۱۸.۱۰.۹۶

زندگی نیست بجز نم نم باران بهار


نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچیک از مردم این آبادی
بحباب نگران لب یک رود قسم
و بکوتاهی آن لحظه شادی که گذشت
غصه هم میگذرد
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند
لحظه ها عریانند
بتن لحظه خود
جامه اندوه مپوشان هرگز

زندگى موسیقى گنجشک هاست
زندگى باغ تماشاى خداست

زندگى یعنى همین پرواز ها، صبح ها، لبخند ها، آواز ها
زندگی ذره کاهیست که کوهش کردیم
زندگی نام نیکویی است که خارش کردیم
زندگی نیست بجز نم نم باران بهار
زندگی نیست بجز دیدن یار
زندگی نیست بجز عشق بجز حرف محبت بکسی
ورنه هرخار و خسی، زندگی کرده بسی
زندگی تجربه تلخ فراوان دارد
دو سه تا کوچه و پس کوچه و اندازه یک عمر بیابان دارد
ما چه کردیم و چه خواهیم کرد در این فرصت کم.

سهراب سپهری



















هیچ نظری موجود نیست: