برقرار شد چرا که زمان کوتاه بود و کار خطیر. 


اما چندیست که بمبگذاری‌هایی‌ در جلو ساختمان‌های دولتی و پلیس، در کپنهاگ پایتخت دانمارک صورت گرفته که خوشبختانه خسارات‌ جانی که هیچ و مالی‌ آنهم بسیار ناچیز بوده است . این بمب‌ها تنها شیشه چندین پنجره را در کنار درب ورودی ساختمان پلیس یکی‌ از محلات خارجی‌ نشین کپنهاگ شکسته و به درب ورودی دیگر ساختمان دولتی هم کمی‌ تا قسمتی‌ زخم وارد کرده است. برخی‌ معتقدند که این بمبگذاری‌ها بمناسبت سفر ترامپ صورت گرفته و بیشتر برای اعتراض به این امر است. چرا که بمبگذاری‌ها در ساعاتی از شبانه روز صورت گرفته که خیابان‌ها خلوت و مردمی در حال رفت و آمد نبوده ا‌ند. و قدرت بمب‌ها هم آنچنان نبوده که شعاع وسیع را دربر بگیرد.

و مثلا مانند بمب گذاری‌هایی‌ که در افغانستان، بغداد و یا بین کرد‌های سوریه صورت می‌گیرد نیست که در آنجا‌ها معمولا وقتی‌ بمبی منفجر میشود، همان درجا ۵۰ تن پودر شده، ۱۲۰ تن کشته، ۲۳۰ تن در کما، ۵۰۰ تن از نخاع به پائین فلج، ۳۴۰ تن یکی‌ از دست و یا پایشان پریده، ۱۵۰۰ تن زخمهای سرپایی و نزدیک به ۲۵۰۰ تن هم در شوک فرو رفته و دچار بیماری روحی‌ و روانی‌ میشوند. 



بقول ایرج میرزا:
خـــال مهــرویان ســیاه ودانــــه فــلفــــــل ســیاه
هـــردو جانســـوزند امــا ایــن کجـــا وآن کجــــا!




۱۴.۳.۹۸

ساختِ انگلیس


به بهانه سفر ترامپ به انگلستان


کسانی‌ که اونجاشون هنوز از طرف ترامپ گرفته نشده!

سفر بی‌ معنی‌ ترامپ به انگلستان، انگلستانی که نه دولت دارد و نه سرپرست، و از نظر اقتصادی و سیاسی در سقوط آزاد بسر میبرد، و درحالیکه شهردار پاکستانی‌ لندن هم او را بفحش و فضاحت کشیده (مطابق معمول و رسم همیشگی‌ انگلیسی‌، چون انگلیسی‌‌ها خود جرات و خایه مخالفت خوانی و فحاشی به ترامپ را ندارند، در نتیجه یک ترکی‌، عربی‌، ایرانی‌ نمایی، کانادایی و یا استرالیایی، را جلو میندازند. اینبار قرعه بنام یک پاکی‌ بازی خورده افتاده است.)، با کدامین انگیزه و هدف صورت گرفته است؟

آیا چون انگلستان چندین میلیارد پولِ اتحادیه اروپا را نداده و تا خرخره زیر قرض و منت دیگر کشور‌های اروپایی میباشد،

(و حتی چپاول ۴۰ ساله تمامی ذخائر و منابع و ثروت‌های ایران و خاورمیانه و شمال آفریقا هم نتوانسته این لجن خانه را نجات دهد (هرچند ظاهر را آنچنان ساختند که حتی در تصور خودشان هم چنین سعادتی نمیگنجید و با مال ملت ایران، همگی‌ قریب به اتفاق- نشسته و پول مفت گرفته و تنها کارشان پر کردن بار‌ها و استادیوم‌های فوتبال است.))

و مطابق معمول با وقاحت یک چیزی هم طلبکار است، بهانه دعوت از ترامپ میباشد؟ تا بدین ترتیب به اتحادیه اروپا نشان دهند که تنها نیستند. و منظور از دعوت از ترامپ، مثلِ همیشه، نمایش و خود نمایی دلبهم زنِ انگلیسی‌ است؟ ترامپی که چندی پیش، زنِ هری نوه الیزابت را به لجن کشیده و او را نفرت انگیز و چندش آور خوانده است؟


بهرحال ترامپ را برای مقاصد سیاسی خود دعوت کرده و از آنطرف هم انتقام تحقیر‌هایی‌ که ترامپ به آنها روا داشته را با فحاشی‌های شهردار لندن و نمایشات و تظاهرات خیابانی انگلیسی‌ ها، از او میگیرند.


۷.۳.۹۸

برای یک رویا, Requiem for a dream


"برای یک رویا" نام فیلمی در شاخه واقعیت گرایی است، که به تحلیل معضلات موجود در جامعه و روان‌شناسی افراد میپردازد. فیلم به کارگردانی و نویسندگی "دارن آرونوفسکی" روسی و براساس رمانی بهمین نام نوشته "هوبرت سلبی جونیور" ساخته شده است. فیلم محصول سال ۲۰۰۰ِ شرکت آمریکایی "آرتیسان اینترتیمنت" است.

خلاصه فیلم: بیوه زنی مسن بنام "سارا گلد فارب" که همه زندگیش در آپارتمان کوچک و محقری جمع گشته و از مال دنیا پسری جوان بنام "هری" دارد که به مواد مخدر اعتیاد داشته و طبق رسم معتادین مرتبا از مادر دزدیده و خرج مواد خود میکنند.

تنها سرگرمی و دلخوشی سارا یک تلویزیون کهنه است که اکثر اوقات خود را در پای آن و به دیدن شو مورد علاقه ش میگذراند. این تلویزیون بار‌ها توسط پسر به مالخری، فروخته شده و مادر هر بار رفته و پول مالخر را داده و تلویزیون را برگردانده است.

هری معتاد اغلب اوقاتش را با دختر مورد علاقه ش بنام ماریون (یک طراح مد ناکام) و بهترین دوستش تایرون (مواد فروش سیاه‌پوست) می‌گذراند. هری و تایرون در پی به جیب زدن پول از راه فروش مواد مخدر هستند و ماریون هم در حالیکه کم کم به مواد اعتیاد بیشتر میابد، با آن دو همراه می‌شود و بخاطر هری و برای تهیه سرمایه اولیه فروش مواد مخدر، تن به فاحشه گی میدهد.

سارا که تمام وقت خود را در جلوی تلویزیون می‌گذراند و رؤیای شرکت در مسابقه تلویزیونی محبوبش را در سر می‌پروراند ، روزی از طریق تلفن، اطلاع میابد که برای شرکت در شو مورد علاقه ش و حضور در آن، انتخاب شده و او میبایستی منتظر رسیدن اطلاعات بیشتر از طرف کانال تلویزیونی باشد.

سارا که باور دارد حضورش در تلویزیون قطعی است، زیر نظر پزشک بدنامی شروع به گرفتن رژیم خوراکی می‌کند تا لباس قرمز رنگی که در جوانیش می‌پوشید، دوباره اندازه‌اش شود. او بزودی گرفتار قرص‌هایش می‌شود که در واقع مواد مخدر (مخلوطی از کوکایین و هروئین) هستند. اعتیادش او را از دنیای واقعی دور و توهم‌های هراسناکی را جانشین آن می‌کند.

هری و تایرون هرچند در آغاز کار موفق بجمع‌آوری پول قابل توجهی می‌شوند، اما درنهایت این پول خرج مصرف فزاینده هر سه می‌شود و از دست می‌رود. هری که همراه تایرون درصدد قاچاق مواد از شهری دیگر هستند، با عفونت بازوی هری (بر اثر تزریق با سرنگ آلوده) به دکتر مراجعه می‌کنند و به چنگ پلیس می‌افتند. بازوی هری برای پرهیز از گسترش عفونت قطع می‌شود ، رفیقش زندانی گشته و ماریون نیز که اینک تنها و بی‌کس شده، برای تهیه مواد روی به تن‌فروشی می‌آورد. سارا هم پس از گذشت مدتی کوتاه دچار فروپاشی عصبی و در آسایشگاه روانی بستری می‌شود.

دیدن این فیلم که اکیدا سفارش میشود، از این نظر اهمیت دارد که:

۱- بازگو کننده و نشانگرِ گوشه کوچکی از فاجعه‌ای است که در جامعه آمریکا در دهه‌های ۷۰-۸۰ در جریان بوده است.(امروزه شدت و حدت آن ده‌ها برابر است) و تاکید و تائید این واقعیت که نخستین بار از حنجره رئیس جمهور وقت- رونالد ریگان -درامد، که گفت: دشمن اصلی‌ امریکایی‌ها (تمامی ملت ها) مواد مخدر است.

۲- تاثیر برنامه‌های فاسد و مخرب ساخت امپراطوری رسانه‌ای غربی و کانال‌های تلویزیونی که هر کدام برای خود، یک کارخانه احمق سازی است، بروی عوام و مردمیست که به دلیلِ تجربهِ دیگر معضلات موجود در جامعه، آسیب دیده ا‌ند.

۳- بی‌ ثباتی رکن اصلی‌ جامعه بشری یعنی‌ خانواده در جوامع و تاثیرات مخرب و ترمیم ناپذیر آن، بر روی افراد.

۴- تاثیر مخرب و هولناکِ بی‌ سواد‌ها و ندانم کار‌ها که خود را متخصص و کارامد میدانند، بویژه در بخش‌های دولتی، مانند بیمارستان ها، زندان‌ها و ارگان‌های رسیدگی به امور اجتماعی.

دیدن این فیلم با اینکه عنوان نمایش و سرگرمی را یدک میکشد و معمولا به فیلم‌ها و سناریو‌ها نمیبایست با نگاهی‌ جدی پرداخت، ولی‌ از آنجایی که داستان فیلم، واقعیت‌هایی‌ غیر قابل انکار را به دید میکشاند، واقعیت‌هایی‌ که در جامعه و زندگی‌ واقعی‌ دیده و شنیده و تجربه شده ا‌ند، از این نظر، بسیار تفکر برانگیز و قابل بحث است.